شناسه خبر : 34240 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

وارث مرگ

درس‌هایی از آنفلوآنزای اسپانیایی برای کووید ۱۹

86-1

ترجمه: سیدمحمدامین طباطبایی-نکته: آنچه در ادامه می‌آید ترجمه و تلخیصی از مقاله اخیر رابرت بارو و دو همکار نویسنده‌اش خوزه اوسوآ و ژوآنا ونگ است.1

رابرت بارو استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد و دو همکار دیگرش در تازه‌ترین مقاله خود به مقایسه اثر آنفلوآنزای اسپانیایی و درس‌های بالقوه آن در بحران کرونا پرداخته‌اند. از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰، ۴۳ کشور در مجموع بیش از ۳۹ میلیون مورد مرگ را در نتیجه این ویروس گزارش کرده‌اند که معادل دو درصد جمع کره زمین در صد سال قبل است. این نسبت برای دنیای امروز عددی معادل ۱۵۰ میلیون نفر را به دست می‌دهد که می‌تواند هشداری برای کرونا در سال ۲۰۲۰ باشد. همچنین بررسی‌های انجام‌شده بر اساس تلفات جنگ جهانی اول در همان سال‌ها نشان می‌دهد که جنگ تاثیری هشت‌درصدی در کاهش میزان تولید ناخالص داخلی و مصرف داشته است. این رقم برای آنفلوآنزای اسپانیایی شش درصد است. همچنین شواهدی مبنی بر کاهش بازده واقعی محقق‌شده سهام به ویژه در خصوص اوراق کوتاه‌مدت دولتی وجود دارد که به دلیل نرخ مرگ‌ومیر ناشی از آنفلوآنزای بزرگ رخ داده است.

♦♦♦

ویروسی که در ماه‌های ابتدایی سال ۲۰۲۰ دنیا را درنوردیده است سبب شده تا تحلیل‌های بسیاری درباره وضعیت جهان در سال‌های پیش رو مطرح شود. مهم‌تر از پشت سر گذاشتن دوران شیوع، نحوه مدیریت دوران پساکروناست. همگان درباره رکود اقتصادی حاصله و نحوه عبور از آن گفت‌وگو می‌کنند. در این فضا رابرت بارو با ایده‌ای جالب به مقایسه وضعیت فعلی با یکی از جدی‌ترین پاندمی‌های قرن گذشته پرداخته است که میلیون‌ها نفر را به کام مرگ کشیده بود. او مقاله‌اش را این‌گونه آغاز و چارچوب‌بندی می‌کند:

در ابتدا باید گفت شیوع ویروس جدید کووید ۱۹ در اوایل سال 2020 منجر به کاهش قیمت سهام، افزایش نوسانات قیمت سهام، کاهش نرخ بهره اسمی و کوچک‌تر شدن فعالیت بخش واقعی اقتصاد شد. بسیاری از عدم اطمینان حاضر به مقیاس نهایی این بیماری همه‌گیر یعنی به میزان تعداد افراد نهایتاً مبتلا و کشته‌شده، بستگی دارد. همچنین پیامدهای جهانی این بیماری همه‌گیر صرفاً اقتصادی نیست.

پیشینه ماجرا

برای آنکه اثرات پاندمی اخیر را بهتر درک کنیم کافی است یک قرن به عقب بازگردیم. برای پیش‌بینی مرگ‌ومیر و اثرات اقتصادی ویروس کرونا می‌توان از تجربه جهان در مبارزه با اپیدمی آنفلوآنزای بزرگ (البته ناعادلانه با عنوان آنفلوآنزای اسپانیایی شناخته شده است) کمک گرفت. این اپیدمی که در سال 1918 آغاز و به اوج خود رسید، تا سال 1920 ادامه داشت. برآورد نویسندگان مقاله، بر اساس اطلاعاتی که بعداً در مورد میزان مرگ‌ومیر ناشی از آنفلوآنزا برای 43 کشور جداگانه مورد بررسی قرار گرفت، این است که این بیماری همه‌گیر حدود 39 میلیون نفر را در سرتاسر جهان به کام مرگ کشانده است. این رقم به معنی دو درصد از جمعیت جهان در آن زمان است. این تعداد احتمالاً بالاترین میزان مرگ‌ومیر در جهان از یک «فاجعه طبیعی» در دوران مدرن را نشان می‌دهد، اگرچه تاثیر طاعون هنگام مرگ سیاه در قرن چهاردهم میلادی از نظر سهم از جمعیت بیشتر از این بود.

