شناسه خبر : 31587 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تشدید تنش‌ها، احتمال سوءمحاسبه را افزایش می‌دهد

تحلیل علی واعظ از شرایط فعلی بحران خلیج فارس

علی واعظ می‌گوید: اگر این روند اقدامات تلافی‌جویانه ادامه پیدا کند، در نهایت احتمال سوءمحاسبه زیاد خواهد بود و در چنین شرایطی ممکن است یک درگیری نظامی که هیچ‌کس واقعاً خواهان آن نیست، به وقوع بپیوندد.

تشدید تنش‌ها، احتمال سوءمحاسبه را افزایش می‌دهد

محمد علی‌نژاد: توقیف یک نفتکش بریتانیایی به علت رعایت نکردن قوانین و مقررات بین‌المللی دریایی در تنگه هرمز از سوی ایران، تازه‌ترین اتفاقی بود که نه‌تنها تنش‌ها در خلیج فارس را تشدید کرد بلکه پای بریتانیا را نیز وارد این بحران کرده است. بحرانی که از زمان لغو معافیت برخی خریداران نفت ایران آغاز شد و در دو ماه اخیر هر لحظه بر شدت آن افزوده می‌شود. این موضوع باعث شد تا به منظور بررسی وضعیت کنونی تنش‌های منطقه و بحث در خصوص آینده گفت‌وگویی را با علی واعظ، تحلیلگر مسائل بین‌المللی و مدیر پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران انجام دهیم. واعظ معتقد است بریتانیا ناخواسته وارد این بحران شده و در شرایطی که این کشور با معضل خروج از اتحادیه اروپا و تعیین نخست‌وزیر درگیر است عاقلانه نیست که خودخواسته پای خود را به یک مساله دیگر باز کرده باشد. با این حال واعظ می‌گوید خروج این کشور از بحران خلیج فارس با آزادسازی نفتکش ایرانی به راحتی امکان‌پذیر است. این تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی بر این باور است که هیچ کدام از طرفین درگیر در بحران خلیج فارس به دنبال رویارویی نظامی نیستند ولی در صورت تداوم تنش‌ها، یک اتفاق ناخواسته و سوء‌محاسبه می‌تواند منطقه را وارد جنگی بزرگ کرده و تبعات سنگینی برای دو طرف داشته باشد. واعظ تنها راهکار موجود برای حل این بحران را مذاکره از طریق یک میانجی و بازگشت به شرایط قبل از لغو معافیت‌های نفتی ایران می‌داند.

♦♦♦

در هفته‌های اخیر، تنش‌ها در خلیج فارس بالا گرفته و به جز ایالات‌متحده و کشورهای حوزه خلیج فارس، حال پای بریتانیا نیز به این بحران باز شده است. بریتانیا در تشدید یا کاهش تنش‌ها چه نقشی دارد و چرا وارد این بازی شده است؟

به نظر من بریتانیا با چشم‌بسته وارد این بحران شده است. همان‌طور که مستحضرید در این هفته ترزا می نخست‌وزیر انگلیس با این پست وداع خواهد کرد و جانشین ایشان که به احتمال زیاد بوریس جانسون است بر سر کار خواهد آمد. در چنین شرایطی که انگلیس همچنان گرفتار پیدا کردن راهکاری برای خروج آبرومندانه از اتحادیه اروپاست، یک بحران اضافه در خلیج فارس خواسته واقعی انگلیس نبوده و می‌توان نتیجه گرفت که انگلیس به صورت ناخواسته گرفتار این بحران شده است. به عقیده من برخلاف آمریکا که خواهان افزایش تنش‌هاست تا حدی که در نهایت این تنش‌ها به درگیری نظامی یا تسلیم ایران منجر شود، انگلیس احتمالاً بیشتر به دنبال تنش‌زدایی خواهد بود.

بنابراین به نظر نمی‌رسد در این مرحله انگلیس به‌طور کامل وارد بازی آمریکا شده باشد ولی به چند علت این احتمال وجود دارد که این اتفاق در آینده رخ دهد. اول اینکه هر دو کاندیدای پست نخست‌وزیری در انگلیس با موضع‌گیری نسبتاً سرسختانه‌ای در قبال ایران به دنبال جلب حمایت رئیس‌جمهور آمریکا هستند و از سوی دیگر اقدامات تلافی‌جویانه ایران، بریتانیا را در شرایطی قرار داده که نمی‌تواند به راحتی از موضع خود عقب‌نشینی کند. بنابراین شرایط به گونه‌ای است که این احتمال وجود دارد که دامنه بحران از وضعیت فعلی وسیع‌تر شود و در چنین شرایطی ایالات‌متحده از نزدیکی هرچه بیشتر لندن به واشنگتن و فاصله گرفتن از برلین و پاریس به شدت استقبال خواهد کرد چون در چنین شرایطی امید دولت ترامپ به از بین بردن برجام یک گام به تحقق نزدیک‌تر خواهد شد. دولت ترامپ در واقع معتقد است فشار حداکثری تنها در صورتی در اسرع وقت به نتیجه خواهد رسید که کشورهای اروپایی نیز به آن بپیوندند. بنابراین این افزایش تنش و ورود بریتانیا به بازی خلیج‌فارس می‌تواند آمریکا را یک گام به هدف خود نزدیک‌تر کند.

آیا می‌توان اظهار داشت که بریتانیا به خاطر به بن‌بست رسیدن در مذاکرات خروج از اتحادیه اروپا راه خود را از این اتحادیه جدا کرده و به آمریکا نزدیک شده است؟

همان‌طور که پیشتر اشاره کردم گمان نمی‌کنم رفتار بریتانیا چندان حساب‌شده باشد به این خاطر که به هر حال دولت انگلیس بارها بر این موضع تاکید کرده بود که در صورت خروج از اتحادیه اروپا همچنان می‌خواهد عضوی از زیرساخت امنیتی اروپا باقی بماند و به همین لحاظ هر اقدامی که به افول برجام بینجامد کاملاً انگلیس را در این موضع منزوی خواهد کرد چراکه اتحادیه اروپا همچنان برجام را یکی از پایه‌های اصلی امنیت داخلی اروپا می‌بیند و اگر بریتانیا در این زمینه کاری را انجام دهد که منجر به ضربه زدن به برجام شود، در واقع موقعیت خود را در اتحادیه اروپا بیش از پیش تضعیف خواهد کرد.

به نظر شما، آیا تنش‌های موجود در همین سطح فعلی باقی می‌ماند و این تنش‌ها در واقع ابزاری است برای اینکه طرفین به نوعی ضرب شست به هم نشان داده و دست بالا را در مذاکرات داشته باشند؟

افزایش تنش‌ها در هفته‌های اخیر به گمان من دو تجربه متفاوت را به تصمیم‌گیران در تهران و واشنگتن آموخته است. در تهران احتمالاً مسوولان به این نتیجه رسیده‌اند که پایبندی به برجام و صبر راهبردی در یک‌سال اول خروج آمریکا از برجام، سیاستی بوده که برای این کشور فایده خاصی دربر نداشته است اما در همین چند هفته گذشته که ایران روند خروج تدریجی از برجام را آغاز کرده و در سطح منطقه دست به اقدامات تلافی‌جویانه زده است، اتحادیه اروپا به جنب‌وجوش افتاده و هفت کشور جدید به اینستکس پیوستند و همچنین آلمان، فرانسه و انگلیس نیز برای راه‌اندازی تلاش بیشتری کرده‌اند.

در عین حال رئیس‌جمهور فرانسه برای میانجیگری وارد عمل شده و در مجموع تکاپویی ایجاد شده که پیش از اقدامات اخیر ایران وجود نداشت. به همین دلیل ایران احتمالاً این روند را ادامه خواهد داد چراکه آن را تاکتیک مفیدی برای پیشبرد سیاست‌های خود می‌داند. همچنین در این مدت به مسوولان ایرانی ثابت شده که ترامپ هیچ علاقه‌ای به یک درگیری نظامی جدید در خاورمیانه ندارد و به همین لحاظ ریسک درگیری در صورت تشدید اقدامات ایران چندان بالا نخواهد بود.

از طرف مقابل در واشنگتن، دولت ترامپ به این نتیجه رسیده که علت اقدامات ایران موثر بودن تحریم‌ها بوده است و به همین لحاظ دولت ترامپ نیاز دارد که از خود صبری راهبردی نشان دهد و در این مدت اجازه انجام چنین اقداماتی را به ایران بدهد بدون اینکه واکنش خاصی به آن نشان دهد. چراکه این اقدامات ایران در نهایت به انزوای ایران در سطح جامعه بین‌المللی منجر خواهد شد و بقیه کشورها را نیز در جبهه آمریکا برای فشار مضاعف بر ایران قرار خواهد داد.

با توجه به خط قرمز ترامپ در خصوص اقدامات ایران (در صورت کشته شدن یک آمریکایی، این کشور دست به اقدام تلافی‌جویانه سهمگینی خواهد زد)، به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور آمریکا در فاصله یک‌سال مانده به انتخابات نمی‌تواند از این موضع عقب‌نشینی کند و به همین لحاظ اگر این روند اقدامات تلافی‌جویانه ادامه پیدا کند، در نهایت احتمال سوءمحاسبه زیاد خواهد بود و در چنین شرایطی ممکن است یک درگیری نظامی که هیچ‌کس واقعاً خواهان آن نیست، به وقوع بپیوندد که خیلی زود ممکن است تمام منطقه را به آتش بکشد.

کشورهای حاشیه خلیج فارس در شکل‌گیری تنش‌ها و تغییر معادلات قدرت در خلیج فارس چه نقشی دارند؟

در نتیجه این تنش‌ها چند اتفاق عمده افتاده است. یکی از مهم‌ترین این اتفاقات این است که امارات متحده عربی، متوجه آسیب‌پذیری خود شده و موضع نرم‌تری را نسبت به گذشته اتخاذ کرده است. این موضوع به وضوح در ادبیاتی که مقامات اماراتی در حمله به فجیره به‌کار بردند، قابل مشاهده بود که از گرفتن انگشت اتهام به طرف ایران پرهیز کردند در حالی که مقامات عربستانی چنین پرهیزی را ندارند. امارات به این نتیجه رسیده‌ است که یک درگیری نظامی تنها میان ایران و آمریکا در نهایت دامن آنها را خواهد گرفت و یک درگیری نظامی از نظر آسیبی که به زیرساخت‌های این کشور و میزان سرمایه‌گذاری می‌تواند وارد کند در روز نخست خود یک هزار میلیارد دلار می‌تواند برای اقتصاد امارات هزینه دربر داشته باشد. بنابراین این کشور موضع خود را تغییر داده و دیگر یکی از اصلی‌ترین مشوق‌های دولت ترامپ در کمپین فشار حداکثری علیه ایران نیست.

آیا اتحادیه اروپا در این میان می‌تواند نقش میانجی داشته باشد یا به صورت منفعلانه تنها نظاره‌گر خواهد بود؟ روسیه و چین چه نقشی می‌توانند ایفا کنند؟

اتفاقات اخیر زنگ خطری برای اتحادیه اروپا بوده و آنها را به خودشان آورده که باید در قبال ایران فعالیت بیشتری انجام دهند. ولی اروپا همچنان گرفتار محدودیت‌های ساختاری جدی در مورد تبادلات تجاری با ایران است و بنابراین نمی‌توان امید داشت که این اتحادیه در این زمینه اقداماتی کارگشا را برای ایران انجام دهد. از سوی دیگر چین و روسیه همچنان در حال انجام یک بازی دوگانه هستند.

چین در حالی که مذاکرات تجاری‌اش با آمریکا به بن‌بست رسیده مجدداً واردات نفت از ایران را ادامه می‌دهد. البته سطح واردات نفت چین از ایران به اندازه پیش از تحریم‌ها نیست و از سوی دیگر احتمالاً با تخفیف‌های ویژه‌ای از سوی ایران همراه است. روسیه نیز هنوز دست به اقدامی جدی برای کمک به اقتصاد ایران نزده است.

بنابراین می‌توان تصور کرد سطح خفیف اقدامات تلافی‌جویانه در هفته‌های آینده نیز ادامه پیدا کند و این ریسک وجود دارد که سوء‌محاسبه منجر به درگیری نظامی شود و احتمالاً در ماه سپتامبر مجدداً تمام توجهات به سمت گزینه‌های دیپلماتیک خواهد رفت تا شاید در حاشیه مجمع عمومی سالانه سازمان ملل در نیویورک امکان این وجود داشته باشد که از طریق گفت‌وگو حداقل تنش‌زدایی و در بهترین سناریو یک توافق موقت حاصل شود تا این روند رو به رشد تنش را منجمد و زمان بیشتری بخرد تا در نهایت نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در ماه نوامبر سال آینده مشخص شود.

از دیدگاه شما برگ برنده ایران در این بازی جدید چیست و چه عواملی می‌تواند برای ایران خطرساز باشد؟

به نظر من برگ برنده ایران این است که گزینه‌های بسیار زیادی برای افزایش سطح تنش در اختیار دارد. به این معنا که دولت ترامپ تقریباً هر تیری در انبار خود در خصوص تحریم‌ها داشته استفاده کرده و در حال حاضر بسیار بعید است که دولت ترامپ بتواند تحریم‌های جدیدی را بر ایران اعمال کند که اثر اقتصادی چشمگیری بر این کشور داشته باشد. اما ایران هنوز در ابتدای کار است و هم گزینه‌های هسته‌ای، هم گزینه‌های منطقه‌ای و هم گزینه‌های سیاسی و دیپلماتیک زیادی برای بازی کردن در دست دارد. ولی این خطر نیز وجود دارد که در شرایطی که چنین اصطکاکی میان ایران، آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن وجود دارد احتمال یک درگیری تصادفی بسیار زیاد است حتی اگر طرفین خواهان آن نباشند.

از سوی دیگر در فضای ملتهب امروز این امکان برای اقدامات خرابکارانه از سوی گروهک‌هایی همچون منافقان یا پژاک وجود دارد که برای مثال در عراق دست به اسلحه برده و یک نیروی آمریکایی را در آنجا هدف قرار داده و گناه آن را گردن ایران بیندازند. همین موضوع به خودی خود کافی است که منجر به یک درگیری نظامی شود.

برخلاف تصور موجود که ترامپ نگران این موضوع است که یک درگیری نظامی با ایران شانس انتخاب مجددش را ممکن است با خطر مواجه کند اما واقعیت این است که در تاریخ معاصر آمریکا هرگز این اتفاق رخ نداده که رئیس‌جمهوری درگیر جنگی باشد و در انتخابات پیروز نشود. البته روسای‌جمهوری نظیر جرج بوش پدر بوده‌اند که یک جنگ را به پایان رسانده و سپس در انتخابات شرکت کردند و در آن شکست خوردند. ولی در شرایطی که آمریکا درگیر جنگی بوده هیچ‌گاه نشده است که رئیس‌جمهوری که مدیریت جنگ را بر عهده داشته در انتخابات برنده نشود.

بنابراین من فکر می‌کنم با وجود عدم تمایل ترامپ به جنگ، نباید این خطر را دور از ذهن نگه داشت که ممکن است رئیس‌جمهور آمریکا تحت تاثیر تحلیل‌های برخی از مشاورانش در خصوص سریع و محدود بودن جنگ با ایران، قرار بگیرد و دست به چنین اشتباهی بزند.

با توجه به توضیحات ارائه‌شده، به نظر شما به چه راهکاری برای پایان دادن به تنش‌ها در خلیج فارس می‌توان دلخوش بود؟

تنها راه‌حلی که در شرایط فعلی وجود دارد این است یک میانجی (که می‌تواند برای مثال آبه شینزو یا امانوئل مکرون یا سناتور جمهوریخواه، رند پاول باشد) که دسترسی مستقیم به رئیس‌جمهور آمریکا دارند، جان بولتون و پمپئو را دور زده و ترامپ را راضی کند تا تحریم‌های نفتی ایران را کمی به عقب برگرداند و در واقع ما به شرایط پیش از می 2019 برگردیم زمانی‌که آمریکا تعلیق تحریم‌های نفتی علیه ایران را به‌طور کلی ملغی کرد.

یعنی شرایطی که در آن آمریکا همچنان عضو برجام نیست ولی ایران به برجام پایبند است و این تنش‌ها و درگیری‌ها نیز در خلیج فارس وجود نداشت. تنها راه‌حل موجود به نظر من بازگشت به دوران پیش از می 2019 از طریق مذاکره به واسطه یک میانجی است و به نظر من در شرایط فعلی راه‌حل عملی دیگری وجود ندارد. چراکه فرصت باقیمانده برای دولت ترامپ بسیار کوتاه است و برای ایران ریسک تعامل با این دولت به پاداش احتمالی آن نمی‌ارزد و در عین حال موضوعاتی که میان ایران و آمریکا وجود دارد بسیار پیچیده‌تر از آن است که در یک مدت کوتاه حل شوند و تنها گزینه‌ای که باقی می‌ماند منجمد کردن شرایط فعلی و بازگرداندن آن به چند ماه پیش خواهد بود.

اما در مورد تنش میان ایران و بریتانیا راه‌حل بسیار ساده‌تر است و همان‌طور که مورد عربستان اتفاق افتاد و این کشور نفتکش ایرانی توقیف‌شده در جده را آزاد کرد، این موضوع می‌تواند برای ایران و انگلیس هم اتفاق بیفتد.

در صورتی که بریتانیا نفتکش ایرانی را آزاد کند، ایران نیز می‌تواند نفتکش بریتانیا را آزاد کند و این موضوع به راحتی خاتمه پیدا کند. ولی در صورتی که بستر این فضای تنش‌آلود، که به مسائل میان ایران و آمریکا وابسته است، تغییری نکند به نظر می‌رسد چنین تنش‌هایی در چند هفته آینده بیشتر پیش خواهد آمد و به همین لحاظ ریسک سوء‌محاسبه نیز در دو طرف وجود خواهد داشت.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها