شناسه خبر : 27252 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ترس از ‌فردا

چرا جامعه ایران نگران آینده است؟

دولتمردان گاه با لبخندی ملیح و امیدوار و گاه با کمی تلخی به مردم هشدار می‌دهند که نگران آینده قیمت ارز و خانه و سکه نباشند چراکه افزایش قیمت‌ها حباب است و ترکیدن این حباب خریداران را متضرر می‌کند. مردم اما راه خودشان را می‌روند. آنها نگران آینده‌اند. پس ساعت‌ها در صف خرید سکه و دلار می‌مانند و حتی ساعت‌ها صف می‌کشند برای خرید خودرو ثبت‌نام کنند. آنها نگران ارزش دارایی‌هایی هستند که جهش یک‌شبه ارز یا بازگشت تحریم‌ها، مدام از ارزش آنها می‌کاهد.

مرضیه محمودی: دولتمردان گاه با لبخندی ملیح و امیدوار و گاه با کمی تلخی به مردم هشدار می‌دهند که نگران آینده قیمت ارز و خانه و سکه نباشند چراکه افزایش قیمت‌ها حباب است و ترکیدن این حباب خریداران را متضرر می‌کند. مردم اما راه خودشان را می‌روند. آنها نگران آینده‌اند. پس ساعت‌ها در صف خرید سکه و دلار می‌مانند و حتی ساعت‌ها صف می‌کشند برای خرید خودرو ثبت‌نام کنند. آنها نگران ارزش دارایی‌هایی هستند که جهش یک‌شبه ارز یا بازگشت تحریم‌ها، مدام از ارزش آنها می‌کاهد.

مردم یاد گرفته‌اند یک‌تنه گلیمشان را از آب بیرون بکشند. حتی اگر این رفتارهای فردگرایانه همه را متضرر کند، اما بر اساس نظریه بازی هر کسی می‌خواهد آن فردی نباشد که در این بازی کَلک می‌خورد و احساس بلاهت می‌کند.

 شاید بتوان حال این روزهای جامعه ایران را در قالب نظریه بازی و معمای زندانی بررسی کرد. ماجرا این است که «پلیس دو مظنون را دستگیر و از آنها تک‌به‌تک برای جمع‌آوری مدرک بازجویی می‌کند. اگر اولی علیه دیگری شهادت دهد و نفر دوم سکوت کند، مظنون اول آزاد می‌شود و دیگری یک سال به زندان می‌رود. اگر هر دو در بازجویی سکوت کنند، هرکدام یک ماه آب ‌خنک می‌خورند و اگر علیه هم شهادت دهند، هر دو سه ماه زندان می‌روند.» اینکه بین خیانت یا سکوت کدام را انتخاب کنیم بستگی به شناخت و میزان اعتماد ما به طرف مقابل دارد. اگر اعتماد وجود داشته باشد هر دو سکوت می‌کنند و یک ماه می‌روند زندان و اگر نباشد هر دو، طرف مقابل را لو می‌دهند و سه ماه می‌روند پشت میله‌ها. اما همه سعی می‌کنیم «ما» آن فردی نباشیم که یک سال پشت میله‌ها می‌مانیم و شاهد آزادی طرف مقابلیم. مردم در یک جامعه درگیر مشکل، مانند کسانی عمل می‌کنند که در گرداب گیر کرده و هریک برای نفس گرفتن دستش را روی شانه دیگری می‌گذارد تا کمی بالاتر بیاید؛ غافل از اینکه دیگری را با این کار به پایین هل داده است. در این بازی تکرارشونده در جامعه، تنها بخشی از بازی میان شهروندان و مردم نگران در جریان است. اما کمی بالاتر باید دید مجموعه حاکمیت در این نگرانی چه سهمی دارد؟ چگونه به این نگرانی دامن زده و چگونه می‌تواند این نگرانی را کاهش دهد؟

شاخص‌های اقتصادی نشان می‌دهد نه وضعیت اقتصادی امروز بدتر از زمان جنگ است و نه سایه تحریم‌ها نگران‌کننده‌تر از آن زمان است. اما برخی تجربه‌های تلخ و تصمیم‌های اشتباه سبب شده تا مردم به دولتمردان اعتماد نکنند. دولتمردان و مسوولان هر بار در هنگام بحران، وعده داده‌اند که شرایط بدتر نمی‌شود و بهتر می‌شود. اما شرایط به کرات نه‌تنها بهتر نشده که بدتر شده. رئیس‌جمهور بارها گفته مردم نگران قیمت دلار نباشند. اما مردم ظرف کمتر از یک ماه دریافتند که باید نگران قیمت دلار باشند! چنین تجربیاتی سبب شده اعتماد عمومی کاهش یابد و سرمایه اجتماعی فرسوده شود. به همین دلیل می‌توان گفت بحران اصلی جامعه ایران نه اقتصاد، بلکه کاهش سرمایه و اعتماد اجتماعی است.

مردمی که ساعت‌ها در صف خرید سکه و دلار خودرو می‌مانند، معمولاً مشکل اقتصادی ندارند. بلکه نگران شرایطند چراکه حاکمیت آینده روشن و افق مشخصی پیش روی آنان ترسیم نکرده است. 

دراین پرونده بخوانید ...