شناسه خبر : 33004 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

هنر مالیات‌ستانی

عدم توجه به ملاحظات مالیاتی چه هزینه‌های اجتماعی در پی خواهد داشت؟

اخیراً خبر جدیدی منتشر شده است مبنی بر معافیت مالیاتی هنرمندان. از نظر مالیه عمومی، مالیات را تنها منبع اصیل و واقعی درآمد دولت می‌دانند که علاوه بر آثار اقتصادی، می‌تواند آثار فرهنگی و اجتماعی زیادی نیز برای جامعه به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر در بسیاری از اوقات دولت‌ها هدف‌های اجتماعی-اقتصادی خود را نیز با ابزار مالیات پیگیری می‌کنند. از مهم‌ترین آثار اقتصادی مالیات، تاثیر آن بر توزیع درآمد در جامعه است.

طیبه امیرخانی/ تحلیلگر اقتصاد

اخیراً خبر جدیدی منتشر شده است مبنی بر معافیت مالیاتی هنرمندان. از نظر مالیه عمومی، مالیات را تنها منبع اصیل و واقعی درآمد دولت می‌دانند که علاوه بر آثار اقتصادی، می‌تواند آثار فرهنگی و اجتماعی زیادی نیز برای جامعه به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر در بسیاری از اوقات دولت‌ها هدف‌های اجتماعی-اقتصادی خود را نیز با ابزار مالیات پیگیری می‌کنند. از مهم‌ترین آثار اقتصادی مالیات، تاثیر آن بر توزیع درآمد در جامعه است. بدین معنا که یکی از ابزارهای تحقق عدالت در جامعه، داشتن سیستم مالیاتی عادلانه و در کنار آن یک سیستم تامین اجتماعی کاراست که بتواند جامعه هدف را به درستی شناسایی و برای گام برداشتن در راستای کاهش شکاف طبقاتی برنامه‌ریزی کند.

در خصوص کشور ما، اتکای زیاد به درآمدهای نفتی باعث عدم احساس نیاز به مالیات به عنوان منبع اصلی درآمد دولت شده است و این امر به نوبه خود منجر شده است که هیچ‌گاه گامی جدی در راستای طرح‌ریزی و اجرای یک نظام مالیاتی کارآمد برداشته نشود به گونه‌ای که تا سال گذشته حدود ۳۰ درصد از هزینه‌های دولت از طریق نظام مالیاتی تامین شده است، لیکن امروزه تحریم‌ها منجر به کاهش شدید در درآمدهای نفتی دولت شده است و این امر به نوبه خود ضرورت درآمدهای مالیاتی را برای دولت بیشتر کرده است لیکن در این راستا باید به این امر توجه داشت که اقتصاد ایران در شرایط رکود شدیدی گرفتار آمده است از این‌رو افزایش درآمدهای مالیاتی باید به گونه‌ای صورت گیرد که رکود در اقتصاد را گسترش ندهد. در این راستا دولت با سه راه‌کار مواجه است: مورد اول جلوگیری از فرار مالیاتی، دیگری کاهش معافیت‌های مالیاتی و مورد آخر هم شناسایی پایه‌های جدید مالیاتی است چراکه شرایط رکودی امکان افزایش نرخ مالیات را فراهم نمی‌آورد.

در بین این سه راهکار آسان‌تر از همه کاهش یا حذف معافیت‌های مالیاتی است؛ از این‌رو انتظار می‌رود که دولت در گام اول معافیت‌های مالیاتی را شناسایی و به لغو آنها اقدام کند، لیکن نکته جالبی که در همین شرایط خبر آن منتشر می‌شود در نظر گرفتن معافیت مالیاتی برای درآمدهای هنرمندان است. از نظر نگارنده این تصمیم می‌تواند تصمیمی نادرست هم از نظر اقتصادی و هم از نظر اجتماعی باشد. در خصوص جنبه اقتصادی این تصمیم باید به این نکته توجه داشت که اصل توانایی پرداخت ایجاب می‌کند که مالیات بر اساس توانایی پرداخت افراد گرفته شود. به عبارت دیگر امروزه مالیه عمومی نوین بر این مبنا قرار گرفته است که افراد پردرآمد سهم بیشتری در اداره جوامع از نظر مادی داشته باشند و مالیات بیشتری بپردازند، به همین استدلال نرخ تصاعدی در بسیاری از زمینه‌ها پذیرفته شده است. لیکن نظام مالیاتی ایران کاملاً در جهت معکوس گام برمی‌دارد چراکه سال‌هاست افرادی که به عنوان حقوق‌بگیران یا صاحبان درآمدهای ثابت شناخته می‌شوند و گروه کارمندان و کارگران را دربر می‌گیرند، تنها گروهی هستند که تمام و کمال، مالیات خود را می‌پردازند یا به عبارت دیگر مالیات آنها کسر می‌شود و بار اصلی تورم نیز بر دوش آنهاست. در پی درگرفتن بحث مالیات پزشکان که در چندماه گذشته مطرح بود ضمن راه‌های خلاقانه‌ای! که این بزرگواران برای دور زدن مالیات به‌کار گرفتند در بیانیه خود به نکته جالبی اشاره کرده بودند که مگر سایر پردرآمدها مالیات می‌دهند که ما بدهیم!

بدین گونه دولت نظام مالیاتی را به سویی سوق داده است که پردرآمدها نه‌تنها مالیات نمی‌دهند که حتی وظیفه مالیات دادن را نیز برای خود قائل نیستند و آن را ظلمی بزرگ به خود می‌پندارند. درآمد بخشی از این پردرآمدها در قالب اقتصاد زیرزمینی یا پنهان قرار می‌گیرد که مستند و ثبت نمی‌شود و از این‌رو مالیاتی هم به آن تعلق نمی‌گیرد. در این راستا توجه به این نکته لازم است که امروزه حجم اقتصاد زیرزمینی در ایران را تا 40 درصد از کل اقتصاد تخمین می‌زنند. از این‌رو مالیات شامل این بخش قابل توجه نمی‌شود که پزشکان ما نیز از راه‌های گوناگون سعی دارند تا درآمد خود را به این بخش انتقال دهند.

لیکن روی دیگر این مشکل معافیت‌های مالیاتی هستند. معافیت‌های مالیاتی معمولاً برای حمایت از بخشی نوپا و ضعیف که اقتصاد به آن نیاز دارد، ارائه می‌شود. برای مثال امروزه معافیت‌ها برای درآمدهای کشاورزی و دامداری اعمال می‌شود، گرچه به‌زعم نگارنده بهتر است در این زمینه‌ها نیز این معافیت‌ها حذف شود و حمایت‌های دولت به اشکال دیگری به این گروه عرضه شود. همان‌گونه که در سطرهای پیشین بیان شد، این معافیت‌ها شامل درآمدهای هنرمندان نیز شده است. در این امر شکی نیست که هنرمندان شایسته تکریم هستند چراکه بانیان فرهنگ این مرز و بوم محسوب می‌شوند لیکن آیا معافیت مالیاتی به معنای تکریم هنرمندان است؟ در اینکه افراد و گروه‌های زیادی از این جامعه درآمد اندکی دارند و درآمدهایشان کفاف هزینه‌هایشان را نمی‌دهد شکی نیست، لیکن آیا این امر دلیلی بر این است که فردی که برای چند ماه بازی در یک فیلم چندین میلیارد تومان دستمزد دریافت می‌کند باید از مالیات معاف باشد؟

سوالی که در اینجا پیش می‌آید این است که آیا نمی‌شد دولت برای هنرمندان نیز مانند کارمندان سقف معافیت مالیاتی می‌دید؛ برای مثال بیان می‌داشت که درآمدهای تا 36 میلیون تومان در سال از مالیات معاف است و باقی‌مانده آن باید با نرخ مشخص مشمول مالیات شود. آیا جز این است که این امر راه را برای عدم شفافیت در حوزه درآمدهای هنری بیشتر می‌گشاید؟ مگر نه این است که امروزه سینمای ما به راهی برای پول‌شویی تبدیل شده است و یکی از بهترین راهکارها برای مقابله با پول‌شویی شفافیت است، پس چرا دولت مایل به ایجاد این شفافیت نیست؟

اینها سوال‌هایی است که ذهن هر فردی را به خود مشغول می‌دارد و تحلیل چرایی تصمیم دولت را دشوار می‌سازد. ضمن اینکه باید به این نکته توجه داشت که هر تصمیم دولت آثار اجتماعی نیز دارد. امروزه نمای زندگی لوکس برخی از هنرمندان بیش از هر زمان دیگر به مردم نشان داده می‌شود. لازم است دولت این سوال را برای کارمندی که در ماه بین چهار تا پنج میلیون تومان حقوق می‌گیرد و مالیات آن را می‌پردازد روشن کند که چرا فردی که در سال ممکن است درآمد بالای چند میلیارد داشته باشد با تصویب دولت نباید مالیات بپردازد و کارمند نوعی ملزم به پرداخت است. ای‌کاش دولتمردان به این امر توجه داشتند که دولت پاسدار اعتماد شهروندان است و گسترش این حس تبعیض در جامعه بزرگ‌ترین عامل کاهنده سرمایه اجتماعی است.

ضمن اینکه این نوع سیاست‌ها می‌تواند منجر به افزایش شکاف طبقاتی نیز شود که از آنجا که مطابق با گزارش مشرق‌نیوز ضریب جینی در سال 95 به بدترین وضعیت دهه اخیر رسیده است، ضرورت توجه به این امر دوچندان می‌شود.

متاسفانه رویکرد سیاستمداران اغلب به گونه‌ای است که به‌رغم آنچه در سخنرانی‌ها به زبان می‌رانند، در عمل جایگاهی برای شهروندان قائل نیستند و ضرورتی مبنی بر اقناع افکار عمومی نیز احساس نمی‌کنند که اگر چنین نبود باید برای مردم شرح می‌دادند چرا در کشوری که درآمدهای نفتی به شدت کاهش داشته است، کسری بودجه دولت به اعداد عجیب و غیرقابل باور رسیده است، نرخ تورم دورقمی و نرخ رشد اقتصادی منفی است، فقر و بیکاری توان طبقه کم‌درآمد جامعه را بریده است و سود و درآمد در دلالی نهفته است، را‌هکارهایی مانند مالیات بر عایدی سرمایه، واحدهای مسکونی خالی، معاملات سفته‌بازانه حتی در سخت‌ترین شرایط اقتصادی مورد توجه قرار نمی‌گیرد و به آن فکر هم نمی‌شود؟

در صورتی که دولت پاسخی به این سوال‌ها ندهد و سیاستی در راستای رفع این مشکلات اتخاذ نکند به‌زعم اینجانب علاوه بر آثار اقتصادی، باید شاهد پیامدهای بسیار ناخوشایندی در عرصه اجتماعی نیز باشیم که آشکارترین آن از بین رفتن سرمایه اجتماعی در جامعه است.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها