شناسه خبر : 34173 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

محرومیت نسبی در آینه جامعه

آیا فقر به تنهایی منجر به خودکشی می‌شود؟

احمد بخارایی/ رئیس گروه مسائل اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی ایران

هیچ عاملی به تنهایی نمی‌تواند به‌وجود‌آورنده پدیده‌های اجتماعی باشد. هیچ پدیده اجتماعی را نمی‌توان تک‌علیتی دید. بلکه باید چندعلیتی به آنها نگاه کرد. با این حال در میان علت‌ها و عوامل موثر بر بروز و ظهور پدیده‌های اجتماعی، یک یا چند عامل بسیار موثرتر هستند و وزن بیشتری دارند. در بررسی علت‌های خودکشی یا خودسوزی دختر نوجوان ایلامی هم می‌توان رد پای فقر را دید و هم می‌توان دلایل دیگر را بر این تصمیم موثر دید. فقر عامل بسیار بزرگ و تاثیرگذار در میان عوامل پدیدآورنده رخدادهای اجتماعی مثل خودکشی و اعتیاد و... است، فقر یک عامل وتوکننده است. از سویی فقر به تنهایی نمی‌تواند عامل تمایل افراد به خودکشی و خودسوزی باشد. چراکه در مناطق محرومی مثل ایلام و دیگر مناطق محروم کشور دختران زیادی هستند که در این مناطق فقرآلود زندگی می‌کنند اما اقدام به خودکشی و خودسوزی نمی‌کنند.

وقتی نگاه جامعه‌شناسی عمیقی وجود نداشته باشد فقر را برجسته می‌کنند و دلیل خودکشی را تک‌عاملی می‌بینند یا اینکه اساساً فقر را در تصمیم‌گیری فرد برای خودکشی نادیده می‌گیرند که هر دو انگاره غلط است. نکته‌ای که بسیار مهم است این است که فقر شاید به تنهایی نتواند در همه شرایط به عنوان یک عامل اثرگذار به صحنه ورود کند و افراد را به سمت انزوا، خودکشی و اعتیاد سوق دهد. اعتیاد نوعی خودکشی روحی روانی است و خودکشی فیزیکی نیز گرفتن فیزیکی روح و جان است. افراد وقتی به بن‌بست می‌رسند دست به چنین اقدامی می‌زنند. اعتیاد روی دیگر خودکشی است. باید در تحلیل این رخدادها از فقر گذر کنیم و به احساس محرومیت بپردازیم. آنچه نوجوان ایلامی را وادار به خودکشی می‌کند، خود فقر نیست. این احساس محرومیت است که محرک است. یعنی آدم‌ها در مقایسه با دیگران احساس محرومیت و فقر نسبی می‌کنند. در گذشته همیشه در روستاها نسبت به شهرها فقر وجود داشته است. اما آمار خودکشی بالا نبوده یا اساساً وجود نداشته است. بنابراین در دوره مدرن و دوره‌ای که جوامع نوعی همبستگی ارگانیک دارند و برخلاف گذشته که نوعی همبستگی مکانیکی مثل روستاها و جوامع سنتی وجود داشت، آدم‌ها به‌طور نسبی، نسبت به خودشان ارزیابی و قضاوت دارند. آنها خود را در مقابل آینه جامعه می‌بینند و تصویری که در مقابل آینده جامعه می‌بینند آن تصویر را تصویر واقعی خود می‌پندارند نه آن چیزی که هستند و آن تصویر احساس محرومیت نسبی است. این مهم است! این اتفاقی است که افراد را به سمت تصمیمات شدید و مسائل مرتبط با آسیب‌شناسی اجتماعی مثل خودکشی سوق می‌دهد که البته خودسوزی از بدترین این تصمیمات است که دنبال پیام آشکارتری است و به نوعی ترحم‌برانگیزانه است. این احساس محرومیت مساله‌ای است که با جامعه پیوند خورده است. جامعه چهار خرده‌نظام دارد. یکی خرده‌نظام فرهنگی است. دیگری خرده‌نظام اجتماعی است. بعدی خرده‌نظام سیاسی و در نهایت خرده‌نظام اقتصادی است. وقتی از احساس محرومیت حرف می‌زنیم هر چهار خرده‌نظام را دربر می‌گیرد. وقتی این چهار نوع احساس محرومیت دست در دست هم می‌گذارند خروجی بسیار متفاوتی دارد. یک روز شما شاهد خودسوزی دختر ایلامی هستید. روز دیگر خودسوزی دختر آبی است. روز دیگر سقوط از ارتفاع پل از سوی دختر اصفهانی است. روز دیگر آمار بالای اعتیاد به مواد مخدر صنعتی و جدید است و... همه اینها یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتد و این رخدادها حلقه‌های زنجیری است که به‌طور مستمر در جامعه شاهد آن خواهیم بود. باید در نظر گرفت این زنجیره چه زمانی دائمی است و چرخه آن متوقف نمی‌شود؛ زمانی که آن چهار خرده‌نظام و آن احساس محرومیت در جامعه بیشتر و بیشتر و در‌هم‌تنیده‌تر شوند. این چهار خرده‌نظام شکل‌دهنده محرومیت اجتماعی شبیه ترکیب سیمان و ماسه و آب است که یک بتن سفت و محکم را شکل می‌دهند اما آنها هر کدام به تنهایی نمی‌توانند سفت و محکم بتنی بسازند. این ترکیب جدیدی است. در خرده‌نظام اقتصادی، فقر برجسته است. احساس محرومیت از نظر اقتصادی شکل می‌گیرد. اما آیا یک دختر ایلامی تنها از بعد اقتصادی مشکل دارد یا دچار فقر فرهنگی هم هست؟ آیا از نظر سیاسی امکان‌های سیاسی در اختیار او وجود دارد؟ آیا از نظر اجتماعی آزادی‌های خودش را دارد؟ اگر احساس محرومیت تنها در حوزه اقتصادی احساس می‌شد و دختر ایلامی در سه خرده‌نظام دیگر کمتر احساس محرومیت می‌کرد، شاید دست به خودسوزی نمی‌زد.

چه شرایط اجتماعی‌ای در یک جامعه شکل می‌گیرد که احساس محرومیت‌ها بیش از پیش تشدید می‌شود؟ این پرسش بنیادینی است. پاسخ به این سوال می‌تواند راه درمان را به ما نشان دهد. ما نمی‌خواهیم از منظر روانشناسی به موضوع نگاه کنیم. وزن اصلی آسیب‌های اجتماعی در یک جامعه ناشی از وجود عوامل ساختاری و کلان است. نگاه جامعه‌شناسی از سطح خرد و میانه باید فراتر برود و به سطوح کلان بنگرد. پس ساختارها باید بررسی شوند. ساختارهایی که احساس محرومیت را برای شهروندان ایجاد می‌کنند. احساس محرومیت‌ها ما را به یک مساله اساسی رهنمون می‌کند و آن هم تاب‌آوری اجتماعی است. در استان‌های ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، سیستان و بلوچستان، کرمانشاه و... محرومیت وجود دارد. اما تاب‌آوری اجتماعی به دلایل مکانیکی و ارگانیکی در استان‌ها با هم کاملاً متفاوت است.

میل به خودکشی روی دیگر امید به آینده است. کسی که دست به خودکشی می‌زند اساساً به آینده امیدی ندارد. ناامیدی برای آینده شرط لازم برای خودکشی است. شرط کافی آن البته مسائل پیرامونی است. مسائل فرهنگی و احساس نابرابری، محرومیت، نظام مردسالار، تغییر الگوهای ذهنی در نتیجه آشنایی فرد با اینترنت و ماهواره، دسترسی به اطلاعات تازه و... بنابراین تصمیم دختر ایلامی به عنوان یک نمونه یک تصمیم عمیق و چندجانبه است. تحقیقات ما نشان می‌دهد ناامیدی نسبت به آینده در ایران رو به فزونی است. اما همیشه عوامل مادی وزن تعیین‌کننده‌ای در تصمیمات فردی داشته است. عمده خودکشی‌ها در خانواده‌ها و در بسترهایی اتفاق می‌افتد که وجه غالب مشکل اقتصادی است. البته خودکشی‌هایی وجود دارد که در طبقات دیگر رخ می‌دهد اما اکثر و غالب خودکشی‌ها در ایران زمینه‌های اقتصادی دارد که با عوامل دیگر دخیل شده و منجر به تصمیم نهایی شده است. البته تعیین شرایط برای خودکشی کار سختی است. دلایل و انگیزه‌ها طبقه به طبقه و حتی میان جنس زن و مردم با هم متفاوت است. الگوهای فرهنگی در نوع خودکشی بسیار دخیل است. برای نمونه خودسوزی یک مدل خودکشی پیام‌رسان است که عمدتاً از سوی زنان اعمال می‌شود. مردهای کمی هستند که خودسوزی می‌کنند. خودکشی‌ها حتی به تفکیک دو جنس متفاوت است چه برسد به اینکه تفاوت در طبقات اجتماعی را نیز داشته باشیم. عامل اقتصادی در تصمیم خودکشی نقش دارد و هرچه از طبقات بالاتر به طبقه پایین‌تر می‌رویم تاب‌آوری اقتصادی کمتر می شود. هرچه جامعه‌ای تاب‌آوری کمتری داشته باشد میزان گرایش افراد به پدیده‌هایی مثل خودکشی و اعتیاد بیشتر می‌شود. تاب‌آوری اجتماعی محصول حلقه‌های به‌هم‌پیوسته در یک جامعه است. تاب‌آوری اجتماعی زمانی رخ می‌دهد که در جامعه تساهل و تسامح وجود داشته باشد. اگر قرار باشد در جامعه‌ای دستور فقط تعیین‌کننده باشد و بایدها و نبایدها تعیین‌کننده روش زندگی افراد باشد، تاب‌آوری اجتماعی به حداقل می‌رسد و تنش در میان افراد و افراد با جامعه افزایش می‌یابد و این می‌تواند برای یک جامعه بسیار خطرناک باشد. بی‌تردید خودکشی از محصولات پایین بودن تاب‌آوری اجتماعی در یک جامعه است که تاب‌آوری خود محصول نظام‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قوی و متنوع و انعطاف‌پذیر است.

دراین پرونده بخوانید ...