شناسه خبر : 33180 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اتفاق شیرین

چرا انحصارشکنی شیرین است؟

«در هیچ جای دیگری شعبه ندارد.» احتمالاً تاکنون این جمله را بر روی تابلو برخی کسب‌وکارها که اغلب رستوران یا کسب‌وکارهایی از این دست هستند دیده‌اید. البته هرچقدر که زمان به جلو حرکت می‌کند تعداد این تابلوها در سطح شهر کاهش پیدا کرده است. به نظر می‌رسد بسیاری از چیزها را زمان بالاخره حل خواهد کرد. اما شاید فقط حل شدن یک مشکل به تنهایی کافی نباشد.

اتفاق شیرین

حامد زرندی: «در هیچ جای دیگری شعبه ندارد.» احتمالاً تاکنون این جمله را بر روی تابلو برخی کسب‌وکارها که اغلب رستوران یا کسب‌وکارهایی از این دست هستند دیده‌اید. البته هرچقدر که زمان به جلو حرکت می‌کند تعداد این تابلوها در سطح شهر کاهش پیدا کرده است. به نظر می‌رسد بسیاری از چیزها را زمان بالاخره حل خواهد کرد. اما شاید فقط حل شدن یک مشکل به تنهایی کافی نباشد.

کسب‌وکارهایی که در گذشته شعار «در هیچ جای دیگری شعبه ندارد» را استفاده می‌کرده‌اند، امروز شرایط متفاوتی دارند. برخی از آنها بدون آنکه چیزی بگویند این جمله را حذف کردند و شعبه‌های جدیدی را در سطح شهر اضافه کردند. برخی دیگر بر روی همان شعار باقی ماندند و به دلیل کیفیت خوبشان تنها همان شعبه را از نظر کیفیت محیطی و خدماتی بهتر کردند. برخی دیگر هم از بین رفته‌اند. اما نکته‌ای که طی این سال‌ها دیده‌ایم این است که در نهایت احتمالاً کسب‌وکاری با شعار شعبه دیگری ندارد، باقی نخواهد ماند. آنقدر سلیقه مردم طی سال‌های آینده تغییر خواهد کرد که کسب‌وکارهای ایستا از بین خواهند رفت. اما در طرف مقابل، کسب‌وکارهایی را در نظر بگیرید که به سرعت به افراد مختلف شعبه‌های کسب‌وکارشان را واگذار و قبول کردند که درصد کمتری از سود اما در نهایت میزان بیشتری از سود را دریافت کنند. آنها یک ذهنیت را فهمیده بودند که در بازار گاهی اوقات 100 درصد بازار می‌تواند سود کمتری از 40 یا 50 درصد بازار داشته باشد. آنها اگر فقط یک شعبه داشته باشند و فقط خودشان خدماتی ارائه بدهند، درست است که تمام بازار به آنها وابسته می‌شود، اما سایز بازار کوچک‌تری خواهند داشت نسبت به زمانی که تعداد شعب و کسب‌وکارها در این خدمت افزایش پیدا کند.

این طرز تفکر تنها محدود به صاحب یک آبمیوه‌فروشی یا ساندویچی نیست. بخش زیادی از سازمان‌ها و ارگان‌های دولتی چنین ذهنیتی دارند. آنها به‌طور نامشهودی تابلوی این خدمت شعبه دیگری ندارد را بر سردر اداره‌هایشان نصب کرده‌اند. البته همچنان که می‌دانید و مشخص است بسیاری از این مجموعه‌ها امروزه ورشکسته هستند و برای تامین بودجه‌هایشان با مشکل روبه‌رو شده‌اند.

بگذارید به سراغ چند مثال عینی در روزهای اخیر و سال‌های اخیر در ارتباط با انحصار یک مجموعه برویم. ویژه‌برنامه اینترنتی در تاریخ 24 آذر به نام کلاسیکو پخش شد. این ویژه‌برنامه یک ویژگی شاخص داشت. این برنامه به تهیه‌کنندگی عادل فردوسی‌پور بود. بعد از 24 ساعت پخش این برنامه خبر از رکورد استثنائی این برنامه به مردم اعلام شد. این برنامه در 24 ساعت یک میلیون و 820 هزار بازدیدکننده داشته است. به خاطر داشته باشید که این برنامه فقط از دو کانال «فیلیمو» و «نماوا» پخش شده است و چنین عدد بالایی را به خودش اختصاص داده است. برای آنکه بزرگی این عدد را متوجه شوید، می‌توانید به سراغ محبوبیت سریال‌های اینترنتی که این روزها طرفدار زیادی دارند بروید. به‌طور میانگین یک سریال بسیار محبوب در فیلیمو حدود 20 تا 24 هزار امتیاز مثبت از مخاطب می‌گیرد. اما برنامه کلاسیکو 32 هزار امتیاز مثبت از مخاطب گرفته است که نشان از موفقیت این ویژه‌برنامه دارد. این برنامه نه‌تنها انحصار کانال عرضه محتوایی صداوسیما را شکست، بلکه انحصار ذهن مخاطب را تغییر داد. برای اولین بار شاهد آن بودیم که مخاطب‌های واقعی یک بازی فوتبال در استودیو ضبط حضور داشتند که همان طرفداران رئال مادرید و بارسلونا بودند. اگر به 10 دقیقه اول برنامه دقت کنید، احتمالاً شما هم شوکه خواهید شد. پژمان جمشیدی که مجری این برنامه است از طرفداران این باشگاه‌ها می‌خواهد هر کدام در شروع برنامه سرود اصلی این باشگاه را که مثل سرود ملی کشورهاست، در برنامه بخوانند. همان‌طور که می‌دانید رئال مادرید و بارسلونا هر دو تیم‌های اسپانیایی هستند و بالطبع سرودهایشان به زبان اسپانیایی است. اما به طرز حیرت‌آوری متوجه می‌شوید که تمام جوان‌ها سرود اسپانیایی تیم‌هایشان را بلد هستند و در برنامه می‌خوانند. اولین نکته که مخاطب را سر ذوق می‌آورد این است که تاکنون هیچ‌گاه نمی‌دانستیم چنین ظرفیت و اشتیاقی نسبت به دو تیم فوتبال خارجی در بین جوان‌های کشورمان وجود دارد. مورد بعدی که بسیار جالب توجه بود سوال‌های بسیار جالب و هیجان‌انگیزی بود که مخاطب‌ها از علی دایی به عنوان مهمان برنامه می‌پرسیدند. سوال‌ها نشان می‌داد که مردم افرادی محدود به یک ذهنیت مشخص در برنامه‌های صداوسیما و مصاحبه‌های تلویزیونی نیستند. کافی است به گفت‌وگوهای خبری در 10 سال اخیر نگاه کنید. احساس می‌کنید مردم تنها لباس‌هایشان طی این 10 سال تغییر کرده است، اما فکرهایشان تغییر نکرده است. اما سوال‌های مردم در ویژه‌برنامه فردوسی‌پور نشان داد که مردم اتفاقاً انسان‌هایی بسیار باهوش، زیرک و طنزپرداز هستند. ویژگی‌هایی که هیچ‌گاه در برنامه‌های صداوسیما به مردم نسبت داده نشده است.

برای اینکه کمی متوجه تغییر ساختارها و انحصارهای پخش محتوا در روزهای اخیر شویم، باید کمی به عقب برگردیم. مهران مدیری بعد از آنکه همکاری‌اش در پایان دهه 80 با تلویزیون قطع شد برای اولین بار سریال قهوه تلخ را در شبکه خانگی در سال 89 به صورت سی‌دی عرضه کرد. بعد از پخش این سریال در حالی که گفته شد تهیه‌کنندگان این مجموعه سود بسیار خوبی از نظر مالی داشته‌اند، اما مصاحبه‌ای از نارضایتی مهران مدیری نسبت به ریزش بسیار زیاد مخاطبانش پخش شد. او که به مخاطبان میلیونی عادت داشت، متوجه شده بود که ریزش بسیار زیادی در تعداد مخاطبانش اتفاق افتاده است. اما همان روزها تقریباً مشخص بود که در نهایت این مسیر چنین انحصارطلبانه باقی نخواهد ماند. کمتر از یک دهه بعد یعنی در سال 98 مهران مدیری با سریال اینترنتی هیولا وارد شد و مخاطب بسیار زیادی را به خودش اختصاص داد. به نظر می‌رسد که کمی از انحصار کانال پخش محتوایی صداوسیما کاسته شده است و مشخص است که این انحصار در کمتر از یک دهه آینده به‌طور کامل شکسته خواهد شد.

همان‌طور که در ابتدای بحث گفتیم، برخی مشکلات را ممکن است زمان به تدریج حل کند، اما در صورت انعطاف‌پذیر نبودن افراد، آنها در جریان تغییر زمان از بین خواهند رفت. طی سال‌های اخیر مشخص شده است که انحصار از آن چیزهایی است که در نهایت زمان آن را از بین خواهد برد. اقتضای نیاز مردم در هر دوره و حکومت‌ها در هر دوره برای پیشرفت باعث تغییر ساختارها شده است. اما در این میان تنها افراد و مجموعه‌هایی از بین نرفتند که قبل از تغییر شرایط ساختاری، خودشان به موج انحصارشکنی پیوسته‌اند.

در کشورمان زمانی که از انحصار صحبت می‌کنیم مثال‌های فراوان و متعددی به ذهنمان می‌رسد. اما برخی از آنها قابل تامل‌تر از بقیه هستند. به عنوان نمونه، امروز شاید مخابرات بیش از هر چیز مدیون ایرانسل و پیام‌رسان‌های رایگان همچون وایبر و تلگرام است. اگر ایرانسل نبود، احتمالاً هیچ‌گاه همراه اول به شکل کنونی شکل نمی‌گرفت. در نتیجه مخابرات امروز یک مجموعه کاملاً ورشکسته به حساب می‌آمد. امروز به نظر می‌رسد بخش زیادی از زیان‌های مخابرات را همراه اول پوشش می‌دهد که این مساله را مدیون به وجود آمدن ایرانسل است. اما همراه اول و ایرانسل نیز هر دو مدیون پیام‌رسان‌های رایگان هستند. همراه اول زمانی که وایبر نسبتاً محبوب شد احساس خطر کرد و ترجیح می‌داد همچنان مردم برای فرستادن یک پیامک پول پرداخت کنند و سود وارد این مجموعه کنند شاید هیچ‌گاه فکرش را نمی‌کرد که روزی خودش مدیون این پلت‌فورم‌ها شود. دقیقاً این مثال مانند همان مثال ابتدایی متن است. تصور کنید بازار گنجایش دریافت 100 لیتر آب دارد و ما تنها پنج لیتر آب عرضه می‌کنیم و نسبت به سود آن خوشحال هستیم. اگر هر رقیبی قصد ورود به بازار را داشته باشد، او را سرکوب می‌کنیم تا سود عرضه پنج لیتر آب از بین نرود. نمی‌دانیم که در صورت ورود رقیب‌ها و استفاده از نهایت ظرفیت بازار، ما نیز می‌توانیم فروشمان را حداقل 10 برابر کنیم. همراه اول نیز دقیقاً چنین تفکری داشت. او به فروش پیامک و تماس تلفنی که همان مثال پنج لیتر عرضه آب است اکتفا کرده بود. اما امروزه به استفاده مردم نسبت به خدمات همراه اول نگاه کنید. درست است که کسی دیگر پیامک نمی‌زند یا تعداد مکالمه‌های تلفنی کاهش پیدا کرده است، اما استفاده مردم از گوشی‌های تلفن و اینترنت بسیار زیاد شده است. مردم اگر قبلاً تمام کارهایشان را با چند پیامک انجام می‌دادند، امروز ساعت‌ها در صفحات چت حضور دارند و به انجام کارهایشان می‌پردازند. همراه اول اینترنت به مردم می‌فروشد و زمینه‌ساز حضور آنها می‌شود. به نظر می‌رسد اولین منتفع انحصارشکنی در این زمینه خود مخابرات و همراه اول بوده‌اند.

اگر بخواهیم چنین مثال‌هایی را بررسی کنیم، می‌توانیم مجموعه مپنا را مثال بزنیم که یک مجموعه خصوصی بود که به دنبال انجام کارهایی است که در وزارت نیرو به کندی شکل می‌گیرد. بخش زیادی از نیروگاه‌های برق و اتفاقاتی که در بخش در جریان است حاصل ورود مپنا به این بازار بوده است. البته قطعی برق در زمان‌های اوج مصرف نشان می‌دهد که هنوز گاهی اوقات تقاضا از عرضه بیشتر می‌شود و این بازار می‌تواند پتانسیل بیشتری داشته باشد.

از طرف دیگر، به تعداد زیاد بخش‌ها و بازارهایی در ایران نگاه کنید که امروز هنوز در انحصار قرار دارند. به عنوان مثال صنعت خودرو را می‌توانیم مثال بزنیم. صنعت خودرو در ایران نمونه بارز شکست انحصار در یک صنعت است. آنچنان اختلافی بین این صنعت و وضعیت جهانی این صنعت ایجاد شده است که بسیاری از افراد را دیگر ناامید کرده است. در حالی که شرکت‌های پیشرو و بزرگ به سرعت سندهای استراتژی خود را به‌روز می‌کنند و فرصت‌ها و تهدیدهای این صنعت را بررسی می‌کنند، ما همچنان در تلاش برای تولید یک خودرو بنزینی باکیفیت اولیه و مطلوب هستیم. در حالی که مجموعه تسلا با خلاقیت و ساختارشکنی تولید خودروهای برقی را به تولید انبوه رسانده است و خودروسازهای بزرگ دیگر نظیر بنز را به چالش کشیده و باعث شده است تمام بازار با دید جهانی و با در نظر گرفتن شرایط محیط زیستی به دنبال خودروهایی سازگار با محیط زیست باشند. در همین حال این مجموعه‌ها به همین حد اکتفا نکرده‌اند. امروزه دغدغه‌های این صنعت به دنبال آن است که خودروهای خودران تولید کنند. البته به نظر می‌رسد بخش زیادی از این مسیر طی شده است و تنها برخی بخش‌های قانونی و اخلاقی این بحث باقی مانده است که در چند سال آینده برطرف می‌شود و احتمالاً خودروهای خودران نیز به تولید انبوه می‌رسند؛ کمااینکه همین امروز تسلا نیز بخشی از این مسیر را طی کرده است. در حالی که چنین وضعیت هیجان‌انگیزی در این صنعت به وجود آمده است، اما همچنان در کشورمان همان مشکل‌های یک و دو دهه پیش را در صنعت خودرو داریم. هنوز مجبور می‌شویم به عنوان مثال کروزکنترل را از روی خودروهای تولیدی جدید 207 حذف کنیم تا فقط صورت مساله را پاک کرده باشیم در حالی که فراموش کرده‌ایم مساله اصلی چه چیزی است.

انحصار می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد. در سال‌های متمادی کشورمان به طرز تفکر خاصی انحصار را هدیه می‌داد. اما بسیار بدیهی است که اگر به دنبال توسعه و پیشرفت هستیم نمی‌توانیم همچنان به انحصار و تنها یک طرز تفکر میدان دهیم. یکی از خروجی‌های این مساله، افزایش ریا بوده است. دیگر همه دیده‌ایم که با یقه بسته نیز چند هزار میلیارد اختلاس شکل گرفته است. اگر انحصار وجود نداشت بخشی از فسادهای اقتصادی هم شکل نمی‌گرفت. دلیل دیگری که شاید باعث شده است امروز برخی از مدیران به انحصارطلبی‌شان ادامه دهند، درد از دست دادن بازار است. همان‌طور که پژوهش‌ها نشان می‌دهد از دست دادن چیزی در حدود دو برابر به دست آوردن به انسان درد وارد می‌کند. یعنی اگر 50 هزار تومان از دست دهیم، درد آن معادل لذت به دست آوردن حداقل 100 هزار تومان است. شاید یکی از دلایلش همین باشد که آنها درد از دست دادن بازار را نمی‌توانند تحمل کنند، حتی اگر بدانند سود بیشتری را کسب می‌کنند. در این مطلب به‌طور کامل به نفع خود مجموعه‌ها و کسب‌وکارها از شکستن انحصار اشاره شد. همان‌طور که تاکنون بارها اشاره و بررسی شده است، مشتری نیز از مهم‌ترین منتفعان شکستن انحصار است. اما به نظر می‌رسد قبل از آنکه بخواهیم فریاد مشتری و نیاز مشتری را به گوش انحصارطلبان برسانیم که گاهی اوقات شنیدن این فریاد برایشان شیرین است، باید به آنها اثبات کنیم اولین منتفع اصلی شکستن انحصار خود آنها هستند و فقط باید با درد از دست دادن بازار به درستی برخورد کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها