شناسه خبر : 32426 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرخه نابرابری

تورم چگونه سرمایه اجتماعی را به خطر می‌اندازد؟

  مرضیه محمودی: آیا شاخص‌های اقتصاد کلان، بر سرمایه اجتماعی اثر می‌گذارد؟ مطالعات متعددی در دنیا انجام و پاسخ مثبتی به این سوال داده‌اند. اینکه عوامل اقتصادی، یکی از عوامل اثرگذار بر سرمایه اجتماعی است. نرخ تورم هم یکی از همان شاخص‌هایی است که به طرقی، سرمایه اجتماعی را متاثر می‌کند. مطالعه هدی زبیری در دانشگاه مازندران یکی از پژوهش‌هایی است که به تاثیر تورم بر سرمایه اجتماعی پرداخته و نشان داده افزایش نرخ تورم در اقتصاد ایران منجر به کاهش سرمایه اجتماعی طی سال‌های 1345 تا 1385 شده است و این شوک چنان زیاد بوده که حتی در نیمه دوم دهه 1370 با وجود روند کاهنده نرخ تورم، وضعیت سرمایه اجتماعی به حالت قبل بازنگشته است. قطعاً عوامل متعددی بر سرمایه اجتماعی تاثیر می‌گذارد. اما سوال این پرونده این است که تورم چگونه سرمایه اجتماعی را به خطر می‌اندازد؟ افزایش نرخ تورم منجر به ایجاد نابرابری اجتماعی و کاهش کارایی دولت می‌شود و این دو می‌تواند منجر به افت سرمایه اجتماعی شود. این تاثیر در چند مرحله رخ می‌دهد، تورم، در اولین قدم، یک نابرابری بزرگ ایجاد می‌کند. افزایش تورم، قدرت خرید خانوارهای با درآمد ثابت و دارایی‌های نقدی را به شدت کاهش می‌دهد و در مقابل ارزش دارایی‌های غیرنقدی را به شدت افزایش می‌دهد. در نتیجه جامعه دوپاره می‌شود. عده‌ای که قدرت خرید خود را از دست داده‌اند و عده‌ای که به سرمایه‌شان اضافه شده است. با ایجاد نابرابری، عده‌ای از افراد جامعه گمان می‌کنند به حاشیه رفته‌اند و سهمی از اقتصاد ندارند. در این حالت این افراد خود را بخشی از جامعه نمی‌دانند و این اولین رشته‌های گسست اجتماعی و کاهش حس تعلق به جامعه است. در این مرحله دولت‌ها وارد صحنه می‌شوند و سعی می‌کنند با پرداخت انواع یارانه، قدرت خرید را افزایش دهند. اما تورم، بر یارانه اندک دولت هم اثر می‌گذارد و مقدار ناچیز آن را ناچیزتر می‌کند. در این شرایط انتظار می‌رود دولت با سیاست‌های پولی و مالی مانع افزایش تورم و تشدید نابرابری‌ها شود اما دولت‌ها عموماً خطا می‌کنند و برای حل مشکل در کمترین زمان سیاست‌های پولی و مالی نامناسبی انتخاب می‌کنند که خود تورم‌زاست. اینجاست که اعتماد مردم به دولت و کارآمدی آن هم از بین می‌رود. مردم گمان می‌کنند نتیجه بازی همیارانه‌شان در اجتماع، به نتیجه برد- برد نرسیده و دیگر رفتار همیارانه نشان نمی‌دهند. فرض اساسی در نظریه سرمایه اجتماعی تلاش جهت همکاری با دیگران است. چیزی شبیه به نظریه بازی. افراد در اجتماع از خود رفتار همیارانه نشان می‌دهند و امید آنها به نتیجه برد-برد است. اما هنگامی که رفتار همیارانه آنها به نتیجه برد-باخت می‌رسد آنها هم دیگر رفتار همیارانه از خود نشان نمی‌دهند. سرمایه اجتماعی دولت و مردم تضعیف می‌شود، هنجارهای اصلی از بین می‌رود و خرده‌فرهنگ‌ها رایج می‌شود و ذخایر اجتماعی جامعه تحلیل می‌رود. افزایش تورم اما تاثیر دیگری هم دارد. هم بی‌ثباتی اقتصادی دارد و هم کاهش سرمایه‌گذاری و ... اینها همه نرخ رشد اقتصادی را کاهش می‌دهد و با کوچک شدن کیک اقتصاد، سهم آنها که در حاشیه بودند کمتر از قبل می‌شود و شکاف اجتماعی بیشتر می‌شود. بهبود این شرایط تنها با برخی اصلاحات امکان‌پذیر است و اصلاحات نیاز به سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی مردم به همدیگر و دولت دارد. در نبود سرمایه اجتماعی اصلاحات اقتصادی به نتیجه نمی‌رسد و بدون اصلاحات شرایط اقتصادی دشوارتر می‌شود و نابرابری بیشتر.

دراین پرونده بخوانید ...