شناسه خبر : 28702 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ردپای گوزن شمالی

اکونومیست در مورد درس‌های لیبرالیسم کانادایی برای جهان چه می‌گوید؟

آنچه کانادا برای لیبرالیسم انجام داده است در بسیاری از جهان منحصر به خودش است. با این حال عملکرد کانادا درس‌های فراوانی را برای ملت‌های غربی دارد. ملت‌هایی که خودشان را لیبرال می‌دانند و به لیبرالیسم معتقد هستند اما با چالش‌های فراوانی روبه‌رو شده‌اند. در ادامه بخش‌هایی از مقالات نشریه اکونومیست در مورد لیبرالیسم در کانادا و غرب و اینکه مدل کانادایی لیبرالیسم چه درس‌هایی برای جهان دارد را می‌خوانیم. مقالاتی که این گزارش برگرفته از آنهاست در شماره‌ای که اکونومیست برای 29 اکتبر تا 4 نوامبر 2016 و با عنوان «آزادی به شمال می‌رود» منتشر شد به چاپ رسیده‌اند.

آنچه کانادا برای لیبرالیسم انجام داده است در بسیاری از جهان منحصر به خودش است. با این حال عملکرد کانادا درس‌های فراوانی را برای ملت‌های غربی دارد. ملت‌هایی که خودشان را لیبرال می‌دانند و به لیبرالیسم معتقد هستند اما با چالش‌های فراوانی روبه‌رو شده‌اند. در ادامه بخش‌هایی از مقالات نشریه اکونومیست در مورد لیبرالیسم در کانادا و غرب و اینکه مدل کانادایی لیبرالیسم چه درس‌هایی برای جهان دارد را می‌خوانیم. مقالاتی که این گزارش برگرفته از آنهاست در شماره‌ای که اکونومیست برای 29 اکتبر تا 4 نوامبر 2016 و با عنوان «آزادی به شمال می‌رود» منتشر شد به چاپ رسیده‌اند.

مشعل آزادی کجاست؟

چه کسی مشعل آزادی را در غرب بالا نگه داشته است؟ قطعاً این فرد رئیس‌جمهور ایالات‌متحده آمریکا یعنی دونالد ترامپ نیست. چراکه فردی همچون دونالد ترامپ که وعده ساختن دیوار مکزیک را می‌دهد، معاهده‌های تجاری را بر هم می‌زند و روی واردات تعرفه می‌گذارد نمی‌تواند پرچمدار لیبرالیسم در غرب باشد. اگر هیلاری کلینتون رئیس‌جمهور ایالات‌متحده می‌شد احتمالاً رویکرد لیبرال‌تری نسبت به مهاجرت داشت. رویکردی که دونالد ترامپ آن را ندارد. اما حتی هیلاری کلینتون هم حمایت‌هایش از معاهده‌های تجاری را کنار گذاشته بود. بریتانیا نیز که سابقاً نگران مسائل مهاجرت و جهانی‌سازی بود و رویکردی لیبرال به مهاجرت و جهانی‌سازی داشت، از اتحادیه اروپا در جریان برگزیت خارج شد. در طرف دیگر آلمان قرار دارد. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان، درب‌های باز این کشور را در سال 2016 به سوی پناهندگان بست و سپس با مجموعه‌ای از مشکلات سیاسی روبه‌رو شد.

ترودو و لیبرالیسم

تجارت- فردا-  جلد نشریه اکونومیست در شماره مربوط به 29 اکتبر تا 4 نوامبر 2016. اکونومیست در این شماره خود به لیبرالیسم در کانادا و درس‌هایی که مدل کانادایی لیبرالیسم برای کشورهای جهان دارد پرداخت. عنوان روی جلد این شماره اکونومیست: «آزادی به شمال می‌رود:

در شرایطی که مجموعه‌ای از کسانی که برای جلوگیری از مهاجرت دیوار می‌سازند، درب‌های کشورشان را به روی پناهندگان می‌بندند و از معاهده‌های تجاری و سیاسی خارج می‌شوند، کانادا به عنوان یک استثنا مشعل لیبرالیسم را روشن نگه داشته است. کانادا کشوری است که سالانه حدود 300 هزار مهاجر را به مرزهای خود راه می‌دهد و با آغوش باز از آنها استقبال می‌کند. به عبارت دیگر کانادا هرسال به اندازه حدود یک درصد از جمعیتش مهاجر می‌پذیرد. این نسبت در کانادا از همه کشورهای بزرگ و ثروتمند دیگر بالاتر است و برای دو دهه است که کانادا در چنین وضعیتی قرار دارد. نخست‌وزیر فرهمند (کاریزماتیک) کانادا یعنی جاستین ترودو که از سال 2015 به نخست‌وزیری در این کشور رسید، در طول یک سال به 33 هزار پناهنده سوری خوشامد گفت که این عدد بسیار بیشتر از عددی از پناهندگان سوری است که طی این دوره به آمریکا راه داده شدند.

کانادا همچون آمریکای دونالد ترامپ به حمایت‌گرایی از تولید داخلی از طریق اعمال تعرفه روی کالاهای وارداتی روی نیاورده است و به عنوان یکی از حامیان بزرگ تجارت آزاد مشتاق است که کشورهای دیگر را نیز با خود همراه کند. جاستین ترودو سعی کرده است که رفتار دولتش را با مردم اصلاح کند و آزادی را به آنها برگرداند. در سال 2016 این احتمال می‌رفت که کانادا اولین کشور غربی باشد که مصرف حشیش را در سطح ملی قانونی اعلام کند.

تنها مدافع لیبرالیسم

کانادا شهرت کمتری از ایالات‌متحده دارد و نسبت به این کشور کمتر از خود بی‌پروایی نشان می‌دهد. همچنین کانادا نسبت به ایالات‌متحده اصلاً یک کشور آماده به جنگ و اهل نزاع نیست. کانادا را در جهان به عنوان دژ نجابت و شایستگی، تحمل و بردباری و عملکرد خوب می‌شناسند. چارلز دیکنز در سال 1842 به قاره آمریکا سفر کرد و در کانادا رهایی یافت. کشوری که چارلز دیکنز آن را این‌گونه توصیف می‌کند: «در کانادا احساس عمومی و بنگاه‌های خصوصی در کنار یک دولت سرحال، سالم و بی‌خطر وجود دارد؛ جایی که هیچ‌گونه تندمزاجی و هیجان‌زدگی در سیستم وجود ندارد.» امروزه کانادا تنها مدافع درست ارزش‌های لیبرالیسم است. در کنار کانادا کشورهای بسیاری وجود دارند که دم از لیبرالیسم و ارزش‌های آن می‌زنند اما هیچ‌کدام از آنها همچون کانادا به این ارزش‌ها احترام نمی‌گذارند و به آنها عمل نمی‌کنند. امنیت اجتماعی در کانادا بیشتر از ایالات‌متحده است. به نظر می‌رسد که کانادا در عصری که هیچ کشوری به ارزش‌های لیبرالیسم در عمل ایمان ندارد، به قهرمان لیبرالیسم بدل شده است.

تجارت- فردا-  روند سهم جمعیت غیربومی در کانادا به تفکیک محل تولد و برحسب درصد از کل جمعیت غیربومی. این نمودار در نشریه اکونومیست به چاپ رسیده است. کانادا کشوری است که بازترین خط‌مشی‌ها را در مورد مهاجرت در پیش گرفته است. رویکردی که این کشور را به بزرگ‌تری

ریشه ویژگی‌های کانادا

بسیاری از این خوبی‌ها و ویژگی‌های مثبتی که کانادا دارد از تاریخش سرچشمه می‌گیرد و همچنین از جغرافیای آن می‌آید و بنابراین این ویژگی‌ها را نمی‌تواند به کشورهای دیگر صادر کند. بنابراین نمی‌توان گفت کشورهای دیگر نیز باید لزوماً شبیه کانادا شوند زیرا هر کشوری ویژگی‌های مخصوص به خود را دارد. برای کشوری همچون کانادا که کشور همسایه‌اش ایالات‌متحده آمریکاست و آمریکا تنها کشور همسایه است که با آن مرز مشترک دارد و این مرز نیز با دیواری به اندازه آمریکا حفاظت شده است، راحت‌تر است که در مورد مساله مهاجرت نگرانی نداشته باشد. برای کشورهایی که در نزدیکی آنها بازارهای بزرگ وجود دارد، قدردانی از منافعی که تجارت برای آنها دارد راحت‌تر است. افرادی که به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا رای دادند ممکن است این رای خود را این‌گونه توجیه کنند که می‌خواستند دقیقاً چیزی شبیه به آنچه کانادا دارد را داشته باشند. اینکه بتوانند روی مهاجرت کنترل داشته باشند و از این آزادی برخوردار شوند که بتوانند در مورد معاهده‌های تجاری مذاکره کنند و توانایی مقابله به مثل را به دست آورند.

در استرس پوپولیسم

به‌رغم خوش‌شانسی‌هایی که کانادا داشته است، این کشور از استرس‌هایی که پوپولیسم را در کشورهای ثروتمند دیگر تغذیه کرده است رنج می‌برد. کانادا کاهش مشاغل کارخانه‌ای و همچنین راکد بودن درآمد برای بیشتر شهروندانش را تجربه کرده است. همچنین کانادا با ریسک افزایش نابرابری میان مردمش روبه‌رو است. به طوری که اگر نابرابری در این کشور بیشتر شود که احتمال آن نیز با توجه به شرایط کانادا وجود دارد و اگر درآمدها برای غالب شهروندان همین‌طور ثابت بماند، پوپولیسم به این کشور حمله خواهد کرد. همچنین ریسک دیگری که کانادا با آن مواجه است و می‌تواند لیبرالیسم را در این کشور به خطر بیندازد، این است که اندازه طبقه متوسط در کانادا در حال کاهش است و طبقه‌های ثروتمند و فقیر در حال رشد هستند. کانادایی‌ها همچنین نگران تروریسم نیز هستند. اگرچه تا به حال کانادا مورد حمله‌های بزرگ تروریستی قرار نگرفته است اما هیچ بعید نیست که در آینده چنین حملاتی به کانادا نیز انجام شود. بعضی از میانه‌روهای سیاسی کانادا که گرایش‌های راست و لیبرال دارند، به دلیل ترس از رخ دادن یکی از این حملات تروریستی بزرگ به کانادا، با رویکرد ترامپ در این مورد مخالفتی نمی‌کنند. به عبارت دیگر اگرچه کانادایی‌ها و سیاستمداران در این کشور با ترامپ مخالفت‌های زیادی دارند اما وقتی بحث حملات تروریستی و امنیت ملی در میان است دیگر مخالفتی با ترامپ نمی‌کنند و ترجیح می‌دهند به طور غیرمستقیم مواضع ترامپ را اگرچه ضدلیبرال است اما برای تامین امنیت، بپذیرند. اما سوال اینجاست که دیگر کشورهای غربی از کانادا چه می‌توانند یاد بگیرند؟ اینکه کانادا و لیبرالیسمی که در کانادا در جریان است چه درس‌هایی را برای دیگر کشورهای غربی دارد؟

درس‌های کانادا

تجارت- فردا-  تصویری از جاستین ترودو و طرفدارانش که در سال 2015 در کانادا به نخست‌وزیری رسید و از سال 2013 نیز رهبر حزب لیبرال کاناداست. نشریه اکونومیست ترودو را به عنوان فردی معرفی می‌کند که در دنیای امروز، مشعل آزادی را در دست دارد.

اولین درس کانادا برای دیگر کشورهای غربی این است که این کشور نه‌تنها به مهاجران و پناهندگان خوشامد گفته است و می‌گوید، بلکه سخت در تلاش است که آنها را با جامعه خود ادغام کند. در بسیاری از کشورها مردم و سیاستمداران ممکن است مخالفتی با ورود مهاجران و پناهندگان نداشته باشند و بسیاری از کشورها نیز ممکن است از کانادا درس بگیرند و اجازه دهند که مهاجران و پناهندگان از مرز آنها رد شده و وارد کشورشان شوند. اما نکته فقط این نیست که جریان مهاجرت آزاد شود بلکه درس بسیار بزرگی که کشورها باید از کانادا بگیرند این است که سعی کنند برای ادغام جمعیت مهاجر و پناهنده با جمعیت بومی‌شان تلاش کنند. کانادا از این منظر پرچمدار لیبرالیسم در غرب است که این تلاش را به خوبی انجام می‌دهد و در کانادا نسبت به کشورهای دیگر تلاش برای کاهش فاصله میان مهاجران و پناهندگان با مردم بومی بسیار بیشتر و قابل توجه‌تر است.

منشور حقوق و آزادی‌هایی که در کانادا وجود دارد علناً نشان می‌دهد که این کشور از میراث چندفرهنگی (Multicultural Heritage) برخوردار است. این‌طور نیست که همه کشورها بتوانند تنوع جمعیت را تحمل کنند و همانند کانادا هویت ملی خود را تعریف کنند. بلکه کانادا در این زمینه یک مورد منحصر به فرد است و از این نظر نیز با اصول و ارزش‌های لیبرالیسم سازگاری دارد. اینکه نژاد، مذهب و جنسیت اجازه نمی‌دهد که افراد در کانادا در برابر قانون متفاوت باشند و همه از حق یکسانی در برابر قانون برخوردار هستند.

کشورهای دیگر می‌توانند از کانادا یاد بگیرند که اگر می‌خواهند به اصول لیبرالیسم و ارزش‌های آن اتکا کنند باید چگونه با مهاجران رفتار کنند. کانادایی‌ها نه‌تنها مهاجران را به کشور خود راه داده‌اند، بلکه به آنها کمک کرده‌اند که شغل و مسکن پیدا کنند. سیستم خصوصی حمایت از پناهندگان در کانادا بسیار کارآمد عمل کرده است. در این سیستم گروه‌هایی از شهروندان مسوولیت حمایت از پناهندگان را در سال اول ورود آنها به کانادا بر عهده می‌گیرند و نه‌تنها به آنها کمک می‌کنند با اوضاع وفق پیدا کنند بلکه در مقیاس وسیع تشویق می‌کنند که به پناهندگان خوشامد بگویند. این سیستم تا حدی در کانادا کارآمد بود که عضو ارشد سازمان ملل در بخش مربوط به پناهندگان به کشورهای دیگر پیشنهاد کرد و از آنها خواست که این سیستم حمایت خصوصی از پناهندگان را در پیش بگیرند.

از گوزن شمالی پیروی کنید

دومین درسی که کشورها باید از کانادا بگیرند این است که همچون کانادا بدانند ریاضت مالی (Fiscal Austerity) چه موقع بیشتر از آنکه خوب باشد برای کشور مضر است. کانادا طی 20 سال گذشته مالیه عمومی خود را به صورت محافظه‌کارانه مدیریت کرده است. حالا که اقتصاد کانادا به کندی در حال رشد است، جاستین ترودو می‌تواند از طریق اختصاص دادن پول بیشتر به زیرساخت‌ها به رشد اقتصادی کمک کند. دولت جاستین ترودو مالیات‌ها را برای طبقه متوسط کاهش داده است و برای جبران کاهش درآمدهای خود در نتیجه این کاهش مالیات، نرخ‌های مالیات را برای طبقه با درآمد بالا زیاد کرده است. البته طبق گفته مدیر ارشد صندوق بین‌المللی پول، این خط‌مشی‌های اقتصادی می‌توانند ماهیت ویروسی به خود بگیرند.

کانادا درس دیگری نیز برای کشورهایی که می‌خواهند مدافع لیبرالیسم باشند دارد. درسی در این باره که یک کشور چگونه می‌تواند از مردمش در برابر خطرات جهانی‌سازی مراقبت کند. جهانی‌سازی یکی از ارزش‌های لیبرالیسم است اما می‌تواند خطراتی را نیز برای مردم کشورها داشته باشد و کانادا به کشورها یاد می‌دهد که چگونه نگذارد این خطرها برایشان مشکل‌ساز شوند. کانادا در مقایسه با ایالات‌متحده آمریکا، با سیستم سلامت که به طور دولتی تامین مالی می‌شود ترس از دست دادن شغل را کاهش داده است. همچنین کانادا حمایت مالی بیشتری را از مردمش می‌کند و در آموزش آنها هزینه‌های بیشتری را متحمل می‌شود. خط‌مشی برابرسازی (Equalization) کانادا به دولت‌های محلی و منطقه‌ای این امکان را می‌دهد که خدمات عمومی را به طور یکنواخت در سراسر کانادا به مردم ارائه کنند.

مهم‌ترین درس

شاید مهم‌ترین درس خط‌مشی‌های کانادا برای کشورهای جهان این باشد که ترکیبی از این خط‌مشی‌ها یعنی مواضع لیبرال داشتن در مورد تجارت مهاجرت و حمایت از بازندگان جهانی‌سازی، فرمول میانه‌روهای لیبرال هنوز هم کار می‌کند، البته اگر سیاستمداران بخواهند که این فرمول را به کار گیرند. جاستین ترودو و کابینه‌اش به‌جای اینکه در برابر مخالفت‌های چپ‌گرایان به خط‌مشی‌های لیبرالی‌شان پایان دهند رویکرد میانه‌رو را در پیش گرفتند.

کانادا بسیار از چیزی که آن را عالی می‌نامیم فاصله دارد. به طوری که همین حالا نسبت به ایالات‌متحده آمریکا فقیرتر و دارای بهره‌وری کمتر است و همچنین اقتصاد کانادا نسبت به آمریکا خلاقیت کمتری دارد. اگرچه کانادا یکی از قهرمانان تجارت آزاد بین‌المللی است اما هنوز موانعی بر سر راهش قرار دارند که باید آنها را از مسیر بردارد. موانعی که از جنس محدودیت‌های تجاری در منطقه آمریکای شمالی هستند. برای بسیاری از لیبرال‌ها، تاکید کانادا بر صلح، نظم و حاکمیت خوب که ریشه در قانون اساسی این کشور دارد، بدون تزریق فردگرایی آمریکایی ناکافی است. به عبارت دیگر بسیاری از لیبرال‌ها بر این عقیده‌اند که کانادا یک چیز کم دارد تا بتواند پرچمدار لیبرالیسم باشد و آن فردگرایی آمریکایی است. اما در حال حاضر باید گفت جهان به کانادا مدیون است چراکه در جهان امروز، بدون کانادا، لیبرالیسم جایی برای سفر به آنجا و احساس امنیت کردن در آن نداشت. 

دراین پرونده بخوانید ...