شناسه خبر : 31598 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

به موج کوچک دل نبندیم

ابراهیم سوزنچی‌کاشانی از مصداق‌های نظریه تخریب خلاق در اقتصاد ایران می‌گوید

ابراهیم سوزنچی‌کاشانی می‌گوید: باید نگاه‌ها از موج کوچک تخریب خلاقانه تغییر کند و هدف‌گذاری معطوف به گام برداشتن در جهت موج بزرگ تخریب خلاقانه در فناوری شود تا دگرگونی بزرگ در اقتصادمان رخ دهد، آن‌وقت دیگر لازم نیست این شرکت‌های خودروسازی و فولادی را با همین انحصاراتی که دارند داشته باشیم، با موج بزرگ تخریب خلاقانه که کلاً سیستم حمل‌ونقل را تغییر خواهد داد، آنها خودبه‌خود به پایان راه می‌رسند. و اگر ما هوشمندانه عمل کرده باشیم، نیروهای کارآفرینی در این بازی جدید مسلط خواهند شد.

به موج کوچک دل نبندیم

فضای استارت‌آپی که در ایران شکل گرفته موج کوچکی از تخریب خلاقانه است اما برای بزرگ شدن و ایجاد تحول و دگرگونی در اقتصادمان باید به تحولات اساسی در نوآوری مبتنی بر فناوری و تکنولوژی دست بزنیم. این جملات را ابراهیم سوزنچی کاشانی معاون سیاستگذاری و راهبری اجرایی شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گوید و معتقد است که نباید در همین حد باقی بمانیم و جلوتر نرویم. باید حواسمان باشد موج نوآوری و خلاقیتی که در فضای استارت‌آپی رخ داده با موج بزرگی که تخریب خلاق پس از ICT ایجاد خواهد کرد فرق دارد و اگر بخواهیم تمام تمرکزمان را بر این موج کوچک استارت‌آپی و کسب‌وکارهای اینترنتی بگذاریم، از موج‌های بزرگ تخریب خلاقانه که تمام دنیا به دنبال آن هستند، عقب می‌مانیم. البته این مساله به هوشمندی سیاستگذار هم بستگی دارد که به رشد و نمو جریانات جدید فناوری در تخریب خلاق بها دهند. در ادامه مشروح این گفت‌وگو با عضو هیات علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف را می‌خوانید.

♦♦♦

نظریه تخریب خلاق چه می‌گوید و بر چه جنبه‌هایی در اقتصاد، کسب‌وکارها و کارآفرینی تاکید دارد؟

همان‌طور که می‌دانید تخریب خلاق را برای اولین‌بار جوزف شومپیتر مطرح کرد اما قبل از آن باید به تفکرات جوزف شومپیتر در ظرف زمان خود توجه کنیم تا بتوانیم درک کنیم تخریب خلاق بر چه اساسی مطرح شده و بدانیم چیست. در دوره‌ای که شومپیتر زندگی می‌کرد، هنوز اقتصاد به عنوان یک علم رسمی و رشته دانشگاهی شناخته‌شده نبود. در آن زمان اقتصاددانانی چون شومپیتر در دانشکده حقوق درس می‌خواندند و مطالعات اقتصادی را پیگیری می‌کردند. علم اقتصاد هم به‌تدریج در حال تبدیل شدن به رشته آکادمیک بود. زیربنای تفکرات اقتصادی را در آن دوره افرادی چون آدام اسمیت، ریکاردو یا جان استوارت میل شکل می‌دادند که به این اندیشه‌ها، اقتصاد کلاسیک گفته می‌شود. اما هنوز مکانیسم‌های درونی اقتصاد به شکل امروزی باز نشده بود و این افراد تنها از لایه اول تغییرات اقتصادی پرده برداشته بودند. به طور مثال؛ تفکر اقتصادی جان استوارت میل کلاً مبتنی بر تئوری تعادل بود. جالب است مثال‌هایی که در مورد تولید اقتصادی مطرح می‌کرد، تماماً یک زمین کشاورزی را دربر می‌گرفت و با فراهم بودن زمین، نیروی کار و سرمایه، اقتصاد و تولید در حالت تعادل قرار خواهند گرفت. به‌رغم چنین تفکرات غالب اقتصادی در آن مقطع، شومپیتر در اولین گام در کتاب «تئوری توسعه اقتصادی» نشان داد که حالت تعادلی در اقتصاد وجود ندارد. برخلاف عقیده کلاسیک‌ها که یک جریان آرام رودخانه متعادل را تصویر می‌کردند، به عقیده او، فرآیند و جریان رودخانه آرام وجود ندارد و اگر هم باشد به ندرت اتفاق می‌افتد چراکه نیروی‌های کارآفرینی دائماً در حال برهم زدن این جریان رودخانه‌اند. شاید مهم‌ترین کاری که شومپیتر انجام داد، نوشتن کتاب تئوری توسعه اقتصادی و مخالفت با تعادل در سیستم اقتصادی بود. در آن زمان مدل‌سازی چنین تصویری برخلاف حالت تعادل بسیار سخت بود و اقتصاددانان تمایل چندانی به آن نشان نمی‌دادند. به اعتقاد او، نظام اقتصاد سرمایه‌داری یک رودخانه متلاطم و پرآشوب است و نمی‌تواند در تعادل قرار گیرد. ایده چنین تفکری را شومپیتر از مارکس گرفته بود. به‌زعم مارکس، رقابت میان سرمایه‌داران باعث می‌شود که آنها ناگزیر دائماً ابزارهای تولید را بهبود دهند، کیفیت کالا را بالا ببرند و قیمت کالاها را پایین بیاورند تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند. اما نقطه آشکار اختلاف شومپیتر با مارکس این بود که برخلاف مارکس که جامعه را به دو طبقه کارگر و سرمایه‌دار تقسیم کرده بود، شومپیتر طبقه سومی به نام کارآفرین را به این تقسیم‌بندی اضافه کرد. در کنار اینها، وی به توجه به تحولات تاریخی و ایجاد یک تئوری از تحولات اقتصادی با توجه ویژه به شواهد تاریخی بسیار اعتقاد داشت و از این روی بسیار شبیه مکتب تاریخی آلمان فکر می‌کرد. شومپیتر پدیده تخریب خلاقانه را برای اولین‌بار در سال 1942 در کتاب سرمایه‌داری، سوسیالیسم و دموکراسی مطرح کرد. در این کتاب، او به تخریب خلاقانه یک فصل در حدود هفت صفحه اختصاص داد. البته بن‌مایه اصلی تفکرات او در ارتباط با تخریب خلاقانه را از همان جوانی شکل می‌داد. در واقع شومپیتر نامی برای تفکرات خود از دوره جوانی برمی‌گزیند (همان تخریب خلاقانه) وگرنه پیش از این در کتاب‌های قبلی‌اش این موضوع را نمایان کرده بود. یکی از کارهای بسیار بزرگی که شومپیتر انجام داد تمرکز بر چرخه‌های تجاری یا چرخه‌های کسب‌وکار بود که بر این اساس کتاب چرخه‌های تجاری را نوشت که البته در زمان حیاتش کمتر مورد توجه قرار گرفت. شومپیتر در این کتاب نظریه کارآفرینی خود را سامان می‌دهد. او می‌گوید؛ فرآیند تخریب خلاق در نظام سرمایه‌داری، شامل چهار موج یا چرخه‌های بزرگ کسب‌وکار می‌شود که از صنعت نساجی شروع شده و به راه‌آهن، الکتریسیته و در نهایت صنعت اتومبیل ختم می‌شود. فرآیند تخریب خلاقانه دائماً ساختار اقتصادی را از درون دگرگون می‌کند و ساختارهای قدیمی را از بین می‌برد و ساختارهای جدید ایجاد می‌کند. در نتیجه صاحبان کسب‌وکارهای قدیمی که منافع‌شان در خطر می‌افتد و دولت‌ها که نمی‌توانند هم‌پای تغییرات نوآوری حرکت کنند در برابر تخریب خلاقانه، مقاومت و مخالفت می‌کنند.

 ادبیات تخریب خلاقانه مورد استفاده دیگر اقتصاددانان هم قرار گرفته است. به طور مثال؛ دارون عجم اوغلو این نظریه را با طرح نظراتی همچون نهادهای بهره‌کش در کتاب «چرا کشورها شکست می‌خورند» بسط داده است. با توجه به این امر امروز موج نظریه تخریب خلاق در چرخه‌های تجاری به کجا رسیده است؟

عجم اوغلو در کتاب «چرا کشورها شکست می‌خورند» به بسیاری از کشورهایی اشاره می‌کند که از نظام سرمایه‌داری تبعیت نکرده‌اند و از ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین نهادهای سرمایه‌داری برخوردار نبودند و به همین دلیل شکست خوردند اما جوزف شومپیتر دائماً از موفقیت کشورهایی که با نظام سرمایه‌داری عجین شده‌اند و نهادهای سرمایه‌داری را ایجاد کرده‌اند، صحبت می‌کند. در واقع هریک از آنها یک روی سکه از اجرای نظام سرمایه‌داری را نشان می‌دهند. البته عجم اوغلو، نهادهای سیاسی را در تحلیل‌های اقتصادی وارد می‌کند در حالی که شومپیتر خیلی توجهی به بعد سیاستگذاری نداشت. او معتقد است در کشورهایی که نهادهای سیاسی و اقتصادی بهره‌کش و انحصاری عمل می‌کنند، هیچ‌گاه در توسعه اقتصادی موفق نخواهند شد. نظام اقتصادی آنها طوری بنا نهاده شد که با نظام سرمایه‌داری در تضاد است و نمی‌توان نهادهای سرمایه‌داری را در درونشان ایجاد کرد چراکه سرمایه‌داری می‌گوید ابزار تولید خصوصی است و افراد آزادند که تصمیم بگیرند، با توجه به سرمایه‌ای که دارند، وارد کدام بخش اقتصادی شوند اما در نهادهای سیاسی و اقتصادی بهره‌کش آزادی عملکرد وجود ندارد و به علت وجود انحصارات کارآفرینان فردی شکست می‌خورند. شومپیتر این مساله را کاملاً با دیدگاه اقتصادی از منظر دشمنان تخریب خلاقانه بررسی می‌کند و هیچ‌گاه علاقه‌ای نداشت که در تحلیل‌هایش اثر نهادهای سیاسی را هم دخیل کند. شما می‌پرسید امروز موج نظریه تخریب خلاقانه به کجا رسیده است؟ معتقدم این نظریه در دنیای امروز نقش پررنگی یافته است. اگرچه جوزف شومپیتر در سال 1950 از دنیا رفت اما به خوبی چهار موج اصلی نظریه تخریب خلاقانه را شناسایی و مطرح کرد. بسیاری تصور می‌کردند پس از موج صنعت خودرو و صنعت الکتریسیته و تغییر و تحولاتی که رخ داد دیگر موج چرخه‌های کسب‌وکار به پایان خود رسیده است اما با پدید آمدن صنعت ICT، بار دیگر نگاه‌ها به سمت نظریه تخریب خلاقانه شومپیتر جلب شد. صنعت ICT دقیقاً موج پنجم نظریه تخریب خلاقانه در چرخه‌های کسب‌وکار است. طرفداران نئوشومپیتری در سال‌های اخیر این موضوع را به شکل مبسوطی بحث و بررسی کرده‌اند و کتاب‌هایی که نوشته‌اند، نشان داده‌اند که تخریب خلاقانه باعث شکل‌گیری موج پنجم چرخه‌های کسب‌وکار یعنی صنعت ICT شده است. بسیاری از اندیشمندان اقتصادی به ویژه نئوکلاسیک‌ها در دنیا این مساله را پذیرفته‌اند که تغییراتی که در اقتصاد رخ می‌دهد به واسطه نیروهای کارآفرینی است. تفکرات شومپیتر اکنون به عنوان متفکر رشد بلندمدت اقتصادی در جهان امروز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اکنون سوالی که ذهن اندیشمندان اقتصادی را درگیر کرده، این است که موج بعدی تخریب خلاقانه وارد کدام عرصه خواهد شد تا بتوانند بر این موج سوار شوند و یک رشد بلندمدت اقتصادی را تجربه کنند. از غرب تا شرق بسیاری از اقتصاددانان به ویژه نئوشومپیترها در حال بررسی پدیده مرج جدید تخریب خلاق هستند.

 با توجه به ساختار انحصاری و رانتی اقتصاد ایران که به نوعی باعث شکل‌گیری تیول‌داری شده و کارآفرینان چندان نمی‌توانند در این فضا رشد کنند، آیا نظریه تخریب خلاق می‌تواند در اقتصاد ایران مصداق داشته باشد؟

نمی‌توانیم آنچه در اقتصاد ایران رخ داده را با نظریه تخریب خلاقانه شومپیتر قیاس کنیم. یعنی نمی‌توانیم اقتصاد ایران را با نگاه شومپیتری بررسی کنیم. در واقع آنچه عجم اوغلو در مورد اقتصاد کشورهایی می‌گوید که نهادهای اقتصادی بهره‌کش دارند و لذا با مشکلات اساسی مواجه می‌شوند، در مورد اقتصاد ایران بیشتر مصداق پیدا می‌کند. دقت کنید که اگرچه ما تلاش کردیم نهادهای سیاسی خود را باز کنیم، اما نهادهای اقتصادی در موارد قابل توجهی بهره‌کش هستند و بدتر از آن اینکه در بسیاری از مواقع نیز در چنگال گروه‌های سیاسی هستند و از این‌رو با منطق اقتصادی فعالیت نمی‌کنند. اگرچه نیروهای کارآفرینی و نخبگان فکری زیاد و بسیار ارزشمند و باانگیزه‌ای داریم اما مساله اصلی این است که نهادهایی که در ساختار اقتصاد ایران شکل گرفته‌اند، چقدر اجازه آزاد شدن نیروهای کارآفرینی را می‌دهند؟ شومپیتر نظریه خود را برای اقتصادهایی می‌گوید که ساختار و نهادها در آنجا دست نیروهای کارآفرینی را باز گذاشته‌اند تا بتوانند در زمینه‌هایی که توانمند هستند نوآوری را رقم بزنند و باعث دگرگونی اقتصاد شوند. ناتان روزنبرگ می‌گوید نه‌تنها سرمایه‌داری به کارآفرینان اجازه داده تا بنگاه‌های اقتصادی را آزادانه تاسیس کنند بلکه اجازه آزمون و خطا هم به آنها داده است. در اقتصاد ایران چقدر قدرت آزادی عمل و سعی و خطا به کارآفرینان و بنگاه‌های اقتصادی داده می‌شود؟ به همان جایی می‌رسیم که عجم اوغلو از نقش نهادهای بهره‌کش در شکست کشورها سخن می‌گوید. به قول معروف «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».

 با این حال شاهدیم در یک دهه اخیر در عرصه فناوری و تکنولوژی در ایران تحولات بسیاری رخ داده و شرکت‌های دانش‌بنیان، استارت‌آپ‌ها و کسب‌وکارهای اینترنتی پا به میدان گذاشتند و رشد کردند. آیا این موج‌سازی فناوری در اقتصاد ایران را می‌توان با نظریه تخریب خلاق مطابقت داد؟

با توجه به ساختار انحصاری که اقتصاد ایران دارد، موجی که استارت‌آپ‌ها و کسب‌وکارهای اینترنتی در آن ایجاد کردند، موج کوچکی از نظریه تخریب خلاقانه به شمار می‌آید. به عبارتی بخش کوچکی از موج بزرگ ICT است و نمی‌توان گفت این موج کوچک توانسته به تغییر و تحولات اساسی در اقتصاد ایران نائل آید و سهم بزرگی در رشد اقتصادی داشته باشد. به طور مثال استارت‌آپ‌ها در حوزه تاکسی‌های اینترنتی در اقتصاد ایران موفقیت‌هایی به دست آورده‌اند. مثلاً با فراگیر شدن اسنپ و تپسی، سیستم تاکسی‌های تلفنی جمع شد و بهره‌وری در آن بخش افزایش یافت. اما نتوانستند دگرگونی بزرگی در اقتصاد ایران دامن بزنند، علی‌الخصوص از منظر تولید ثروت و رشد اقتصادی. تخریب خلاقانه بر نیروهای فکری و کارآفرینی تاکید دارد که دگرگونی‌های بزرگی در اقتصاد ایجاد کرد مانند موجی که صنعت خودرو در جهان به راه انداخت. بنابراین موج‌های کوچک که پلت‌فورم‌های مبتنی بر ICT یا همان استارت‌آپ‌ها را به راه می‌اندازند بیشتر باعث کارآمدی بازاری که در آن فعالیت می‌کنند، می‌شوند نه اینکه موج جدیدی از فناوری همانند آنچه ICT رقم زد، به راه بیندازند. البته منظورم فضای استارت‌آپی در ایران نیست که یک موج کوچک در تخریب خلاق محسوب می‌شود بلکه در دنیا هم همین‌گونه است و کسب‌وکارهای پلت‌فورمی مولد ثروت قابل توجهی نبوده‌اند. صنعت ICT تغییرات شگرفی در جهان امروز رقم زد که یکی از این تحولات پدید آمدن استارت‌آپ‌های مبتنی بر ICT یا پلت‌فورم‌های مبتنی بر ICT است. مثلاً، استارت‌آپ اوبر درست است که باعث افزایش بهره‌وری در بخش حمل‌ونقل شد اما فقط کارایی بازار حمل‌ونقل را بالا برده است. اگر اوبر بخواهد موج بزرگ تخریب خلاقانه را ایجاد کند باید سیستم جدیدی از حمل‌ونقل را به راه بیندازد تا به طور کلی سیستم بازار قبلی از کار بیفتد و صنعت جدیدی را ایجاد کند. مثلاً اگر اوبر سیستم حمل‌ونقل هوایی را برای حمل‌ونقل درون‌شهری راه‌اندازی کند، آن‌وقت می‌توانیم بگوییم بر مبنای نظریه خلاق موج بزرگی را به وجود آورده است. اما این کار تنها از این شرکت ساخته نیست و تغییرات فراوانی در فناوری‌ها، زیرساخت‌ها، صنایع و سازوکارهای حمل و نقل و قوانین و مقررات باید به وجود بیاید تا موج بزرگ را شاهد باشیم. فضای استارت‌آپی که در ایران شکل گرفته موج کوچکی از تخریب خلاقانه است اما برای بزرگ شدن و ایجاد تحول و دگرگونی در اقتصادمان باید به تحولات اساسی در نوآوری مبتنی بر فناوری و تکنولوژی دست بزنیم که در حال حاضر چنین چیزی دیده نمی‌شود. در همان موج کوچکی که باعث شد تاکسی‌های اینترنتی و فروش اینترنتی شکل بگیرند، باقی مانده‌ایم. البته قبول دارم بخشی از این مساله به نهادهایی که در اقتصاد ایران وجود دارند، برمی‌گردد و اگر امروز می‌بینیم فضای استارت‌آپی با توجه به مقتضیات اقتصاد ایران به نسبت موفق عمل کرده به خاطر این است که نهادهای انحصارگر و ذی‌نفع از این فضا شناختی نداشتند، وگرنه ممکن بود همین موج کوچک از تخریب خلاقانه هم ایجاد نشود (البته این استنباط ایجاد نشود که تمامی اقتصاد ایران در دست نهادهای انحصارگر است). خوشبختانه در فضای استارت‌آپی نیروهای کارآفرینی آزاد شدند و خوب هم عمل کردند اما در صنعت خودرو و فولاد به دلیل انحصاراتی که وجود دارد حتی همین موج کوچک از تخریب خلاقانه هم شکل نمی‌گیرد و دائماً نوآوری و نیروهای کارآفرینی سرکوب می‌شوند.

 مخالفت‌ها و مداخلات در فعالیت استارت‌آپ‌ها به نسبت گذشته بیشتر شده و حتی نهادهای انحصارگر هم نقش پررنگی در ایجاد موانع بر سر راه فعالیت آنها دارند. از طرف دیگر هم فضایی که برای سرمایه‌گذاری و گشایش‌هایی در این زمینه ایجاد شده بود در شرایط تحریم و مهاجرت نخبگان رو به افول رفته است. در چنین شرایطی چگونه می‌توان موج بزرگ تخریب خلاقانه در اقتصاد ایران را ایجاد کرد و در این میان نقش سیاستگذار چیست؟

البته در این زمینه هم استارت‌آپ‌های ایرانی به نسبت استارت‌آپ‌های خارجی با موانع بسیاری مواجه شدند تا حداقل امروز تا حدودی رشد کنند و باعث کارایی بازارهایی که در آن فعالیت می‌کنند، شوند. به خاطر دارم وقتی راکت اینترنت برای سرمایه‌گذاری به ایران آمد با مشکلات بسیاری مواجه شد. آنها تصور نمی‌کردند تا این حد کار کردن در ایران مشکل باشد. به طور مثال؛ آن زمان که بدوفود که بعداً اسم آن به زودفود تغییر کرد، راه‌اندازی شد که البته الان نامش اسنپ‌فود است، تصور می‌کردند سیستم کدپستی در ایران هم مانند دنیا وجود دارد اما مشاهده کردند چنین سیستم منسجم و کارآمدی وجود ندارد و نمی‌توانند آن را پیاده‌سازی کنند. به یکباره متوجه شدند که کل دانش فنی که برای راه‌اندازی استارت‌آپ دارند در ایران به‌کار نمی‌آید. راکت اینترنت در ایران در هرجا وارد می‌شد مجوز می‌خواستند اما مشخص نبود چه نهادی باید مجوز بدهد چون اصلاً رگولاتور نمی‌دانست استارت‌آپ چیست. از این مسائل و مشکلات بسیار داشتند. اگر امروز می‌بینیم نمونه‌هایی چون دیجی‌کالا و اسنپ موفق به عبور از سد مشکلات بسیاری با وجود مخالفت‌ها و مقاومت جامعه سنتی شده‌اند در اینجا تخریب خلاق رخ داده و حتی باعث شدند تا نهاد سیاستگذاری هوشمندی به خرج دهد و مانع تعطیل شدن آنها از سوی نهادهای انحصارگر و جامعه سنتی شود. اما حرف من این است که موج کوچکی از تخریب خلاقانه را به وجود آورده‌اند. نگرانی من از این بابت است که در همین حد باقی بمانیم و جلوتر نرویم. باید حواسمان باشد موج نوآوری و خلاقیتی که در فضای استارت‌آپی رخ داده با موج بزرگی که تخریب خلاق پس از ICT ایجاد خواهد کرد فرق دارد و اگر بخواهیم تمام تمرکزمان را بر این موج کوچک استارت‌آپی و کسب‌وکارهای اینترنتی قرار دهیم، از موج‌های بزرگ تخریب خلاقانه که تمام دنیا به دنبال آن هستند، عقب می‌مانیم. البته این مساله به هوشمندی سیاستگذار هم بستگی دارد که به رشد و نمو جریانات جدید فناوری در تخریب خلاق بها دهد. متاسفانه به نظر می‌رسد سیاستگذار هم فکر می‌کند حد رشد فناوری در حد استارت‌آپ است. باید نگاه‌ها از موج کوچک تخریب خلاقانه تغییر کند و هدف‌گذاری معطوف به گام برداشتن در جهت موج بزرگ تخریب خلاقانه در فناوری شود تا دگرگونی بزرگ در اقتصادمان رخ دهد، آن‌وقت دیگر لازم نیست این شرکت‌های خودروسازی و فولادی را با همین انحصاراتی که دارند داشته باشیم، با موج بزرگ تخریب خلاقانه که کلاً سیستم حمل‌ونقل را تغییر خواهد داد، آنها خودبه‌خود به پایان راه می‌رسند. و اگر ما هوشمندانه عمل کرده باشیم، نیروهای کارآفرینی در این بازی جدید مسلط خواهند شد. اینکه نهادهای انحصاری و بهره‌کش در ایران در آن زمان مانع به وقوع پیوستن موج بزرگ بعدی تخریب خلاق در کشورمان شوند بحث دیگری است و باید منتظر ماند و دید در این نبرد نیروهای انحصاری و مقاوم پیروز خواهند شد یا نیروهای تخریب خلاقانه.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها