شناسه خبر : 33937 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

شبکه‌گستر خسته

نگاهی به زندگی سیاسی علی لاریجانی

شبکه‌گستر خسته
علی شاکر/ روزنامه‌نگار

علی لاریجانی در 20سالگی، هم شاگرد اول رشته کامپیوتر دانشگاه شریف بود و هم شاگرد و داماد مرتضی مطهری. «با رایزنی استاد شهید مطهری به سازمان [صداوسیما] وارد شد1» و سمت مدیرکل برون‌مرزی و دفتر مرکزی خبر سازمان را بر عهده گرفت. به تشویقِ پدرِ فریده خانم در دانشگاه تهران فلسفه خواند و با فردید آشنا شد. همزمان با پیگیری مباحث فلسفی به عنوان معاون وزیر کار و وزیر مخابرات هم خدمت کرد. این در حالی است که از سال 61 به خدمت سپاه پاسداران در آمد و هفت سال بعد سمت جانشین رئیس ستاد مشترک این نیرو را بر عهده گرفت. فلسفه، سوابق نظامی، علایق فرهنگی و همچنین سرمایه اجتماعی فرزند آیت‌الله میرزا هاشم آملی از او چهره‌ای ساخت که با آرامش راه‌پله قدرت را بالا می‌رود. این هوش و سرمایه اجتماعی را دیگر فرزندان میرزا هاشم هم داشتند، ولی آن‌طور که باید میان مردم سرشناس نبودند. شاید برای همین هم، در انتخابات مجلس سوم از سیدمحمود کاظمی‌دینان، از فرماندهان سابق سپاه شهر آمل شکست خورد و به مجلس نرفت. با این همه، روابط علی با سران جبهه اصولگرا از همان ابتدای انقلاب او را تا مسند ریاست قوه مقننه بالا برد. گرچه لاریجانی هنوز هم با برچسب راست‌گرایی اصولی شناخته می‌شود، ولی عملکرد سال‌های اخیر او نشان می‌دهد اعتدال یک سیاستمدار محافظه‌کار و باسابقه را پیدا کرده. امری که به مذاق بسیاری از هم‌کیشان او خوش نیامده است. برای ریشه‌یابی این دلخوری به اوایل دهه 70 برگردیم. سال 71 جانشین سیدمحمد خاتمی در کابینه اکبر هاشمی‌رفسنجانی شد. جوانی 35ساله که گرچه با بگیر و ببندهای مربوط به ممنوعیت ویدئو موافق نبود، اما همچنان یک نیروی انقلابی به حساب می‌آمد. سال بعد حکم ریاست صداوسیما را گرفت و 11 سال آنجا مدیریت کرد. در برنامه‌های طنز همان زمان او را «شبکه‌گستر» می‌نامیدند. چراکه در همین مدت هفت شبکه تلویزیونی، هشت شبکه رادیو سراسری، 30 شبکه رادیو استانی و هفت شبکه تلویزیون جهانی تاسیس کرد. شرکت سیمافیلم را راه انداخت و روزنامه جام‌جم را روی دکه فرستاد.

در دوره‌ای که جز رسانه‌های جمعی، افکار عمومی جایی برای دریافت اطلاعات رسمی نداشتند، لاریجانی قدرت رسانه‌ای و انحصاری صداوسیما را در خدمت افکار و گرایش‌های اصولی خویش درآورد. پخش برنامه‌هایی چون چراغ، هویت و کنفرانس پرسر و صدای برلین، خشم بسیاری از روشنفکران، دگراندیشان و همچنین دولت و مجلس اصلاح‌طلب را برانگیخت. برای همین به هیات دولت راهی نمی‌یافت. کار به جایی رسید که مجلس ششم پس از پیگیری‌های بسیار توانست اجازه تحقیق و تفحص از صداوسیما را کسب کند. نماینده‌ها خواستند میزان و نحوه هزینه درآمدهای آگهی‌ها، خریدهای خارج از کشور و اهدای هدایا را وارسی کنند. فشارها به نمایندگان زیاد شد و لاریجانی آن را عملی «کَشکَکی» خواند. همین‌طور هم بود؛ چون در مجلس هفتم پرونده را بستند.

سال بعد لاریجانی با شعار «هوای تازه» به انتخابات نهم ریاست‌جمهوری قدم گذاشت. غافل از اینکه عملکرد یک‌سویه و شبکه‌گسترانه او در آن 11 سال به مذاق افکار عمومی چندان خوش نیامد و از میان هفت کاندیدا، ششم شد. چه کسی رقابت را برد؟ همان شهردار ریزنقشی که زمانی سیما با آب و تاب از خدمات او تجلیل می‌کرد و ممنون بود از اینکه پل عابر پیاده میدان هفت‌تیر را افتتاح کرده است. لاریجانی در حالی که باید پاسخ می‌داد چرا صداوسیمای او چهره‌ساز را نمایش نمی‌دهد، رقیبش داشت با شعارهایی چون «نوکری و جاروکشی برای مردم» رای‌ها را به سمت خویش می‌کشاند.

این نظامی فلسفه‌خوانده با این شکست از صحنه خارج نشد و همزمان با امضای حکم ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد او نیز سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی را بر عهده گرفت و درگیر پیچیدگی‌های پرونده هسته‌ای ایران شد. احمدی‌نژاد این پرونده را مختومه می‌دانست. یعنی در حالی که یکی سعی می‌کرد به آرامی کارها را جلو ببرد، آن یکی صبر و تأنی را تاب نمی‌آورد. سرآخر فشارهای رئیس‌جمهوریِ وقت باعث شد لاریجانی استعفا دهد.

پس از استعفا لاریجانی که می‌دید از شهر پدر رای نیاورده، نامزد شهر دوران کودکی خود شد. یعنی شهر قم. سنگینی وزن سیاسی‌اش بی‌برو و برگرد رئیسش می‌کرد. همین هم شد. از مجلس هشتم تا دهم رئیس باقی ماند. اما آنچه لاریجانی را با بحران محبوبیت نزد هم‌حزبی‌هایش مواجه کرد، نزدیکی او به حسن روحانی و رویکردهای اعتدال‌گرایانه‌تر بود.

در مجلس دهم گرچه عارف رای اول تهران بود، ولی خود میانه‌روها و فراکسیون امید هم ترجیح می‌دادند لاریجانی رئیس باشد. این در حالی است که در همین زمان رای‌های لاریجانی مدام در حال ریزش بود. هواداران پیشین فکر می‌کردند در انتخابات 88 پشت احمدی‌نژاد درمی‌آید. در حالی که تقاضا کرد به شکایت نامزدها رسیدگی شود. عده‌ای از افراط‌گرایان جلو مجلس ریختند و روی پلاکارد شعارهایی چون: «لاریِ جانی» نوشتند، اما مرد اول مجلس همچنان شبکه قدرتمند خود را مدیریت می‌کرد و تا آنجا که توانست نگذاشت برخی از نمایندگان افراطی جو را بر هم بزنند. گرچه نمی‌شد جلوی آتش زدن نمادین برجام یا راهپیمایی نمادین نمایندگان را با شعار مرگ بر موسوی و کروبی گرفت.

برخی معتقدند علی لاریجانی برای دلجویی از بزرگان فرهنگ و برای به فراموشی سپردن برنامه‌هایی چون هویت و چراغ همایش «چهره‌های ماندگار» را راه انداخت. گرچه در این جشن بسیار مورد تمجید قرار گرفت اما همان‌طور که پیش از این هم گفتیم می‌بایست پاسخگوی نمایش ندادن ساز یا سانسورهای بی‌حد در صداوسیما هم می‌بود.

در عرصه سیاست نیز گرچه او را به موتلفه اسلامی و اصولگرایان راست‌گرا متنسب می‌کنند، اما عملکردش را در راستای منافع آنان نمی‌بینند. به‌ویژه تندروهایی که از تصویب سریع مفاد برجام در مجلس به گریه افتادند، همه تقصیرها را به گردن او می‌اندازند و معتقدند پشت پرده با دولت اعتدال‌گرای روحانی سازش کرده است. مشکل مهم‌تر اینجاست که خود روحانی هم در حال حاضر میان اصلاح‌طلبان جایگاهی ندارد. در واقع اگر حتی جایگاهی هم داشت با عملکرد ضعیف شش ماه دوم سال 98 اغلب گروه‌ها از او رویگردان ‌شدند. از یک طرف امام‌ جمعه کرج اجازه نمی‌دهد که در این شهر به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب سخنرانی کند و از طرف دیگر، به این راحتی‌ها نمی‌تواند کدورت‌های سال‌های اصلاحات را از ذهن اصلاح‌طلبان از بین ببرد.

ابراهیم رئیسی محمدجواد را از کرسی حقوق بشر قوه قضائیه کنار گذاشته و حاج صادق نیز کمی پیش از اتمام دوره ریاست، صندلی قضاوت را به ابراهیم رئیسی سپرده است. حالا علی احتمالاً گوشه چشمی به میز ریاست‌جمهوری دارد. شاید می‌خواهد از تهدید پیش‌آمده فرصت بسازد و همچون حسن روحانی هم دم اصلاح‌طلبان را ببیند و هم با اصولگرایان سازش کند تا مگر به این روش بتواند کشتی دولت خویش را به مقصد برساند. اکنون شاگرد اول شریف مردی 62ساله است و اندازه عمر انقلاب تجربه دارد برای حفظ تعادل بر مسند قدرت. هرچند احتمالاً برای شبکه‌سازی دوباره در این سن خسته است.

پی‌نوشت:
1- به نقل از وب‌سایت علی لاریجانی: http: / /larijani.ir

دراین پرونده بخوانید ...