شناسه خبر : 30083 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دولت‌ها محیط‌زیست را رها کرده‌اند

حسین آخانی از دلایل بی‌اعتنایی دولت‌ها به محیط ‌زیست می‌گوید

سیاست‌های حفاظت از طبیعت و تنوع زیستی در ایران شکست خورده است. این گزاره قطعی به نوعی اظهارنظر رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست ایران است که خود زمانی وزیر کشاورزی بود و در شکل‌گیری این وضعیت نقش داشت. حالا او از مدیریت فجیع محیط زیست، مصرف نگران‌کننده و غیرنرمال انرژی و آب، گسترش آلودگی‌های آب و خاک و از بین رفتن حیات وحش و تنوع زیستی می‌گوید. در این پرونده از حسین آخانی متخصص و فعال محیط زیست و استاد دانشگاه تهران از نسبت دولت‌های قبل و بعد از انقلاب با سیاست‌های محیط زیستی پرسیده‌ایم.

دولت‌ها محیط‌زیست را رها کرده‌اند

سیاست‌های حفاظت از طبیعت و تنوع زیستی در ایران شکست خورده است. این گزاره قطعی به نوعی اظهارنظر رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست ایران است که خود زمانی وزیر کشاورزی بود و در شکل‌گیری این وضعیت نقش داشت. حالا او از مدیریت فجیع محیط زیست، مصرف نگران‌کننده و غیرنرمال انرژی و آب، گسترش آلودگی‌های آب و خاک و از بین رفتن حیات وحش و تنوع زیستی می‌گوید. در این پرونده از حسین آخانی متخصص و فعال محیط زیست و استاد دانشگاه تهران از نسبت دولت‌های قبل و بعد از انقلاب با سیاست‌های محیط زیستی پرسیده‌ایم.

♦♦♦

سازمان حفاظت از محیط زیست که پیش از انقلاب راه‌اندازی شده بود تا چه اندازه اکنون به آن اهداف و چشم‌انداز مطلوب مورد نظرش رسیده است؟

سازمان محیط زیست، ابتدا به عنوان تشکیلاتی درست شد که شکار را در کشور مدیریت کند. این سازمان در سال 1346 تحت عنوان سازمان شکاربانی و نظارت بر صید تاسیس شد. سال 1350 این سازمان به سازمان حفاظت از محیط زیست تغییر نام پیدا کرد. در آن زمان که این سازمان به دست اسکندر فیروز شکل گرفت، شخص فیروز علاقه بسیاری به حفاظت از محیط زیست داشت و ارتباطات خوبی هم با دربار داشت که می‌توانست آن اهداف مدنظرش را عملی کند. در همان زمان هم که سازمان محیط زیست شکل گرفت، خیلی پیشتر از بسیاری از کشورهای جهان به اهمیت حفاظت از تنوع زیستی و محیط زیست ایران اندیشیده شده بود. ایران آن زمان در مقیاس جهانی یکی از کشورهای پیشرو بود و موفقیت‌های زیادی را توانست در این زمینه کسب کند. به عنوان نمونه کنوانسیون رامسر که کنوانسیونی برای حفاظت از تالاب‌ها بود در شهر رامسر پایه‌گذاری شد و در جهان به نام شهری از ایران آن کنوانسیون را می‌شناسند. مشکلی که آن زمان یعنی قبل از انقلاب داشتیم، این بود که به اندازه کافی نیروی متخصص و حرفه‌ای در حوزه محیط زیست وجود نداشت. این اعتراف شخص اسکندر فیروز است؛ در صحبت‌های خصوصی که عمدتاً من با او دارم و داشتم غبطه می‌خورد که ‌ای‌کاش آن زمان که من رئیس سازمان محیط زیست بودم این همه جوان علاقه‌مند هم وجود داشت تا می‌توانستم کارها را به آنها بسپارم. چون این نیروی انسانی نبود، فیروز مجبور بوده از کارشناسان و متخصصان خارجی استفاده کند. تغییرات و تحولات گسترده و اساسی که آقای فیروز در آن زمان ایجاد کرده بود حتی در رژیم پهلوی هم تحمل نشد و مورد انتقاد بود. قبل از اینکه رژیم پهلوی در سال 57 سقوط کند، اسکندر فیروز را در سال 56 از مدیریت سازمانی که خودش بنیانگذاری کرده بود، کنار گذاشتند. در حدی این برخورد با او جدی بود که نمی‌توانست به دیدن مناطق حفاظت‌شده‌ای برود که خودش آنها را ایجاد کرده بود. درگیری‌های زیادی بین او و افراد ذی‌نفوذ در دربار شاه بود که سبب کنار گذاشتن او از مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست شد.

بعد از انقلاب سازمان محیط زیست به چه صورتی اداره شد؟ آیا روند همان روندی شد که اسکندر فیروز توقع داشت در نهایت ایجاد شود؟

 بعد از انقلاب این ذهنیت وجود داشت که مناطق حفاظت‌شده در ایران شکارگاه‌های سلطنتی هستند. به همین دلیل هم بود که بسیاری از مردم محلی و کسانی که از رژیم شاه عصبانی بودند، به مناطق حفاظت‌شده حمله کردند و این مساله باعث تخریب گسترده طبیعت و کشتار حیات وحش شد. در مناطق جنگلی مثل پارک ملی گلستان حتی درختان هم قطع شد. چرای بی‌رویه افزایش یافت و عملاً مناطق حفاظت‌شده اشغال شد. البته خیلی از محیط‌بان‌ها که در آن زمان می‌دانستند چنین تخریبی درست نیست و این مناطق برای ایجاد مناطق امن حیات وحش ایجاد شده‌اند و رویه شکار دولتمردان رژیم سابق لزوماً جاری نیست، تلاش کردند و این مناطق را نگه داشتند. منتها مشکلی که بعد از انقلاب پیدا شد، خواستی بود که یک عده تندرو داشتند و می‌خواستند سازمان محیط زیست منحل شود. البته خوشبختانه این خواست عملی نشد و اصل قانون اساسی هم حفاظت از محیط زیست را وظیفه‌ای عمومی دانست و این کار محترم شمرده شد اما در عمل دولت‌های بعد از انقلاب هیچ‌کدام اصل 50 قانون اساسی را نه‌تنها به رسمیت نشناخته‌اند بلکه در جهت تخریب محیط زیست حرکت کرده‌اند. به همین دلیل می‌توان گفت مهم‌ترین عامل تضعیف سازمان محیط زیست، دولت‌ها بوده‌اند. یکی از نظر بودجه‌ای که همیشه این سازمان جزو ضعیف‌ترین و فقیرین سازمان‌های دولتی است و امسال بودجه آن حدود 373 میلیارد تومان است. این بودجه مثل سایر دستگاه‌ها اساساً به محیط زیست اختصاص داده نمی‌شود. تا آنجا که اطلاع دارم خیلی از دستگاه‌ها که مدیریت قوی ندارند یا سازمان برنامه به آنها توجه کافی ندارد، گاهی تا 50 درصد این تخصیص بیشتر پرداخت نمی‌شود. شما تصور کنید در چنین شرایطی یک سازمان با حدود هفت هزار نیرو با این بودجه طبق قانون وظیفه دارد حدود 17 درصد خاک سرزمین را حفاظت کند و وظیفه دارد تمام کارخانه‌های آلاینده را برای حفاظت از محیط زیست انسانی مدیریت کند و وظیفه‌اش حفظ تنوع زیستی و... باشد.

مشکل دوم اینکه ریاست این سازمان هیچ‌وقت در اختیار یک متخصص محیط زیست نبوده است. هیچ‌کدام از کسانی که تا به حال به ریاست سازمان محیط زیست گمارده شده‌اند، تخصص نداشتند و بیشتر افراد سیاسی بودند. چه از اولین فرد که عباس صمیمی بود، تا تقی ابتکار، میرزاطاهری، منافی، معصومه ابتکار، فاطمه واعظ‌جوادی، محمدجواد محمدی‌زاده و اکنون هم که آقای کلانتری مسوولیت این سازمان را به عهده دارند. هیچ‌کدام از این افراد در واقع به معنای واقعی نه متخصص بودند و نه محیط زیستی به معنای عام کلمه بودند. محیط زیست حوزه بسیار گسترده‌ای است. بسیاری می‌توانند مدعی باشند که محیط زیستی هستند. محیط زیستی بودن، یکسری پیش‌شرط‌ها دارد. یا باید تحقیقاتی انجام داده باشید، یا فعالیتی به طور جدی کرده باشید که اگر تخصص نداشته باشید می‌توان به شما گفت محیط زیستی به معنی عام هستید. این مدیران هیچ‌کدام به معنی عام حتی محیط زیستی نیستند. در واقع دولت‌های بعد از انقلاب شاید به تعبیر من، عمداً کسانی را به ریاست سازمان محیط زیست گماردند که در حقیقت با دولت همراه باشند نه با اهداف سازمان حفاظت از محیط زیست. همین باعث شد در ابتدای انقلاب بخش بسیار زیادی از  بدنه‌سازان محیط زیست یا از ایران رفتند، یا بازنشسته شدند، یا اخراج و کنار گذاشته شدند و هرگز هم در جهت ترمیم این بدنه تلاش جدی صورت نگرفت. وقتی کسی خودش محیط زیستی نیست و معاونان و مدیران کلی که انتخاب می‌کند کمترین نزدیکی را با محیط زیست دارند و از ادارات و دستگاه‌هایی می‌آیند که خیلی‌ها در تضاد با محیط زیست هستند، نمی‌توانید انتظار داشته باشید که این افراد بدنه مدیریتی مستحکمی برای آن سازمان طراحی کنند که این بدنه بتواند حوزه گسترده و مهم محیط زیست را پوشش دهد. این اتفاق نیفتاده است و آخرین مورد هم آقای کلانتری است که خودشان کارنامه مثبتی از نظر توجه به محیط زیست نداشتند.

رئیس سازمان حفاظت از محیط‌زیست می‌گوید؛ به لحاظ حفظ محیط زیست از کشورهای سرافکنده جهانیم. این اظهارنظر آقای کلانتری چه شرایطی از مدیریت محیط زیست در ایران را به ما نشان می‌دهد؟

 ایشان در زمان مدیریت وزارت جهاد کشاورزی یکی از کسانی بود که مسوول مستقیم تضعیف و کاهش منابع آبی ایران بودند. ایشان الان ادعاهای محیط زیستی می‌کند که پذیرفتنی نیست. اینها بیشتر یکسری حرف‌های قشنگ برای رسانه‌هاست. ایشان هیچ تغییری نکرده‌اند و از زمانی که به ریاست سازمان محیط زیست منصوب شدند با بدنه تخصصی این سازمان در افتادند. نه‌تنها با بدنه داخل سازمان بلکه با کل بدنه کارشناسی و فعالان محیط زیست کشور درگیر شدند. چنین فردی مشخص است که برای اهداف مشخصی آمده است. ایشان گفته سازمان محیط زیست باید متخصص آب داشته باشد. مگر وزارت نیرو در این مملکت فعالیت نمی‌کند؟ با این همه کارشناس و متخصص. محیط زیست نیاز به متخصص محیط زیست دارد. آب هم جزئی از چرخه محیط زیست است. این باعث شده با شرایط بسیار ناراحت‌کننده‌ای روبه‌رو باشیم که روزبه‌روز بدتر می‌شود به‌رغم اینکه آگاهی مردم بسیار زیاد شده است و این تضاد بین خواست مردم و عملکرد دولت متاسفانه هر روز دارد تشدید می‌شود و بدنه محیط زیستی کشور که یکی از حامیان اصلی دولت و شخص آقای روحانی بودند اکنون به عنوان منتقدان بسیار جدی این دولت مطرح شده‌اند که به عقیده من این پدیده نگران‌کننده‌ای است.

به نظر می‌رسد نوعی تقابل میان بدنه کارشناسی محیط زیست و نهادهای مدنی و مردم از یک طرف با نهاد سیاستگذار و اجرایی کشور از طرف دیگر به وجود آمده است. ریشه این تقابل کجاست که دولت به عنوان متولی مدیریت سرزمین خود در نقش مخرب سرزمین عمل می‌کند؟

من اعتقاد دارم در مدیریت‌های کلان بعد از انقلاب نوسازی صورت نگرفته است. یعنی شما وقتی به کابینه آقای روحانی نگاه می‌کنید، متوجه می‌شوید تمام افراد تصمیم‌گیر کابینه در واقع همان آدم‌هایی هستند که در اوایل انقلاب مشغول کار شدند و مدیریت‌های کلان را در اختیار گرفتند. نمونه همین آقایان کلانتری، نوبخت و خیلی افراد دیگر هستند. همین افراد که به نوعی مدیران کلان و میانی دولت سازندگی هستند، نه به محیط زیست هیچ اعتقادی داشتند و نه محیط زیست را قبول داشتند. متاسفانه همین افراد به شکلی بنیانگذار نهادهای ناکارآمدی هستند که هدفشان بیشتر پیشبرد اهداف اقتصادی بر مبنای بهره‌برداری محض، غیرمسوولانه و ناپایدار از منابع سرزمین است. مثلاً در زمینه منابع آبی، منابع معدنی، جنگل و مرتع و... نوعی بهره‌برداری بدون چشم‌انداز در دستور کار داشتند و امروز در مدیریت آنها به مشکل خورده‌اند. اینها عمدتاً در این بستر ناسالم مدیریتی، ناپایدار و در تقابل با محیط زیست ماهیت‌شان شکل گرفته است. این افراد را نمی‌توان عوض کرد. تفکر این افراد تغییرناپذیر است. این مدیران در جوانی با اندیشه محیط‌زیست‌ستیزانه بر سر کار آمدند و رشد کردند و اکنون نمی‌توانند با جامعه فعلی و خواست مردم و شرایط سخت سرزمینی، نه‌تنها در ایران بلکه در تمام کره زمین که دچار تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی است سازگار باشند. تنوع زیستی در حال نابودی است و این یعنی سرزمین در حال نابودی است اما این مدیران از اساس درکی از این مساله ندارند. وقتی مدیریت سازمان محیط زیست تصدی‌گری تنوع زیستی این کشور را که شاید بتوان گفت یکی از مهم‌ترین مزیت‌های سرزمین ایران است به یک متخصص کشاورزی واگذار می‌شود یعنی مطلقاً درکی از سرزمین و تنوع زیستی و مساله حفاظت از محیط زیست وجود ندارد. آن هم وزارت کشاورزی که همیشه در تقابل با محیط زیست بوده است. یک عملکرد خیلی ساده این وزارتخانه را در محیط‌زیستی‌ترین بخش این وزارتخانه، یعنی سازمان جنگل‌ها و مراتع نگاه کنید. ببینید این سازمان چه بلایی بر سر طبیعت این مملکت آورده است. جنگل‌فروشی گسترده در شمال کشور، کشت گونه‌های خارجی و مهاجم به بهانه ریزگرد در خوزستان، خلأ نظارت و مدیریت بر جنگل‌های زاگرسی و مراتع و اراضی ملی، مالچ‌پاشی روی اکوسیستم‌های ناب تپه‌های ماسه‌ای با پوشش‌های یونیک و انبوه و... تنها نمونه‌هایی از ضدیت این سازمان ظاهراً حافظ منابع طبیعی و محیط زیست با طبیعت ایران است. چنین وزارتخانه‌ای که سازمان جنگل‌ها و مراتع وابسته و زیرمجموعه آن است  چنین لجام‌گسیخته اداره می‌شود که ناجوانمردانه دارد با محیط زیست تقابل می‌کند، چطور می‌توانید مرجعیت مهم‌ترین سازمان حفاظتی و تنوع زیستی کشور را به این سازمان بدهید که مدیرانش سال‌ها در چنین نهادهایی به ضدیت با محیط زیست پرداخته‌اند! مدیریت سازمان محیط زیست نیز از چنین بستری برخاسته است. او سال‌ها وزیر کشاورزی بوده و در توسعه نیشکر خوزستان فاجعه به بار آورده است و همچنین وضعیت امروزی دریاچه ارومیه نتیجه سیاست‌های مصرف‌گرایانه آب در دوره ریاست او بر وزارتخانه کشاورزی در گذشته است. به نظر می‌رسد آقای کلانتری در دولت روحانی نیامده است که محیط زیست را مدیریت کند بلکه او آمده است که محیط زیست ایران را منحل کند. آقای نوبخت در سازمان برنامه کشور نیز تفکر مشابهی دارد. شما ببینید این همه متخصص مملکت با هر سلیقه و منشی و صرفاً از سر خیرخواهی گفتند منابع آبی کشور دارد تلف می‌شود، با آینده سرزمین و مردم ایران بازی نکنید و مساله طرح‌های انتقال آب بسیار خطرناک است، وقتی شما بودجه کشور را نگاه می‌کنید می‌بینید بودجه قابل توجهی دارد صرف پروژه‌های انتقال آب می‌شود! این افراد افرادی هستند که در این 40 سال با این روش مدیریتی تربیت شدند و راه دیگری بلد نیستند. طبیعی است که ما در مدیریت سرزمین و تنوع زیستی نتیجه‌ای نگرفته‌ایم.

نسبت دولت‌های بعد از انقلاب با محیط زیست چگونه بوده است؟

من فکر می‌کنم شاید مهم‌ترین تغییر همان اتفاقاتی بود که در دولت آقای خاتمی به دلیل فضای بازی که بعد از سال 76 کشور را فرا گرفت، به وجود آمد. کشور از نظر آزادی رسانه‌ها و مطبوعات وضعیت خوبی پیدا کرد، جامعه مدنی قوی‌تر شد و فعالیت‌های جدی‌تری انجام دادند و اینها در کنار هم باعث شد، محیط زیستی‌ها هم در آن دوران رشد قابل توجهی بکنند و محیط زیست در جامعه مطرح شد. اما در همان دوران که تحولات مثبت محیط زیستی مثل سایر تحولات مثبت رخ نمایانده بود، ما مشکلات عمده‌ای در محیط زیست نیز داشتیم. مثلاً سد گتوند با این مشکلات پایان‌ناپذیر محیط زیستی در زمان دولت آقای خاتمی کلید خورد و مجوز ساخت آن صادر شد. اگرچه بعداً در دولت آقای احمدی‌نژاد افتتاح شد. فرقی بین دولت‌ها و مدیرانشان در سازمان حفاظت از محیط زیست نبود. شما در نظر بگیرید حتی خانم ابتکار هم فرد محیط ‌زیستی نبود. درست است که 12 سال رئیس سازمان محیط زیست بوده و در این زمان مقدار زیادی دانش محیط زیستی یاد گرفته است. طبیعی است هر کس دیگری هم جای ایشان بود یاد می‌گرفت! واقعیت این است که نه ایشان و نه کسانی که ایشان به سازمان محیط زیست آورد آدم‌های محیط زیستی نبودند. اکثراً مدیران ایشان آدم‌هایی غیر از متخصصان و فعالان محیط زیست بودند. مثلاً ایشان معاون وزارت صنایع را معاون آموزش سازمان محیط زیست کرد. وزارت صنعت و تربیت‌شدگان آن از بی‌توجه‌ترین مدیران کشور به محیط زیست هستند. چنین چیزی منطقی نیست و به نتیجه مطلوبی نخواهد رسید. من تفاوت جدی بین نگاه دولت‌ها به محیط زیست نمی‌بینم. منتها بعضی دولت‌ها زبانشان مقداری با طبیعت و محیط زیست مهربان‌تر بود. مانند دولت اصلاحات و دوره اول آقای روحانی که یک زبان مهربان‌تری داشتند. اما برخی دولت‌ها زبان تیزتری داشتند و علیه محیط زیست فعالیت تخریبی داشتند. دوره دوم دولت روحانی از بدترین دولت‌ها در ضدیت با محیط زیست در تاریخ انقلاب است. در کابینه این دولت به راحتی گفته می‌شود که مقالاتی که در مورد محیط زیست نوشته می‌شود فقط به درد نویسندگان آنها می‌خورد! حرفی را می‌زنند که ما در دولت احمدی‌نژاد می‌شنیدیم.

چشم‌انداز حفاظت از محیط زیست ایران را با نگاهی به وضعیتی که فعالان و کنشگران محیط زیست با آن مواجه هستند، چطور می‌بینید؟

شرایط محیط زیستی کشور می‌توان گفت از هر تهدیدی برای امنیت کشور خطرناک‌تر است. من اگر جای مسوولان ارشد نظام بودم هیچ اولویتی بالاتر از محیط زیست را برای حفاظت نظام جمهوری اسلامی در نظر نمی‌گرفتم. چون اگر این رفتارها ادامه پیدا کند در آینده مشکلات بسیار جدی از طبیعی تا اجتماعی و سیاسی گریبان جامعه ایران را خواهد گرفت. بحرانی‌تر شدن شرایط محیط‌زیست سبب خواهد شد در واقع بسیاری از روستاها تخلیه و تجمعات انسانی در حاشیه شهرها به وجود بیاید و طغیان این جمعیت به دلیل مشکلات ناشی از مهاجرت، بیکاری، کمبود امکانات زیستی و فساد می‌تواند مسائل امنیتی خطرناکی برای شهرها به وجود بیاورد. فرونشست زمین ایران را تهدید می‌کند. فرونشست به معنی از بین رفتن بسیاری از زیرساخت‌های کشور است. فجایعی که فرونشست زمین می‌تواند ایجاد کند از زلزله هم خطرناک‌تر و ویرانگرتر است. من فکر می‌کنم شاید باید درخواست اصلی را از مقام معظم رهبری داشته باشیم که ایشان با رهنمودهایشان به داد محیط زیست و سرزمین ایران برسند، چراکه دولت‌ها نشان دادند فارغ از اینکه از چه جناح سیاسی هستند فرقی در مدیریت سرزمین و حفاظت از محیط زیست با هم ندارند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها