شناسه خبر : 33644 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مردم زمانی سالارِ دولت‌اند که خرجش را بدهند

بررسی اقتصاد سیاسی مالیات در ایران در گفت‌وگو با علی‌اکبر عرب‌مازار

چرا مردم باید بخشی از درآمدهای خود را به دولتی بپردازند که از عملکردش راضی نیستند و او را کارآمد نمی‌دانند؟ علی‌اکبر عرب‌مازار در پاسخ می‌گوید از دو چیز گریزی نیست؛ یکی مرگ و یکی مالیات. پس باید مالیات را پرداخت کرد. اما نه صرفاً برای ایجاد درآمد برای دولت.

مردم زمانی سالارِ دولت‌اند که خرجش را بدهند

چرا مردم باید بخشی از درآمدهای خود را به دولتی بپردازند که از عملکردش راضی نیستند و او را کارآمد نمی‌دانند؟ علی‌اکبر عرب‌مازار در پاسخ می‌گوید از دو چیز گریزی نیست؛ یکی مرگ و یکی مالیات. پس باید مالیات را پرداخت کرد. اما نه صرفاً برای ایجاد درآمد برای دولت. رئیس پیشین سازمان امور مالیاتی می‌گوید مالیات به جز بحث درآمدی، کارکرد مهم‌تری دارد و آن مشارکت عمومی مردم در حکومت است. مردم وقتی مالیات می‌دهند،‌ مشروعیت دولت را تایید می‌کنند. مالیات یعنی جایی که رابطه ملت و دولت و مردم‌سالاری شکل می‌گیرد. به گفته او مردم زمانی سالارِ دولت می‌شوند که خرج دولت را می‌دهند. در چنین سیستمی دولت به منابع مردم وابسته است و در برابر آنها پاسخگو است. اما در ایران چه؟ عرب‌مازار می‌گوید نیم‌قرن است اقتصاد ما به نفت متکی است و همین سبب شده که دولت گمان کند به مردم نیازی ندارد و مردم گمان کنند مالیاتی که می‌دهند پول زور است. پس مردم راه خود را می‌روند و دولت راه خود را. حتی همین نگاه قبل از انقلاب سبب شد شاه بگوید هرکه ناراضی است برود. چرا رئیس یک حکومت به چنین فکری می‌رسد؟ چون تصور می‌کند پول نفت متعلق به خودش است و نه‌تنها از مردم پول نمی‌گیرد بلکه هزینه مردم را هم می‌دهد.

♦♦♦

  کاهش شدید درآمدهای نفتی دولت را ناچار به جست‌وجوی منابع مالی جدید سوق داده است و مدت‌هاست بحث درباره هدف مالیات‌ستانی و چگونگی هزینه‌کرد مالیات بالا گرفته است.  مالیات‌ها در ایران چه تاثیری بر اقتصاد دارد؟

اصولاً دریافت مالیات در همه جای دنیا یک اقدام اختلال‌زا در اقتصاد محسوب می‌شود. چون شما بخشی از درآمد عده‌ای را می‌گیرید و آن را در جای دیگری هزینه می‌کنید. پس هم دریافت مالیات بر اقتصاد اثر می‌گذارد و هم نحوه هزینه‌کرد آن. به همین دلیل زمانی که قرار است مالیات جدیدی وضع شود اولین سوالی که می‌پرسند این است که این مالیات قرار است توسط مردم پرداخت شود یا بنگاه‌ها؟ اگر مردم، شامل کدام دهک‌ها می‌شود و اگر تولید، شیوه اخذ آن چگونه است. یعنی اثر تخصیصی مالیات را بررسی می‌کنند. نکته مهم بعدی این است آیا درآمدی که از این مالیات حاصل می‌شود، با هزینه جمع‌آوری آن و سایر هزینه‌های اجتماعی و سیاسی‌اش برای دولت همخوانی دارد؟ یا مثلاً اینکه اثر تورمی مالیات چقدر است؟ اینجاست که باید بررسی کرد آیا اثر اختلالی آن کم است یا زیاد؟ این اثر دریافت مالیات است. اما اثر دوم به این بازمی‌گردد که شما مالیات را کجا و چگونه هزینه می‌کنید. آیا در پروژه‌های عمرانی صرف می‌کنید یا هزینه‌های جاری؟ دولت باید به مردم گزارش بدهد و بگوید هر دلار از مالیات را کی و کجا هزینه کرده است. این موارد زمانی که اصولی انجام شود، تاثیرات مثبت دارد و اگر کسی مالیاتی را پیشنهاد دهد باید این دو اثر را هم بررسی کند. اما این تاثیرات مربوط به کشورهایی است که درآمد دولت متکی به مالیات است. در ایران چون اقتصاد نفتی است، نه دولت به تاثیرات دریافت آن توجه می‌کند و نه مردم درباره نحوه هزینه‌کرد مالیات سوال می‌کنند. مثلاً در آمریکا دولت اعلام می‌کند هر یک دلار مالیات کجا و چگونه هزینه می‌شود. یعنی از هر یک دلار، چند درصد صرف آموزش و پرورش می‌شود، چند درصد بهداشت و درمان، چند درصد هزینه نظامی و... بعد در تفریغ بودجه بررسی می‌کنند آیا بودجه بر اساس آنچه گفته شد، هزینه شده یا نه.

  یعنی مردم هم بر دریافت و هم بر هزینه‌کرد بودجه نظارت دارند و همه‌چیز شفاف است؟

بله، در این شیوه اداره کشور بر اساس مالیات یک رابطه مستقیم بین درآمدهای مالیاتی و نحوه هزینه‌کرد آن وجود دارد. اگر دولت بخواهد پروژه جدیدی تعریف کند، از ایجاد یک وزارتخانه گرفته تا ساخت یک اتوبان و حضور نظامی در یک کشور دیگر، باید بگوید منابع آن را از کجا تامین خواهد کرد. آیا می‌خواهد از بودجه دیگر بخش‌ها بزند یا مالیات جدید بگیرد. اما در ایران چون عمده درآمد از فروش نفت است، دولت خود را موظف نمی‌داند که اعلام کند چه مقدار پول در چه بخشی هزینه شده است. نه مردم می‌پرسیدند و نه دولت پاسخ می‌داد. الان هم دلیل این بحث‌ها این است که درآمد نفت کم شده.

  وقتی افراد بخشی از درآمد خود را به‌عنوان مالیات یا عوارض پرداخت می‌کنند، انتظار دارند به تناسب خدمات دریافت کنند یا شاهد تاثیر مثبت مالیات در اقتصاد باشند. در کشور ما آیا نحوه هزینه‌کرد مالیات‌ها به گونه‌ای بوده که بهره‌وری اقتصادی را بالا ببرد؟

وقتی مساله کارایی و تاثیر را عنوان می‌کنید، باید عملکرد دولت در بودجه را بررسی کنیم. مثلاً اگر اعتباری برای ساخت یک اتوبان یا سد بزرگ تخصیص داده شده، آیا آن سازه بر اساس استانداردهای جهانی ساخته شده یا نه. اما امسال و به‌خصوص سال آینده کل درآمد دولت – چه آنچه از نفت حاصل می‌شود و چه آنچه از طریق مالیات- تنها کفاف حقوق کارمندان و پرداخت انواع یارانه را می‌دهد. چیزی باقی نمی‌ماند که بخواهد کاری انجام شود.

  خب پس سوال این است که آیا دولت در قبال این همه هزینه، خدمات مناسبی به مردم می‌دهد و رضایت آنان را جلب می‌کند؟

البته دولت الان در موقعیتی نیست که بتواند به این مسائل رسیدگی کند و به چیزی جز گذران امور فکر نمی‌کند. اگر خاطرتان باشد علی طیب‌نیا وزیر اسبق اقتصاد گفته بود شب پرداخت یارانه دولت عزا می‌گیرد. خزانه ماه به ماه باید فکر کند که چگونه حقوق و یارانه را پرداخت کند. دغدغه دیگری برای دولت نمی‌ماند.

  سوال کلیدی همین است. مردم به دولتی مالیات می‌دهند که کارآمد نیست. چرا باید بخشی از درآمد مردم صرف هزینه‌های جاری دولتی شود که از عملکردش راضی نیستند؟

می‌گویند از دو چیز گریزی نیست؛ یکی مرگ و یکی مالیات. مالیات را باید پرداخت کرد چون اصل آن که ایراد ندارد، مدیریت آن در کشور ما درست انجام نمی‌شود و باید نحوه مدیریت مالیات را تغییر داد. چون مالیات در کشورهای دیگر به جز بحث درآمدی، کارکرد مهم‌تری دارد و آن مشارکت عمومی مردم در حکومت است. مردم وقتی مالیات می‌دهند،‌ مشروعیت دولت را تایید می‌کنند. مالیات فقط این نیست که مردم پولی بدهند و دولت آن را در جایی هزینه کند. مالیات یعنی جایی که رابطه ملت و دولت و مردم‌سالاری شکل می‌گیرد. مردم چه زمانی سالارِ دولت می‌شوند؟ زمانی که خرج دولت را می‌دهند. شما اگر در جایی کار می‌کنید،‌ مدیرتان در قبال درآمدی که دارید از شما کار می‌خواهد. اگر شما از کسی حقوق نگیرید، چه دلیلی دارد که به خواسته او گوش بدهید؟ در همه کشورها مردم به دولت می‌گویند من منابعی را در اختیار تو گذاشته‌ام که هزینه کنی. تو اکنون موظفی توضیح بدهی که هر دلار آن را چگونه هزینه کرده‌ای. رابطه بین دولت و مردم یک رابطه احساسی نیست، شکل رابطه میان مردم و دولت را مالیات تعیین می‌کند.

مگر شاه نگفت هر کسی می‌خواهد از ایران برود. چرا رئیس یک حکومت به چنین فکری می‌رسد؟ چون تصور می‌کند پول نفت متعلق به خودش است و نه‌تنها از مردم پول نمی‌گیرد بلکه هزینه مردم را هم می‌دهد. پس دولت نه‌تنها به مردم پاسخگو نیست، بلکه اراده‌اش بر مردم غالب است. به همین دلیل دولت‌ها وقتی درآمد نفتی دارند، گمان می‌کنند به مردمشان نیاز ندارند و پاسخگو نیستند. اما اگر دولتی بداند تمام هزینه‌هایش از طریق مالیاتی تامین می‌شود که مردم می‌دهند، خود را پاسخگو می‌داند. در قانون می‌گویند بودجه باید در مجلس تصویب شود. چون مجلس نماینده مردم است و باید بر نحوه تخصیص و هزینه بودجه نظارت کند. این موارد در قانون کشور ما هم آمده اما معنای بیرونی پیدا نکرده است.

تعریف مالیات در ساختار سیاسی یک جامعه شکل می‌گیرد و پول مالیات، رابطه بین مردم و دولت را تعریف می‌کند. اگر مردم پول بدهند و دولت برای مردم هزینه کند، این رابطه یک شکل است اما اگر نه مردم مالیات بدهند و نه دولت به مردم خدمات ارائه کند،‌ رابطه‌ای وجود ندارد. هر کدام راه خود را می‌روند. در این حالت مالیات پول زوری است که دولت می‌خواهد از مردم بگیرد و مردم به هر شکلی سعی می‌کنند از آن فرار کنند. از این‌رو مالیات صرفاً در بحث اقتصاد مالی و مالیه عمومی تعریف نمی‌شود. مساله اقتصاد سیاسی آن بسیار مهم است. موارد بسیاری وجود دارد که برخی کشورها به دلیل شکل دریافت و هزینه مالیات دچار مشکل شده‌اند.

همین هم یکی از مشکلات مردم برای پرداخت مالیات است. دولت پاسخگوی آنها نیست و مالیات‌ها را جایی که می‌خواهد هزینه می‌کند نه جایی که مردم لازم دارند.

سازمان‌های عریض و طویل بسیاری در ایران وجود دارند که ناظر بر خرج دولت‌اند از سازمان بازرسی و دیوان محاسبات تا خود قوه مقننه. آنها باید نظارت کنند که دولت بودجه را به اندازه مصوب و در محلی معین هزینه کند. همه این قوانین در سایه اقتصاد نفتی به فراموشی سپرده شده و معنای خود را از دست داده است. اگر درآمد دولت از مالیات بود و دولت خود را به مردم پاسخگو می‌دانست، یک روز وزارت صمت را ادغام نمی‌کرد و روز دیگر تفکیک نمی‌کرد. یک روز وزارتخانه جدید نمی‌ساخت و فردا منحلش نمی‌کرد. اینها همه هزینه دارد و هزینه آن را مردم می‌دهند. در کشورهای دیگر دعوا بر سر مالیات یک بحث مهم و کلیدی است. وقتی دولتی مالیاتی وضع می‌کند چون بخشی از درآمد مردم صرف آن می‌شود، مردم باید دقیقاً بدانند چرا چنین پولی می‌دهند؟ آیا دریافت این مالیات اصولی است؟ وضع مالیات بر ارزش‌افزوده در کانادا دولت را عوض کرد.

  در ایران چنین حساسیتی وجود ندارد. اما اخیراً مردم کنجکاو شده‌اند که دولت بودجه را کجا هزینه می‌کند. دولت برای درآمدهای کشور، ترجیحات ذهنی دارد که مردم شاید موافق آن نباشند. یعنی در موارد بسیاری میان ترجیحات مالیات‌گیرنده و مالیات‌دهنده تفاوت وجود دارد. این مساله چه تبعاتی دارد؟

بله، دولت بر اساس ترجیحات خود عمل می‌کند، چون درآمد نفت را از خود می‌داند. مردم هم تاکنون حساس نبوده‌اند. اما الان که مساله مالیات مطرح شده، مردم هم حساس شده‌اند. تفاوت میان دیدگاه دولت و مردم، قطعاً به نارضایتی بیشتر دامن می‌زند. شما فرض کنید یک سرمایه‌گذار و بنگاه تولیدی مالیات بدهد و خدمات نگیرد، قطعاً سرمایه‌اش را از کشور خارج می‌کند. این نه به نفع مردم است و نه دولت. اشتغال را هم کم می‌کند. البته فقط دولت هم به مالیات بی‌توجه نیست. نمایندگان مجلس درباره همه‌چیز حرف می‌زنند جز مالیات. اصلاً توجه نمی‌کنند دولت از کجا پول می‌آورد و در کجا خرج می‌کند. چون نیم‌قرن پول نفت را گرفته‌اند و هزینه کرده‌اند. کسی هم گله‌ای نداشته.

  راه و رسم هزینه کردن مالیات در کجا تعریف می‌شود؟

سازمان برنامه که بودجه را تهیه می‌کند.

شما خودتان در سازمان برنامه و بودجه و سازمان امور مالیاتی بوده‌اید. آیا این چیزهایی که می‌گویید، همین باید و نبایدها اجرا می‌شود؟

نه.

  چرا؟

چون مالیات 30 درصد بودجه را تامین می‌کرد و عمده درآمد از نفت بود. کسی به این توصیه‌ها توجه نمی‌کند.

  وقتی مباحث اقتصادی را بررسی می‌کنیم، باید و نبایدهایی عنوان می‌شود. افراد در جایگاه آکادمیک، می‌دانند چه باید بکنند اما وقتی در مقام اجرا قرار می‌گیرند کار دیگری انجام می‌دهند. مانند شما که هم تحصیلات دانشگاهی مرتبط دارید و هم سابقه اجرایی. می‌دانیم چه باید کنیم. اما چرا در مقام اجرا بر اساس تئوری‌های اقتصادی و تجربه‌های جهانی عمل نمی‌کنیم.

من زمانی که در سازمان امور مالیاتی بودم اقدامات زیادی انجام دادم. اما مساله‌ای که شما می‌گویید وابسته به یک فرد نیست. باید موضوع را کلان‌تر دید. مساله این است که ساختارهای سیاسی هر کشور باید با سیستم اقتصادی‌اش هماهنگ شود. در همه جای دنیا چنین است. در زمان انقلاب سیستم و ساختار سیاسی ایران تغییر کرد. به موازات تغییر سیستم سیاسی، سازمان‌ها و نهادهای جدیدی ایجاد کردیم و آنها شروع به فعالیت کردند. اما سیستم اقتصادی تغییری کرد یا اصلاً درباره آن فکر کردیم؟ ما درباره موضوعات مختلف تحقیق کردیم. یک نمونه‌اش مساله سلول‌های بنیادی است که در آن بسیار موفق هم بودیم. اما آیا کسی تا حالا برای اصلاح سیستم اقتصادی کاری کرده، هزینه‌ای شده. تصور این است که اقتصاد خود به خود رشد می‌کند. ما نظام سیاسی را تغییر دادیم. 10 سال نخست‌وزیر داشتیم، بعد متوجه شدیم نه این سیستم برای ما جواب نمی‌دهد. درست یا نادرست حذف کردیم. این یعنی ما داریم به این مساله فکر می‌کنیم. الان یک عده می‌گویند نظام پارلمانی. یعنی ایرادات را می‌بینیم و پیشنهاد می‌دهیم.

   چرا درباره اقتصاد چنین نکردیم؟

چون نه کسی خواسته و نه اراده‌ای برای آن شکل گرفته است. همت به خرج ندادیم.

  هیچ‌وقت در دولت -به معنای عام آن- ضرورت تغییر سیستم اقتصادی حس شده؟

بله، ضرورت حس شد اما در مجموع به دلایلی مانند از بین رفتن نفع عده‌ای این ضرورت را نادیده گرفتند.

  دولت چه بخواهد و چه نخواهد بخش عمده درآمد نفت را از دست داده و حتی دنیا در تلاش است که به سمت انرژی‌های نو برود و مصرف نفت را به حداقل برساند. ما باید در نهایت به سمت مالیات برویم. چه باید کرد و چقدر طول می‌کشد که سیستم مالیاتی در ایران بهبود یابد؟

من آمریکا را مثال نمی‌زنم، به ترکیه و گرجستان اشاره می‌کنم -کشورهای مشابه ما- اگر دولت همت کند و بداند اداره اقتصاد با مالیات بهترین کار است، بیش از سه چهار سال زمان لازم داریم که مثلاً شبیه ترکیه شویم. اما همه باید بپذیرند. همه جناح‌ها. شما الان یک لایحه به مجلس ببرید می‌بینید جناح‌های سیاسی چه می‌کنند. نظام سیاسی ما به پول نفت عادت کرده. تمام تلاش دولت برای به نتیجه رسیدن برجام، فروش نفت بود. از این دولت انتظار دارید که ساختار اقتصاد را درست کند؟ من چندباری هم گفته‌ام فرض که برجام نشد، برنامه ما برای اداره کشور چیست؟ بهتر از آن اصلاً رابطه ما با آمریکا درست شد. الان 187 کشور دنیا با آمریکا ارتباط دارند. اقتصاد همه خوب و بدون مشکل است؟ ما همین که با دنیا ارتباط بگیریم همه چیز درست می‌شود؟ بله این ارتباط حتماً موانع را برمی‌دارد. اما ما خودمان باید اقتصاد داخل را درست کنیم. در دولت احمدی‌نژاد ما 540 میلیارد دلار درآمد نفت داشتیم. اقتصاد درست شد؟ نشد. با آن چه کردیم؟ الان هم اگر نفت بفروشیم باز هم کاری نمی‌کنیم. چون ساختار ما ایراد دارد. شما می‌خواهید بدون اصلاح ساختار چه کنید؟ دولت در همه این سال‌ها کمی از بدنه خود را کوچک کرد؟ یونان را ببینید. دولت یونان وقتی با بحران اقتصادی مواجه شد مدام خود را کوچک کرد و هزینه‌های جاری‌اش را کاهش داد. شش درصد حقوق کارمندان را کم کرد. دولت ما این کار را کرد؟ نه. دولت ما می‌خواهد مانند همان بچه حاجی در زمان وفور درآمدها خرج کند و تغییری در روش خود ایجاد نکند. کار بزرگ هزینه دارد. در یونان دو سه دولت عوض شد. سیاستگذار الان باید از محبوبیت خود برای اصلاح اقتصاد خرج کند. سال آینده دولت هزینه‌های جاری‌اش را کم نکرده و مالیات‌ها را افزایش داده. از کجا می‌خواهند مالیات بگیرند؟ از اقتصاد با رشد منفی؟ اقتصاد توان ندارد. در بحث مالیات ما فقط اداره مالیات را می‌بینیم. اما بخش تولید با این همه مالیات در حال نابودی است. در تعریف بین‌المللی، در تعریف بانک جهانی و IMF هزینه تامین اجتماعی و گمرک و... همه جزو مالیات محسوب می‌شود. ما داریم مدام مالیات می‌دهیم. باید این مساله را درست کرد و اگر نشود، مردم هم ناراضی خواهند بود.

دراین پرونده بخوانید ...