در یک نگاه دقیق‌تر، اپیدمی بزرگ آنفلوآنزا در سه موج اصلی به وجود آمد: اولین‌بار در بهار سال 1918، دومین که کشنده‌ترین هم بود از سپتامبر سال 1918 تا ژانویه سال 1919 و موج سوم از فوریه سال 1919 تا اواخر همان سال (که البته با موج چهارم در بعضی از کشورها در سال 1920 هم ادامه یافت). این عفونت موجود در هوا، از شاخه ویروس آنفلوآنزا A و زیرشاخه H1N1  اتفاق افتاده است.86-2

نکته جالب توجه درباره این اپیدمی، همزمانی دو موج اولیه با سال پایانی جنگ جهانی اول یعنی ۱۹۱۸ بود که به دلیل ازدحام نیروهای نظامی در حمل‌ونقل، از جمله حرکات گسترده در کشور، شیوع این عفونت شدت گرفت. یک ویژگی غیرمعمول این بیماری، مرگ‌ومیر بالا در بین افراد جوان و بدون مسائل پزشکی بود.

این امر نشان می‌دهد اپیدمی مذکور در مقایسه با سایر بیماری‌های مرگبار، آثار و پیامدهای اقتصادی بیشتری داشته است که هر دو گروه پیر و جوان را دربر می‌گیرد.

علاوه بر این تاثیرات اجتماعی این همه‌گیری نیز جالب توجه است. در واقع آنفلوآنزا به صورت فردی افراد را تهدید می‌کند و بزرگ و کوچک و پیر و جوان و فقیر و غنی نمی‌شناسد. از همین رو دقیقاً ۱۰۰ سال قبل، جهان شاهد مرگ برخی از افراد مشهور در شاخه‌های مختلف بوده است. به‌طور مشخص، این بیماری همه‌گیر باعث کشته شدن تعدادی از افراد مشهور از جمله جامعه‌شناس ماکس وبر، هنرمند گوستاو کلیت و فردریک ترامپ، پدربزرگ رئیس‌جمهور فعلی ایالات متحده شد. افراد مشهور بسیاری از بازماندگان از جمله مهاتما گاندی، فردریک هایک، والت دیزنی، مری پیکفورد و رهبران فرانسه و انگلستان در پایان جنگ جهانی اول، ژرژ کلمنسو و دیوید لوید جرج بودند. این بیماری به شدت وودرو ویلسون، رئیس‌جمهور آمریکا را تحت تاثیر قرار داد، که احتمالاً اختلال در آن تاثیر منفی عمده‌ای در مذاکرات پیمان ورسای داشته است.

بنابراین، اگر شرایط سخت تحمیل‌شده از سوی آلمان با این پیمان سرانجام به جنگ جهانی دوم منجر شد، ممکن است اپیدمی آنفلوآنزای بزرگ به‌طور غیرمستقیم باعث جنگ جهانی دوم شده باشد.

از زبان داده‌ها

مقاله برای مقایسه اپیدمی آنفلوآنزای بزرگ با ویروس کرونا، از میزان مرگ‌ومیر آنفلوآنزا بهره برده است. نکته قابل توجه این است که در مطالعه موردی از تمام داده‌های ثبت‌نام حیاتی موجود در سراسر جهان از سال 1915 تا 1923 استفاده شده است. به‌طور دقیق‌تر برای کشورهایی که آمار سالانه تلفات ناشی از آنفلوآنزا و مرگ‌ومیر ناشی از آنفلوآنزا مانند ذات‌الریه را دارند، از این عدد مستقیماً برای اندازه‌گیری میزان مرگ‌ومیر بیش از حد برای سال 1918 استفاده می‌شود. مرگ‌ومیر از سه سال قبل و بعد از دوره 1920-1918. مقایسه تخمین سالانه مستقیم میزان مرگ‌ومیر ناشی از آنفلوآنزا /ذات‌الریه و مرگ‌ومیر بیش از حد در کشورهایی با هر دو نوع داده، ارتباط نزدیکی را برای این دو روش نشان می‌دهد.

برای معدود کشورهایی که جزئیات آنفلوآنزای سالانه اطلاعات کمی یا ناچیزی در آن وجود دارد، از روش تحقیق برای تخمین استفاده شده است.

در ابتدا باید گفت مرگ‌ومیر در کشورهای همسایه به عنوان یک تقریب است. 43 کشور تحت مطالعه (42 کشور از داده‌های تولید ناخالص داخلی برای بازه زمانی مربوطه) 89 درصد از جمعیت تخمین زده‌شده جهان در سال 1918 را تشکیل می‌دهند.

این 43 کشور سهم بسیار بیشتری از تولید ناخالص داخلی جهان را در آن زمان نشان می‌دهند. اعداد مربوط به کل مرگ‌ومیر آنفلوآنزا برای 43 کشور برابر است با 5 /23 میلیون در سال 1918، 4 /8 میلیون در سال 1919 و 8 /2 میلیون در سال 1920، که درکل عددی معادل 6 /34 میلیون نفر را به دست می‌دهد.

دقیقاً در زمانی که جمعیت جهان شروع به رشد فزاینده کرد این رقم به ترتیب در سال 1918، 4 /26 میلیون نفر، در سال 1919، 4 /9 میلیون و در سال 1920، 1 /3 میلیون نفر گزارش شده است. همچنین در کل جهان آمار مرگ‌ومیر آنفلوآنزا 0 /39 میلیون به صورت تجمعی در حد فاصل سال‌های 1920-1918 عنوان شده است در این حالت نرخ مرگ‌ومیر آنفلوآنزا برای 43 کشور 38 /1 درصد برای سال 1918، 49 /0 درصد برای سال 1919 و 16 /0 درصد برای سال 1920 بوده است. مجموع این میزان مرگ‌ومیر 0 /2 درصد است.

تفاوت در اعداد

به عبارت بهتر، داده‌ها حاکی از آن‌اند که میزان مرگ‌ومیر آنفلوآنزا در کشورها و سال‌های مورد بررسی متفاوت است. برای مثال مقدار برخی از مشاهدات صفر است چراکه به عنوان نمونه، به دلیل واکنش سریع قرنطینه، استرالیا از بروز همه‌گیری در طول سال 1918 اجتناب کرد. در همین حال، بالاترین میزان مرگ‌ومیر در کشورهای مورد بررسی متعلق به هند است، با 1 /4 درصد در سال 1918 و مقدار تجمعی 2 /5 درصد.

هند به دلیل جمعیت بالای خود (حدود 320 میلیون نفر) در سال‌های 1920-1918، 7 /16 میلیون مرگ آنفلوآنزا را در کل 0 /39 میلیون نفر در جهان به خود اختصاص داد که معادل 43 درصد از کل آمار است. بالاترین میزان مرگ‌ومیر بعدی برای آفریقای جنوبی (مقدار تجمعی 4 /3 درصد) و اندونزی (0 /3 درصد) بود. میزان مرگ‌ومیر چین تقریباً به این اندازه نبود، اما به دلیل جمعیت زیاد آن (حدود 570 میلیون نفر)، با 1 /8 میلیون مرگ (21 درصد از کل جهان) در رتبه دوم کشورها قرار داشت.

ایالات متحده با میزان مرگ‌ومیر انباشته 5 /5 درصد و تعداد مرگ‌ومیر 550 هزار نفر هم قابل توجه بود.

باید توجه داشت که داده‌های اساسی در اینجا مربوط به تعداد کشته‌ها و جمعیت است. میزان مرگ‌ومیر بر اساس تعداد شیوع قابل اتکاتر است زیرا به تعداد عفونت‌ها

بستگی دارد، که با دقت کمتری نسبت به مرگ‌ومیر نمونه‌برداری می‌شود. یک مورد متداول این است که تقریباً یک‌سوم جمعیت جهان طی اپیدمی بزرگ آنفلوآنزا به ویروس H1N1 آلوده شده‌اند. اگر این تعداد دقیق باشد، میزان مرگ‌ومیر دو درصد برای کل جمعیت به شش درصد برای افراد آلوده تبدیل می‌شود.

