شناسه خبر : 27724 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

معیارتورم

نگاهی به شاخص‌های مختلف قیمت و دلالت‌های آ‌نها

تورم یکی از مولفه‌هایی است که در دنیای مدرن، اقتصادها با آن شناخته می‌شوند. از نظر اقتصاد کلان این متغیر به صورت یک افزایش در سطح عمومی قیمت‌ها تعریف می‌شود و در یک شمای کلی با بیکاری و تولید ناخالص داخلی و دیگر متغیرها، ارتباط تنگاتنگی دارد. نباید فراموش کرد که این متغیر علاوه بر اهمیت اقتصادی‌اش، از حساسیت‌های اجتماعی بالاتری نیز برخوردار است.

 سیدمحمدامین طباطبایی: تورم یکی از مولفه‌هایی است که در دنیای مدرن، اقتصادها با آن شناخته می‌شوند. از نظر اقتصاد کلان این متغیر به صورت یک افزایش در سطح عمومی قیمت‌ها تعریف می‌شود و در یک شمای کلی با بیکاری و تولید ناخالص داخلی و دیگر متغیرها، ارتباط تنگاتنگی دارد. نباید فراموش کرد که این متغیر علاوه بر اهمیت اقتصادی‌اش، از حساسیت‌های اجتماعی بالاتری نیز برخوردار است. به این معنی که افزایش قیمت‌ها که حتی ممکن است لزوماً به معنی تورم نباشد می‌تواند موضوعی جنجالی برای گفت‌وگو در جامعه قلمداد شود. در واقع متغیرهای اقتصاد کلان، همچون تورم، جزئی از زندگی روزانه مردم محسوب می‌شود.

هنگامی‌که چنین متغیری از چنین اهمیت بالایی برخوردار است باید به این فکر کرد که چگونه می‌توان آن را محاسبه کرد. به طور کلی هدف از ساختن یک شاخص قیمت خلاصه کردن قیمت کالاها و خدمات مختلف موجود در اقتصاد در یک عدد در طول زمان است. به لحاظ تئوریک می‌توان در ابتدا یک اقتصاد فرضی را در نظر گرفت. در یک اقتصاد فرضی که در آن فقط یک کالا وجود دارد، ساختن چنین شاخصی کار بسیار ساده‌ای است. در واقع قیمت این کالا همان شاخص قیمت نیز خواهد بود. این در حالی است که ساختن چنین شاخصی در دنیای واقعی با هزاران هزار کالا و خدمات مختلف کار چندان ساده‌ای نخواهد بود.

 بد نیست بدانیم که در ساختن یک شاخص قیمت باید سه مولفه را در اختیار داشته باشیم. اولین مولفه، اطلاعات لازم در مورد قیمت کالاها و خدمات مختلف است. دومین مولفه، وزنی است که به هر یک از این کالاها و خدمات مختلف داده می‌شود. در اینجا، یک راه ساده این است که به تمام گروه‌های کالایی وزن یکسان داده شود اما این راه چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. در واقع برای استخراج این وزن‌ها از داده‌های مربوط به بررسی بودجه خانوار استفاده می‌شود. به این ترتیب به گروه‌های کالایی که سهم بیشتری در مخارج خانوارها دارند، وزن بیشتری داده می‌شود. مولفه سوم نیز به کار بردن فرمولی است که دو مولفه قبلی را با یکدیگر ترکیب می‌کند و آنها را به صورت یک عدد نشان می‌دهد که به آن شاخص قیمت می‌گویند. بر همین اساس، آنچه در ادامه می‌آید خلاصه‌ای از معرفی انواع شاخص‌ها، نحوه محاسبه آنها و همچنین دلالت‌های تجربی مربوط به مشاهده و اندازه‌گیری آنهاست. درهرقسمت علاوه بر معرفی شاخص یادشده، گریزی هم به آمارهای موجود درمورد ایران زده شده است که در قالب نمودار مشخص شده‌اند.

تجارت فردا-  شاخص بهای تولید‌کننده در ایران (1390-100)

شاخص قیمت مصرف‌کننده

یکی از معروف‌ترین شاخص‌هایی که در محاسبه شاخص قیمت مورد استفاده قرار می‌گیرد، شاخص قیمت مصرف‌کننده است. در یک نگاه کلی، جمع‌آوری قیمت خرده‌فروشی کالاها و خدمات مورد مصرف خانوارها به منظور محاسبه شاخص قیمت کالا و خدمات مصرفی خانوار انجام می‌گیرد. به لحاظ تعریف شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی معیار سنجش تغییرات قیمت کالاها و خدماتی است که به مصرف خانوارها می‌رسد و البته مهم‌ترین ابزار اندازه‌گیری میزان تورم قیمت‌ها در اقتصاد کشور است. این کالاها و خدمات، علاوه بر پوشش اقلام مصرفی، مهم‌ترین اقلام غیرمصرفی سبد هزینه خانوار را نیز در برمی‌گیرد. این شاخص کاربردهای مختلفی را دربرمی‌گیرد که از آن جمله می‌توان به برآورد قدرت خرید پول کشور، اندازه‌گیری روند درآمد و هزینه واقعی خانوارها، تعدیل مزد و حقوق‌ها، برآورد حساب‌های ملی به قیمت ثابت و... اشاره کرد.

شاخص بهای تولیدکننده

در ادامه شاخص‌ها می‌توان به شاخص بهای تولیدکننده اشاره کرد. شاخص بهای تولیدکننده یا شاخصی مانند شاخص بهای مصرف‌کننده از جمله شاخص‌های قیمتی است که در بررسی روند سطح قیمت‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد. این شاخص، یکی از معیارهایی است که به منظور سنجش عملکرد اقتصادی، از سطح عمومی قیمت‌ها محاسبه و منتشر می‌شود. از همین‌رو، تاثیر قابل‌توجهی بر تصمیم‌گیری صاحبان صنایع، سرمایه‌گذاران و حتی سیاستمداران خواهد داشت. به طورکلی می‌توان گفت هدف از محاسبه شاخص بهای تولیدکننده، اندازه‌گیری تغییرات قیمت‌هایی است که تولیدکنندگان در ازای فروش کالاها و خدمات خود دریافت می‌کنند. به عبارت دیگر این شاخص، قیمت کالاها در کارخانه و مبدأ تولید را در نظر می‌گیرد. این شاخص به صورت یک شاخص وزنی از قیمت عمده‌فروشی کالاها یا قیمت‌های تولیدکننده محاسبه می‌شود؛ به همین دلیل برخی شاخص بهای تولیدکننده را شاخصی می‌دانند که روندهای قیمتی در بازارهای عمده‌فروشی، صنایع تولیدی و بازار کالاها را منعکس می‌کند. اما نکته اصلی درباره اهمیت این شاخص در اقتصاد است. در ادبیات اقتصادی از این شاخص به عنوان یک شاخص پیشتاز یا پیش‌نگر یاد می‌شود؛ به این معنی که با بررسی این شاخص می‌توان از سطح تغییر قیمت‌ها در بازار کالا و خدمات مصرفی یا تورم اطلاع کسب کرد. به بیان دیگر، هر افزایش یا کاهش قیمت در شاخص بهای تولیدکننده با یک وقفه زمانی در شاخص بهای مصرف‌کننده نیز مشاهده می‌شود. از این‌رو از تغییرات شاخص بهای تولیدکننده به عنوان پیشگویی برای تورم یاد می‌کنند. علاوه بر این، شاخص بهای تولیدکننده روند تغییرات قیمت‌ها را از دیدگاه تولیدکننده و خریدار در بخش‌های مختلف اقتصادی یعنی کشاورزی، صنعت و خدمات نشان می‌دهد.

شاخص بهای صادراتی

شاخص دیگر، شاخص بهای کالاهای صادراتی است. این شاخص تغییرات سطح عمومی قیمت کالاهای غیرنفتی صادراتی را نشان می‌دهد. نحوه تعیین این شاخص هم به این صورت است که قیمت ارزی کالاهای صادرشده را به قیمت ارز کشور مورد نظر (برای مثال ریال) تبدیل می‌کنند و تغییرات این شاخص، نمایانگر تغییرات قیمت کالاهای صادرشده در بازارهای جهانی و نوسانات نرخ ارز است. این شاخص دلالت‌های جالبی را برای ما فراهم می‌کند. برای نمونه، افزایش شاخص کالاهای صادراتی به این معناست که قیمت تمام‌شده کالای صادراتی افزایش یافته است و این موضوع در نهایت منجر به کاهش قدرت رقابت‌پذیری کالاهای صادراتی در بازار داخلی و کاهش میزان سودآوری صادرات است. بر اساس ادبیات اقتصادی واضح است که نرخ ارز بر این شاخص تاثیر قابل توجهی خواهد داشت، چراکه هر چه نرخ تورم افزایش می‌یابد هزینه‌های تولید یک محصول هم افزایش می‌یابد و به تبع آن، قیمت تمام‌شده کالا نیز بالا می‌رود. با افزایش قیمت تمام‌شده کالا، حاشیه سود تولیدکنندگان و صادرکنندگان نیز بالطبع کاهش خواهد یافت.

روش‌های محاسبه شاخص

همان‌طور که گفته شد شاخص قیمت مصرف‌کننده، شاخصی از قیمت کالاها و خدمات خریداری‌شده توسط خانوارهاست، که به طور مستقیم یا غیرمستقیم برای تامین نیازها و خواسته‌هایشان مورد استفاده قرار می‌گیرد. تغییرات این شاخص، معیاری از نسبت یا درصد تغییر در مجموعه‌ای از قیمت‌ها طی یک دوره زمانی است. اگر به ادبیات اقتصاد کلان نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد که بخش قابل توجهی از ادبیات اقتصادی مرتبط با شاخص‌های قیمت سعی در پاسخ به دو پرسش داشته‌اند. اول اینکه چه مجموعه‌ای از قیمت کالاها باید توسط یک شاخص در برگرفته شود و دوم اینکه چه روشی برای میانگین‌گیری تغییرات قیمت مناسب‌تر است.

بر همین اساس می‌توان گفت طی صد سال گذشته انواع مختلفی از فرمول‌های ریاضی برای محاسبه شاخص قیمت پیشنهاد شده است. طیف وسیع و فراگیری از شاخص‌های قیمت، از طریق تعریف شاخص بر اساس هزینه کل خرید یک مجموع ثابت از مقادیر کالاها و خدمات یا همان سبد مصرفی طی یک دوره زمانی معین تهیه می‌شوند. این روش به دو گونه بسیار معروف محاسبه می‌شود که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد. یکی شاخص قیمت لاسپیرز و دیگری شاخص قیمت پاشه. لازم به یادآوری است که به لحاظ ریاضی، این شاخص‌ها بر اساس نظریه‌های شاخص عددی و بر این مبنا که فرض می‌شود بردار مقادیر، مستقل از بردار قیمت‌هاست ساخته می‌شوند. این در حالی است که در رویکرد اقتصادی، بردار مقادیر در هر دوره به وسیله تابع ترجیحات مصرف‌کننده و بردار قیمت‌ها در همان دوره تعیین می‌شود. پیش از اینکه این دو شاخص تمایزی داشته باشند، ابتدا به صورت شاخص هزینه‌های زندگی و با فرض رفتار بهینه مصرف‌کننده عقلایی از طریق نسبت حداقل هزینه مورد نیاز برای به دست آوردن سطح مشخصی از مطلوبیت یا رفاه مقید به یکسری قیود به دست می‌آمده است به عبارت دیگر، شاخص هزینه زندگی برای کل جامعه با توجه به سطح مطلوبیت دلخواهی که تامین‌کننده هزینه‌های خانوارها باشد، حاصل می‌شود. حال بسته به آنکه ملاک ما دوره حاضر یا دوره‌های دیگر باشد، می‌توان تمایز دو شاخص یادشده یعنی لاسپیرز و پاشه را درک کرد که البته از پیچیدگی‌های فنی آنها عبور می‌کنیم.

تجارت فردا-  شاخص بهای کالاهای صادراتی در ایران (1390-100)

از طرف دیگر از آنجا که موسسات آماری، قادر نیستند شاخص‌های قیمت را با فرض تولید بردارهای قیمت و مقدار در سطح خانوار محاسبه کنند از این‌رو فرمول‌های شاخص به گونه‌ای تعریف می‌شوند که صرفاً به نسبت قیمت‌ها و سهم‌های هزینه‌ای در سطح ملی وابسته باشند. برای دستیابی به این امر شاخص‌های یادشده را به صورت سهم‌های هزینه‌ای خانوار بازنویسی می‌کنند. به طور دقیق‌تر اگر بحث کنیم، می‌توان گفت مقایسه دو فرمول لاسپیرز و پاشه، تفاوت بین دو روش محاسبه را مشخص می‌کند. در هر دو روش، قیمت‌های سال مورد نظر در صورت کسر و قیمت‌های سال پایه در مخرج کسر منظور می‌شود. در روش لاسپیرز، مقادیر تولید سال پایه به ‌صورت ضریب؛ اما در روش پاشه برای مقادیر صورت و مخرج، مقادیر سال مورد نظر به کار می‌رود. به علاوه شاخص لاسپیرز از نظر محاسباتی این حسن را دارد که اگر فقط قیمت‌های هرسال جمع‌آوری شود، می‌توان مقدار شاخص را محاسبه کرد؛ در حالی که برای شاخص پاشه باید هر سال هم قیمت و هم مقدار تولید و مصرف کالاها را جمع‌آوری کرد. همچنین باید متذکر شد که از لحاظ نظری شاخص لاسپیرز افزایش قیمت‌ها را بیشتر از حد و شاخص پاشه افزایش قیمت‌ها را کمتر از حد نشان می‌دهند. دلیل این امر آن است که در شاخص لاسپیرز سبد کالاها یا مقدار کالاهای سال پایه، به ‌عنوان وزن مورد استفاده قرار می‌گیرد. البته علاوه بر این دو روش می‌توان به روش فیشر نیز اشاره کرد که در آن برای محاسبه شاخص قیمت‌ها از میانگین هندسی شاخص‌های لاسپیرز و پاشه استفاده می‌شود.

شکاف تورمی

یکی دیگر از مواردی که هنگام محاسبه تورم و شاخص‌های قیمت باید به آن توجه داشت، مفهوم شکاف تورمی است که به طور خلاصه به این اشاره دارد که دهک‌های مختلف درآمدی، تورم‌های مختلفی را تجربه می‌کنند. بدین معنی که در سبد کالایی که به عنوان نمونه برای محاسبه شاخص قیمت در نظر گرفته شده است، گهگاه اقلامی وجود دارد که نوسانات قیمت آ‌نها با اثرهای جانشینی بیشتری برای دهک‌های پایین درآمدی همراه خواهد بود. دلالت این پدیده این است که اقشار ضعیف‌تر ناچار به حذف برخی اقلام مصرفی ضروری درنتیجه افزایش تورم خواهد شد. درحالی که اقشار پردرآمد راحت‌تر می‌توانند ریسک‌های ناشی از این قبیل نوسانات تورمی را تاب بیاورند. به طور کلی بر اساس مبانی نظری، سه عامل تفاوت در هزینه خانوارها، تفاوت در الگوی مصرف خانوارها و در نهایت تفاوت در تغییر قیمت کالاها، سبب می‌شود تا این شکاف صفر نشود. تغییر در توزیع هزینه، درآمد خانوارها، الگوی مصرف و قیمت نسبی کالاها، خود متاثر از متغیرهای متعدد اقتصاد کلان است. البته باید توجه داشت که عوامل دیگری همچون سیاست‌های مالی، پولی، تجاری و ارزی و... هریک به طریقی توزیع درآمد، الگوی مصرف خانوارها و قیمت‌های نسبی را تحت تاثیر خود قرار داده و این شکاف را به نفع یا ضرر یک گروه خاص از خانوارها خواه ثروتمند خواه فقیر تغییر خواهد داد.

همچنین در مورد این پدیده علاوه بر نکات نظری باید به مطالعات تجربی نیز اشاره کرد. مبانی تجربی این رویکردها بیشتر به نیمه دوم قرن بیستم بازمی‌گردد جایی که پس از جنگ جهانی دوم اولین جرقه‌های مطالعات تجربی درباره روش‌های نظری ارائه‌شده در طول سالیان قبل از آن زده شد. پس از آن به طور مشخص این مبانی در دهه 1980 و 1990 میلادی مورد آزمایش قرار گرفت. نکته قابل توجه اکثر این مطالعات تجربی این بود که به ما یادآور شد شاخص لاسپیرز غالباً نشان‌دهنده الگوی مصرف خانوارهای دارای درآمد متوسط به بالاست. به عبارت دیگر، الگوی مصرف خانوارهای با درآمد بالاتر، الگوی مصرف مورد نظر برای محاسبه در جامعه است. برای مثال در یکی از این مقالات به نقد و بررسی نتایج بررسی نحوه محاسبه هزینه زندگی پرداخته شده است. این مطالعه ضمن اشاره به مساله تخمین بیش از حد در مساله شاخص قیمت مصرف‌کننده نشان می‌دهد که وزن‌های مورد استفاده برای این شاخص در برخی کشورها مانند ایالات‌متحده به الگوی مصرف دهک‌های بالایی جامعه نزدیک است. هرچقدر از دهک‌های بالا فاصله می‌گیریم اما تفاوت‌های قیمتی و به تبع آن میزان تورمی که دهک‌های پایین‌تر تجربه می‌کنند، بیشتر خود را نشان می‌دهد.

نکته پایانی

درنهایت باید گفت تورم مساله‌ای است که همواره مورد توجه کشورهای مختلف بوده است و زمینه تحرکات و ناآرامی‌های اجتماعی را در برخی کشورها به وجود آورده است. یکی از مسائل مهمی که پیرامون تورم وجود دارد، مساله تفسیر شاخص‌ها و دلالت‌های آنهاست. همان‌طور که در قسمت شکاف تورمی نیز به آن اشاره شد، میزان واقعی تورمی است که دهک‌های مختلف درآمدی تحمل می‌کنند. از همین‌روست که شاخص‌های مختلف با روش‌های مختلف سعی در محاسبه هرچه دقیق‌تر این آمار و ارقام دارند تا تصویر بهتری از آنچه در دنیای پیرامون ما می‌گذرد، ارائه دهند. اما آنچه مشخص است، شاخص‌ها و رویکردهای یادشده چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ تجربی، طی یک قرن گذشته مرتباً مورد مطالعه و در معرض آزمون قرار گرفته‌اند و تا حد خوبی نیز توضیح‌دهنده دنیای واقع بوده‌اند. بنابراین می‌توان به روش‌شناسی مورد استفاده در آنها تا حد قابل قبولی اعتماد کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها