شناسه خبر : 25792 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جنگ بعدی

خطر فزاینده کشمکش قدرت‌های بزرگ

چگونه تغییر در تکنولوژی و ژئوپولتیک دوباره این خطر را ایجاد می‌کند؟ در 25 سال گذشته جنگ جان عده زیادی را گرفته است. اما حتی با شدت گرفتن نزاع مذهبی و داخلی در سوریه، آفریقای مرکزی، افغانستان و عراق، درگیری ویرانگر بین قدرت‌های بزرگ جهان غیرقابل ‌تصور نیست.

 ترجمه: الهام شیرمحمدی

چگونه تغییر در تکنولوژی و ژئوپولتیک دوباره این خطر را ایجاد می‌کند؟ در 25 سال گذشته جنگ جان عده زیادی را گرفته است. اما حتی با شدت گرفتن نزاع مذهبی و داخلی در سوریه، آفریقای مرکزی، افغانستان و عراق، درگیری ویرانگر بین قدرت‌های بزرگ جهان غیرقابل ‌تصور نیست. دیگر این‌گونه نیست. هفته پیش پنتاگون استراتژی جدید دفاع ملی خود را منتشر کرد که در فهرست تهدیدهای اصلی آمریکا چین و روسیه را بالاتر از نیروهای تکفیری قرار داده است. این هفته فرمانده ارتش بریتانیا نسبت به حمله روسیه هشدار داد. حتی اکنون آمریکا و کره شمالی بسیار به نزاعی نزدیک‌اند که خطر کشاندن چین به جنگ یا تشدید آن تا فاجعه هسته‌ای را در پی دارد.

طبق گزارش ویژه این هفته ما درباره آینده جنگ، تغییرات بزرگ و بلندمدت در ژئوپولتیک و تکثیر تکنولوژی‌های جدید تسلط نظامی فوق‌العاده آمریکا و متحدانش را که مدت‌ها از آن برخوردار بوده‌اند از بین می‌برد. کشمکشی که مقیاس و شدت آن از زمان جنگ جهانی دوم بی‌سابقه باشد بار دیگر محتمل است. اما جهان آماده آن نیست.

افسون جنگ

احتمال خطر جدی جنگ در شبه‌جزیره کره در سال جاری وجود دارد. دونالد ترامپ قول داده جلوی کیم‌جونگ‌اون، رهبر کره شمالی را نسبت به حمله به آمریکا با موشک‌های بالستیک هسته‌ای بگیرد، قابلیتی که آزمایش‌های اخیر نشان می‌دهد اگر آماده نباشد ممکن است طی چند ماه به آن دست یابد. در میان سایر طرح‌های احتمالی، پنتاگون در حال بررسی حمله پیشگیرانه و ناتوان‌کننده علیه سایت‌های هسته‌ای کره شمالی است. برخلاف اعتماد پایین به موفقیت چنین حمله‌ای، اگر رئیس‌جمهور دستور آن را بدهد پنتاگون باید برای اجرای آن آماده باشد.

حتی یک حمله محدود می‌تواند جنگی تمام‌عیار به راه اندازد. تحلیلگران برآورد می‌کنند توپخانه کره شمالی می‌تواند سئول، پایتخت کره شمالی را با 10 هزار دور در دقیقه بمباران کند. پهپادها، زیردریایی‌های کوچک و کماندوهای تونل‌زن می‌توانند سلاح‌های بیولوژیک، شیمیایی و حتی هسته‌ای را به کار گیرند. ده‌ها هزار تن جان خود را از دست خواهند داد؛ شمار آنها بسیار بیشتر می‌شود اگر سلاح‌های هسته‌ای به کار گرفته شود.

طبق استدلال این روزنامه، چشم‌انداز چنین وحشتی بدان معناست که در صورت شکست دیپلماسی، باید جلوی کره شمالی را گرفت. اگرچه ما روی حرف خود می‌ایستیم، اما جنگ یک احتمال واقعی است. آقای ترامپ و مشاورانش ممکن است به این نتیجه برسند که کره شمالی هسته‌ای بسیار بی‌ملاحظه است، و به همین دلیل می‌تواند سبب تکثیر سلاح‌های هسته‌ای شود، پس بهتر است امروز برای جنگ با شبه‌جزیره کره خطر کنیم تا اینکه فردا کره شمالی به یک شهر در آمریکا حمله هسته‌ای کند.

حتی اگر چین وارد جنگ کره نشود، هم این کشور و هم روسیه وارد رقابت جدید قدرت‌های بزرگ با غرب می‌شوند. مقابله با جاه‌طلبی‌های آنان در مقایسه با کره شمالی دشوارتر است. سه دهه رشد اقتصادی بی‌سابقه ثروت زیادی را نصیب چین کرده تا آن را برای نیروهای نظامی خود خرج کند و به رهبران آن این حس را داده است که لحظه آنان فرا رسیده است. در حالتی متناقض، روسیه هم‌اکنون باید خود را اثبات کند زیرا در سقوطی بلندمدت قرار دارد. رهبران آن هزینه زیادی را برای بازگرداندن قدرت سخت روسیه صرف کرده‌اند و مشتاق‌اند تا برای اثبات اینکه سزاوار احترام و جایگاهی بر سر میز هستند دست به ریسک بزنند.

هر دو کشور از نظم بین‌المللی که آمریکا تمام تلاش خود را برای برقراری و تضمین آن کرده بهره‌مند بوده‌اند. اما آنان ستون‌های نظم بین‌المللی یعنی حقوق بشر جهانی، دموکراسی و نظم قانون را در وضعیتی می‌بینند که مداخله خارجی را معاف و مشروعیت خود آنان را تضعیف می‌کند. آنها هم‌اکنون کشورهایی تجدیدنظرکننده هستند که می‌خواهند وضعیت موجود را به چالش بکشند و مناطق خود را حوزه‌های نفوذی می‌بینند که باید بر آن تسلط یابند. این حوزه برای چین، آسیای شرقی و برای روسیه، اروپای شرقی و آسیای مرکزی است.

نه چین و نه روسیه خواهان مقابله مستقیم نظامی با آمریکا نیستند زیرا مطمئناً در آن شکست می‌خورند. اما قدرت فزاینده خود را در راه‌های دیگری به ویژه کشف «حوزه خاکستری» به کار می‌برند، حوزه‌ای که در آن تجاوز و زور، درست پایین‌تر از سطحی است که منجر به مقابله نظامی با غرب می‌شود. روسیه در اوکراین زور، اطلاعات نادرست، نفوذ، جنگ سایبری و تهدید اقتصادی را به شیوه‌هایی درآمیخته که جوامع دموکراتیک نمی‌توانند از آن تقلید کنند و نپذیرفتن آن برایشان دشوار است. چین و روسیه تکنولوژی‌های نظامی اختراع آمریکا مانند حمله دقیق با برد بلند و جنگ طیفی الکترومغناطیس را مهار کرده تا هزینه مداخله علیه آنان را تا حد بسیار زیادی کاهش دهد. هر دو آنها از استراتژی‌های جنگ نامتقارن برای ایجاد سامانه‌های دفاع ضدموشکی استفاده می‌کنند. چین می‌خواهد نیروهای دریایی آمریکا را تا پاسیفیک عقب براند؛ منطقه‌ای که آنها دیگر نتوانند قدرت خود را با امنیت در دریاهای چین شرقی و جنوبی اعمال کنند. روسیه می‌خواهد جهان بداند که او می‌تواند از قطب شمال تا دریای سیاه قدرت شلیک بیشتری نسبت به دشمنان خود داشته باشد و اینکه برای اعمال آن لحظه‌ای تعلل نمی‌کند.

اگر آمریکا بخواهد چین و روسیه نفوذ منطقه‌ای ایجاد کنند، چه آگاهانه یا به دلیل اینکه سیاست‌هایش به قدری ناکارآمدند که نمی‌توان واکنشی نشان داد، به آنها برای دنبال کردن منافع خود از طریق نیروی بی‌رحمانه چراغ سبز نشان خواهد داد. آخرین باری که این راه امتحان شد، نتیجه آن جنگ جهانی اول بود.

سلاح‌های هسته‌ای، که از سال 1945 بزرگ‌ترین منبع ثبات بوده‌اند ممکن است به این خطر بیفزایند. سیستم‌های فرمان وکنترل آنها در معرض هک شدن از طریق سلاح‌های سایبری جدید یا «قطع ارتباط» با ماهواره‌هایی هستند که به آنها وابسته‌اند. کشوری که تحت چنین حمله‌ای قرار می‌گیرد خود را تحت فشار انتخاب بین از دست دادن کنترل سلاح‌های هسته‌ای یا استفاده از آنها می‌بیند.

دژهای تهی

آمریکا چه باید بکند؟ تقریباً 20 سال است که تحرکات استراتژیک آمریکا، بازی در زمین روسیه و چین بوده است. جنگ‌های ناموفق جرج‌دبلیو بوش انحرافی بودند و حمایت داخلی را از نقش جهانی آمریکا تضعیف کردند. باراک اوباما سیاست خارجی کاهش سرعت را دنبال کرد و آشکارا درباره ارزش قدرت سخت تردید داشت. امروز، آقای ترامپ می‌گوید می‌خواهد بار دیگر آمریکا را بزرگ کند، اما دقیقاً دارد مسیر اشتباه را می‌رود. او از سازمان‌های چندجانبه دوری می‌گزیند و با متحدان مانند باری ناخواسته رفتار می‌کند و در بین دشمنان آمریکا آشکارا رهبران خودکامه را می‌ستاید و مانند این است که آقای ترامپ می‌خواهد آمریکا دفاع از سیستمی را که ایجاد کرده رها کند و در عوض درست مانند یک قدرت تجدیدنظرخواه خشن دیگر، به روسیه و چین بپیوندد.

آمریکا باید بپذیرد که او ذی‌نفع اصلی از سیستم بین‌المللی است و اینکه تنها قدرتی است که توانایی و منابع حفاظت در برابر حمله مداوم را دارد. قدرت نرم دیپلماسی صبورانه و ثابت، حیاتی است، اما باید مورد حمایت قدرت سختی قرار گیرد که چین و روسیه به آن احترام می‌گذارند. آمریکا قدرت سخت زیادی دارد، اما دارد امتیاز فناوری نظامی را که به متحدانش اعتماد می‌دهد و دشمنانش را می‌ترساند به سرعت از دست می‌دهد.

آمریکا برای هماهنگی با دیپلماسی خود باید در سیستم‌های جدید مبتنی بر روباتیک، هوش مصنوعی، داده‌های بزرگ و سلاح‌های انرژی هدایت‌شده سرمایه‌گذاری کند. آقای اوباما خیلی دیر دریافت که آمریکا به تلاشی متمرکز برای به دست آوردن رهبری در عرصه فناوری نیاز دارد، اما هنوز هیچ تضمینی وجود ندارد که نخستین کشور در نوآوری آن حوزه باشد. آقای ترامپ و جانشینانش باید تلاش خود را دو برابر کنند.

بهترین تضمین برای صلح جهانی قدرتمند بودن آمریکاست. خوشبختانه، این کشور هنوز مزایایی دارد. این کشور متحدان ثروتمند و توانایی دارد که با اختلاف زیاد از سایرین، دارای قدرتمندترین نیروهای نظامی، تجربه جنگ‌های بی‌رقیب، بهترین سیستم‌های مهندسی و شرکت‌های فناوری پیشرو در جهان هستند. اما تمام این مزایا می‌تواند به آسانی بر باد رود. بدون وجود تعهد آمریکا نسبت به نظم بین‌المللی و قدرت سخت برای دفاع از آن علیه چالشگران مصمم و توانا، این خطرات رشد خواهد کرد. اگر این‌گونه شود، آینده جنگ نزدیک‌تر از آن است که فکر می‌کنیم.

منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...