شناسه خبر : 31383 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چاره‌ای جز هزینه دادن نیست

آیا خانواده در حال عبور از یک دوره گذار بحرانی است؟

حافظ باجُغلی/ دبیر کمیته سلامت جنسی انجمن روانپزشکان ایران

انسان از نظر تکاملی موجودی «چندهمسری» است. هدف طبیعت بقا و تولیدمثل به میزان هرچه بیشتر است. تعهد محدودیتی در رابطه زن و مرد است که با مهم‌ترین هدف طبیعت، یعنی پراکندن ژن‌ها و زاد و ولد بیشتر در تعارض است. تعهد و سایر محدودیت‌ها در رابطه زن و مرد دستاورد تمدن است. مشکل دقیقاً از همین‌جا شروع می‌شود: ویژگی‌های سرشتی ما که در طول هزاران سال تکامل، شکل گرفته‌اند با قوانین محدودکننده تمدن ناسازگار هستند. همین ناسازگاری منشأ بسیاری از تعارض‌های روانی است. اما هیچ چاره یا راه فراری هم نیست. به گفته فروید تعارض‌های روانی بهایی است که ما برای تمدن می‌دهیم. کسی نمی‌تواند از دادن این هزینه شانه خالی کند. ساعت را نمی‌توان به عقب بازگرداند. دنیای کم‌تعارض پیش از تمدن، اگر از جنبه‌هایی هم وسوسه‌انگیز باشد، دیگر شدنی نیست. وقتی در دنیای متمدن زندگی می‌کنیم، به ناچار باید قواعد بازی را بپذیریم. در غیر این صورت، ممکن است لذت‌هایی نصیبمان بشود ولی به هزار و یک دلیل آن لذت به کام‌مان تلخ می‌شود و از جامعه طرد می‌شویم. بزرگ‌ترین اشتباه، تلاش برای خارج شدن از زمین بازی است. ما ناچار به پذیرفتن قواعد بازی تمدن هستیم. البته واژه «تمدن» بیشتر در ادبیات تحلیلگران تاریخ به کار می‌رود. در جامعه‌شناسی و روانشناسی بیشتر روی «فرهنگ» نور می‌اندازیم و در پرتو آن، پدیده‌های انسانی را تحلیل می‌کنیم. یک بخش جدایی‌ناپذیر از هر فرهنگی، باورهای دینی و فراطبیعی هستند. اما نکته مهم این است که فرهنگ کارخانه‌ای است که تغییر می‌کند و در حال حرکت مداوم است. به عنوان مثال مساله چندهمسری، در جامعه فعلی ایران با وجود «مشروعیت» و «قانونی ‌بودن»، متناسب با فرهنگ نیست. حتی قشرهای مذهبی، در زندگی خصوصی و نهان‌خانه ذهن‌شان این پدیده را نپذیرفته‌اند. اگر بعضی مردان برای خودشان صیغه را بپسندند، برای دامادهایشان نمی‌پسندند. یعنی «چندهمسری» برای مردان در بستر فرهنگی امروزین ایران، مصداق «خیانت» و «رابطه فرازناشویی» است. حال سوال این است که با وجود نامقبولیِ چندهمسری در فرهنگ امروزین جامعه، علت دوباره سر برآوردن این پدیده در جامعه چیست؟

گفتیم قوانین و محدودیت‌های تمدن، چندهمسری را برنمی‌تابد. اما نباید فراموش کنیم که رابطه شهروند با جامعه مدنی، یک تعامل دوطرفه است. وقتی می‌توان از شهروندان یک جامعه انتظار تمکین به محدودیت‌های تمدن را داشت که دولت امنیت و آزادی اجتماعی و احترام به حریم خصوصی و احترام به دگراندیشی را که دستاوردهای یک جامعه مدرن است، برای شهروندانش فراهم کند. در چنین فضایی است که می‌توان از شهروندان انتظار داشت همان‌طور که به پلیس و قاضی و ممیز مالیاتی اعتماد دارند و در برابر فرامین آنها سر فرود می‌آورند، به محدودیت‌های فرهنگی هم تمکین کنند و در عوض از زندگی در یک جامعه متمدن بهره‌مند شوند. اگر در جامعه‌ای انتظارات مردم از یک دولت مدرن برآورده نشود، در درجه اول احترام به پلیس و قاضی و ممیز مالیاتی از بین می‌رود و در قدم بعدی، نسبت به محدودیت‌های فرهنگی عصیان‌گری می‌شود. شهر شلوغ می‌شود و هر قورباغه‌ای برای خودش ابوعطایش را می‌خواند.

مساله چندهمسری از منظر دیگری نیز قابل تحلیل است. ازدواج یک سرمایه‌گذاری عاطفی است و مانند هر سرمایه‌گذاری دیگری نیاز به ثبات اجتماعی دارد. ماندگاری و تعهد ازدواج در یک بستر امن اجتماعی محقق می‌شود. در یک فضای بی‌ثبات سیاسی-اجتماعی- اقتصادی، رابطه‌ها از حالت «متعهدانه» به وضعیت «فرصت‌طلبانه» متمایل می‌شوند. با اینکه ازدواج قراردادی بین دو انسان است که در فضای خصوصی اتفاق می‌افتد و مبتنی بر عشق و صمیمیت است، اما به شدت از مسائل اجتماعی تاثیر می‌پذیرد. آتشِ بی‌ثباتیِ اجتماعی، در فضای گرم و صمیمی خانه‌های افراد متاهل زبانه می‌کشد و آنها را هم درگیر می‌کند.

سر برآوردن پدیده چندهمسری در ایران یک تحلیل مهم دیگر هم دارد. رابطه جنسی تنها برای ارضای نیاز جنسی یا فرزندآوری صورت نمی‌گیرد. یکی از دلیل‌هایی که انسان‌ها رابطه جنسی دارند -هرچند خودشان به آن آگاه نباشند- تخلیه اضطراب است. رابطه جنسی همان‌طور که شهوت را فرو می‌نشاند، باعث کاهش اضطراب هم می‌شود. وقتی افراد یک جامعه سطح اضطراب بالایی داشته باشند، ممکن است صرفاً به خاطر فرونشاندن اضطراب به دنبال برقراری رابطه‌های سطحی بروند که نیاز به سرمایه‌گذاری عاطفی زیادی نداشته باشند. البته انسان‌ها برای برقراری رابطه جنسی دلایل زیادتری دارند. اگر بخواهیم رابطه جنسی را واکاوی کنیم، نیاز است که نسبت به همه این انگیزه‌های خودآگاه و ناخودآگاه تا حد ممکن آگاه باشیم.

اگر فکر کنیم انسان‌ها فقط به خاطر فرونشاندن شهوت رابطه جنسی برقرار می‌کنند، در مواجهه با بسیاری از واقعیت‌های اجتماعی گیج می‌شویم و خیلی از رابطه‌ها را نمی‌توانیم به درستی تحلیل کنیم. گاهی انسان‌ها برای بالا بردن موقعیت شغلی خود «ناخواسته» تن به رابطه جنسی می‌دهند. یکی از مراجعان من خانم جوانی بود که به دلیل تعدیل نیروی شرکتی که در آن کار می‌کرد بیکار شده بود. پس از آن در مدتی که به دنبال کار می‌گشت به شدت سرخورده شده بود. برخی کارفرماها به او پیشنهاد جنسی داده بودند. او با رد کردن خواهش آنها موقعیت‌های کاری را از دست داده بود. البته مساله «سوءاستفاده از قدرت» توسط کارفرما یک مشکل جهانی است و اختصاص به جامعه ما ندارد. این مساله از ابعاد گسترده‌تری توسط جامعه‌شناسان نیاز به تحلیل دارد. یکی دیگر از دلایل رابطه جنسی «تفریح» است. در جامعه‌ای که تفریح و شادی‌های اجتماعی کم باشد، مردم به دو اعتیاد روی می‌آورند: اعتیاد به مواد و اعتیاد جنسی. شیوع مصرف قلیان در کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌ها کمترین خطر در جامعه‌ای است که زیرساختارهای مناسب تفریحی ندارد. مصرف مواد سنگین از یک طرف و رو آوردن به رابطه‌های جنسیِ خالی از تعهد و گذرا از سوی دیگر پیامدهای کمبود امکانات تفریحی در جامعه است. ازدواج، صمیمیت و تعهد عمیق‌ترین اتفاق‌های انسانی هستند ولی به شدت نسبت به نا‌بسامانی‌ها و بی‌تدبیری‌های اجتماعی آسیب‌پذیرند. بنابراین اگر بگوییم دولت به اندازه مردم در شیوع رابطه‌های غیرمتعهدانه مسوولیت دارد پربیراه نگفته‌ایم. البته معمولاً تمایل هر تحلیلگری این است که مشکل را به گردن عواملی بیندازد که برای حل‌وفصل آنها بتوان راهکارهای مناسبی اندیشید. در حالی که واقعیت تلخ این است که بسیاری از عوامل موثر در یک پدیده، تا حدی گریزناپذیر و خارج از کنترل مستقیم ما هستند.

مساله کاهش تعهد در رابطه بین همسران و بیشتر شدن رابطه‌های فرازناشویی در سطح جهانی تا حد زیادی مربوط به عواملی می‌شود که دست‌کم راهکارِ زودبازده‌ای برای برطرف کردن آن عوامل وجود ندارد. یکی از این عواملِ گریزناپذیر، پیشرفت فناوری‌های مدرن است. با پیشرفت فناوری، انسان‌ها کارهای هیجان‌انگیز بیشتری پیدا کردند که در تنهایی انجام دهند. در نظر بگیرید دنیایی که در آن گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی مجازی و بازی‌های کامپیوتری نبود. انسان‌ها خیلی بیشتر حوصله‌شان سر می‌رفت و به همین دلیل خیلی بیشتر به همسرشان متکی بودند. آنها برای درست کردن رابطه انگیزه‌های حیاتی‌تری داشتند. این در حالی است که گستردگی شبکه‌های اجتماعی و سهولت شروع برقراری ارتباط با جنس مخالف فقط با فرستادن یک پیامک فورواردی، به ذات حریص انسان میدان بیشتری برای جولان داده است. خطر جدی این نسل، حریص شدن است. وقتی زندگی از معناهای عمیق خالی می‌شود، جست‌وجوگری حریصانه برای برقراری روابط بیشتر، تلاشی مذبوحانه برای رسیدن به حال خوب است. متاسفانه این راه به ترکستان است. لذت واقعی رابطه در تفاهم دوطرفه، خودافشاگری دوجانبه و خاطره‌های مشترک است که با گذشت زمان عمیق‌تر می‌شوند. البته داشتن چنین رابطه‌ای نیاز به پختگی و مهارت دارد. پایه خیلی از رابطه‌ها به دلیل اشتباه‌هایی که دو طرف داشته‌اند سست شده است. ازدواج موقت یک پایه به دوپایه ازدواج می‌افزاید و با «مثلثی کردن» رابطه، آن را باثبات‌تر می‌کند. شکی نیست که ازدواج موقت با سازوکار مثلثی کردن، رابطه اول را از خطر فروپاشی نجات می‌دهد، اما این دولت مستعجل است و در نهایت رابطه را مانند موریانه از درون خراب می‌کند. ازدواج موقت، اگر مرهمی برای یک رابطه پرتنش و مشکل‌دار باشد، به منزله درمان کورتن برای سردرد است. هیچ شکی نیست که کورتن، سردرد را به صورت موقتی بهبود می‌دهد. اما عوارض درازمدت آن سر جایش است. نسل امروز راحت‌طلب شده است و خیلی حوصله برای راهکارهای سخت مانند تلاش برای ساختن رابطه و حل‌وفصل بدفهمی‌های آن را ندارد. شاید مانند هر بحران تکاملی، ما باید بهای زیادی بدهیم که از این دوره گذار و بحرانی گذر کنیم و کم‌کم راهمان را پیدا کنیم. هیچ چاره‌ای جز هزینه دادن نیست، اما می‌توان با نگاه مدبرانه و کارشناسانه این هزینه‌ها را تا جای ممکن کاهش داد. این هزینه‌ها قطعاً قابل کاهش هستند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها