شناسه خبر : 31597 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اکوسیستم استارت‌آپی

شکل‌گیری انقلابی از درون یا گذاری ناگزیر در اقتصاد؟

تغییر و پذیرفتن آن برای انسان‌ها با چارچوب‌های فکری شکل گرفته، عادت‌های رفتاری و تابوهای ذهنی پایدار و بعضاً ریشه‌دار در نهادهای شکل‌گرفته رسمی و غیررسمی و آداب و سنن و فرهنگ‌های محلی و حتی مذهبی، بسیار سخت و تا حدودی یک ماموریت غیرممکن است. با رویکرد سه سطحی مارکس می‌توان این مقاومت‌ها را در سطح فناوری، سیستم اقتصادی و فراساختارهای ایدئولوژیک تحلیل کرد.

مهدی محمدی/ عضو هیات علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران

تغییر و پذیرفتن آن برای انسان‌ها با چارچوب‌های فکری شکل گرفته، عادت‌های رفتاری و تابوهای ذهنی پایدار و بعضاً ریشه‌دار در نهادهای شکل‌گرفته رسمی و غیررسمی و آداب و سنن و فرهنگ‌های محلی و حتی مذهبی، بسیار سخت و تا حدودی یک ماموریت غیرممکن است. با رویکرد سه سطحی مارکس می‌توان این مقاومت‌ها را در سطح فناوری، سیستم اقتصادی و فراساختارهای ایدئولوژیک تحلیل کرد.

در سطح اول، گاه قفل‌شدگی ما در رویکردهای سنتی و حتی تعبیرهای غلط فرهنگی و مذهبی مانعی برای پذیرش فناوری‌های جدید از سوی ما می‌شود و تا سال‌ها سعی می‌کنیم که آنها را انکار و ممنوعشان کنیم. نمونه‌های فراوانی در همین ایران خودمان از صفویه تاکنون قابل مشاهده است، از مقاومت در برابر نوسازی و تجهیز به سلاح‌های گرم در زمان صفویه که تا شکست بزرگ چالدران ادامه داشت و تا مقاومت‌های بعد از آن در مقابل تلگراف، سینماتوگراف و عکاسی و تا تحصن و مقاومت درشکه‌چی‌ها در مقابل ماشین دودی و حتی مقاومت در مقابل ویدئو و ماهواره و شبکه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر. این مقاومت‌ها فقط در مقابل فناوری‌های جدید نبوده و علاوه بر این به قول مارکس در سطحی بالاتر گاه پایبندی‌های ما به الگوهای سنتی خلق ثروت و سیستم اقتصادی سنتی و رانت‌های تاریخی حاکم بر آن ما را از توجه به شکل‌گیری مکانیسم‌های جدید تولیدی و اقتصادی و شکل گرفتن نسل جدیدی از کارآفرینان غافل کرده و پذیرش این تغییر را برای ما سخت می‌کند. همان‌طور که در مقابل همه اصلاحات ارضی مقاومت شد و اربابان زمین‌دار، حاضر به پذیرش نسل نویی از کارآفرینان صنعتی نبودند. سطح سوم مقاومت و تغییر، سطحی است که به دنبال تغییر در فناوری و سیستم اقتصادی به همراه خواهد آمد و آن تغییر در الگوهای فکری و سبک تفکر و فلسفه و هنر و سیاست و ساختار سیاسی است. همان‌طور که تغییرات تاریخی حاصل از انقلاب صنعتی و ظهور کارآفرینان و سرمایه‌داران حاصل از این انقلاب کم‌کم با خود سبک فلسفی جدید و ساختارهای سیاسی جدید را که مبتنی بر دموکراسی و حکومت قانون بودند به ارمغان آورد و انقلاب فرانسه نمادی شد برای تغییرات در سطح سوم.

نوع نگاه مارکس به تغییرات حاکم بر نظام سرمایه‌داری، نظریه او را به سمت شکل‌گیری یک سرنوشت محتوم مبتنی بر انقلاب کارگری برد که در نهایت منجر به شکل‌گیری آرمان‌شهری به عنوان جامعه بدون طبقه کمونیستی خواهد شد. اما تاریخ نشان داد که این پیش‌بینی مارکس و شکل‌گیری یوتوپیای جامعه بدون طبقه صرفاً رویایی بیش نبود. در دهه 1940 میلادی، شومپیتر اقتصاددان اتریشی در کتاب معروف «کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی» تغییرات اقتصاد سرمایه‌داری را تغییراتی از درون و مبتنی بر نوسازی فناورانه و به عبارت دیگر نوآوری و کارآفرینی دانست که با مکانیسمی به نام تخریب خلاق، محصولات و فرآیندها و شیوه‌های جدید را جایگزین روش‌های سنتی کرده و بر این اساس، زیربنای اقتصاد سرمایه‌داری مبتنی بر ناپایداری است و تخریب خلاق منجر به بحران سرمایه‌داری و تخریب و نابودی آن نمی‌شود بلکه روشی ضروری و طبیعی برای ایجاد و رشد بازار جدید است. به عبارت دیگر، شومپیتر با نوعی از وجود «طوفان ابدی تخریب خلاق» تکامل طبیعی اقتصادها را توصیف کرد. بسیاری از اقتصاددانان طرفدار نظام سرمایه‌داری مبتنی بر همین نظریه، فرآیند شکست شرکت‌ها و حذف برخی از صنایع و شغل‌ها را طبیعی دانسته و جزئی از فرآیند رشد اقتصادی و پیشرفت می‌دانند. بنابراین، الگوی تخریب برای رشد اقتصادی یک الگوی طبیعی و تکاملی است ولی دردآور و نیازمند پذیرفتن رکود و بیکاری در بخش‌های سنتی و در حال تغییر است. این الگوی طبیعی را می‌توان در گزارش جهانی ایننوسایت دید که متوسط عمر 500 شرکت برتر آمریکا از حدود 32 سال در سال 1965 به حدود 24 سال در سال 2016 رسیده و پیش‌بینی می‌شود که این عدد به 12 سال در سال 2027 برسد.

حال بگذارید با این دو لنز، نگاهی گذرا به شکل‌گیری اکوسیستم استارت‌آپی ایران از اواخر دهه 1380 تا اوایل دهه 1390 بکنیم. شکل‌گیری اکوسیستم استارت‌آپی ایران حاصل تلاقی و همزمانی چند نیروی پیشران به صورت همزمان بوده است. بخشی از این نیروها از بیرون و برخی از درون کشور عاملی برای شکل‌گیری یک تغییر پارادایم اقتصادی و شکل‌گیری نوعی از تخریب خلاق در اقتصاد ایران شدند.

نیروی اول، با ظهور و گسترش اینترنت در ایران و به دنبال آن افزایش پهنای باند و سرعت اینترنت از یک‌سو و نفوذ هرچه بیشتر موبایل‌های هوشمند از سوی دیگر، کاربردهای بیشتری امکان‌پذیر شد و بر این اساس فرصت‌هایی برای شکل‌گیری کسب‌وکارهای آنلاین و مبتنی بر وب فراهم شد.

نیروی دوم، انباشت نیروی انسانی و تولید دانش شکل‌گرفته بر اساس سیاست‌هایی بود که از اواخر دهه 1370 در دانشگاه‌ها شکل گرفته بود و حجم زیادی از منابع انسانی تحصیل‌کرده و جوان را که دیگر خسته از مکانیسم‌های سنتی دانشگاهی و صرفاً علم برای علم بودند مهیای ورود به بازار کرده بود.

نیروی سوم، کاهش بهره‌وری در بخش‌های سنتی اقتصاد از یک‌سو و گسترش هرچه بیشتر سهم بخش خدمات در اقتصاد کشور از سوی دیگر و همچنین نیاز بیشتر جامعه جوان و رو به رشد به خدمات باکیفیت‌تر و سریع‌تر و ارزان‌تر، لزوم بهره‌گیری از روش‌های نوین را در اقتصاد ایران با خود به همراه آورد. به همین علت است که نسل اول استارت‌آپ‌های ایرانی عمدتاً در حوزه‌های خدماتی با حجم مشتری بالا مانند حمل‌ونقل و فروش آنلاین یا تولید و عرضه محتوا شکل گرفتند.

نیروی چهارم، بهبود فضای حاصل از مذاکرات و به نتیجه رسیدن برجام، موج جدیدی از امید را در طبقات نخبه و تحصیل‌کردگان ایرانی خارج از کشور ایجاد کرد و همزمان حمایت‌هایی که معاون علم و فناوری ریاست‌جمهوری از بازگشت این نخبگان به ایران برای راه‌اندازی کسب‌وکارهای نوپا به عمل آورد، باعث شد که بخش زیادی از موج اول استارت‌آپ‌های ایرانی مبتنی بر توانمندی‌های این نخبگان و عمدتاً بر مبنای تقلید از مدل‌های کسب‌و‌کار موفق در کشورهای پیش رو در حوزه‌های خدماتی شکل بگیرند.

نیروی پنجم، تحولات مثبت پس از برجام زمینه لازم را برای حضور و فعالیت سرمایه‌گذاران خارجی و بعضاً شناخته‌شده جهانی بدون واسطه یا با واسطه فراهم کرد و می‌بینیم که نقش سرمایه‌گذاری خارجی در شکل‌گیری یا رشد استارت‌آپ‌های اولیه که اکنون عمدتاً دیگر شرکت‌هایی بزرگ شده‌اند مانند اسنپ و دیجی‌کالا، غیرقابل انکار است.

نیروی ششم، وجود بازارهای خالی و بکر فراوان در اقتصاد سنتی ایران به ویژه در حوزه خدمات زمینه بروز و شکل‌گیری استارت‌آپ‌هایی را فراهم آورد که می‌توانستند از یک گوشه خالی بازار سنتی سر برآورند و در ابتدا کمتر جدی گرفته شوند و با فتح بازارها و مشتریان خط مقدم ساحلی که عمدتاً طبقه جوان و تحصیل‌کرده جامعه بودند، با سرعت بالایی انتشار پیدا کنند و تا پیش از آنکه بخش‌های سنتی بتوانند از رانت‌های سیاستی و قانونی خود استفاده کنند، حجم قابل توجهی از کاربران را به خود اختصاص دهند و به همین علت هم حذف کامل آنها از سوی بخش سنتی سخت‌تر شد.

این شش نیروی پیشران، اکوسیستمی را شکل داد و سرآغاز مقاومت‌هایی از جنس سطوح اول و دوم تغییرات مارکسیستی شد. از سوی دیگر، این نیروهای پیشران کم‌کم عواملی برای شکل‌گیری نوعی از تخریب خلاق را در اقتصاد ایران رقم زد و زمینه تحت تاثیر قرار گرفتن کسب‌وکارهای سنتی به ویژه در حوزه‌هایی مانند فروش سنتی لوازم الکترونیکی و موبایل و تاکسی‌های سنتی و انتشارات سنتی را رقم زد و کم‌کم حساسیت‌های این بخش‌ها را از طریق اتحادیه‌های صنفی مرتبط و همچنین دستگاه‌های اجرایی دولتی متولی آن بخش‌ها افزایش داد و به افزایش فشارهای رگولاتوری و قانونی بر استارت‌آپ‌ها انجامید. تا اینجای کار می‌توان تمامی تغییرات رایج مبتنی بر الگوی تخریب خلاق را در شکل‌گیری اکوسیستم استارت‌آپی ایران دید، در حالی که بخش‌های سنتی موجود در بازار و دولت نمی‌توانستند این واقعیت را بپذیرند که این گذار فناورانه واقعیتی ناگزیر در اقتصاد است که باید پذیرفته شود و به آن رسمیت بخشید. رسمیتی که نیازمند رگولاتوری و قانونمند کردن این استارت‌آپ‌ها از یک‌سو و پیوند و بهره‌گیری بخش‌های سنتی از ابزارهای نوین است. اتفاقی که در سال‌های بعد تا حدودی افتاد ولی هنوز به عنوان پاشنه‌آشیلی در توسعه اکوسیستم می‌توان از آن یاد کرد.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها