شناسه خبر : 33882 لینک کوتاه

لزوم تمرکز بر تفکر

تصمیم‌گیری در مورد محتوای کتاب‌های درسی چگونه باید باشد؟

بدون تردید تدوین کتاب‌های درسی کاری فوق‌العاده تخصصی است و ابعاد بسیار گسترده‌ای دارد. برای اینکه یک کتاب درسی غنی و مفید باشد، معمولاً تیم‌های مختلفی از کارشناسان متخصص در زمینه‌های گوناگون با یکدیگر همکاری می‌کنند تا یک برنامه درسی هدفمند با چارچوبی هماهنگ پدید آید.

مصطفی عمادزاده/ عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان

بدون تردید تدوین کتاب‌های درسی کاری فوق‌العاده تخصصی است و ابعاد بسیار گسترده‌ای دارد. برای اینکه یک کتاب درسی غنی و مفید باشد، معمولاً تیم‌های مختلفی از کارشناسان متخصص در زمینه‌های گوناگون با یکدیگر همکاری می‌کنند تا یک برنامه درسی هدفمند با چارچوبی هماهنگ پدید آید. کتاب‌های درسی معمولاً به ‌گونه‌ای تهیه می‌شوند که مبتنی بر دانسته‌های پیشین، با توجه به گروه سنی و توانایی‌های ذهنی دانش‌آموز بوده، و بتوانند مفاهیم و روش‌ها را به آسانی انتقال دهند. علاوه بر این بتوانند در آنان ایجاد انگیزه کرده و حس کنجکاوی کودکان را تحریک کنند. کتاب‌های درسی عموماً به تعمیق نگرش‌ها و باورهای دانش‌آموزان دامن می‌زنند. تدوین کتاب‌های درسی امروزه به ‌صورت یک تخصص دانشگاهی در حوزه علوم تربیتی درآمده و کارشناسان گوناگونی در نگارش آن مشارکت دارند. در صورت رعایت چنین موازینی، معمولاً مسائل کمتری در زمینه سیاستگذاری برای تدوین کتاب‌های درسی مشاهده خواهد شد. لیکن چنانچه از بیرون نگاهی به موضوع محتوای کتاب‌های درسی داشته باشیم، متوجه می‌شویم که تمرکز اصلی این کتاب‌ها عمدتاً در راستای کمک به عوامل شناختی، یادگیری علوم و تئوری‌های مربوطه بوده و به مطالب غیرشناختی نظیر مسائل اجتماعی کمتر پرداخته شده است. بنابراین نقص عمده از اینجا شروع می‌شود که مسوولان در تدوین کتاب‌های درسی به مسائل روز جامعه توجه کمتری دارند.

در حقیقت در نظام آموزشی ایران، به دانش‌آموزان عمدتاً برای موفق شدن در آزمون ورودی و رفتن به دانشگاه آموزش داده می‌شود. حال این سوال مطرح می‌شود که اگر همانند بسیاری از کشورها، فردی قصد ادامه تحصیل در دانشگاه را نداشته باشد و پس از پایان دوران متوسطه بخواهد وارد اجتماع شود، آیا آموزش‌های اولیه‌اش در دوران متوسطه نیازهای اساسی‌اش را برای حضور فعال در جامعه فراهم می‌کند یا خیر؟ آیا این آموزش‌ها او را به شهروندی مسوول و متعهد تبدیل می‌کند؟ حقیقت این است که نظام آموزشی و به تبع آن کتاب‌های درسی دغدغه کمتری در این حوزه دارند. نظام آموزشی باید حس نوع‌دوستی را میان نوجوانان ترویج دهد و بر ایجاد تعهد و مسوولیت‌پذیری جوانان از یک‌سو، و برخورداری از عزت نفس و احترام به دیگران از دیگر سو، تاکید کند. کتاب‌های درسی باید شیوه و سبک زندگی را به کودکان ما یاد دهد. این در حالی است که در حال حاضر این کتاب‌ها به‌جای تمرکز بیشتر بر مسائل اجتماعی و روحیه انجام کارهای گروهی و جمعی، بیشتر بر اصالت فردی و قهرمان‌سازی مبتنی است. نکته حائز اهمیت این است که توانایی‌های کودکان بسیار متفاوت است و منحنی افرادی که وارد مدرسه می‌شوند یک منحنی نرمال است. بدین معنا که هم در آن افراد ضعیف وجود دارد و هم دانش‌آموزان قوی. نظام آموزشی ما باید بر اکثریت یا گروه متوسط تمرکز کرده و روی آنها سرمایه‌گذاری کند، در حقیقت پرداختن به دانش‌آموزان توانا و کمک به پیشرفت آنان سبب می‌شود که بخشی از دانش‌آموزان فرصت بالندگی و پیشرفت کافی را پیدا نکنند. به عبارت دیگر باید به همه دانش‌آموزان توجه شود و زمینه پیشرفت همه آنان فراهم شود.

علاوه بر این، محتوای کتاب‌های درسی باید بر نیازهای جامعه و پدیده‌های روز مبتنی باشد. در حال حاضر وضعیت محتوایی کتاب‌ها با مشکلاتی مواجه است، بدین معنی که در این کتاب‌ها کمتر به اهمیت و موقعیت کشور، و تعهد و مسوولیتی که کودکان باید نسبت به ایران داشته باشند تمرکز شده است. نباید شرایطی فراهم شود تا این تفکر قوت گیرد که تا تلاطم و تنشی در کشور به وجود بیاید همه به فکر رفتن از کشور بیفتند. آیا به ‌واقع کشور بهتری جز ایران برای ایرانیان وجود دارد؟ بنابراین باید در کتاب‌های درسی علاوه بر علاقه‌مند کردن کودکان و نوجوانان به وطن‌دوستی، در خصوص پدیده‌های اجتماعی روز نیز صحبت شود. بالا بردن سطح آگاهی دانش‌آموزان در مورد مسائلی همچون پدیده اعتیاد، بزهکاری نوجوانان، و کودکان کار می‌تواند برای آنها در آینده بسیار کارآمد باشد.

امروزه در جهان سعی بر این است که در دوره ابتدایی بیش از همه چیز به پرورش ذهن دانش‌آموزان توجه شود. آنها به کودکان یاد می‌دهند چطور فکر کنند، چگونه ذهن نقادی داشته باشند و چطور به پرسش‌های مطرح پاسخ گویند. در دوره دبستان در اکثر کشورها به کودکان کمک می‌کنند تا ذهن پرسشگر و خلاقی داشته باشند. لیکن دوره دبیرستان که دانش‌آموزان از آمادگی بیشتری برخوردارند، فرصت بهتری است تا روی توسعه دانش و آگاهی‌ها و مسائل شناختی آنان تمرکز شود. در این دوره باید توانایی‌های اجتماعی و ارتباطی دانش‌آموزان تقویت شود. در یک کلام، دوره دبستان دوره آمادگی و دوره دبیرستان دوره بارگذاری در دانش‌آموزان است.

مشکل بزرگی که در نظام آموزشی ایران وجود دارد آن است که چگونگی ارتباط و تعامل با دیگران به دانش‌آموزان تعلیم داده نمی‌شود. در گذشته تعداد بیشتر اعضای خانوار باعث می‌شد فرهنگ ارتباطی به خودی خود در خانواده‌ها شکل بگیرد. اما اکنون که تعداد فرزندان هر خانواده کمتر است، کودکان به اندازه کافی آزادی عمل ندارند تا با والدینشان ارتباط تنگاتنگ داشته باشند. بیشتر ارتباطات در خانواده امروز تحکمی و به صورت امر و نهی است. چنین ضعفی در خانوار نحوه و توانایی ارتباط با دیگران را به آنها نمی‌آموزد، و این مساله باید در مدارس جبران شود. کتاب‌های درسی باید بتواند دانش‌آموزان را در مورد توانایی‌های تعامل و ارتباط با دیگران آگاه سازد. کودکان باید در مدرسه نحوه ارتباط صحیح با یکدیگر، تحمل نظر مخالف و پذیرش یکدیگر را فرابگیرند تا در نهایت جامعه نیز به چنین فرهنگی دست یابد.

ژاپن یکی از کشورهایی است که در توسعه نظام آموزشی موفقیت‌های چشمگیری داشته است. در ژاپن کلاس‌ها کوچک و ارتباط معلم با دانش‌آموزان بسیار قوی است. دانش‌آموزان به صورت جداگانه و از نظر توانایی‌هایشان سنجیده می‌شوند. نکته‌ای که در نظام آموزشی ما به آن توجه کافی نمی‌شود این است که دانش‌آموزان ما، طیفی از توانایی‌ها را دارا هستند. اگر فردی در علوم یا ریاضیات ضعیف است به این معنا نیست که در هیچ زمینه دیگری توانایی ندارد. وظیفه یک نظام آموزشی این است که توانایی‌های گوناگون کودک را شناسایی کرده و در پرورش و شکوفایی آن بکوشد. سیستم ارزشیابی دانش‌آموزان در نظام آموزشی ژاپن نیز متفاوت است و دانش‌آموزان بر اساس پیشرفتشان سنجیده می‌شوند. سیستم سنجش آنها متکی به یک امتحان و پاسخ درست به یک سوال یا مساله نیست، بلکه سنجش بر اساس مجموعه توانایی‌های فرد و میزان پیشرفت او طی یک سال تحصیلی صورت می‌گیرد.

هدف از آموزش در مدارس علاوه بر تعلیم توانایی‌های شناختی، یاد دادن مهارت‌های زندگی به دانش‌آموزان نیز باید باشد. اینکه چگونه افراد ضمن آ‌نکه از پس ابعاد فردی زندگی خود برآیند، تعاملی مثبت و سازنده با جامعه نیز داشته باشند. افزون بر این، یکی از مشکلاتی که در نظام آموزشی وجود دارد، نبود الگو برای دانش‌آموزان است. باید در کتاب‌های درسی افراد موفق در زمینه‌های مختلف جامعه به کودکان معرفی شده و زندگی‌نامه آنها مرور شود. الگوسازی صحیح می‌تواند راه درست را به کودکان نشان دهد. از سوی دیگر احترام به اقلیت‌ها چیزی است که در محتوای آموزشی مدارس به ندرت دیده می‌شود، جامعه ما مجموعه‌ای از اقلیت‌های قومی و مذهبی است، ولی توجه کافی به آنها در کتاب‌های درسی نشده است.

ما در دوره آموزش ابتدایی و متوسطه علاوه بر توانایی‌های شناختی باید مهارت‌های زندگی هم به بچه‌ها یاد دهیم، تا آنان بتوانند علاوه بر اداره خود، نقشی در حل مسائل جامعه نیز داشته باشند. کتاب‌های درسی باید تمرکز بیشتری بر تعهد و مسوولیت هر فرد در قبال جامعه داشته باشند. افراد باید از کودکی بیاموزند که علاوه بر پیشبرد کار و وظیفه خود در فکر اعتلای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند نیز باشند. ارج نهادن ارزش‌های ملی و انسانی موضوع دیگری است که در کتاب‌های درسی در مورد آن کوتاهی صورت گرفته است.

 در کنار همه این موارد، باید توجه داشت که امروزه فضای مجازی موجب شده تا کودکان وقت کمتری را به مطالعه کتاب‌های غیردرسی اختصاص دهند. این پدیده سبب شده تا ما ایرانی‌ها فرصت کمتری را برای مطالعه بگذاریم که این خود ممکن است پیامدهای ناگواری در آینده داشته باشد. باید در مدارس فرهنگ مطالعه کتاب‌های غیردرسی ترویج شود. ایران یکی از کمترین سرانه‌های مطالعه را در جهان دارد و این روند اگر قرار است تغییر پیدا کند باید از سنین پایین آموزش داده شود. چراکه لازمه تفکر و اندیشیدن، مطالعه است. کودکان باید بتوانند برای مسائلی که در جامعه مطرح است پاسخی پیدا کنند و این پاسخ جز از راه تفکر و مطالعه به دست نخواهد آمد.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها