شناسه خبر : 33081 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

معمای مهاجرت

نااطمینانی اقتصادی چگونه بر میل نخبگان به مهاجرت اثر می‌گذارد؟

جدال‌های سختی در گرفته که طاقت‌سوزند. هزار هزار جدال سخت در دل‌های هزاران هزار نفر. دل‌هایی که بین رفتن و ماندن، رفتن را برمی‌گزینند و به آه و اندوهی برای وطن و وداعی با خاک مادری بسنده می‌کنند. بسیاری از مقامات البته این موضوع را منکر می‌شوند.

محمدحسین شاوردی: جدال‌های سختی در گرفته که طاقت‌سوزند. هزار هزار جدال سخت در دل‌های هزاران هزار نفر. دل‌هایی که بین رفتن و ماندن، رفتن را برمی‌گزینند و به آه و اندوهی برای وطن و وداعی با خاک مادری بسنده می‌کنند. بسیاری از مقامات البته این موضوع را منکر می‌شوند. آنها هم که می‌پذیرند، ابعاد مهاجرت را تخفیف می‌دهند یا گاه به طعنه مهاجران را خفیف جلوه می‌دهند. اما این رویه دور از چارچوب‌های یک سیاست مدبرانه است. مهاجرت که زمزمه این روزهای جمعی از تحصیلکردگان و نخبگان ایران است، داستان امروز و دیروز نیست. منطق بنیادین اقتصاد و اجتماع ما است. جان‌های جوان و مشتاق پیشرفت که با یارانه‌های همین سیستم نفت-زیست رشد کرده‌اند و بالیده‌اند و در دل همین نظام به بلوغ رسیده‌اند، مدت‌هاست به فاصله کوتاهی از ثمردهی راه خود را به سمت بازارهای جهانی در پیش می‌گیرند تا آنچه در اینجا با بسترسازی پرهزینه آموخته‌اند و بی‌مصرف مانده، در آنجا، در غرب، و اخیراً در چهارگوشه عالم؛ حتی در شرق به بازار کار جهانی عرضه کنند و به وجه رایج جهانی مابه‌ازایش را بگیرند. کاش اما فقط همین بود. سرمایه‌های مالی هم در حال فرارند. شوربختانه بی‌ثباتی تصمیمات و سیاست‌ها و راه بی‌پایان و پرسنگلاخ پیش‌رو چنان تاثیری بر نخبگان اقتصادی گذاشته که اقشار امیدوارتر را از ادامه کار دلسرد کرده است. مثلاً در حالی که پدرام سلطانی از قطع انتشار اطلاعات اقتصادی رسمی گلایه دارد، استارت‌آپ‌های کشور از قطع اینترنت شکوه می‌کنند. حقوقدانانی محافظه‌کار مثل محمود کاشانی از انحراف قانون اساسی می‌گویند و اقتصاددانان هشدار می‌دهند تبعات افزایش کسری بودجه ملت را بیش از پیش خشمگین خواهد کرد. خب، در این شرایط سرمایه‌های مالی کشور بهتر نیست مثل استراماچونی بگذارند و بروند حتی اگر شاگرد اول لیگ ملی باشند! می‌دانم وطن فوتبال نیست و اقتصاد، لیگ برتر ولی مگر یک نفر، یک جامعه، یک ملت چقدر توان دارد که با هزار سعی دو گام به پیش نهد و چیزی نامعلوم با صدهزار سعی او را نه یک‌بار و دو بار که پیوسته ده گام به عقب براند؟ چقدر شبیه پرومته شده‌ایم!

می‌دانم متن تلخ شد اما آیا آنها که مشتاق تولیدند و دستی در اقتصاد دارند بی‌دلیل جلای وطن می‌کنند؟ نه. آنها چیز دندان‌گیری پیش‌روی خود نمی‌بینند پس سرمایه‌هایشان را به هوای زیستن در محیطی قابل پیش‌بینی‌تر از مرزهای وسیع ایران می‌گذرانند تا شاید حداقل‌های زندگی را برای خود و عزیزانشان تداوم بخشند. در این شرایط نهادهای تصمیم‌گیرنده انگار سِر شده‌اند. یا بی‌عمل‌اند یا با هر عمل، مکانیسم را بدتر می‌کنند. معضل بزرگ سیاستمداران ما این است که با برخی تصمیمات مرددان را به صف مطمئن‌هایی می‌رانند که دیگر دل از خاک کنده‌اند. شما و وجدانتان. اگر وضعیت فعلی نشان امتناع سیاستگذاری نیست، نام جدید پیشنهاد دهید تا ما هم بدانیم.

دراین پرونده بخوانید ...