شناسه خبر : 3058 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مقالات و کتاب‌های شلینگ زیر ذره‌بین

میراثشصت‌ساله

توماس شلینگ، برنده نوبل علم اقتصاد در سال ۲۰۰۵، نقش موثری در تجزیه و تحلیل و حل مسائل مربوط به بازی‌های همکارانه و بررسی رفتار گروه‌های مختلف داشته است.

مرتضی مرادی
توماس شلینگ، برنده نوبل علم اقتصاد در سال 2005، نقش موثری در تجزیه و تحلیل و حل مسائل مربوط به بازی‌های همکارانه و بررسی رفتار گروه‌های مختلف داشته است. از اولین کارهای مهم علمی او می‌توان به شکل‌دهی جنگ سرد به عنوان یک بازی اشاره کرد. به طوری که هر دو طرف این جنگ بتوانند با هماهنگ کردن اقدامات‌شان برای رسیدن به یک هدف مشخص در نهایت منتفع شوند. شلینگ در دیگر کارهای تحقیقاتی‌اش نشان می‌دهد که چگونه حتی در غیاب نژادپرستی، تبعیض و تفکیک نژادی می‌تواند از طریق یک فرآیند تشویقی شروع شود و در نتیجه یک چرخه، افراد با ویژگی مختلف در یک جا اقامت کنند. همچنین توماس شلینگ را به خاطر آن بخش از کارهایش که با به‌کارگیری ابزار علم اقتصاد به توضیح و تشریح پدیده‌های اجتماعی مهم می‌پردازد و در عین حال منجر به توسعه نظریات پایه‌ای در علم اقتصاد شده است، می‌شناسند. نوشته‌های او غالباً الگوها و پارادوکس‌های مربوط به استراژی‌های نظامی، بحث‌های مربوط به توسعه انرژی هسته‌ای، مساله تضاد و چانه‌زنی، هماهنگی و معاهده، تبعیض نژادی، اعتیاد، سیاستگذاری‌های مرتبط با حوزه سلامت و اخلاق کسب‌وکار را مورد بررسی قرار می‌دهد. شلینگ در تجزیه و تحلیل‌های مستقل و نوشته‌های خود تا حد ممکن از فرموله‌سازی مسائل، که امروزه ویژگی بیشتر تحقیقات اقتصادی است اجتناب کرده است. او سعی کرده است با مثال‌های نافذ و فراگیر و از طریق بیانی شیوا مباحث تئوریک را به مخاطب خود توضیح دهد. در ادامه به طور مختصر به بررسی دو کتاب مهم شلینگ یعنی «استراتژی تعارض» و «انگیزه‌های خرد و رفتار کلان» خواهیم پرداخت. در نهایت نیز به طور مفصل‌تری شالوده مهم‌ترین کتابش، یعنی «جنگ‌افزارها و تاثیرات آنها» را که عمده شهرتش به واسطه تالیف آن است بررسی خواهیم کرد. کتاب استراتژی تعارض منجر شد که شلینگ به شهرت برسد. اما کتاب جنگ‌افزارها و تاثیرات آنها عمیق‌ترین بسط و توسعه از ایده او را ارائه می‌کند.
استراتژی تعارض 1960: کتاب استراتژی تعارض که در سال 1960 به چاپ رسید، یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین کتاب‌ها در حوزه نظریه اجتماعی است. این کتاب مجموعه‌ای از مقالات مرتبط به هم در زمینه‌هایی همچون «نظریه چانه‌زنی»، «نظریه تعارض» و «نظریه استراتژی» است. یعنی به طور کلی موضوعاتی که در حوزه نظریه بازی قرار می‌گیرند. اما آن بخش از نظریه بازی که تا آن زمان پیشرفت رضایت‌بخشی نداشت، یعنی بررسی وضعیت‌هایی که میان رقبا، با وجود تضادها، منافع مشترک نیز وجود دارد، وضعیت‌هایی مانند مذاکرات، جنگ‌ها، بازداشت مجرمان و اخاذی. تجزیه و تحلیل‌های شلینگ در این کتاب نه خیلی دشوار است و نه بیش از اندازه وابسته به ریاضیات. بخش‌هایی از کتاب نیز به یک آشنایی اولیه در مورد مفاهیم اولیه نظریه بازی می‌پردازد. در ادامه به طور مختصر به بررسی مهم‌ترین ایده‌های شلینگ در این کتاب خواهیم پرداخت. همچنین به تشریح تاثیر عمیق و وسیعی که این کتاب بر روی نظریه بازی، علم اقتصاد و نظریه اجتماعی داشته است می‌پردازیم. به واسطه تاکید شلینگ روی اهمیت اطلاعات و تعهد در استراتژی‌های پویا، او نقشی حیاتی در شبیه‌سازی بازی‌های با تعادل‌های چندگانه ایفا کرده است. در این کتاب شلینگ ایده‌های فراوانی به منظور ایجاد تغییرات اساسی در نظریه اجتماعی ارائه کرده است. فصل اول این کتاب با عنوان «علم عقب‌مانده استراتژی بین‌الملل» با اعلام نیاز به یک نظریه جدید از «تصمیمات وابسته» به تهیه چارچوبی برای تجزیه و تحلیل مسائل ناشی از وجود تضاد و تعارض که به دلیل ارتباطات بین‌المللی به وجود می‌آید می‌پردازد. این بخش در واقع همان سخنرانی شلینگ است که در سال 1959 در یک کنفرانس در دانشگاه نورث‌وسترن ایراد شد. فصل دوم این کتاب که «رساله‌ای بر چانه‌زنی» نام دارد به این موضوع می‌پردازد که افراد چگونه به تعهد در رفتار استراتژیک و معاهده‌ها می‌رسند. فصل سوم این کتاب یعنی «چانه‌زنی، ارتباطات و جنگ محدود»، به بررسی این موضوع می‌پردازد که افراد چگونه به یک هماهنگی در بازی‌هایی که دارای تعادل چندگانه است می‌رسند. در سرتاسر این تجزیه و تحلیل‌ها شلینگ این فروض را در نظر می‌گیرد که افراد باهوش هستند، به طور عقلایی رفتار می‌کنند، توسط نفع شخصی خود هدایت می‌شوند و برای اقدام انگیزه می‌یابند. در ادامه به بررسی و تشریح نقش مهمی که شلینگ در توسعه نظریه بازی‌های غیرهمکارانه با تاکید بر استراتژی تعارض دارد (با تاکید بر نقش خطیر اطلاعات و تعهد در استراتژی‌های پویا) می‌پردازیم.
توسعه روش‌شناسی نظریه بازی تا حد زیادی تحت تاثیر کارهای علمی شلینگ بوده است. رویکرد او به مسائل این‌گونه است که تا حد ممکن از فرموله‌سازی و تبیین نظریاتش از طریق ریاضیات اجتناب می‌کند و بیشتر به تببین مسائل توسط مثال می‌پردازد.
در نظریه بازی، یک بازی می‌تواند چندین تعادل نش داشته باشد. در این شرایط اقتصاددانان ممکن است کمی احساس ناراحتی کنند. زیرا تعادل‌های چندگانه می‌تواند علاقه ما به علم اقتصاد را که ناشی از قدرت پیش‌بینی و تعیین آن است، از بین ببرد. اما شلینگ با نگرشی متفاوت به این موضوع نگاه می‌کرد. او وجود بازی‌ها با چندین تعادل را به عنوان یک واقعیت فراگیر و نافذ در زندگی می‌بیند و اذعان می‌دارد این موضوع باید مورد ستایش قرار گیرد. باید برای درک آن تلاش شود و نباید توسط اقتصاددانان مورد غفلت قرار گیرد. شلینگ در کتاب خود با ارائه تعداد زیادی مثال از بازی‌های دارای تعادل‌های چندگانه، یعنی شرایطی که مساله ضروری برای بازیگران، همکاری با یکدیگر است، بحث خود را ادامه می‌دهد. به این صورت که هر چیزی در محیط یک بازی که به توجه بازیگران روی یک تعادل متمرکز است، ممکن است منجر به این شود که آن را قبول کنند و به طور عقلایی آن بازی را انجام دهند. این موضوع نشان می‌دهد که عوامل محیطی و فرهنگی بر روی رفتار عقلایی افراد تاثیرگذار است. راه دیگر برای وارد کردن اثر فرهنگی روی تجزیه و تحلیل اقتصادی این خواهد بود که فرض شود ترجیحات افراد توسط فرهنگشان مشخص می‌شود. البته که هیچ‌کس نمی‌تواند این موضوع را که سلایق و ترجیحات ما تحت‌ تاثیر محیط اجتماعی قرار دارند رد کند. اما در یک مدل تئوریک که ترجیحات افراد به صورت برون‌زا تعیین می‌شوند، ممکن است شخصی مسائل اجتماعی را با یاد دادن به فقیران که فقر را دوست داشته باشند یا یاد دادن به قدرتمندان که عدالت را دوست بدارند، حل کند. بنابراین تحلیل اقتصاد نهادگرا می‌تواند به واسطه چنین فروضی که افراد می‌توانند به صورت فرهنگی تغییر داده شوند تا با ملزومات نهادی منطبق شوند بی‌اهمیت شود. بنابراین اقتصاددانان سودمندتر می‌دانند که ترجیحات افراد را برون‌زا فرض کنند.
انگیزه‌های خرد و رفتار کلان (1978): شلینگ در این کتاب به این موضوع می‌پردازد که چگونه اقدامات و رفتارهای یک فرد، بر روی یک کل بزرگ، یعنی جامعه، کشور و حتی جهان تاثیر می‌گذارد. او مطالعات آماری پیچیده‌ای را به مرحله اجرا گذاشته است که نتایج حاصل از آن برای هر فردی قابل درک است. شلینگ توضیح نظریات خود را با تبیین وضعیتی آغاز می‌کند که هرکسی با آن مواجه شده است. شلینگ با ذکر یک مثال به تشریح این موضوع می‌پردازد. می‌دانیم هرگاه افراد برای شنیدن یک سخنرانی وارد یک سالن اجتماعات می‌شوند، صندلی‌های مختلفی را برای نشستن انتخاب می‌کنند. در نگاه اول ممکن است این‌گونه نتیجه‌گیری شود که انتخاب افراد به طور تصادفی صورت می‌گیرد و هیچ‌گونه پس‌زمینه فکری برای انتخاب صندلی وجود ندارد. اما اگر عمیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که چگونه انتخاب صندلی در ذهن افراد برآورد می‌شود. بسیاری از افراد ردیف اول را انتخاب نمی‌کنند، زیرا مثلاً در زمان دانش‌آموزی خود چنین کاری را انجام نمی‌دادند. این یک نوع کشش روان‌شناختی است که مانع آنها برای نشستن در ردیف اول، یعنی جایی که معلم مطمئناً متوجه آنان بود، می‌شود. اولین کسانی که به محل کنفرانس می‌رسند احتمالاً ردیف‌های آخر را انتخاب می‌کنند. دلیل انتخاب این دسته از افراد این است که می‌خواهند هنگامی که دیگران می‌رسند آنها را ببینند (همانند زمانی که افراد منتظر رسیدن مهمانان‌شان هستند) یا اینکه با نشستن در ردیف آخر قادر خواهند بود قبل از پایان سخنرانی سالن را ترک کنند، بدون اینکه به دلیل خروج زودتر از موعد خجالت‌زده شوند. با این تحلیل کسانی که اول از همه می‌رسند، آخرین ردیف‌ها را انتخاب می‌کنند. نکته دیگر اینکه این انتخاب آنها تاثیری قوی بر روی انتخاب افراد دیگر می‌گذارد. همچنین بعضی از افراد ترجیح می‌دهند که نزدیک دیگران بنشینند و دوست ندارند یک قلمرو جدید ایجاد کنند. اگرچه بعضی از افراد نیز صندلی‌های وسط را انتخاب می‌کنند، زیرا مایل هستند قلمرو جدیدی تشکیل دهند. در نهایت هنگامی که تمام صندلی‌ها از حضار پر می‌شود، همه از جایی که نشسته‌اند خوشحال نخواهند بود، زیرا کسانی که دیرتر می‌رسند قدرت انتخاب کمتری خواهند داشت. این موضوع در علوم مرتبط با اصطلاح «توزیع مکانی» شناخته می‌شود. شلینگ در این کتاب به توضیح مدل‌های اقتصادی-‌اجتماعی می‌پردازد که وضعیت‌های بحرانی را نشان می‌دهد و در واقع همچون آیینه‌ای بازتاب رفتار چرخه‌ای از گروه‌های مختلف مردم است. یکی دیگر از مهم‌ترین بخش‌های این کتاب، بحث‌های شلینگ بر روی موضوع ادغام افراد و جمعیت‌های مختلف با یکدیگر و جدایی آنها به دلیل تبعیض‌های نژادی و جنسیتی و... است. این کتاب را می‌توان به عنوان یک منبع درسی برای رشته‌های اقتصاد و جامعه‌شناسی معرفی کرد.
جنگ‌افزارها و تاثیر آنها (1966): در طی دو دهه بین سال‌های 1946 تا 1966 استراتژیست‌های هسته‌ای آمریکایی اولین نظریه سیستماتیک تهدید و تحمیل به واسطه قدرت هسته‌ای را به وجود آوردند. سوال اینجاست که چرا گروهی از افراد آکادمیک که بیشترشان فاقد تجربه نظامی و سیاسی بودند، برای بررسی و تشریح موضوعی که بهترین استراتژیست‌های نظامی برای بیش از 2500 سال در مورد آن تامل کرده‌اند (استفاده از قدرت برای رسیدن به هدف) مورد استفاده قرار گرفتند. توماس شلینگ از جمله افرادی است که نوع جدیدی از استراتژی نظامی را ابداع کرد. سلاح هسته‌ای متفاوت از تمام تکنولوژی‌های پیشین خود بوده است. به طوری که قبل از سلاح هسته‌ای هیچ چارچوب مشخصی برای مورد بحث قرار دادن تهدید و تحمیل دیگر کشورها به واسطه قدرت نظامی وجود نداشته است. در واقع تا قبل از عصر هسته‌ای، واژه coercion (تهدید و تحمیل به واسطه قدرت بالقوه نظامی) به درستی تعریف نشده بود. نویسندگانی چون سون زو آن را مورد مطالعه قرار داده بودند و افرادی چون ماکیاولی و هابز عمیقاً در مورد آن تامل کرده بودند. اما این نویسندگان همواره در مورد تهدید و تحمیل در فضای دیگری بحث کرده‌اند؛ به عنوان مثال به عنوان جنبه‌ای از جنگ و انقلاب یا سیاست‌های داخلی. تا اینکه با فرا رسیدن عصر هسته‌ای واژه تهدید و تحمیل به واسطه قدرت بالقوه نظامی مورد مطالعه قرار گرفت. این زمان‌بندی اتفاقی نبود. به طور سنتی روابط بین‌المللی به دو دسته تقسیم می‌شوند. اول روابطی که در نتیجه آن هر دو طرف بازی (هر دو کشور) امیدوارند که طریق خشونت آنچه می‌خواهند را به دست آورند. دوم روابطی که هر دو طرف بازی می‌توانند بدون خشونت منتفع شوند. شلینگ نوع اول را تضاد با جمع صفر و دومی را تضاد توزیعی می‌نامد. قابل ذکر است که نوع دوم همان بازی برد- برد است که هر دو طرف طی آن سود می‌کنند. همچنین یکی از علایق شلینگ بررسی این موضوع بوده است که مردم چگونه نسبت به محیطی که در آن زندگی می‌کنند پاسخ می‌دهند. همچنین اینکه آنها چگونه می‌توانند شرایط محیطی زندگی دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. از این رو نوشته‌های او هیچ‌گاه همانند نوشته‌های دیگری که در مورد استراتژی‌های هسته‌ای وجود داشت صرفاً به جزئیات تکنیکی نمی‌پرداخت. به طور کلی آنچه در شلینگ برای بررسی و تجزیه و تحلیل سلاح‌های هسته‌ای علاقه ایجاد کرد، خود سلاح‌ها نبود. بلکه این موضوع که سلاح هسته‌ای چگونه می‌تواند فرآیند تصمیم‌گیری را تحت تاثیر قرار دهد اهمیت داشت. نظریات شلینگ در مورد تهدید و تحمیل به واسطه قدرت بالقوه نظامی در سال 1956 آغاز شد و مقالات متعددی را در‌بر می‌گرفت. این مقالات شالوده کتاب استراتژی تضاد او را که در سال 1960 منتشر شد در‌بر می‌گیرند. این کتاب مورد توجه خوانندگان بسیاری در سراسر دنیا، از سیاستمداران گرفته تا دانشمندان علوم سیاسی و اقتصاددانان قرار گرفت. همچنین منجر به این شد که شلینگ به عنوان یکی از بزرگ‌ترین متفکران استراتژیک شناخته شود. او بین سال‌های 1960 تا 1966 بیشتر انرژی خود را صرف نظریه چانه‌زنی هسته‌ای کرد و مقالات فراوانی را در مورد کنترل قدرت نظامی، دفاع شهری و پاسخ انعطاف‌پذیر منتشر کرد. شلینگ بعد از اینکه کتاب جنگ‌افزارها و تاثیرات آنها را منتشر کرد به نوشتن در مورد استراتژی هسته‌ای و روابط بین‌الملل پرداخت. در ادامه نیز علاقه او به سمت دیگری متمایل شد و شروع به نوشتن در مورد تبعیض نژادی کرد. همان‌طور که گفته شد، از مهم‌ترین مسائلی که شلینگ در کتاب جنگ‌افزارها و تاثیرات آنها به آن می‌پردازد، موضوع تهدید به واسطه قدرت نظامی است. در ادامه سعی شده است تا این موضوع تا حدی توضیح داده شود. چیزی که شلینگ آن را بهره‌کشی و سوءاستفاده از قدرت و نیروی بالقوه تعریف می‌کند. شلینگ اذعان می‌دارد که تمام نظریه‌های «چانه‌زنی قهری» به این موضوع می‌پردازد که چگونه یک شخص از قدرتی که می‌تواند به دیگران آسیب بزند برای رسیدن به هدفش استفاده می‌کند. بنابراین تهدید و تحمیل به واسطه قدرت نظامی، متفاوت از استفاده از زور مستقیم برای رسیدن به هدف یا دفاع از چیزی که اهمیت دارد است. موفقیت استفاده از زور و اعمال زور، مستقیماً به میزان مقاومت و قدرت حریف بستگی دارد. در حالی که موفقیت تهدید و تحمیل به واسطه قدرت نظامی به منافع حریف وابسته است. بنابراین تهدید و تحمیل به واسطه قدرت نظامی نیازمند دانش خوب و دقیقی از خواسته‌های دشمن است. باید دانست که حریف (دشمن) چه چیزی را دوست دارد و تا چه میزان تحمل از دست دادن آن را دارد. با این تفاسیر خشونت غیرعملی (عملی نشدن خشونت) هدفمند خواهد بود. شاید یک کشور امید دفاع از خود در برابر کشور دیگر را نداشته باشد، اما ممکن است این توانایی را داشته باشد که به کشور دشمن ضربه بزند. این توانایی برای ضربه زدن به دشمن، که کاملاً مستقل از قدرت واقعی کشور موردنظر است، می‌تواند نتیجه‌ای را که کشور مذکور برای رسیدن به آن تلاش می‌کند به دست دهد. بنابراین اگرچه سلاح‌های هسته‌ای چندان کمکی به آمریکا برای غلبه بر روسیه (یا برعکس) نکرد، اما نمی‌توان گفت که فایده‌ای نداشت و برعکس، بسیار سودمند بود. از این جهت شلینگ خلاف نظر هم‌دوره‌‌ای‌هایش، هیچ‌گاه بر نیاز به پیروزی در یک جنگ هسته‌ای تاکید نکرد، زیرا پیروزی در جنگ برای او نکته اصلی نبود. ماهیت جنگ سرد به این بستگی نداشت که کدام کشور در جنگ هسته‌ای پیروز خواهد شد، بلکه به این موضوع برمی‌گشت که هر طرف چگونه می‌توانست با تهدید، آنچه مدنظر دارد را تقاضا کند و به آن دست یابد.
شلینگ در ادامه کتابش به این موضوع می‌پردازد که چگونه سلاح هسته‌ای جهان را تغییر داده است. به عقیده او در بیشتر تاریخ، تهدید و تحمیل به واسطه قدرت نظامی نیازمند نوعی پیروزی نظامی بوده است. به عبارت دیگر یک کشور نمی‌توانسته است کشور دیگر را تهدید کند و خواسته‌های خود را به دشمن تحمیل کند، مگر در صورتی که بتواند کشور رقیب را شکست دهد و در مقابل آن از خود دفاع کند. اما ظهور سلاح هسته‌ای این قاعده را بر هم زد. زیرا به واسطه آن یک کشور می‌تواند به‌‌رغم شکست خوردن در یک جنگ، صدمات جبران‌ناپذیری به کشور پیروز در جنگ وارد کند. بنابراین تا قبل از سلاح هسته‌ای یک کشور زمانی می‌توانست کشور دیگر را تهدید کند و خواسته‌هایش را بر آن کشور تحمیل کند که پیروزی نظامی، قبل از این تهدید صورت می‌گرفت. در این شرایط آنچه روابط بین‌المللی را تحت سلطه قرار می‌داد تنها قدرت نسبی کشورها بود. اما با طلوع سلاح هسته‌ای تهدید و تحمیل به واسطه قدرت بالقوه، شالوده سیاست‌ها و روابط بین‌المللی را تشکیل داد. در نتیجه آن پرهیز از جنگ بسیار سودمندتر و ارزشمندتر از بهره‌کشی از قدرت جنگ‌آوری شد. به عبارت دیگر به واسطه وجود سلاح‌های هسته‌ای، قدرت آسیب زدن، تاثیرگذارتر از قدرت مصاف و در افتادن با کشور مقابل خواهد بود. اگرچه ممکن است تجزیه و تحلیل شلینگ در مورد سلاح‌های هسته‌ای واضح به نظر برسد، اما در زمانی که مطرح شد کاملاً تازه و جدید بود. در واقع بسیاری از مردم هنوز ایده‌ای را که شلینگ 50 سال پیش آن را رد کرد تایید می‌کنند. هنوز بسیاری از کتاب‌ها، مقالات و مصاحبه‌ها به این موضوع می‌پردازند که سلاح هسته‌ای به طور اساسی به دلیل قدرت تخریب بی‌سابقه خود، راهی نوین برای ایجاد جنگ است. اما این تحلیل اشتباه است. زیرا عصر هسته‌ای اولین دوره‌ای نیست که بشر به قدرتی برای نابودی تمدن‌ها یا بخش بزرگی از جمعیت جهان دست یافته است. همان‌طور که شلینگ اذعان می‌دارد در برابر مردم بی‌دفاع، چیزی نیست که تنها با سلاح هسته‌ای شدنی باشد و از طریق سلاح دیگری مقدور نباشد. او این‌گونه بیان می‌کند که تنها دو تفاوت اصلی میان سلاح هسته‌ای و تکنولوژی‌های پیشین وجود دارد: اول سرعت تخریب آنها و دوم این موضوع که حتی کشورهایی که شکست خورده‌اند قادر به استفاده از سلاح هسته‌ای هستند که این ویژگی برای توضیح اینکه چگونه تهدید و تحمیل به واسطه قدرت نظامی بالقوه می‌تواند به طور موفق عمل کند ضروری است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها