شناسه خبر : 27554 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تشدید تورم

نقش سیاستگذار در فزونی نرخ تورم چیست؟

بزرگ‌ترین دستاورد علم اقتصاد تاکنون چه بوده است؟ دکتر مسعود نیلی در سخنرانی خود در هفتمین همایش سیاست‌های پولی و چالش‌های بانکداری و تولید عنوان کرد که در برابر چنین پرسشی بی‌درنگ به «ریشه‌کن کردن تورم» اشاره می‌کند؛ اتفاقی که ظرف کمتر از 20 سال اخیر رخ داده است و حالا دیگر تورم دورقمی جز معدود اقتصادهای بحران‌زده و توسعه‌نیافته در جایی دیده نمی‌شود.

رضا طهماسبی: بزرگ‌ترین دستاورد علم اقتصاد تاکنون چه بوده است؟ دکتر مسعود نیلی در سخنرانی خود در هفتمین همایش سیاست‌های پولی و چالش‌های بانکداری و تولید عنوان کرد که در برابر چنین پرسشی بی‌درنگ به «ریشه‌کن کردن تورم» اشاره می‌کند؛ اتفاقی که ظرف کمتر از 20 سال اخیر رخ داده است و حالا دیگر تورم دورقمی جز معدود اقتصادهای بحران‌زده و توسعه‌نیافته در جایی دیده نمی‌شود. با این حال در کشور ما تورم همواره دو رقمی و بالا بوده است. نرخ متوسط 20درصدی تورم در طول چند دهه گذشته، یکی از شاخصه‌های اقتصاد ایران است. در تاریخ چند دهه اقتصاد ایران یک چرخه زمانی از افزایش و کاهش درآمد نفت تکرار شده که نتیجه آن یا یکی از نتایج آن افزایش تورم بوده است. زمانی که قیمت نفت و به تبع آن درآمدهای دولت افزایش می‌یابد، تمایل دولت به خرج کردن امکان عملی پیدا می‌کند. در نتیجه، بودجه که همبستگی بالایی با درآمدهای نفتی دارد، متورم می‌شود. در نتیجه ابتدا دولت به تعهدات بلندمدت با کلنگ‌زنی پروژه‌های عمرانی یا استخدام کارکنان جدید می‌افزاید که مجموع این تعهدات و اقدامات دولت، رشد پایه پولی و به دنبال آن نقدینگی را به دنبال دارد و نتیجه محتمل آن تورم است. اما قیمت نفت در بازارهای جهانی روندی نوسانی دارد و پس از اینکه مدتی، کوتاه یا بلند، فزاینده است، با تعدیل‌ها و اصلاحاتی که توسط بازیگران بازار صورت می‌گیرد، کاهش می‌یابد. اینجاست که دولت برای ایفای تعهدات بلندمدتی که برای خود ایجاد کرده بود، دچار مشکل مالی می‌شود که حاصل آن کسری بودجه است. کسری بودجه باعث می‌شود بدهی دولت به بانک مرکزی یا به طور غیرمستقیم، بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی افزایش پیدا کند که برآیند این اتفاقات هم باز افزایش پایه پولی و حجم نقدینگی است که نتیجه‌اش تورم است. اینکه اقتصاد ایران مزمن‌ترین تورم تاریخ دنیا به میزان متوسط نزدیک به 20 درصد را به خود اختصاص داده، نتیجه همین فرآیند است. عمده چالش‌های اقتصاد ایران از جمله تورم، ریشه در کسری بودجه دولت دارند. فارغ از اختلاف‌نظرهایی که ممکن است اقتصاددانان برپایه نظرات بزرگانی چون کینز یا فریدمن در مورد ریشه تورم داشته باشند، تردیدی نیست که سیاستگذار ایرانی بدون کوچک‌ترین توجهی به این نظرات بنیادی اقتصاد و عموماً بر پایه مسائل سیاسی و پوپولیسم قدرتمند موجود در سپهر سیاسی ایران، قابلیت دامان زدن به تورم موجود را دارد. ضمن اینکه کمتر پیش آمده است که کاسته شدن از نرخ تورم به واسطه سیاست‌های پولی دولت باشد، نمونه متاخر آن تک‌رقمی شدن در سال 1389 که علت آن سیاست‌های انقباضی و سه‌قفله شدن منابع بانک مرکزی با تصمیمات طهماسب مظاهری، رئیس‌کل وقت بود که دولت تداوم حضورش را تاب نیاورد. در بقیه موارد معمولاً عوامل روانی و ثبات نسبی سیاسی و اقتصادی بوده که برای کوتاه‌مدت نرخ تورم را کاسته است. نقدینگی در اقتصاد ایران، چه پول و چه شبه‌پول، دائم روندی فزاینده دارد؛ تنها سرعت آن است که کمتر و بیشتر شده است. معمولاً سیاستگذار همیشه میراث تورم بالا را برای نفر بعدی باقی می‌گذارد، چون تا توانسته در تنور نقدینگی دمیده است. مانند حالا که چند سالی است نقدینگی بسیار بسیار افزایش یافته و هنوز در نرخ تورم خودش را نمایان نکرده است. دولت فعلی باید خوش‌شانس باشد اگر بتواند این آتش را همچنان زیرخاکستر نگه دارد، که بسیار بعید است، تورم ونزوئلایی شاید نزدیک باشد. 

دراین پرونده بخوانید ...