شناسه خبر : 31686 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نخبگان ناامید

چرا کنشگران احساس می‌کنند توان تاثیرگذاری ندارند؟

«اگر موفق نشویم سرمایه اجتماعی را احیا کنیم، اگر موفق نشویم امید را دوباره بازسازی کنیم، هیچ اصلاحی موفق نخواهد بود.»

فاطمه شیرزادی: «اگر موفق نشویم سرمایه اجتماعی را احیا کنیم، اگر موفق نشویم امید را دوباره بازسازی کنیم، هیچ اصلاحی موفق نخواهد بود.» این جملاتی است که مسعود نیلی، اقتصاددان، اواخر سال 1396 درباره اهمیت امید مطرح کرده است. او در آن مقطع تاکید کرده بود که «اگر نسل جوان از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ناامید شود دیگر چیزی برای کشور باقی نخواهد ماند» و نسل جوان امروز را نسلی توصیف کرده بود که از نظر تحلیل مسائل و دستیابی به راه‌حل‌ها، فرسنگ‌ها جلوتر از تصمیم‌گیرنده‌های کشور است: «اعتراف می‌کنم که برای من شنیدن تحلیل جوانان به مراتب از شنیدن تحلیل سیاستمداران امیدوارکننده‌تر است. نشست با متخصصان جوان به مراتب کیفی‌تر از برخی جلسات با سیاستگذاران است. این نسل باید اداره امور را در دست گیرد... به نظر من سرمایه انسانی ما خیلی مهم‌تر از سرمایه‌های مالی است. اگر سرمایه انسانی مایوس شود و سرمایه مالی ما هم از کشور خارج شود، تنها برهوتی باقی می‌ماند. بنابراین باید به این مساله فکر کرد که چگونه می‌شود کاری کرد که امید را در کشور بازسازی کنیم و سرمایه اجتماعی در کشور احیا شود.»1

از زمان طرح این مساله تا امروز نه‌تنها گام موفقی در جهت بازسازی امید و تقویت نقش جوانان متخصص در اداره کشور برداشته نشده، بلکه مجموعه شرایط اقتصادی و سیاسی کشور سرمایه اجتماعی را تنزل نیز داده است و نخبگان جوان از ایفای نقش در تصمیمات کلان کشور ناامیدتر از گذشته به نظر می‌رسند. نگرانی بزرگ امروز این است که نخبگان، متخصصان و کنشگران جامعه احساس می‌کنند توان تاثیرگذاری و نقش‌آفرینی در روند تغییرات را ندارند. جامعه‌شناسان احساس بی‌قدرتی و ناتوانی از تاثیرگذاری بر جریان امور سیاسی را با عبارت «بیگانگی سیاسی» توصیف می‌کنند. امروز بسیاری از کنشگران اجتماعی کشور ما خود را از اثرگذاری بر جریان امور ناتوان می‌بینند. احساس نارضایتی شدید از وضعیت موجود سیاستگذاری کنشگران و نخبگان را ناامید کرده است. البته عموماً احساس نارضایتی و ناامیدی شدید باعث نوعی انفصال، بیگانگی و بی‌تفاوتی نسبت به اوضاع پیرامون می‌شود، اما خوشبختانه به نظر می‌رسد کنشگران اجتماعی و سیاسی کشور ما هنوز دچار چنین وضعیتی نشده‌اند؛ گواه این ادعا سیل موضع‌گیری‌ها و فعالیت‌هایی است که دست‌کم در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی منعکس می‌شود. البته نگرانی از آینده روزبه‌روز در حال شدت گرفتن است و بیم آن می‌رود که این نگرانی جای خود را به ناامیدی بدهد و به بیگانگی سیاسی و اجتماعی منتهی شود. اگر نخبگان و گروه‌های پیشرو فکری احساس کنند در سرنوشت جامعه موثر نیستند، چه تغییری در رویکردها و فعالیت‌های خود می‌دهند؟ بدیهی است که بدون داشتن کنشگران امیدوار به آینده، نمی‌توان انتظار داشت جامعه در مسیر پیشرفت و تعالی قرار گیرد، اقتصاد رشد کند و توسعه سیاسی محقق شود. امروز که بسیاری از نخبگان، محققان و کنشگران از اثرگذاری و نقش‌آفرینی مثبت در تحولات پیش‌روی کشور ناامید شده‌اند، آیا روزنه امیدی برای بازگشت امید باقی مانده است؟

پی‌نوشت:

1- تجارت فردا، شماره 262.

دراین پرونده بخوانید ...