شناسه خبر : 31232 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

توصیف یک نمایش غم‌انگیز

تحلیلی بر تصمیم‌گیری‌های سیاستگذار در شرایط نااطمینانی

«واریانس» از آن واژه‌هایی است که احتمالاً انتظار نداریم یک بحث غیرتخصصی با آن شروع شود. با این حال، این کلمه و مفهوم‌های پشت آن آنچنان بااهمیت است که می‌ارزد کمی انتظاراتمان را تعدیل کنیم. در این خصوص واژه‌های جایگزینی ممکن است پیشنهاد شود، چون «ریسک»، «نااطمینانی» و «بی‌ثباتی» یا «پرنوسان» و... . با این حال، بنا به بحثی که مطرح خواهم کرد، بهتر است به سیاستگذاران بفهمانیم که «واریانس» متغیرهای مختلف در اقتصاد ایران به ‌طور غیرطبیعی بالاست.

رامین مجاب/ تحلیلگر اقتصادی

«واریانس» از آن واژه‌هایی است که احتمالاً انتظار نداریم یک بحث غیرتخصصی با آن شروع شود. با این حال، این کلمه و مفهوم‌های پشت آن آنچنان بااهمیت است که می‌ارزد کمی انتظاراتمان را تعدیل کنیم. در این خصوص واژه‌های جایگزینی ممکن است پیشنهاد شود، چون «ریسک»، «نااطمینانی» و «بی‌ثباتی» یا «پرنوسان» و... . با این حال، بنا به بحثی که مطرح خواهم کرد، بهتر است به سیاستگذاران بفهمانیم که «واریانس» متغیرهای مختلف در اقتصاد ایران به ‌طور غیرطبیعی بالاست. میانگین رشد اقتصادی یا تورم و... بااهمیت است، اما بهتر است آنها را کناری بنشانیم و تاریخ اقتصادی چند دهه اخیر را با تمرکز بر واریانس متغیرها برایشان بازگو کنیم. اگر این نوسان‌های بلندمدت را بی‌اهمیت می‌بینند، برایشان از هزینه‌های رفاهی آن بگوییم و اهمیتش را در سیستم قیمت‌ها و سرمایه‌گذاری و فرار سرمایه‌های فیزیکی و انسانی و سفته‌بازی و... تشریح کنیم. نیز از بی‌گناهی نسل‌های آتی بگوییم شاید همزمان که قوه عاقله به چالش کشیده می‌شود، دلشان نیز به رحم آید. بخواهیم تحلیل خود را از علت چنین نوساناتی ارائه کنند و اگر دیدیم که تنها بر نفت و شوک‌های برون‌زای آن و دشمنی دولت‌های دیگر تکیه می‌کند، از حجابی بگوییم که نفت و سیاست خارجی بر ساختارها و نهادها و قوانین بالادستی «معیوب» ما انداخته است. مکانیسم‌های انتشار اثرات شوک‌های خارجی را توضیح دهیم و به آنها بفهمانیم که شوک‌های برون‌زا، با برجام یا بی‌برجام، از غرب یا شرق، با نفت یا بی‌نفت همیشه وجود دارد و در این تئاتر غم‌انگیز، ساختارها و نهادها و قوانین بالادستی «معیوب» نقش اصلی را بازی می‌کنند. می‌پذیرم که در توضیح نوسانات اقتصادی کلمات آشناتری نیز وجود دارد، چون ریسک، نااطمینانی، بی‌ثباتی و در مقالات و بحث‌های بسیاری استفاده می‌شوند؛ اما گویی در این زمانه، واژه‌ها معنای خود را از دست می‌دهند. تاکید بر یک مفهوم و تکرار شدنش بر زبان کارشناسان یا در رسانه و... عملاً به ضد خود بدل می‌شود. واضحاتی که رسیدن به آنها حتی به پژوهش و تحلیل و علم و توضیح نیاز زیادی ندارد پیوسته تکرار می‌شود، تا آنجا که برای سیاستگذار عادی می‌شوند و احتمالاً با شنیدن مجدد آن با خود می‌گوید «بازهم این کارشناسان حرف‌های تکراری زدند» و احتمالاً منتظر سخن‌های جدید می‌ماند. «خم زمانه تهی شد ز می‌پرستی ما  / کفاف کی دهد این باده‌ها به مستی ما». تصور سیاستگذار از سخن‌های جدید و پیشنهادهای جایگزین هم از پرده‌های غم‌انگیز تئاتر ماست. طلب نوشدارو و جست‌وجوی معجزه هیچ‌گاه در ذهن افسانه‌پرور سیاستمداران تکراری نمی‌شود. فارغ از تکراری شدن بسیاری از واژه‌های معمول، دو نکته دیگر در اهمیت به‌کاربردن واژه «واریانس» به ذهن می‌آید. اولاً، تعریف واحدی برای مفاهیمی چون ریسک، نااطمینانی و بی‌ثباتی و صفت‌هایی نظیر «پرنوسان» وجود ندارد و کمی‌سازی آنها به شاخص‌سازی و جعبه‌های سیاه نیاز دارد که اصولاً یا توافق بر سر آنها وجود ندارد و /یا تفسیرشان ساده نیست. بنابراین به واسطه آنها نمی‌توان ارتباط موثری با سیاستگذار ایجاد کرد. ثانیاً این واژه‌ها و مفاهیم معمولاً معطوف به آینده هستند. مثلاً وقتی از نااطمینانی یا ریسک سخن به میان می‌آید، حالت‌های مختلف نتیجه یک تصمیم در یک ماه یا یک سال بعد مدنظر است. به این دلیل، ممکن است قضاوتی از تصمیمات گذشته سیاستگذار صورت نگیرد یا بلندمدت بودن نوع ارزیابی به‌خوبی به وی منتقل نشود. گو اینکه تاکنون همه‌چیز بر وفق مراد بوده است و تنها این آینده است که نامطمئن است. بنابراین به‌طور خلاصه نیاز به معیاری داریم که اولاً ارزش معنایی و مفهومی خود را در ذهن سیاستگذار از دست نداده باشد، ثانیاً کمی‌سازی آن پیچیده و بحث‌برانگیز نباشد و ثالثاً به قضاوت رفتار بلندمدت سیاستگذار (و صرفاً نه شرایط فعلی) بنشیند. معیاری که به ذهن اینجانب خطور می‌کند واریانس متغیرهای مختلف است، هرچند ممکن است گزینه‌های بهتری نیز وجود داشته باشد. هدف این یادداشت البته گزارش دقیق و قضاوت این اعداد و ارقام نیست، بلکه اشاره به نقش مخرب بی‌ثباتی در اقتصاد به یک بیان دیگر است. بنابراین، در ادامه بحث فوق را در قالب برخی نکات بسط می‌دهم.

1- انتخاب قانونگذار از طریق یک فرآیند دموکراتیک یکی از روش‌های مطلوب شناسایی ترجیحات کارگزاران اقتصادی از جمله تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان و... است. با این حال، صرف دموکراتیک بودن فرآیند به معنی عملکرد مدیریتی مطلوب نیست. علاوه بر مکانیسم‌های نظارتی کارا و مطمئن، باید عملکرد آنها را با استفاده از شاخص‌های قابل ‌اندازه‌گیری سنجید. معمولاً، تاکید و توجه بیشتری بر «متوسط» متغیرهای اقتصادی نظیر رشد، تورم، نرخ ارز و... است. اگر مناظره‌های انتخاباتی را به خاطر بیاورید، عملاً نمودارها و قضاوت‌ها در چنین اعدادی خلاصه می‌شدند. البته ممکن است ارائه‌کنندگان به اهمیت چنین ویژگی‌هایی در داده‌ها پی برده باشند، اما اصولاً راه آسانی برای توضیح چنین مفاهیمی برای مردم عادی نیافته باشند.

2- در توصیف عملکرد بلندمدت سیاستگذار، تمام ویژگی‌های آماری مشاهدات بااهمیت هستند. با این حال، تمامی آنها برای ارتباط برقرار کردن با او مفید نیستند. میانگین یک گزینه طبیعی است. بسیاری از یادداشت‌ها و گزارش‌ها این گزینه را دربر می‌گیرد. با این حال، تمامی آنها از واریانس صحبت نمی‌کنند. یادداشت‌های بسیاری وجود دارد که صرفاً بر متوسط رشد اقتصاد ایران تاکید می‌کند، بدون آنکه به این نکته اشاره کند که این متوسط با تلاطم‌های اساسی به دست آمده است. کشتی به مقصد می‌رسد، اما با تاخیر زیاد و در تلاطم‌های فراوان، آن‌گونه که بعید است کسی از مسافران لذتی از دریا و افق‌های بی‌کرانش ببرد.

3- به تغییرات نرخ رشد اقتصادی یا تورم شاخص قیمت مصرف‌کننده و بسیاری دیگر از متغیرهای اقتصاد کلان توجه کنید. برای تولید ناخالص داخلی به ‌عنوان یکی از مهم‌ترین متغیرها، در همین چند سال اخیر رشد مثبت 12 و رشد منفی را تجربه می‌کنیم. چنین آمارهایی را می‌توان در مجموعه‌های مختلفی از کشورها، حتی کشورهای نفتی، مقایسه کنیم و به این نتیجه برسیم که طبیعی نیستند. نوسانات بالای متغیرهای اقتصاد کلان نظیر رشد و تورم در دوره طولانی (مثلاً چند دهه) نشانگر برخی نارسایی‌های قانونگذاری یا سیاستگذاری است. مطمئناً چنین نوساناتی از کانال افزایش «ریسک سرمایه‌گذاری» بر رشد و رفاه بلندمدت اقتصاد کلان تاثیر منفی می‌گذارد، اما این تنها کانال اثرگذاری نیست.

۴- اینکه چرا شاخص‌هایی نظیر میانگین بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد، طبیعی است. مغز انسان در درک مفاهیم مختلف آمار عملکرد یکسانی ندارد. به‌ عنوان مثال، مغز میانگین چند نرخ بازدهی را سریع‌تر پردازش می‌کند تا واریانس آن نرخ‌ها را. به‌طور مشابه، درک واریانس ساده‌تر از چولگی بوده و درک چولگی ساده‌تر از کشیدگی است. اما پیچیده بودن درک یک مفهوم به این معنی نیست که تصمیمات صرفاً بر اساس آنها صورت می‌گیرند. علاقه‌مندان را به مقاله‌ای در این زمینه ارجاع می‌دهم که نشان می‌دهد چولگی در تصمیمات شرط‌بندی افراد قدرت توضیح‌دهندگی دارد.1

5-  واریانس یک مفهوم پایه‌ای‌تر نسبت به ریسک و بی‌ثباتی است و شاخص‌هایی که برای توضیح این مفاهیم ساخته می‌شود نیز به‌ نوعی به این مفهوم ارتباط پیدا می‌کنند. به عنوان یک مثال، اگر ریسک یک سرمایه‌گذاری در عمل بالا محاسبه می‌شود، احتمالاً به آن دلیل است که واریانس بازدهی‌ها به ‌طور تاریخی بالا بوده است. نحوه محاسبه بی‌اطمینانی، بی‌ثباتی و... و تاثیرپذیری میانگین از چنین شاخص‌هایی ادبیات مخصوص به خود را دارد و خارج از موضوع این یادداشت است.

۶- همان‌طور که گفته شد میانگین و واریانس شاخص‌ها هر دو بااهمیت هستند، اما برای ما که گرفتار سلطه نفت هستیم، واریانس از یک جهت خاص بااهمیت‌تر می‌شود، زیرا قیمت‌های نفت اصولاً پرنوسان هستند. بخش مهمی از مدیریت اقتصاد کلان به کنترل اثرات این نوسان‌ها و جلوگیری از انتشار آنها به متغیرهای اقتصاد کلان مربوط می‌شود. نوسان درآمدهای نفتی دلیل نوسان دیگر متغیرهاست، اما برای سیاستگذار توجیه مناسبی نیست. برعکس، سیاستگذار باید در قبال ناتوانی‌اش در دفع اثرات این نوسان‌ها پاسخگو باشد.

۷- اینکه مدیریت خوب یا بد را به چه نهادی نسبت دهیم، ساده نیست. با توجه به ساختار قانون اساسی، سیاستگذار را در اقتصاد ایران باید به دو دسته سیاستگذار کوتاه‌مدت و بلندمدت تقسیم کنیم. واریانس نامتعارف محل پاسخگویی سیاستگذار بلندمدت است. شاید اولی را بیشتر در قوه مجریه ببینیم و در نهادهایی نظیر مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه و دیگر نهادهای شبه‌دولتی با دومی بیشتر برخورد کنیم.

پی‌نوشت:
1- Symmonds, M., Wright, N. D., Bach, D. R., & Dolan, R. J. (2011). Deconstructing risk: Separable encoding of variance and skewness in the brain. Neuroimage, 58(4), 1139-1149.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها