شناسه خبر : 3289 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بررسی تاثیر حمایت‌های دولتی از صنعت در گفت‌وگو با نایب‌رئیس اتاق ایران و چین

تولید بیمار در هاله تعرفه

سالیان سال است که در کشور ما به دلیل عدم توانایی صنایع داخلی در رقابت با کالاهای خارجی با انواع و اقسام حمایت‌های دولتی نظیر وضع تعرفه‌های بالا، اختصاص ارز ارزان، پرداخت وام با بهره کمتر، اختصاص سوخت ارزان و سوبسیددار و… از آنها حمایت ‌شده است.

سالیان سال است که در کشور ما به دلیل عدم توانایی صنایع داخلی در رقابت با کالاهای خارجی با انواع و اقسام حمایت‌های دولتی نظیر وضع تعرفه‌های بالا، اختصاص ارز ارزان، پرداخت وام با بهره کمتر، اختصاص سوخت ارزان و سوبسیددار و... از آنها حمایت ‌شده است. کالاهای وارداتی سالیان درازی است که مورد حمایت دولت قرار گرفته‌اند و در این میان برخی کالاها با حمایت‌های ویژه‌تر دولت بازار داخلی را در انحصار خود گرفته‌اند که همین امر در نهایت نارضایتی مصرف‌کنندگان داخلی را رقم زده است. یکی از مهم‌ترین ابزارهای حمایت از صنایع داخلی دیوار تعرفه است که ایران پس از کشوری سه میلیون‌نفری در آمریکای مرکزی بالاترین میزان تعرفه برای واردات کالاها را به خود اختصاص داده است. در همین زمینه مجیدرضا حریری می‌گوید: با وضع تعرفه بالا حق طبیعی مصرف‌کنندگان ما در حال محدود شدن است. انحصار تولیدکنندگان داخلی دارد به منافع مصرف‌کننده ضربه می‌زند. می‌بینیم که تولیدات انحصاری داخل نه کیفیت دارند، نه خدمات پس از فروش و نه جوابگوی مشتری هستند و نه تابع مشتری در بازار. حریری درباره حمایت از صنایع داخلی نیز عنوان می‌کند: دور بخش تولید یک هاله مقدس کشیدند و اعلام کردند صنعتگران انسان‌های خوب و شریفی هستند اما تجار کماکان همان آدم‌های بد ماندند. ایران بالاترین دیوار تعرفه را با متوسط 26 درصد در جهان دارد و همین باعث شده است که تولیدات ما همیشه مریض پیش روند. صنعت بیمار نتیجه همان حمایت‌هایی است که از تولید کردیم و اجازه ندادیم روی پای خودشان بایستند. صنعت ما در ایران نه دارای تکنولوژی است و نه بهره‌وری مناسب که امکان صادرات داشته باشد. آنچه باعث می‌شود کالای تولید داخل به فروش برسد در اصل سوبسید و حمایتی است که دولت به صنعت‌مان داده است. ما در اصل سوبسید را صادر می‌کنیم.
پیش از ورود به موضوع تعرفه‌ها، به بحث تولید ناخالص ملی بپردازیم. از این جهت بحث را این‌گونه آغاز می‌کنیم که واردات لازمه تولید است و در کشور ما تعرفه ابزار مدیریت واردات. در حال حاضر لازمه افزایش تولید ناخالص داخلی و به عبارتی راه افزایش ارزش پولی کالاها و خدمات نهایی چیست؟
ما یک اشکال عمده داریم که من همیشه آن را تکرار و باز هم تکرار خواهم کرد و آن این است که ما در کشور استراتژی توسعه اقتصاد ملی نداریم. بر این مبنا نمی‌دانیم چند درصد از تولید ناخالص داخلی را باید صنعت، چه میزان را خدمات، تجارت، کشاورزی، تولیدات معدنی، خدمات فنی و مهندسی و غیره تامین کند. البته می‌دانیم که هر کدام از این بخش‌ها امروزه چه میزان از GDP را تامین می‌کنند اما هنوز نمی‌دانیم نقش هر کدام در تولید ناخالص داخلی چقدر باید باشد. این موارد باید به صورت دسته‌بندی مشخص مورد بررسی قرار گیرد. به این معنی که باید به صورت تفکیک‌شده مشخص شود که چند درصد از GDP ما را قرار است تولیدات خدمات، تولیدات کشاورزی، تولیدات معدنی، تولیدات صنعتی و تولیدات خدمات فنی و مهندسی در برگیرد. همچنین باید مشخص شود که در بخش خدمات چند درصد را خدمات بازرگانی، چند درصد را حمل ‌و نقل و غیره در برگیرد. در تمام دنیا کشورها دارای این برنامه‌ریزی هستند تا در راستای آن بتوانند اهداف خود را مشخص کنند. اما ما در ایران فاقد چنین برنامه‌ریزی برای مشخص کردن سهم هرکدام از این بخش‌ها هستیم لذا این موضوع باعث اتخاذ تصمیمات سلیقه‌ای می‌شود. گاهی بخش اعظم تولید ناخالص داخلی را بازرگانی و تجارت دربر می‌گیرد و گاهی نقش صنعت در GDP پررنگ‌تر می‌شود. تصمیمات سلیقه‌ای وزرا بدون دانش و آگاهی در این موضوع بسیار مشهود است و به هیچ روی بر اساس یک برنامه مشخص نیست.

به موضوع واردات بازگردیم. تا همین چند سال قبل باور عمومی واردات را تقبیح می‌کرد. اما به اعتقاد بسیاری از اقتصاددانان راستگرا و همچنین بخش خصوصی امروزه یکی از الزامات تولید واردات است. در حالی با این نگاه روبه‌رو هستیم که هنوز در بدنه دولت باور به مدیریت واردات در راستای حمایت از تولید داخل وجود دارد.
این موضوع را از بعد تاریخی می‌توان بررسی کرد. بعد از انقلاب اسلامی در کشور گفتند که اصلاً سرمایه‌دار آدم خوبی نیست. در آغاز مخالفت‌های بسیاری با مالکیت خصوصی می‌شد و نگاه‌ها تماماً ضد سرمایه‌داری بود. اما پس از گذشت مدتی مشخص شد بدون سرمایه و صاحب سرمایه نمی‌توان کشور را اداره کرد. لذا در این مرحله سرمایه‌داران را به دو بخش تقسیم کردند؛ یک بخش را تولیدکنندگان و به خصوص صنعتگران شامل شدند و بخش دیگر را تجار. دور بخش تولید یک هاله مقدس کشیدند و اعلام کردند صنعتگران انسان‌های خوب و شریفی هستند اما تجار کماکان همان آدم‌های بد ماندند. بعداً که زمان پیش رفت مشخص شد تجار هم الزاماً افراد منفی نیستند زیرا آنچه از سوی صنعتگران تولید می‌شود باید صادرات هم داشته باشد. پس صادرکنندگان را نیز آوردند جزو خوب‌ها و شروع کردند به حمایت از آنها. اما در این مرحله کماکان واردکنندگان جزو بدها بودند. ما همیشه می‌خواهیم در فیلم‌ها، مصاحبه‌ها و در نظرسنجی‌ها اعلام کنیم کسی که فعالیت منفی انجام می‌دهد واردکننده است و همیشه واردات را به عنوان یک نقطه منفی می‌گذاریم. دلیل این موضوع این است که ما اصلاً استراتژی برای توسعه اقتصاد ملی‌مان نداریم، وگرنه تولیدکننده، صادرکننده و واردکننده همه بخش‌هایی از اقتصاد هستند که باید در کنار یکدیگر چیده شوند. این بخش‌ها هرکدام تکه‌های یک پازل است که باید با در دست داشتن تصویر کلی آنها را در کنار هم چید. آن پازل همان سند استراتژی توسعه اقتصاد ملی است که ما در ایران آن را نداریم. درنتیجه حمایت‌ها یا عدم حمایت‌هایمان هیچ‌کدام بر اساس یک اندیشه نیست بلکه بر اساس سلیقه یک فرد، یا دانش یک گروه است. از زمانی که ما شروع کردیم از صنعت‌مان حمایت کنیم باز هم چند استراتژی مطرح شد، اولی استراتژی خودکفایی، دومی استراتژی تولید به جای واردات و... بود. همیشه به همین شکل و با همین منوال به جلو پیش رفتیم. در قرن بیست و یکم دیگر کسی به این شکل به قضیه نگاه نمی‌کند بلکه همه می‌دانند که باید جامع‌نگری شود و نتیجه این جامع‌نگری هم این بود که در ایران از اول انقلاب یا لااقل از اواسط دهه 60 حمایت از تولید آغاز شد. در نتیجه ما در ایران دوران حمایت از صنعت‌مان را آغاز کردیم. این حمایت به اشکال گوناگون بود. اختصاص ارزهای ارزان‌قیمت، اختصاص امتیازات ویژه و غیره راه‌های حمایت از تولید ما شد. حتی تا اوایل دهه 80 نرخ سود بانکی برای تولید و صنعت و خدمات تفاوت معنادار تا شش درصد هم داشت. نتیجه این قبیل سیاست‌های حمایتی این بود که صنایع ما در داخل کشور نتوانستند به عنوان واحدهای مستقل خود را مطرح کنند. در حال حاضر به دلیل اتخاذ همین سیاست‌های حمایتی است که اکنون در کشور صنایعی نظیر صنعت تولید پنبه داریم که هیچ‌وقت این توانایی را ندارد که برود در جامعه به عنوان یک واحد مستقل خود را مطرح کند.
نتیجه چه شده؟ نتیجه این بود که به طور مثال در سال 93، 40 میلیارد دلار کالا وارد مملکت شده است که مستقیماً از گمرک به خط تولید کارخانه‌ها رفته است. این کالاها یا ماشین‌آلات بوده‌اند، یا مواد اولیه یا کالاهای واسطه‌ای بوده‌اند. این کالاها پس از وارد شدن به گمرک ایران مستقیماً به کارخانه‌های تولیدی ما رفته‌اند. اما نکته این است که از این 40 میلیارد دلار کالای وارداتی هیچ کالایی تولید نشده است که بتوانیم آن را صادر کنیم و به عبارتی هر آنچه تولید شده همه صرف مصرف داخل شده است. این در حالی است که از 40 میلیارد دلار واردات حداقل باید به اندازه خودش کالای صادراتی در کارخانجات تولید شود. اما ما نتوانسته‌ایم کالای صادراتی تولید کنیم.

اجازه دهید رفته‌رفته وارد موضوع تعرفه‌ها در ایران شویم. همانطور که خود نیز اشاره کردید در ایران همواره موضوع چگونگی حمایت از صنایع داخلی مطرح بوده است و همواره نیز یکی از راه‌های حمایت از تولید داخل ایجاد دیوار تعرفه با هدف مدیریت واردات بوده است.
شاید این موضوع را بارها گفته‌ام اما لازم می‌دانم مجدداً آن را تکرار کنم. پاناما کشوری در آمریکای مرکزی است که حدود سه میلیون نفر جمعیت دارد. این کشور در تجارت بین‌المللی صفر است و تنها کشوری است که در آن به توریست‌ها خدمات زیادی داده می‌شود. این کشور از آنجا که عمده مصرف‌کنندگانش خارجی هستند مجبور است تعرفه‌های بالایی داشته باشد و دولتش از این طریق می‌خواهد یک نوع مالیات بر ورود گردشگر اخذ کند. از این کشور که اقتصاد مطرحی در جهان نیست بگذریم، ایران بالاترین دیوار تعرفه را با متوسط 26 درصد در جهان دارد. خود سازمان توسعه تجارت دیوار تعرفه ایران را 6 /21 درصد اعلام کرده است ولی اگر اولویت بهره‌وری را دو برابر حساب کنیم می‌رسیم به یک رقم 25 تا 26‌درصدی. حتی اگر آن 21، 22 درصد را هم که سازمان توسعه تجارت اعلام کرده در نظر بگیریم ما باز هم دومین دیوار تعرفه را در دنیا داریم. متاسفانه همه نوع حمایت معنوی از تولیدات می‌شود. یک دیوار تقدس به نام تعرفه دور تولیدمان کشیده‌ایم که از آنها حمایت کنیم اما در نهایت تولیدی داریم که نه تولیدکننده‌اش از آن راضی است و مدام می‌گوید که من سود نمی‌برم و گرفتارم و نه مصرف‌کننده‌اش از آن راضی است. چون اگر ما امروز به مردم اجازه دهیم که هر کالایی را بر اساس ارزش مساوی بین خارجی و ایرانی‌اش انتخاب کنند عمده مردم، کالای خارجی را انتخاب می‌کنند. سیاستگذار هم از این وضع راضی نیست. زیرا تولیدات ما به‌گونه‌ای است که همیشه مریض پیش می‌رود. این اتفاقات نتیجه همان حمایت‌هایی است که از تولید کرده‌ایم و اجازه ندادیم که روی پای خودش بایستد. من شخصاً معتقدم تولیدکننده‌هایمان عیبی ندارند. عمده تولیدکننده‌هایمان آدم‌های خوبی هستند و بر روی کارشان متمرکز هستند اما سیستم تولید ما معیوب و بیمار است. این سوال را تاکنون از خود پرسیده‌اید که چرا ما هیچ‌وقت صادرات غیرنفتی نداشتیم؟ قبل از پاسخ به این سوال درباره آمار صادرات غیرنفتی کمی توضیح دهم. اینکه آمار می‌دهیم 50 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی در سال گذشته داشته‌ایم باید این را هم بگوییم که نیمی یا 55 تا 56 درصد از کل صادرات غیرنفتی ما پتروشیمی و میعانات بوده است. بقیه آن هم یا مواد خام بوده یا سیمان که هیچ ماده اولیه آن خارجی و وارداتی نیست و هر آنچه در تولید آن به کار می‌رود داخلی است. اما به نظر شما چرا ما می‌توانیم سیمان‌مان را بفروشیم ولی در صادرات سایر کالاها ضعیف هستیم؟ برای اینکه ما در ایران در تولید این قبیل کالاها انرژی را که بیشتر از 10 تا 15 درصد قیمت تمام‌شده را شامل می‌شود به صورت یارانه‌ای اختصاص می‌دهیم. انرژی هم یک‌سوم تا یک‌چهارم قیمت تمام‌شده این کالاها را تشکیل می‌دهد. بنابراین اگر قرار باشد انرژی مورد نیاز این صنایع را به قیمت بین‌المللی به آنها بدهیم حتی دیگر سیمان‌مان را هم نمی‌توانیم بفروشیم. این موضوع سایر کالاهای مشابه نظیر سرامیک را هم شامل می‌شود. اگر انرژی به قیمت اصلی آن به این صنایع برسد سرامیک و سایر صنایع مشابه را نمی‌توانیم بفروشیم. صنایع دیگر ما نیز عمدتاً مواد معدنی خام است که البته مناسب با قیمت جهانی امکان فروش آنها وجود دارد. بنابراین صنعت ما در ایران نه دارای تکنولوژی است و نه بهره‌وری مناسب که امکان صادرات داشته باشد. نیروی کار هم در ایران بعد از مکزیک ارزان‌تر از سایر کشورهاست. در چین هم دستمزدها حداقل دو برابر آن چیزی است که ما در ایران داریم. دستمزدها در چین نزدیک به 400 دلار و ایران در حدود 200 دلار است. نتیجه همه این حرف‌ها این است که صنایع ما در داخل کشور هم انرژی ارزان در اختیار دارند، هم ارز ارزان‌قیمت دارند، هم نیروی کار ارزان در اختیارشان است و هم بازار 70 میلیونی بدون رقیب را دارا هستند.
در سال ۱۳۹۳،۴۰ میلیارد دلار مواد اولیه و کالای واسطه‌ای از گمرک مستقیماً به کارخانجات وارد شده اما هیچ کالایی تولید نشده است که بتوانیم آن را صادر کنیم. به عبارتی آنچه تولید شده همه صرف مصرف داخل شده است.


البته می‌توان قاچاق را رقیب تولیدات داخلی دانست.
بله، رقیب کالای تولید داخل یا قاچاق است یا واردات رسمی. جفت آنها هم هزینه دارد. هم قاچاق زمانی که به کشور وارد می‌شود حول ‌و حوش 30 درصد هزینه دارد و هم تعرفه واردات کالاهای ساخته‌شده به طور میانگین بالای 45 درصد است که متوسط مجموع اینها 26 درصد است. روی کالای ساخته‌شده ما کمتر از 45 درصد تعرفه نداریم و بعضاً کالاهایی را داریم که واردات آنها تا 70 درصد هم می‌رسد. حتی کالاهای تا دو برابر 70 درصد تعرفه هم وارد می‌شود. کالایی که با تعرفه 140 درصد تعرفه به کشور وارد می‌شود نشان‌دهنده این است که صنعت داخلی نتوانسته مصرف‌کننده داخلی را راضی کند یا نتوانسته ‌است کالای خود را در بازارهای جهانی به‌فروش برساند. آنچه به عنوان کالای تولید داخل می‌فروشید در اصل سوبسیدی است که دولت به صنعت‌مان داده است. ما در اصل سوبسید را صادر می‌کنیم. حالا سوبسید در قالب گاز و خوراک ارزان‌قیمت در پتروشیمی یا سوخت ارزان‌قیمت به سیمان یا ارز ارزان‌قیمت به کسانی که مواد اولیه می‌گیرند و آن را به کالا تبدیل می‌کنند. آنچه ما صادر می‌کنیم سوبسید است. در نتیجه همین فرآیند است که تولید داخل مصرف‌کننده را ناراضی می‌کند. در نتیجه باید فکری درباره تعاریفمان در خصوص حمایت از صنعت داخلی بکنیم اینکه آیا تاکنون این قبیل حمایت‌ها از صنایع نتیجه مورد نظر را داشته است؟ در حال حاضر می‌بینیم که مثلاً از صنعت فولاد حمایت می‌شود، صنعتی که واقعاً توجیهی برای آن نیست. درنتیجه ما با 126 کارخانه فولادی که داریم مجموع تولیدشان اندازه دو کارخانه فولاد در کره جنوبی هم نیست. این موضوع در مورد سیمان هم صدق می‌کند.

چه چیز هزینه تولید ما را افزایش می‌دهد؟
تولید و بهره‌وری در مقیاس خرد اشکال اصلی است که هزینه تولید ما را بالا می‌برد. بهره‌وری را هم نباید مدام گردن نیروی کار انداخت. بهره‌وری در دنیا موضوع مدیریتی است. اگر بنگاهی بهره‌وری ندارد نمی‌گویند کارگرش تنبل است، می‌گویند مدیریت‌اش بلد نبوده طرح سیستم کند که کارگرش کار کند.

در مورد بازنگری در خصوص تعرفه‌ها صحبت کنیم. فکر می‌کنید با توجه به قرار گرفتن در شرایط پسا‌تحریم و احتمال حضور گسترده‌تر ایران در بازارهای جهانی تا چه میزان لزوم بازنگری در تعرفه‌ها احساس می‌شود و این اتفاق چگونه باید رخ دهد؟
من فکر می‌کنم اندیشه بازنگری در تعرفه‌ها در سازمان توسعه تجارت وجود دارد. اندیشه علمی اینکه ما مجبوریم حتی برای توسعه صادرات‌مان در تعرفه‌ها بازنگری کنیم. ما حتی برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی نیز به این موضوع نیاز داریم. اما آیا فضای عمومی برای انجام چنین کاری وجود دارد؟ این سوال را از این جهت مطرح کردم که فقط وزارت صنعت، معدن و تجارت یا سازمان توسعه تجارت نیست که در این مورد باید تصمیم بگیرد بلکه فضای عمومی باید راغب باشد. فضای عمومی ما چون WTO را نمی‌شناسد و مزایای آن را نمی‌داند درباره پیوستن به آن دچار ابهام است. همه فکر می‌کنند عضویت در WTO یعنی دروازه‌های مملکت را به روی جنس‌های خارجی باز کنیم. بعید می‌دانم با چنین نگاهی موفق شویم در تعرفه‌ها بازنگری کنیم. اقدامات محلی، منطقه‌ای و اشخاص قدرتمند تا به حال اجازه نداده‌اند این اتفاق در مورد تعرفه‌ها رخ دهد. آخرین بار هم پیشنهادی است که برای اتومبیل‌ها دادند که بر اساس ارزش ما می‌بینیم معدل ورود خودرو از 40 درصد می‌رسد به بالای 70 درصد. این نشان می‌دهد روحیه چنین اقدامی وجود ندارد. دولت به تعرفه علاوه بر سیاستگذاری برای حمایت از تولید داخلی به عنوان منبع درآمد هم نگاه می‌کند. در نتیجه چشمم آب نمی‌خورد این اتفاق رخ دهد. به‌رغم اینکه می‌دانم در سازمان توسعه تجارت این اندیشه و تئوری وجود دارد که پیوستن به WTO چه مزایایی دارد اما چون اختیار تجارت خارجی بر عهده سازمان توسعه تجارت نیست بعید می‌دانم بتوانند این کار را انجام دهند. در مورد WTO باید این توضیح را بدهم که از حدود 160 کشوری که الان عضو WTO شده‌اند تاکنون هیچ کشوری به صورت داوطلبانه از آن خارج نشده است. تمام کشورهای فعلی حداقل آنهایی که بعد از تشکیل WTO بعد از سال اول تشکیل آن متقاضی عضویت در این سازمان شده‌اند یک فرآیند حداقل پنج‌ساله برای پیوستن به WTO را طی کرده‌اند. ولی خروج از WTO فقط احتیاج به یک نامه و دو ماه کار دارد. همه آن اقتصادهایی که با بدبختی و فلاکت خودشان را وارد WTO کردند در اقتصاد خود تغییر و تحولات بسیاری ایجاد کرده‌اند. عمدتاً این کشورها اقتصادهای بسیار ضعیف‌تر و ضربه‌پذیرتری از ما داشته‌اند اما وقتی به WTO پیوسته‌اند خود را تقویت کرده و تاکنون حتی یکی از آنها نیز از این سازمان خارج نشده است. این نشان می‌دهد که این وحشت‌ها بی‌مورد است. یعنی اگر WTO بد بود، رفتن به آنجا سخت است اما بیرون آمدنش که سخت نیست. تا به حال یک کشور داوطلبانه هم از آنجا بیرون نیامده است.

در مورد رضایت و نارضایتی مصرف‌کنندگان از تعرفه‌ها بفرمایید. آیا تعرفه بالا به زیان مصرف‌کنندگان نبوده است؟
قطعاً بوده است. حق طبیعی مصرف‌کنندگان ما در حال محدود شدن است. انحصار تولیدکنندگان داخلی دارد به منافع مصرف‌کننده ضربه می‌زند. می‌بینیم که تولیدات انحصاری داخل نه کیفیت دارند، نه خدمات پس از فروش دارند، نه جوابگوی مشتری هستند و نه تابع مشتری در بازار. اینها نشان می‌دهد که تولیدکنندگان ما شاید در این بازارهای انحصاری در کوتاه‌مدت بهره می‌برند اما منجر به این شده که سیستم تولید ما مریض شود. بنابراین یک سیستم حمایت لای پنبه‌ای که تا به حال هم جواب نداده است از این به بعد هم راه به جایی نمی‌برد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها