شناسه خبر : 25075 لینک کوتاه

فرصت بی‌بدیل

آیا حذف کنکور می‌تواند عامل بهبود بهره‌وری نظام آموزشی باشد؟

کنکور همچنان پررونق است چراکه متقاضیان شرکت در کنکور ورودی دانشگاه‌ها پرتعداد و مراکز آمادگی کنکور که بهتر است از آنان با عنوان کنکوربازان یاد کنیم، بخشی از بازار بزرگ آموزش عالی در ایران هستند.

 حبیب‌الله اسماعیلی / پژوهشگر تاریخ و فرهنگ

کنکور همچنان پررونق است چراکه متقاضیان شرکت در کنکور ورودی دانشگاه‌ها پرتعداد و مراکز آمادگی کنکور که بهتر است از آنان با عنوان کنکوربازان یاد کنیم، بخشی از بازار بزرگ آموزش عالی در ایران هستند. اخیراً رئیس محترم دانشگاه آزاد به بازار هشت هزار میلیارد ‌تومانی صاحبان کلاس‌های کنکور اشاره کرده‌ است. سخن ایشان درست، اما واقعیت این است که این رقم بخشی از بازار بزرگ‌تری است که دانشگاه آزاد و شبانه‌ها و پردیس‌های دانشگاه‌های دولتی و مراکز آموزش عالی غیردولتی و پیام نور و علمی کاربردی‌ها در آن سهیم هستند. اینکه چرا بازار کنکوربازان همچنان پررونق است، بیش از آنکه به توان آنها برگردد، به این واقعیت نه‌چندان خوشایند تاریخی بازمی‌گردد که کسب دانش جدید از آغازین کوشش‌ها در دوره قاجار با قدرت سیاسی پیوند خورد و تحصیلات عالی شاهراه بی‌بازگشت تغییر منزلت اجتماعی شد. به دیگر سخن، اینکه چرا تحصیلات تکمیلی به شاهراه بی‌بازگشت تغییر منزلت اجتماعی تبدیل شد، به زمینه‌های تاریخی شکل‌گیری آموزش عالی در سرزمین ما بازمی‌گردد. در روزگار معاصر ایران، همزمان با پی بردن ایرانیان به ضعف تاریخی خود در برابر دنیای نو، حاکمیت سیاسی نوسازی نظام آموزش عالی را بر عهده گرفت. این تصمیم میراثی را به جا گذاشت که به واسطه نیاز اولیه به تخصص دولت از به کارگیری فارغ‌التحصیلان بهره‌مند شد اما این نیاز به مرور زمان به وظیفه‌ای اجتناب‌ناپذیر تبدیل شد و حقوق‌بگیر شدن، مسیری شد برای کسب اقتدار اجتماعی. تناسب مستقیم میان کسب تحصیل و البته در دوره‌های اخیر کسب مدرک و تغییر منزلت اجتماعی زمینه‌ساز چرخه‌ای است که بازار تحصیلات تکمیلی را به عرصه‌ای پررونق تبدیل کرد. اینکه چرا ما بارها از زبان پدر و مادر خود شنیده‌ایم «اگر می‌خواهی آدم شوی درس بخوان» یا در متون دهه‌های اول قرن بیستم می‌خوانیم که مردم کوچه و بازار می‌گفتند «اگر می‌خواهی فعلگی نکنی، درس بخوان» ترجمان این ذهنیت در میان مردم است که ورود به شاهراه تغییر منزلت اجتماعی با ورود به عرصه تحصیلات دانشگاهی ممکن می‌شود. بر این مبنا ناگفته نماند که تحصیل را نباید مساوی با کسب مهارت یا تخصص بگیریم بلکه این مدرک است که طبقه اجتماعی فرد را تغییر می‌دهد. این ذهنیت در مرور ایام و به‌ویژه از دهه 50 و همزمان با توده‌ای شدن تحصیلات تکمیلی، بازاری بزرگ را پدید آورده که طبقات پایین و متوسط جامعه برای آینده بهتر فرزندان خود از خواسته‌های خود چشم می‌پوشند و به سهم خود رونق بازار آموزش عالی را دامن می‌زنند و صد‌البته کنکوربازان به مثابه یکی از پایه‌های آن، از این وضعیت کم سود نبرده‌اند. این سخنان به آن جهت آمد که بی‌تعارف بدانیم بدون واکاوی تاریخی و فهم نسبت تغییر اجتماعی و کسب مدرک تحصیلی، پرداختن به معلولی نظیر کنکوربازان که البته معضل‌آفرین هم شده‌اند، اقدامات ما بی‌نتیجه خواهد بود. اشاراتی کوتاه در این مقال را در ادامه خواهید خواند.

به گذشته نه‌چندان دور که مراجعه می‌کنیم در میانه حکومت قاجاریان، به نام عباس میرزا برمی‌خوریم که اولین گروه‌ها را برای کسب تحصیلات جدید راهی فرنگ کرد. این اقدام عباس میرزا به پرسش بزرگ او از دلایل ضعف ایران و قوت غربی‌ها بازمی‌گشت و خودآگاه یا ناخودآگاه میان تحصیل علم و قدرت هم برای حاکمیت و هم برای فرد طالب علم، تناسب و ارتباط مستقیم برقرار می‌کرد. از نخستین گام‌ها برای حضور در نهادهای تولید و توزیع دانش در داخل و خارج از ایران، چرخش پارادایمی از علم به مثابه فضیلت به علم به مثابه ابزار کسب قدرت را در همین رویکرد می‌توان دید. دارالفنون به مثابه مرکز تولید کارگزاران دولتی نقش نخست را در روزگار معاصر بازی کرد. اکثر فارغ‌التحصیلان دارالفنون از مقام دولتی بی‌نصیب نماندند. تبعات چنین اتفاقی، نگرشی را در عرصه فردی پدید آورد که هر کس در راه تحصیلات جدید به ویژه تحصیلات تکمیلی گام گذارد، فرصتی بیشتر برای کسب مال و ثروت و به تبع آن تغییر منزلت اجتماعی و توان اعمال قدرت خواهد داشت. ذهنیت تناسب قدرت و تحصیلات در تداوم خود به دارالفنون رسید. حضور دانش‌آموختگان دارالفنون در تحولات زمینه‌ساز انقلاب مشروطه و نتایج نیز نشان می‌داد کسب دانش و حضور در مراتب عالی‌تر آن در تغییر منزلت اجتماعی و به تبع آن برخورداری از قدرت بیشتر تاثیری بی‌بدیل دارد.

به‌رغم نقش‌آفرینی دارالفنون در دوره ناصری، نخستین جهش بزرگ در تحصیلات تکمیلی بعد از انقلاب مشروطه پدید آمد. گرچه روند اعزام دانشجو در سال‌های نابسامانی انقلاب مشروطه با اختلال مواجه شد، لیکن در سال‌های بعد از تثبیت قدرت رضاشاه تحولی جدی پیدا کرد. از یک‌سو قانون اعزام دانشجو با بورس دولتی و با تعهد دانش‌آموخته به کار برای دولت تصویب شد و از سوی دیگر دانشگاه تهران در شهر تهران و مراکز آموزش عالی در تبریز و اصفهان و مشهد و... تاسیس شد که با قانون تحصیلات رایگان و سپردن تعهد به خدمت در دولت همزاد شد. هر دو اقدام نیاز جامعه بود اما در بطن خود این پیام را به جامعه منتقل می‌کرد که تحصیلات عالی یعنی ضمانت اشتغال مناسب و تضمین اشتغال مناسب یعنی تغییر منزلت اجتماعی. بی‌سبب نبود که در این دوره هر کدام از ما از بزرگ‌ترهای خود می‌شنیدیم که درس بخوان تا آدم شوی. معنی این سخن مساوی بود با تحصیل، بخوانید «کسب مدرک» یعنی قدرت.

دومین جهش آموزش عالی در کشور در دهه 40 بود. در این دوره در اغلب شهرهای بزرگ و در تعدادی از شهرهای متوسط کشور دانشگاه‌ها و مدارس و مراکز آموزش عالی گسترش یافتند. به یک معنا و به دلیل گسترش آموزش رایگان و البته تشدید ذهنیت تناسب تحصیل علم و تغییر منزلت اجتماعی نخستین مراحل توده‌ای شدن آموزش عالی را در همین سال‌ها می‌توان دید. در همین دوره است که کسانی چون جلال آل‌احمد میان تحصیل‌کرده و روشنفکر فرق می‌گذارند و تعبیر مثبت و منفی تشخص به مثابه شاخصه کسی که تحصیلات عالیه دارد و جوجه‌فکلی در وجه طنزآمیز آن نیز بیش از پیش در جامعه رواج پیدا می‌کند. حضور نیروهای تحصیل‌کرده در مراکز آموزش عالی در دو سوی میدان دفاع از وضع موجود و طلب تغییر بنیادین در وضع موجود نیز گواه دیگری بر ارتباط تناسب قدرت و تحصیلات تکمیلی و میل جدی برای تغییر منزلت اجتماعی است. در همین دهه یعنی به سال 1348 نخستین کنکور با شرکت حدود 50 هزار نفر برگزار شد. این در حالی بود که در همین سال نیز حدود 30 هزار نفر به خارج از کشور اعزام شده بودند.

افزایش 150 هزارنفری جمعیت دانشجویان در آستانه انقلاب اسلامی و جهش 30 برابری آن در میانه دهه 80 در حاشیه خود بازاری پررونق و وسیع را از بنگاه‌های کنکور تا جزوه‌فروشان و تولیدکنندگان کتاب‌های کمک‌درسی و در نهایت رشد قارچی مراکز آموزش عالی دولتی، شبه‌دولتی، خصوصی و شبه‌خصوصی پدید آورد. در کنار این وضعیت بازار سیاه تدریس خصوصی پرحاشیه، مدرک‌سازی، پایان‌نامه‌فروشی، مقاله‌چاپ‌کنی در نشریات علمی و پژوهشی شکل گرفت.

به‌رغم مواردی که ذکر شد، شاهدیم که امروز دو اتفاق عملاً در پارادایم حاکم بر تمایل به ورود به آموزش عالی شکاف ایجاد کرده است. اولاً به دلیل اشباع فرصت‌های شغلی در دولت و بخش غیردولتی و البته وجود نیروی کار مازاد و غیرمتخصص تحصیل‌کرده، عملاً نگرش تحصیل به مثابه تغییر منزلت اجتماعی با ابهام جدی مواجه شده است. ثانیاً پیدایش فرصت‌های اشتغال نوین، به‌ویژه اشتغال مرتبط با جهان مجازی که بر عنصر خلاقیت و ایده‌پردازی‌های نوگرایانه استوار است، در عمل کارآمدی مدرک و حتی تحصیلات عالی را در بسیاری از زمینه‌ها بی‌آینده کرده است. این فرصت بی‌بدیل اگر به‌خوبی به کار گرفته شود، همچنین دانشگاه نیز از کارخانه تولید مدرک به مرکز تخصص و مهارت متناسب با وضع کنونی تبدیل شود، بازار کنکور را بلاموضوع خواهد کرد. شاهد مدعا اینکه می‌بینیم کنکوربازان از مقطع کارشناسی به کارشناسی ارشد و دکترا تغییر فاز داده‌اند زیرا به دلیل سهولت ورود به تحصیلات دوره کارشناسی و کاردانی کنکور در مقطع مابعد دیپلم زیان‌ده و غیراقتصادی می‌نماید.

اگر به صدر سخن برگردیم، به نظر نگارنده بهتر است به جای بیان سخنی که تلقی نوعی افشاگری به ذهن متبادر می‌کند، در عرصه فعالیتی متناسب با قواعد این بازار که البته نگارنده به سیاه بودنش نیز واقف است، به مدیریت بازار باقی مانده فکر کنیم و از آن مهم‌تر با اتخاذ رویکرد آینده‌نگرانه در نظام آموزش عالی از ذهنیت تناسب تحصیلات با تغییر منزلت اجتماعی به گونه‌ای مثبت بهره ببریم و انتخاب دانشجو بر اساس توانایی و خلاقیت و ساماندهی آموزش‌ها برای تقویت مهارت‌های حرفه‌ای را  در دستور کار قرار دهیم. این رویکرد هم نیاز اجتماعی را برآورده خواهد کرد و هم راه تهدید لشکر بیکاران مدرک به دست را خواهد بست.

دراین پرونده بخوانید ...