مطالعات تجربی

در همین حال، شواهدی از یک مطالعه مشابه برای ایالات متحده از نظرسنجی‌های مربوط به 130 هزار نفر در 11 شهر ایالات متحده و مناطق روستایی که در سال 1919 توسط خدمات بهداشت عمومی ایالات متحده انجام شده، حاکی از آن است که میزان عوارض بیماری دامنه وسیعی داشت: از 5 /18 درصد در نیویورک به 5 /53 درصد در سن‌آنتونیو، با میزان شیوع کلی 3 /29 درصد. همچنین به نظر می‌رسد در مورد سایر عفونت‌ها در طول بیماری همه‌گیر آنفلوآنزای بزرگ، اطلاعات دیگری قابل اعتماد نیست. بنابراین، تخمین زده می‌شود میزان شیوع جهانی یک‌سوم و در نتیجه میزان مرگ‌ومیر شش درصد به عنوان حدس در نظر گرفته شود، در برخی موارد هم میزان مرگ‌ومیر دو درصد از کل جمعیت تخمین زده می‌شود. رگرسیون‌های انجام‌شده در این پژوهش از تخمین میزان مرگ‌ومیر از کل جمعیت هر کشور استفاده می‌کنند.

تجزیه و تحلیل حاضر به تاثیر نرخ مرگ‌ومیر آنفلوآنزای کشور بر نتایج اقتصادی آن می‌پردازد، نه بر اثرات معکوس احتمالی شرایط اقتصادی بر میزان مرگ‌ومیر. با این حال، میزان مرگ‌ومیر آنفلوآنزا برای سال‌های 1920-1918 ارتباط کلی منفی با تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی کشور در سال قبل از 1910 دارد. این ارتباط منفی احتمالاً تاثیر خدمات درمانی بهتر و سازماندهی بهتر را نشان می‌دهد. در مورد احتمال مرگ در اثر بیماری که منعکس‌کننده بخشی از خطر عفونت و تا حدی میزان مرگ‌ومیر با توجه به عفونت است می‌توان گفت یک عامل جبران‌کننده این است که اقتصادهای پیشرفته‌تر احتمالاً تحرک و تعامل بیشتری دارند که این امر باعث گسترش بیماری مسری می‌شود.

وقتی نرخ مرگ‌ومیر آنفلوآنزای بزرگ را در سطح جمعیت فعلی (حدود 5 /7 میلیارد در سراسر جهان در سال 2020) اعمال می‌کنیم تعداد مرگ‌ومیر مبهمی را ایجاد می‌کند. میزان مرگ‌ومیر 0 /2 درصد در سال 2020 با 150 میلیون مرگ در جهان مطابقت دارد. تعداد مرگ‌ومیرها در ایالات متحده با در نظر گرفتن نرخ مرگ‌ومیر جهانی 0 /2 درصد و 7 /1 درصد به ترتیب 5 /5 و 5 /6 میلیون خواهد بود. با این حال، این تعداد ممکن است امروز بدترین حالت را نشان دهد، خصوصاً به این دلیل که اقدامات مراقبت‌های بهداشتی عمومی و روش‌های غربالگری و قرنطینه پیشرفته‌تر از آنچه در سال‌های 1920-1918 بود انجام شده است. عوامل دیگر، از جمله سفرهای بین‌المللی بیشتر -که اکنون به‌طور قابل ملاحظه‌ای محدود می‌شود- در جهت مخالف کار می‌کنند.86-3

جنگ جهانی اول

هدف اصلی مقاله تخمین تاثیر کلان اقتصادی همه‌گیر آنفلوآنزای بزرگ است. پیشتر برخی پژوهش‌ها دریافته‌اند که این تاثیر ممکن است قابل توجه باشد. این تحقیق بر روی فجایع نادر کلان اقتصادی، با استفاده از تعریف یک فاجعه به عنوان کاهش تجمعی طی یک یا چند سال پیرامون آن، در تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی یا مصرف سرانه واقعی (بر اساس داده‌های مربوط به هزینه مصرف‌کننده شخصی واقعی)، طی یک یا چند سال پیرامونی، 10 درصد یا بیشتر متمرکز شده است. بر اساس این تعریف، سه رویداد مهم جهانی که از سال 1870 آغاز شد، جنگ جهانی دوم، رکود بزرگ اوایل دهه 1930 و جنگ جهانی اول بود.

 نتایج همچنین حاکی از آن است که اپیدمی آنفلوآنزای بزرگ در سال‌های 1920-1918 ممکن است مهم‌ترین شوک کلان منفی برای جهان بوده باشد. یک عامل پیچیده در این تجزیه و تحلیل، دشواری در تمایز اثرات جنگ جهانی اول از موارد بیماری همه‌گیر آنفلوآنزای بزرگ بود. بنابراین، یکی از ویژگی‌های مهم مطالعه حاضر، جدایی بین این دو عامل است.

به‌طور مشخص اطلاعات بلندمدت سالانه حساب‌های ملی، پس از آن به 42 کشور جهان گسترش پیدا کرد و دوره جنگ جهانی اول و اپیدمی آنفلوآنزای بزرگ را نیز دربر می‌گرفت. این داده‌ها در مطالعه در مورد عوامل تعیین‌کننده نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و مصرف مورد استفاده قرار گرفتند، خصوصاً برای اثرات اپیدمی آنفلوآنزای بزرگ. این تجزیه و تحلیل از تغییرات شدت آنفلوآنزا از سال 1918 تا 1920 در سراسر کشور و طی زمان بهره می‌برد.

برای ثابت نگه داشتن تاثیرات جنگ جهانی اول، شدت جنگ برای هر کشوری که در جنگ با نسبت مرگ‌ومیر جنگی نظامی با کل جمعیت شرکت کرده است، ارزیابی شده است. منابع داده‌های کشور در مورد مرگ‌های مبارزاتی، از جمله مفقودان در عمل لحاظ شده است. از نظر میزان مرگ‌ومیر سالانه در طول جنگ، تخمین‌هایی برای هفت کشور (فرانسه، آلمان، ایتالیا، انگلستان، ایالات متحده، چین و تایوان) در نظر گرفته شده است.

برای بقیه کشورهای درگیر در جنگ جهانی اول، از توزیع سالانه مرگ‌ومیر از کشورهایی که یا در کنار یا علیه کشور مشخص جنگیده‌اند، استفاده شده است. به عنوان مثال، کشورهای مشترک‌المنافع انگلیس و مستعمرات در کنار هم در نظر گرفته می‌شوند. در حالی که اتریش، ژاپن، روسیه و یونان از آلمان پیروی می‌کنند.

یافتن یک تقریب درست

در قدم بعدی، برای کشته‌های نظامی ناشی از جنگ از تعداد کشته‌شدگان جنگ جهانی اول استفاده شده که شامل سربازان کشته‌شده به دلیل بیماری و زندانیان جنگ و همچنین مرگ‌ومیر بیش از حد غیرنظامیان است. با این حال، آمار کشته شدن سربازان در جنگ با دقت بیشتری معمولاً اندازه‌گیری می‌شود و احتمالاً برای شدت جنگ در سراسر کشورها و با گذشت زمان، می‌تواند نمونه معرف و نماینده خوبی باشد.

همچنین در مورد آمار و تفاوت‌ها در سه سال مورد بررسی می‌توان گفت که در سال 1918، یعنی سال اوج اپیدمی آنفلوآنزای بزرگ و سال پایانی جنگ جهانی اول، بسیاری کشورهای درگیر آنفلوآنزا درگیر جنگ نبوده‌اند. تمرکز نویسندگان مقاله بر دو شوک است: آنفلوآنزا و جنگ که آنها را به‌عنوان متغیرهای برون‌زا (بیشتر) در نظر می‌گیریم. همچنین وقایع مرتبط با آن یعنی جنگ جهانی اول و اپیدمی بزرگ آنفلوآنزا، به صورت غیرقابل پیش‌بینی و معاصر در نظر گرفته شده است. میزان مرگ‌ومیر جنگ به این معنی است که، با میانگین مرگ‌ومیر انباشته‌شده تخمین زده می‌شود که سرانه تولید ناخالص داخلی (تعدیل‌شده با تورم) را در یک کشور عادی به میزان 4 /8 درصد کاهش دهد. این نتیجه با تعداد زیادی از بلایای کلان مرتبط با جنگ جهانی اول مطابقت دارد. اثرات منفی نرخ رشد در طولانی‌مدت با بهبود به صورت اثرات مثبت نرخ رشد جبران می‌شود. بنابراین، نتایج اثرات اپیدمی آنفلوآنزا بر سطح سرانه تولید ناخالص داخلی یا کاملاً دائم است یا کاملاً موقت.

اثر منفی جنگ بر رشد تولید ناخالص داخلی طی زمان خود را نشان می‌دهد. این امر نشان از نوعی بهبود سیستماتیک در فعالیت اقتصادی در دوران پساجنگ دارد.

جنگ در مقابل پاندمی

با این حال نتایج حاکی از آن است که اقتصاد به‌طور جزئی از جنگ بهبود می‌یابد و نه کامل. یعنی بخشی از تاثیر منفی بر سطح سرانه تولید ناخالص داخلی یعنی تقریباً نیمی از آن دائمی است. این یافته با نتایج گسترده‌تری در مورد بلایای نادر کلان اقتصادی گزارش‌شده در پژوهش‌های قبلی مطابقت دارد. این مطالعات برای یک گروه گسترده از کشورها نشان داد که حدود نیمی از کاهش مصرف ناشی از فاجعه دائمی است.

به علاوه نتایج اصلی مشابه آن با نرخ رشد تولید ناخالص داخلی است، اگرچه اثرات تخمین زده‌شده بر رشد مصرف بیشتر است. بزرگی این نتیجه برای تاثیرات جنگ تعجب‌آور نیست، زیرا گسترش هزینه‌های دولت برای جنگ، مصرف را فراتر از تاثیر تولید ناخالص داخلی پایین می‌آورد. با این حال، این الگو برای اثرات آنفلوآنزا شگفت‌آور است.

پیشتر تعداد قابل توجهی از بلایای کلان اقتصادی نادر با وقایع بین 1919 و 1921 ذکر شد. یکی از این وقایع کاهش شدید اقتصادی ایالات متحده از سال 1918 تا 1921 است (13 درصد برای تولید ناخالص داخلی، 15 درصد برای مصرف). در تاریخ ایالات متحده از سال 1870، این رویداد دقیقاً در رده دوم پس از رکود بزرگ به لحاظ وسعت کاهش متناسب در تولید ناخالص داخلی و مصرف قرار می‌گیرد.

نرخ بازده سهام و نرخ تورم

اثرات نرخ آنفلوآنزا و مرگ‌ومیر بر نرخ واقعی تحقق‌یافته بازده و نرخ تورم، قسمت بعدی بررسی مقاله است. بازده دارایی‌های واقعی با استفاده از داده‌های مربوط به بازده اسمی کل و تورم قیمت مصرف‌کننده محاسبه می‌شود. مانند گذشته، در تفسیر نتایج، حوادث مرتبط با آن یعنی جنگ جهانی اول و اپیدمی بزرگ آنفلوآنزا برون‌زا، غیرقابل پیش‌بینی و به‌طور همزمان در نظر گرفته شده است.

در اینجا بازده دو شکل از دارایی‌ها از نظر سهام (بر اساس شاخص‌های گسترده بازار) و صورتحساب‌های کوتاه‌مدت دولت (مشابه اسکناس‌های خزانه‌داری ایالات متحده، که برای اولین‌بار در سال 1929 به وجود آمد) در نظر گرفته شده است. داده‌ها بیشتر از داده‌های مالی جهانی است. در انجام این تجزیه و تحلیل، مشاهداتی که به بالاترین نرخ‌های تورم مربوط می‌شده‌اند یعنی تورم برای اتریش و آلمان پس از جنگ جهانی اول حذف شده است. اوج نرخ تورم آلمان در سال 1923 بود. بازدهی واقعی سهام در سهام اعمال می‌شود. تاثیر همزمان میزان مرگ آنفلوآنزا منفی است اما از نظر آماری تفاوت معناداری با صفر در سطح 10 درصد ندارد.

همچنین برای میزان مرگ‌ومیر جنگ، اثر تخمین زده‌شده معاصر به‌طور قابل توجهی منفی است. نتایج حاکی از بهبودی جزئی و کوتاه‌مدت در مورد سهام است و البته تاثیر کلی جنگ بر ارزش واقعی سهام ممکن است صفر نباشد.

این اثر بزرگ می‌تواند تا حدی به عنوان کاهش نرخ بهره واقعی پیش‌بینی ‌شده و تا حدی به عنوان تاثیر تورم بالاتر در بازده واقعی مطالبات اسمی تفسیر شود. مبلغ اسمی که در صورتحساب پرداخت می‌شود چسبندگی دارد و تغییر قابل توجهی نمی‌کند.

برای نرخ مرگ‌ومیر، ضریب تخمین زده‌شده به‌طور قابل توجهی منفی است. این داده‌ها به سطح قیمت گزارش‌شده اشاره دارد که تحت تاثیر کنترل قیمت‌ها در جنگ جهانی اول در ایالات متحده و سایر کشورها از جمله آلمان و انگلستان قرار گرفته‌اند. اثر تخمین زده‌شده از اپیدمی بزرگ آنفلوآنزا به میزان قابل توجهی مثبت است.

با این حال، ضریب وقفه اول تخمین زده‌شده به‌طور قابل توجهی منفی و تقریباً با همان بزرگی است، بنابراین نشان می‌دهد که اثر نهایی در سطح قیمت می‌تواند ناچیز باشد. برای میزان مرگ‌ومیر، ضریب همزمانی به‌طور قابل توجهی مثبت است که نشان می‌دهد تاثیر نهایی بر سطح قیمت صفر است.

و اما شیوع ویروس کرونا

پیامدهای یافته‌های مقاله از اپیدمی آنفلوآنزای بزرگ در مورد همه‌گیر شدن ویروس کرونا نگران‌کننده است. همان‌طور که قبلاً اشاره شد، میزان مرگ‌ومیر ناشی از آنفلوآنزا معادل دو درصد از کل جمعیت در سال‌های 19۲۰-1918 در صورتی که به جمعیت 5 /7 میلیاردنفری سال ۲۰۲۰ ترجمه شود، عددی معادل ۱۵۰ میلیون نفر خواهد شد. از همین رو به‌طور مشخص، در یک کشور پیش‌بینی می‌شود که تولید ناخالص داخلی، به میزان شش و مصرف به مقدار هشت درصد کاهش می‌یابد. این کاهش اقتصادی قابل مقایسه با مواردی است که آخرین‌بار در دوره رکود اقتصادی جهانی 2009-2008 مشاهده شده است. نتایج همچنین حاکی از کاهش چشمگیر کوتاه‌مدت در بازده واقعی سهام و اوراق قرضه دولتی کوتاه‌مدت است. بنابراین، این احتمال نه‌تنها برای تعداد بی‌سابقه‌ای از مرگ‌ومیر، بلکه برای جابه‌جایی اقتصادی بزرگ جهانی نیز وجود دارد.

اگرچه این نتایج برای ویروس کرونا صرفاً به صورت سناریوهای محتمل هستند و البته به بدترین حالت ممکن هم مربوط می‌شوند، اما ضرر و زیان بالقوه در معیشت و فعالیت‌های اقتصادی به‌طور قابل توجهی تلاش برای محدود کردن خسارت را توجیه‌پذیر می‌کند. با این حال، اقدامات کاهشی شدید -مانند لغو گسترده سفرها، جلسات و رویدادهای مهم- خود به رکود فعالیت اقتصادی دامن می‌زند.

در نهایت باید گفت اثرات منفی کرونا بر رشد اقتصادی همچنان به‌طور دقیق مشخص نیست اما نویسندگان مقاله اخیر به دنبال آن بوده‌اند که با مقایسه دو واقعه نسبتاً مشابه در طی یک قرن، تقریبی از اثرات مخرب پاندمی کرونا که همچنان در قلب آن قرار داریم ارائه دهند. رشد اقتصادی، تورم و بازده سهام و همچنین امکان و مدت زمان لازم برای بازتوانی اقتصاد در دوران پساکرونا مهم‌ترین نکاتی است که با استفاده از این مقاله می‌توان از آنها تصویری به دست آورد. البته همچنان نرخ‌ها و داده‌ها محل بحث هستند اما آنچه مقاله بارو و همکارانش را ارزشمند می‌سازد تلاش نوآورانه‌شان در تخمین هرچه دقیق‌تر متغیرها و داده و تعریف متغیرهای برون‌زا و درون‌زاست. ارزش این امر زمانی بیشتر مشخص می‌شود که تا چند ماه آینده پیامدهای کرونا خود را جدی‌تر از قبل نشان بدهد. آنگاه می‌توان به قضاوت یافته‌های این مقاله پرداخت.

پی‌نوشت:

1- Barro, R. J., Ursua, J. F., & Weng, J. (2020). The Coronavirus and the Great Influenza Epidemic-Lessons from the.

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها