شناسه خبر : 3338 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بهار عربی و آینده مقاومت

جنبش‌های جهان عرب بدون شک در سه سال گذشته تاثیرات مهمی بر معادلات منطقه‌ای گذاشته است.

محمدعلی سبحانی، سفیر اسبق ایران در سوریه
جنبش‌های جهان عرب بدون شک در سه سال گذشته تاثیرات مهمی بر معادلات منطقه‌ای گذاشته است. این حرکت‌های مردمی که بر پایه اعتراضات مردم به فضای سرکوب چند 10 ساله حکومت‌های فردی و نظامی شکل گرفته بود، بدون استثنا تمامی جهان عرب را فرا گرفته است و فصل جدیدی را در معادلات منطقه خاورمیانه به وجود آورده است. در این نوشتار کوتاه در نگاهی بسیار کلی سعی خواهد شد تا تصویری از آینده این تحولات ارائه شود.
1 قبل از آغاز این تحولات جهان عرب تحت تاثیر دو جریان سنتی بود. این دو جریان در دوران جنگ سرد دو قطب غرب‌گرا و شرق‌گرا را به وجود آورد و پس از آن به دو جریان مقاوم در برابر اسرائیل و موافق با صلح و سازش به حیات خود ادامه داد. جالب توجه این است که تحولات جهان عرب هر دو گروه مقاوم و سازشکار را همزمان و با هدفی مشابه تحت تاثیر قرار داد. لیبی و سوریه از طرفداران سنتی مقاومت بودند و تونس و مصر در انتهای خط سازش قرار داشتند نتیجه منطقی این حوادث آن است که عامل سومی وارد معادله شده که همه چیز را تغییر داده است و آن عامل چیزی نیست جز «مردم» و «ملت» که در زبان عربی به آن « الشعب» که تمام‌کننده و تعیین‌کننده تحولات جاری و جنبش‌های جهان عرب خواهد بود، گفته می‌شود.
در تحولات جاری تنها کسانی می‌توانند در قدرت باقی بمانند و یا به قدرت برسند که شیوه تعامل با مردم و رعایت حقوق مردم و راهکار حل مشکلات مردم را بهتر شناخته باشند. این تحلیل بر‌خلاف نظرهایی است که به اشتباه تصور می‌کنند که این جنبش‌ها با برنامه‌ریزی غرب و آمریکا به وجود آمده است و در نتیجه دارای اصالت نیست.
2 در تحلیل‌های حاکمان دولت‌های خاورمیانه درباره این رویدادها سردرگمی گسترده‌ای دیده می‌شود. وقتی بن‌علی در تونس سقوط کرد حسنی ‌مبارک بار‌ها به صراحت اعلام کرد مصر با تونس فرق می‌کند و اصلاً انقلاب تونس در مصر تکرار نمی‌شود. با سقوط حسنی‌ مبارک، قذافی نیز‌‌ همان حرف حسنی ‌مبارک را تکرار کرد و گفت لیبی با تونس و مصر فرق می‌کند و من پدر این ملت هستم و به دلیل مقاومت در برابر اسرائیل در مسیر توطئه و فتنه دخالت خارجی قرار گرفتیم؛ و اصرار داشت که ثابت کند لیبی، مصر و تونس نیست. اما او هم به شکلی متفاوت به سرنوشت مبارک و بن‌علی گرفتار و در ‌‌نهایت کشته شد. پس از قذافی رئیس مخلوع یمن نیز‌‌ همان حرف‌ها را تکرار کرد اما حکومت به وی نیز وفا نکرد تا اینکه در ‌‌نهایت نوبت به سوریه رسید. در این کشور هم برخی از دولتمردان همان حرف‌های حکام سابق کشورهای مصر، لیبی و... را تکرار کردند. در سوریه نیروهای مقاومت فلسطینی نیز حضور داشتند، حماس و همه نیروهای رزمنده فلسطینی ده‌ها سال در سوریه بودند. سوریه میزبان قابل قبولی برای آنها بود. سوریه در تمام این سال‌ها خود را ستون اصلی مقاومت معرفی می‌کرد. بشار اسد هم بار‌ها در سخنرانی‌های خود تاکید کرده است سوریه لیبی نیست و با یمن و مصر و تونس فرق می‌کند. اگر فرق همه را بپذیریم. نتیجه تفاوت چندانی ندارد دولت و ارتش سوریه با تکیه بر نوعی از طایفه‌گرایی با مخالفان برخورد کردند و تعداد زیادی از مردم در درگیری‌های مختلف کشته، ده‌ها هزار نفر دستگیر و زخمی و صدها هزار نفر آواره شدند.
در این فاصله برخورد تند دولت از یک طرف و موقعیت جغرافیایی و ترکیب طایفه‌ای از سوی دیگر زمینه مناسبی را فراهم کرد تا افراط‌گرایان و گروه‌های مسلح وارد معادلات داخلی سوریه شوند و این سرزمین وارد جنگ داخلی شده و بحران آن روز به روز عمیق‌تر شود. متاسفانه امروز اختلافات در داخل سوریه رنگ و بوی طایفه‌ای گرفته است و بیم آن می‌رود که اختلاف‌های مذهبی و طایفه‌ای آن به سایر مناطق خاورمیانه سرایت کند. به نظر من خطای استراتژیک و اشتباه بزرگ دولت و مخالفانش آن بود که هر دو به یک اندازه در انتقال حرکت مسالمت‌آمیز به جنگ و خشونت مقصر بوده‌اند و همین خطا موجب شده است که سوریه در معرض تخریب قرار بگیرد. در سوریه نتیجه بهار عربی بسیار پرهزینه‌تر از پنج کشور قبلی بود و این هم در نتیجه تحلیل غیرواقع‌بینانه مقامات این کشور رخ داد که گمان می‌کردند همه اعتراضات توطئه است. همان‌گونه که اگر هر کدام از رهبران دنیای عرب بعد از شروع اعتراضات مردمی، زیر بار «اصلاحات واقعی و نه نمایشی» می‌رفتند امروز شرایط برای همه آنها متفاوت بود. برای دولتمردان سوریه نیز در صورت تعامل با اپوزیسیون در روزهای نخست، امروز شرایط بسیار با‌ثبات‌تر به نظر می‌رسید.
3 اکنون کشورهایی که با پدیده بهار عربی درگیر شده‌اند یا دیکتاتوری را ساقط کرده‌اند و وارد دوران گذار به سوی دموکراسی شده‌اند، یا هنوز در تلاطم انقلاب و خشونت درگیر هستند یا همچون پادشاهی مراکش به اصلاحات مبادرت ورزیده‌اند یا با توزیع پول و باج دادن به طبقات معترض اجتماعی با نوعی از مسکن در آرامش قبل از توفان و یا آتش زیر خاکستر دست و پنجه نرم می‌کنند.
به نظر من با وجود تفاوت‌ها در همه کشورهای عربی و خصوصاً در کشورهای نفتی که درآمدهای کلان سال‌های اخیر به آنها فرصت داده است تا بحران‌های اجتماعی و سیاسی را مدیریت کنند، عکس‌العمل دولت‌ها و ملت‌ها بسیار متفاوت بوده و خواهد بود.
اما آنچه مسلم است موج اصلاح‌طلبی و تقاضای حقوق مدنی و زندگی همراه با کرامت انسانی و عزت در میان ملت‌های عرب و خاورمیانه همه‌گیر شده است. اولین موج با همه دولت‌ها چه غرب‌گرا چه مقاوم، چه پادشاهی و یا جمهوری (خصوصاً جمهوری دروغین) یک برخورد را دارد و دیگر هیچ دولتی نمی‌تواند به بهانه مقاومت، ناکار‌آمدی و سرکوب را جایگزین مشروعیت سیاسی و پاسخگویی کند. اکنون انتخابات آزاد و عادلانه به خواسته مشترک همه ملت‌ها تبدیل شده است.
4 نیروی مقاومت چه نیروهای فلسطینی و چه لبنانی‌ها طبیعتاً به خاطر تغییر معادلات قدرت در منطقه با نگرانی‌هایی مواجه شده‌اند. در این بزنگاه حماس و رهبرانش موضع خود را در قبال مسائل منطقه زود‌تر روشن کرد. فقط چند ماه از حرکت‌های اعتراضی در سوریه گذشته بود که رئیس دفتر سیاسی حماس خالد مشعل گفت: «از سوریه به خاطر میزبانی ده‌ها ساله‌اش تشکر می‌کنیم اما نمی‌توانیم حقوق مردم در سوریه را نادیده بگیریم. نیروی مقاومت اما در لبنان در شرایط دشوارتری قرار گرفته است و در صورتی که اختلافات طایفه‌ای افزایش پیدا کند مشکلات آنها بیشتر خواهد شد.» به اعتقاد نگارنده ملت‌ها در منطقه خاورمیانه در اراده خود نسبت به حمایت از مقاومت ثابت قدم خواهند بود لیکن این حمایت به آن مفهوم نیست که اولویت کنونی خود را در مورد به دست آوردن حقوق فردی و تلاش برای زندگی بهتر و انسانی‌تر و کریمانه‌تر به فراموشی بسپارند.
نیروی مقاومت باید حامی مظلوم باشد همان‌گونه که مایل است به خاطر ظلمی که به او رفته است از او حمایت شود. دولت‌های ظالم هرچند از مقاومت حمایت کرده باشند، زمانی که مشروعیت مردمی خود را از دست بدهند به نیروی سرکوبگر تبدیل خواهند شد. نتیجه منطقی این شرایط این است که نیروی مقاومت و دوستان آن باید شرایط جدید را درک و در برخی از تحلیل‌های سنتی خود تجدید‌نظر کنند و فاصله خود را با ملت‌های عرب کاهش دهند. نیروی مقاومت می‌تواند همزمان طرفدار گفتمان مقاومت، گفتمان دموکراسی و اصلاح‌طلبی باشد. در این صورت در آینده تحولات منطقه‌ای سهم داشته و می‌تواند نقش برجسته خود را همچنان حفظ کند؛ و امکان سوءاستفاده رژیم اشغالگر اسرائیل را از این تحولات از بین ببرد.

چاره‌اندیشی مقاومت
در این بزنگاه حماس و رهبرانش موضع خود را در قبال مسائل منطقه زود‌تر روشن کرد. فقط چند ماه از حرکت‌های اعتراضی در سوریه گذشته بود که رئیس دفتر سیاسی حماس خالد مشعل گفت: «از سوریه به خاطر میزبانی ده‌ها ساله‌اش تشکر می‌کنیم اما نمی‌توانیم حقوق مردم در سوریه را نادیده بگیریم. نیروی مقاومت اما در لبنان در شرایط دشوارتری قرار گرفته است و در صورتی که اختلافات طایفه‌ای افزایش پیدا کند مشکلات آنها بیشتر خواهد شد.»

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها