شناسه خبر : 34902 لینک کوتاه

خواب آشفته اقتصاد ونزوئلایی

چرا اغراق در ابعاد بحران اقتصادی زیان‌بار است؟

 
 
سعید خوش‌بین

شبیه‌سازی ایران و اقتصاد ایران به ونزوئلا و اقتصاد آن، دست‌کمی از شبیه‌سازی ایران به ژاپن ندارد. دقیقاً به همان حد غیرمنطقی و بی‌قاعده. ونزوئلا، یک کشور نفت‌زده، بدون هیچ‌گونه زیرساخت صنعتی و با اقتصادی به شدت وابسته به نفت است اما ایران کشوری با تنوع زیاد از زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی است که در حال حاضر کمتر از ۱۰ درصد آن نفتی است. ساده‌انگاری درباره روابط پیچیده سیاستگذاری و ارائه گزاره‌های مشوشی که در قالب علم اقتصاد تحویل مردم و سیاستگذار داده می‌شود، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، اگر به خاطر جویایی نام نباشد، چشم‌پوشی بر واقعیت‌های موجود است.

۱- اقتصاد ایران از دهه ۵۰ به این‌سو همواره با کسری بودجه مواجه بوده است. سیاستگذار با درک غیرعلمی از اقتصاد، درآمد ناشی از فروش نفت را به عنوان درآمد ثبت کرده و همواره کسری بودجه را کتمان کرده است. در عین حال اقتصاد کشور در این مدت از نفت فاصله گرفته به گونه‌ای که سهم نفت از کل اقتصاد که زمانی بیش از ۵۰ درصد بوده، به کمتر از ۱۰ درصد رسیده است. تامین کسری بودجه از نفت نیز همواره کاهش داشته و از رقمی معادل ۷۰ درصد، به زیر ۴۵ درصد، در این روزها رسیده است. اما، آنچه در این دو سال رخ داده، کاهش شدید درآمد حاصل از نفت است که باعث شده دولت نتواند کسری بودجه همیشگی خود را از این محل جبران کند. جبران کسری بودجه از محل نفت، با وجود مشکلات بسیاری که برای اقتصاد به بار آورده، برای دولت همواره آسان بوده است. در گذشته بانک مرکزی با فروش دلارهای نفتی نقدینگی را تا حدودی مهار می‌کرده و واردات ارزان نتیجه آن بوده است. در این شرایط بانک مرکزی در سیاستگذاری پولی و ارزی موفق نبوده و در عین حال چندان نظارتی هم بر بانک‌های تجاری نداشته است. تحریم‌های اقتصادی نیز حواس سیاستگذار پولی را از اصلاحات ضروری پرت کرده است. کلیدی‌ترین اصلاح، جدا شدن بند ناف دولت از تامین مالی کسری بودجه با نفت، و جدا شدن بند ناف واردات از دلار ارزان نفتی است.

۲- ام‌الفساد اقتصاد ایران، هزینه‌های بالای یک دولت ناکارآمد و سنگین است. این دولت، بسیار بزرگ، لخت، بوروکراتیک و منجمد است. در مقابل، درآمدهای این دولت محدود است. دولت، با مردم و اصحاب کار تعارف دارد، در قرارداد اجتماعی به هیچ وجه قادر به ایجاد یک جریان درآمدی پایدار مستقل از نفت نیست.

۳- بانک مرکزی در اقتصاد ایران بسیار بد، فهمیده شده است. دولت، بانک مرکزی را با بانک ملی و سپه یکی می‌داند و تصور می‌کند بانک مرکزی، بانک دولت است. این بانک مرکزی، ارزفروش و سهمیه‌بده و جیره‌بند اعتبارات بانکی بوده است. مردم هم تصور می‌کنند این بانک باید تاوان همه خطاها را بدهد. تنها ابزار بانک مرکزی نیز، چاپ پول و فروش ارز دولتی است. در چند سال اخیر، بانک مرکزی، به واسطه تحریم‌ها از خواب بیدار شده و دیگر نمی‌تواند بانک دولت باشد. به ناچار خود را متولی تورم دانسته، و دست به ابداع انواع ابزارها زده است تا به هدف اصلی خود یعنی مهار تورم برسد. او نمی‌خواهد ارزپاش اقتصاد باشد. ذخایر ارزی را برای تنظیم نوسانات و روزهای سخت و تامین کالاهای اساسی نگه می‌دارد. به صورت مستقیم پولی به دولت قرض نمی‌دهد. به بانک‌ها هم بی‌وثیقه اعتباری نمی‌دهد. بساط قماربازی سود بانکی را جمع کرده ولی همزمان، گرفتار تحریم‌های وحشتناک است و مصیبت‌های بزرگی در ارتباطات عادی خارجی دارد. اینها هم چیزهای تازه‌ای نیست. تازگی آنجاست که مسیر درست را می‌پیماید. همان‌که، ۱۸۵ کشور دیگر دنیا هم می‌پیمایند.

۴- اقتصاد ایران محکم و متنوع است. مردم و فعالان اقتصادی در ۵۰ سال گذشته یاد گرفته‌اند از دولت و برنامه‌هایش آبی برای آنها گرم نمی‌شود. خود دست‌به‌کار شده‌اند و در یک توافق نانوشته، هر آنچه برای یک زندگی امروزی لازم است را ساخته‌اند. با خارج از کشور با روابط رسمی و غیررسمی در ارتباط هستند، کالا وارد و صادر می‌کنند. در داخل کشور، هر آنچه تصورش را بکنید می‌سازند. شاهد این داستان، همین گرفتاری بیماری کروناست. ایران شاید از معدود کشورهای دنیا بوده و هست که مردم صفی برای هیچ کالایی نبستند. ماسک و مایع ضدعفونی بعد از چهار ماه که کرونا به آمریکا رسیده همچنان نایاب است. همچنان آرد در فروشگاه‌های بسیاری کشورها پیدا نمی‌شود. اما اقتصاد ایران، توانسته زیر بدترین و شدیدترین تحریم‌های تاریخ بشر، همراه با دیو کرونا، همه مایحتاج مردم را تهیه کند. این مهم را دولت نکرده است. همین مردم، صاحبان کسب‌وکارها بوده‌اند که این تلاش‌ها را کرده‌اند. اقتصاد ایران هیچ‌گاه از این گذرگاه آسیب نمی‌بیند. اقتصاد ایران همه چیز تولید می‌کند ولی باید توجه کرد که کیفیت این کالاها چندان بالا نیست؛ که آن نیز ارتباطی به توان تولیدکنندگان ندارد، بلکه محصول دخالت‌ها و محدودیت‌های دولت است. تصور روزی را که تحریم‌ها برداشته شود، باید کرد. این اقتصاد با سرعت زیادی رشد خواهد کرد، شاید قدرت اول منطقه شود یا نشود، ولی زمین نخواهد خورد. دولت اگر دست خود را از گلوی این اقتصاد بردارد و راه کسب‌وکار را باز و هموارتر کند، این اقتصاد کوران تحریم را رد خواهد کرد.

۵- دولت کسری بودجه دارد، ولی مستاصل نیست. منابع بانکی بسیار زیادی وجود دارد، چنان‌که نرخ‌های بهره به پایین‌ترین سطح سقوط کرده است، نرخ بهره واقعی منفی است و دولت با هزینه کمی می‌تواند بدون نگرانی زیادی اوراق منتشر کند. بدهی دولت تا سال‌ها مشکل پایداری ندارد (اختلاف رشد اقتصاد و نرخ بهره واقعی پایداری را تضمین می‌کند). مشکل بدهی دولت، ظرفیت پرداخت هزینه‌های سالانه استقراض است و نه پایداری بدهی. دولت نباید نگران این قسمت باشد. غلتاندن اوراق قطعاً برای سال‌های آتی این مشکل را حل می‌کند و زمانی که اقتصاد از کوره تحریم‌ها رهایی پیدا کرد، رشد اقتصادی تمام این مشکلات را رفع خواهد کرد. بانک مرکزی، عملیات بازار باز و دالان نرخ سود را طراحی کرده و تورم را افسار خواهد زد. بانک مرکزی از پایه پولی چیزی به دولت نمی‌دهد. اساساً دیگر نیازی به استفاده از پایه پولی نیست. انباشت ذخایر ارزی توسط بانک مرکزی به اندازه کافی پایه پولی مناسبی در اقتصاد ایجاد می‌کند و افزایش سرعت گردش پول، همراه نقدینگی موجود، فضای لازم برای استقراض دولت را فراهم می‌آورد.

۶- اوضاع بورس مانند هواپیمایی است که با باد دولت به پرواز درآمده اما سفته‌بازی به شدت اوضاع را پیچیده کرده است. اثر ثروت، مردم عادی را دچار توهم پولی کرده است. دولت و اقتصاددان‌های واقعی و دلسوز باید این هواپیما را به آرامی و با کمترین تلفات به زمین بنشانند. رشد بورس باید با رشد اسمی اقتصاد برابری کند. که البته در میان‌مدت حتماً این‌گونه خواهد بود. وگرنه باید به قانون طبیعی نیوتن شک کرد.

۷- اقتصاددانانی که بی‌پروا و بدون هیچ مسوولیت اجتماعی، توصیه‌های سرمایه‌گذاری می‌کنند از وظیفه حرفه‌ای و اخلاقی خود دور شده‌اند. اقتصاددان مسوولیت‌پذیر، وظیفه بازگویی مشکلات اقتصادی و ارائه راهکارهای عملی به سیاستگذاران را دارد و در این راه باید بکوشد، که زوایای تاریک و مه‌آلود تصمیم‌ها را روشن کند. دعوت مردم به وارد شدن در وادی سفته‌بازی و نوسان‌گیری، راه به جایی نخواهد برد و زندگی مردم را با نااطمینانی‌های فراوانی روبه‌رو خواهد کرد. امیدواری این است که فواره بورس آهسته فرود آید، تا مشکلات بیش از این پیچیده نشود. آنچه از شواهد پیداست، ارز در قیمت‌های این روزها خریداری ندارد. اقتصادی با حجم واردات ۴۵ میلیارد دلار، بی‌شک گروگان ۱۰۰ میلیون دلار معاملات سفته‌بازی نخواهد شد. ایران بازار بدون رقیب ۸۰میلیونی است و سطح تقاضا برای هر چیز (به ویژه کالاهای با کیفیت بالا) بسیار زیاد است. این روزها، بانک‌ها وضعیت خوبی دارند. باید بانک‌ها را تشویق کرد تا وام‌های بلندمدت برای پروژه‌های بخش خصوصی را در اولویت قرار دهند و از سفته‌بازی بپرهیزند.

۸- ناکارآمدی اقتصادی دولت را پایانی نیست، ولی اقتصاد کشور در مسیر بحران حرکت نیست. این اقتصاد فرو نمی‌پاشد، بلکه روزبه‌روز محکم‌تر و استوارتر می‌شود. باید از دولت خواست که دخالت خود را در اقتصاد کاهش دهد، کسری بودجه را کم کند و همان را نیز تنها از اوراق تامین کند. امروز زمان نگرانی برای پایداری بدهی نیست، چون اساساً با نرخ بهره واقعی منفی و رشد اقتصادی این سال‌ها، بدهی دولت به صورت خودکار پایدار است. تورم امسال، شاید ۲۲ درصد بشود یا نشود، ولی قطعاً بسیار کمتر از سال قبل خواهد بود. چراکه مسیرهای غلط در حال اصلاح است. زندگی جریان دارد، و مردم پیروز این زندگی هستند. مسیر رو به جلو سخت‌تر و پیچیده‌تر از ۵۰ سال گذشته نیست.

دراین پرونده بخوانید ...