شناسه خبر : 31862 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

صعود فلزات و نزول بورس

مرتضی ایمانی‌راد از آثار جنگ تجاری آمریکا و چین بر بازارهای داخلی می‌گوید

جنگ تجاری - ارزی آمریکا و چین از چند جهت بازارهای مالی ایران را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بازار سهام از روندهای جهانی تبعیت می‌کند. در نتیجه با ریزش بازارهای سهام جهانی، بورس ایران نیز تحت تاثیر قرار گرفته و کاهش پیدا می‌کند.

صعود فلزات و نزول بورس

جنگ تجاری - ارزی آمریکا و چین از چند جهت بازارهای مالی ایران را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بازار سهام از روندهای جهانی تبعیت می‌کند. در نتیجه با ریزش بازارهای سهام جهانی، بورس ایران نیز تحت تاثیر قرار گرفته و کاهش پیدا می‌کند. از طرفی با ادامه این جنگ تجاری، قیمت مواد اولیه و کالاهای بورسی کاهش پیدا می‌کند و بورس ایران که در واقع یک بورس کالاپایه است ریزش بیشتری را تجربه می‌کند و دیگر اثر این جنگ بر بازار ارز و طلاست. اگرچه به علت کنترل‌های دولت و بانک مرکزی در حال حاضر قیمت دلار مهار شده است و به تناسب آن طلا هم پایین مانده است اما دیر یا زود انرژی پنهان‌شده عیان خواهد شد. مرتضی ایمانی‌راد اقتصاددان با تشریح این وضعیت از آثار نزاع آمریکا و چین برای بازارهای جهانی و داخلی می‌گوید. او معتقد است که در وانفسای این دعوا، نه‌تنها ایران می‌تواند با کمک چین تحریم‌ها را دور بزند بلکه می‌تواند حجم تجارت خارجی خود را با چین توسعه دهد. بنابراین از دست دادن این فرصت و فرصت‌های مشابه از دست دادن توسعه آتی کشور است.

♦♦♦

بازارهای مالی در شرایط فعلی تحت تاثیر نزاع آمریکا و چین قرار گرفته‌اند به‌طوری که در حال حاضر بازار طلا بیشترین اثرپذیری را داشته است. اما این مساله تا چه میزان بر بازارهای داخلی ما  اثرگذار خواهد بود اما قبل از پاسخ به این پرسش می‌خواهیم بدانیم اقتصاد ایران چقدر با اقتصاد جهانی در ارتباط است و چگونه از آن تاثیر می‌پذیرد؟

اقتصاد ایران همانند همه کشورهای جهان با نظام جهانی در ارتباط است. میزان ارتباط ایران با نظام جهان بستگی به میزان باز بودن و استقرار نظام انتخاب آزاد دارد. متاسفانه در این دو مورد به شدت در انتهای لیست جهانی قرار داریم و بنابراین ارتباط ما با نظام جهانی هم محدود است و هم غیریکپارچه. ایران در شرایط فعلی از طریق صادرات (به‌طور عمده نفت و میعانات گازی و محصولات پتروشیمی و محصولات معدنی) و واردات کالا با نظام جهانی ارتباط دارد که یک ارتباط غیرپویا و مکانیکی است و زیاد نمی‌تواند ساختارهای اقتصاد ایران را جابه‌جا کند. ارتباط بین‌المللی موقعی می‌تواند یک کشور، همانند ایران را دچار تغییرات اساسی کند که قیمت‌ها، کیفیت‌ها و استانداردها بتواند از بیرون به داخل بیاید. طبیعی است که درگیری نظام ایران با نظام سیاسی جهانی مانع از این می‌شود که اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی یکپارچگی داشته باشد.‌ دلیل این مساله این است که ما در اقتصادمان در بعد از انقلاب آزادی انتخاب را محدود کرده‌ایم.‌ این فضا قیمت‌های داخلی و بین‌المللی را برای تصادم و اثرگذاری محدود می‌کند که کرده است. در چند سال گذشته هم نیروی کار و مهاجران ایران سطح بین‌المللی شدن اقتصاد ایران را بالاتر برده‌اند، ولی این فعالیت‌ها نیز موجب ارتباط به‌هم‌پیوسته اقتصاد ایران و جهان نشده است. در یک مفهوم نظری ایران جزو اقتصادهای بسته جهان است.

  برخی از کارشناسان معتقدند ایران هدف ترکش‌های جنگ تجاری آمریکا و چین قرار گرفته است. به نظر شما ایران در کجای این تحولات قرار گرفته است؟ آیا جنگ تجاری شدیدتر هم خواهد شد؟

به نظرم این‌طور نیست. ایران به دلیل نداشتن رابطه تکنولوژیک قوی نتوانست از این جنگ تجاری استفاده کند، ولی کشورهای مکزیک، کانادا، ویتنام و اندونزی از جمله کشورهایی بودند که از این جنگ بهره بردند و ایران هم می‌توانست بی‌نصیب نماند. بنابراین جای کار دارد که ببینیم از جنگ تجاری و ارزی بین چین و آمریکا چه نفعی به ایران رسیده است. در مورد اینکه این جنگ ادامه پیدا می‌کند یا نه، به نظرم اصل داستان همین جاست. برای اینکه بدانیم این جنگ ادامه پیدا می‌کند یا نه، باید ببینیم علت این جنگ چیست؟ تحلیل‌ها متفاوت است ولی به نظر می‌رسد این جنگ بسیار بنیانی است و علت اساسی آن این است که چین به تدریج در حال گرفتن جایگاه‌های استراتژیک آمریکاست. چه از نظر توان تولید و چه از نظر صادرات کالا که هم‌اکنون به قدرتمندترین صادرکننده جهان تبدیل شده است. تمامی آمارها و تحقیقات نشان می‌دهد که کانون محوری نرخ رشد جهانی در آسیاست. آمارها نشان می‌دهد که طی چند سال اخیر آسیا بسیار سریع‌تر از اروپا و آمریکا رشد کرده است. طبیعی است که رشد آسیا بدون درگیری چین با آمریکا امکان‌پذیر نیست.

نزدیکی جغرافیایی و فرهنگی زمینه‌های ادغام بازارهای آسیایی را برای چین فراهم کرده است. چین نه‌تنها در آسیا بلکه فراتر از همسایگان خود مرزهای اقتصادی آمریکا و اروپا را در هم شکسته و کالاهای خود را وارد این مناطق کرده است و در جاهایی که محدودیت تعرفه‌ای داشته است دست به استقرار واحدی تولیدی و سرمایه‌گذاری خارجی زده است. در چنین شرایطی که مرکز مطالعات استراتژیک آمریکا هم آینده را از آن آسیا و چین می‌داند طبیعی است که آمریکا دست به کار می‌شود. حتی می‌توان روی کار آمدن راست در اروپا و آمریکا را هم ناشی از قدرت گرفتن چین دانست. شما ببینید اولین کاری که ترامپ کرد از معاهدات بین‌المللی خودش را کنار کشید. بعد از آن شروع کرد جنگ تعرفه‌ای راه انداختن و سیاست‌های ضدمهاجران را به تصویب رساندن. هرچند ترامپ جنگ تعرفه‌ای را با کلی مناطق و کشورهای جهان شروع کرد ولی بزرگی و اثرگذاری هیچ‌کدام از آنها به پای چین نرسید و همچنان ادامه دارد. به نظر می‌رسد این جنگ تعرفه‌ای که به نوعی به یک جنگ ارزی هم دارد تبدیل می‌شود، شروع مخاصمات بنیادین آمریکا و چین است که آمریکا انتخاب مجدد ترامپ را برای این رویارویی نیاز دارد. این جنگ در عین حال شکل‌گیری بحران سال ۲۰۲۰ را در اقتصاد جهانی تسهیل می‌کند. بنابراین منطقی است اگر فکر کنیم که این جنگ ادامه خواهد داشت. فعلاً واکنش‌های چین هنوز اعلام نشده است، این واکنش‌ها می‌تواند جنگ تجاری را وارد فاز متفاوتی بکند.

 هدف نهایی جنگ تجاری از نظر شما چیست؛ تقویت آمریکا، تضعیف چین، فشار بر ایران و متحدانش یا موارد دیگر؟

جنگ تجاری از دو عامل ناشی می‌شود که هر دو عامل به هم وابسته هستند. عامل اول قدرت گرفتن چین در بازارهای جهانی و رشد اقتصادی سریع‌تر چین و آسیا نسبت به اروپا و آمریکاست این مطلب را در پرسش قبلی توضیح دادم. عامل دوم روی کار آمدن دولت‌های راست در بعضی کشورهای جهان و قدرت‌گیری اپوزیسیون راست در گروهی دیگر از کشورهاست. دولت‌های راست سیاست‌های مشخصی دارند. از ابزار تعرفه‌ای برای حمایت از اقتصاد داخلی استفاده می‌کنند، با جهانی شدن زیاد الفت ندارند، به شدت با مهاجران مخالفند و معتقدند که مهاجران فرصت‌های شغلی را برای مردم کشور مهاجرپذیر محدود می‌کنند. آنچه برای ما مهم است این است که ترامپ تاریخچه قدرت‌گیری چین را قبول نمی‌کند و آن را به سیاست‌های غلط کاهش تعرفه‌ها نسبت می‌دهد او معتقد است که کاهش تعرفه‌ها و جهانی کردن یکی از مشکلات جدی آمریکا بوده است.

به همین دلیل شروع به افزایش تعرفه‌ها و تهدید اقتصادهای رقیب کرد. تنها کشوری که دست به اقدامات تلافی‌جویانه زد چین بود که موجب شد جنگ تعرفه‌ها روزبه‌روز جدی‌تر شود. حال نکته مورد تاکید این است که این دو عامل به هم مرتبط هستند. یعنی یکی دیگری را تقویت می‌کند و به نظر می‌رسد که این جنگ که در سطح تعرفه‌ها در حال توسعه است، دارد به حوزه ارزی کشیده می‌شود و ممکن است جنگ ارزها در پی این درگیری شکل گیرد. درگیری ترامپ با پاول، رئیس فدرال‌رزرو و درگیری وی با مجموعه فدرال‌رزرو و زیر سوال بردن تصمیماتی که تاکنون گرفته شده است، مجموعه‌ای از تلاش‌های ترامپ برای ضعیف کردن دلار آمریکاست. از طرف دیگر چین به دلیل قفل شدن نسبی ارزش یوآن به دلار به راحتی می‌تواند پولش را ضعیف‌تر کند که در افزایش تعرفه‌های قبلی همین کار را کردند. در همین زمان خزانه‌داری آمریکا دولت چین را به دستکاری ارزش یوآن متهم کرد. اینها همه در حالی بود که بیشتر ارزهای جهان ضعیف شده بودند و دستکاری ارزی تهمتی ناروا بود.

کاهش دادن جنگ تجاری برای فشار بر ایران هم از نظر تئوریک چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. در جهان امروزی پدیده‌ها بیشتر ظهوری (Emergent) یا پدیدارشدنی هستند تا طراحی‌کردنی. جهان چندقطبی شده است و با جهان دوقطبی 70 سال پیش فرق دارد. بنابراین یک پدیده‌ای اتفاق می‌افتد (مثل جنگ تعرفه‌ها) و ایران هم در رابطه دوستی با چین و دشمنی با آمریکا وارد این جنگ می‌شود.

بنابراین درگیری ایران در این میان نتیجه این جنگ بوده و نه علت آن. آمریکا کلی مشکل برای خودش درست نمی‌کند تا بخواهد به ایران فشار بیاورد. تا الان هم هر کاری توانسته کرده است. بنابراین ایران بدون خواسته سه طرف (آمریکا، چین و ایران) وارد مخاصمات دو کشور شده است. طبیعی است که چین برای مخالفت با آمریکا ایران را برای دور زدن تحریم‌ها کمک می‌کند و به همین خاطر آمریکا هم فشار خود را بر چین و ایران بیشتر می‌کند.

  آینده بازارهای مالی و کامودیتی در دنیا با توجه به ادامه تنش‌های آمریکا و چین چگونه است؟

همان اتفاقی که تاکنون افتاده است ادامه خواهد داشت و شدیدتر خواهد شد. در اثر جنگ تجاری و بالا بردن دیوارهای تعرفه‌ای نرخ رشد اقتصادی در این دو کشور و کشورهایی که وابسته به آنها هستند (مثل اقتصاد نیوزیلند و استرالیا و چندین کشور شرق آسیا که وابسته به چین هستند و کشورهای کانادا و مکزیک که وابسته به اقتصاد آمریکا هستند) کاهش می‌یابد و تاکنون هم این‌طور بوده است. پیش‌بینی می‌شود نرخ رشد اقتصادی در جهان کاهش ‌یابد و همین مساله فشار تقاضا بر کالاها را کمتر می‌کند و قیمت آنها را پایین می‌آورد.

از طرف دیگر افزایش تنش‌ها ممکن است به‌جای اینکه قیمت دلار را کاهش دهد آن را قوی‌تر کند، چون به عنوان ارز مرجع برای حفظ دارایی‌ها شناخته شده است. اگر دلار قوی‌تر شود، که تاکنون چنین بوده است، فشار دیگری روی کالاها (Commodities) وارد می‌کند و قیمت آنها را کاهش می‌دهد. به همین جهت است که در چند روز گذشته روند کاهنده قیمت نفت را شاهد هستیم. این مساله به سایر کالاها نیز قابل تعمیم است.

از طرف دیگر ادامه این جنگ تجاری و گسترش آن به حوزه ارزی (که در حال وقوع است) می‌تواند بازارهای سهام را به شدت کاهش دهد. هم‌اکنون بازار سهام بسیاری از کشورهای جهان و به‌خصوص آمریکا و چین کاهش شدیدی را تجربه کرده‌اند. در این میان تنها ین ژاپن و طلاست که در حال افزایش هستند. این دو ابزار بیشتر در موقع تنش‌های سیاسی و اقتصادی افزایش قیمت خوبی را تجربه می‌کنند. اگر در چند ماه گذشته ملاحظه کنید ین ژاپن و طلا افزایش قابل ملاحظه‌ای را تجربه کرده‌اند. در ابتدای این هفته نرخ برابری ین به دلار آمریکا به حدود ۱۰۵ ین برابر یک دلار رسید در حالی که در سه ماه گذشته این عدد ۱۱۴ ین برابر یک دلار آمریکا بود. همین‌طور طلا هم از قیمت ۱۳۰۰ دلار و کمتر هم‌اکنون به ۱۵۰۰ دلار افزایش یافته است و پیش‌بینی می‌شود که هم ین و هم طلا با افزایش التهاب جنگ تعرفه‌ای بالاتر خواهند رفت.

  به نظر شما ترکش‌های این نزاع تجاری، چگونه بازارهای مالی ایران را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد؟

جنگ تجاری - ارزی آمریکا و چین از چند جهت بازارهای مالی ایران را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اول، مدتی است که بازارهای مالی ایران و به‌خصوص بازار سهام از روندهای جهانی تبعیت می‌کند. در نتیجه با ریزش بازارهای سهام جهانی، بورس ایران نیز تحت تاثیر قرار گرفته و کاهش پیدا می‌کند. دوم، با ادامه این جنگ تجاری، همان‌طور که در پرسش قبلی شما گفتم، قیمت مواد اولیه و کالاهای بورسی کاهش پیدا می‌کند و بورس ایران که در واقع یک بورس کالاپایه است ریزش بیشتری را تجربه می‌کند. مهم‌ترین کالایی که کاهش آن اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار می‌دهد نفت است که نه‌تنها شرایط فعلی بازار ارز و طلا را تضمین نمی‌کند بلکه موجب می‌شود که کسری بودجه دولت هم بیشتر شود.

به عبارت دیگر کسری بودجه موجود را بیشتر می‌کند. سوم، ممکن است ادامه این التهابات منجر به رکود در جهان شود (هرچند که بدون جنگ تجاری هم رکود در سال ۲۰۲۰ پیش‌بینی شده است) و همین رکود فشار بر صادرات غیرنفتی کشور را زیاد می‌کند و همین مساله ورود ارز به کشور را کمتر می‌کند، مخصوصاً الان که منبع اصلی درآمدهای ارزی کشور صادرات غیرنفتی است. چهارم، از دو منظر موجب افزایش قیمت‌ها در ایران می‌شود. اول به خاطر افزایش دلار به دلیل کاهش عرضه آن و دوم به دلیل کسری بودجه قابل توجه دولت. به موارد دیگری می‌توان اشاره کرد، ولی به مهم‌ترین آثار آن اشاره شد.

  کدام بازارهای داخلی از جنگ آمریکا و چین آسیب می‌بینند و کدام بازارها منتفع می‌شوند؟ در مجموع کدام بازارها  آبستن واکنش سریع هستند؟

با توجه به اینکه شاخص دلار (Dollar Index) همچنان بالا مانده و شاخص سهام در کشورهای مختلف جهان به میزان قابل توجهی فرو ریخته است، بیشترین اثر این تحولات بر کالاهای حساس است. بی‌جهت نیست که طلا در روزهای اخیر خط روانی ۱۵۰۰ دلار را شکسته است و همچنان رو به بالاست. به‌طور کلی فلزات قیمتی در این شرایط سریع واکنش نشان می‌دهند. بنابراین باید انتظار داشته باشیم که قیمت فلزات در ایران افزایش یابد. ولی چون دلار در حال کاهش است ممکن است تمام یا بخشی از افزایش قیمت طلا در بازار جهانی را از بین ببرد و ممکن است حتی در بازار طلا در ایران حباب منفی شکل بگیرد. ولی اثر افزایش طلا در بازار جهانی دیر یا زود روی طلا مشهود خواهد شد.

اثر دوم نفت است که نسبت به تحولات اقتصادی جهانی و مخصوصاً به شاخص دلار در بازار جهانی واکنش سریع نشان می‌دهد. بنابراین می‌توان انتظار داشت که با کاهش قیمت نفت بسیاری از کالاها، شاخص‌ها، بخش‌ها و بودجه تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. حال اگر این جنگ تجاری ادامه یابد بخش‌های کالایی جامعه چه در سطح صنعت و چه در بازارهای مالی کاهش ارزش خواهند داشت. دلار نیز در این میان واکنش نشان خواهد داد. البته اینها بستگی به واکنش دولت و بانک مرکزی هم دارد، ولی اگر اثری مشهود در قیمت دلار دیده نشود این افزایش قیمت خودش را پنهان می‌کند و در موقع مشخص خودش را نشان می‌دهد.

جنگ تجاری آمریکا و چین به زعم برخی کارشناسان فرصت مناسبی برای ایران در شرایط تحریم ایجاد می‌کند. ارزیابی شما چیست؟

کاملاً با این گزاره موافقم. نه‌تنها ایران می‌تواند با کمک چین تحریم‌ها را دور بزند بلکه می‌تواند حجم تجارت خارجی خود را با چین توسعه دهد. چین در شرایط فعلی دست به سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای در منطقه خاورمیانه و آسیا زده است که متاسفانه ایران در سایه تحریم‌ها و سوء‌سیاستگذاری سالم در میان سرمایه‌پذیران جای ندارد. به نظرم این فرصت، یک فرصت تاریخی و بسیار بلندمدت هم است. از دست دادن این فرصت و فرصت‌های مشابه از دست دادن توسعه آتی کشور است.

دراین پرونده بخوانید ...