شناسه خبر : 24729 لینک کوتاه

«تولید» شاخص رسانه مولد است

گفت‌وگو با مجید رضاییان پژوهشگر حوزه ژورنالیسم درباره ریشه‌های سرقت رسانه‌ای

مجید رضاییان می‌گوید: در ایران حاضر به پیوستن به قانون جهانی کپی‌رایت نیستیم به این خاطر که باید اطلاعاتی از خودمان هم در اختیار نهادهای جهانی قرار دهیم و چون حاضر نیستیم اطلاعاتی به جایی بدهیم به همین خاطر تن به پیوستن به قوانین کپی‌رایت نمی‌دهیم.

«تولید» شاخص رسانه مولد است

جواد حیدریان: سرقت رسانه‌ای پدیده نوظهوری نیست اما با گسترش تکنولوژی و سرعت یافتن داد و ستد اطلاعات در کنار تکثر رسانه‌های مجازی و مکتوب، برداشت‌های غیرحرفه‌ای رسانه‌ها از یکدیگر بر مساله دزدی محتوای تولیدشده افزوده و ابعاد آن را چند برابر و در عین حال پیچیده‌تر کرده است. در نگاه متخصصان حرفه‌ای در حوزه علوم ارتباطات و حتی نویسندگان و هنرمندان، برداشت محتوایی از رسانه یا داشته‌های معنوی شخصی یا سازمانی، بدون ذکر منبع، نوعی سرقت صورت گرفته که به نظر می‌رسد در صورتی که مدیریت و کنترل نشود، می‌تواند بقای رسانه‌های مولد را با تهدید جدی مواجه کند. چگونگی مواجهه با چنین رسانه‌ها و مدیرانی در تحریریه‌ها، خلأ قوانین محدودکننده و حمایتی از رسانه‌های متضرر، تجربه جهان در مواجهه با چنین پدیده عجیبی و مسائلی از این دست سبب شد با دکتر مجید رضاییان استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم گفت‌وگو کنیم. او در این گفت‌وگو بر اهمیت «منبع» و ضرورت ذکر آن در لایه‌های مختلف فعالیت روزنامه‌نگارانه تاکید دارد. همچنین به گفته رضاییان راه نجات رسانه‌ها از چنین تهدیدی، پذیرفتن قوانین مرتبط با کپی‌رایت و صیانت از حقوق مادی و معنوی و مالکیت فکری است اما در ایران به دلیل پرهیز از پذیرش چنین قانونی از سوی قانونگذار و دستگاه اجرایی، نیاز است رسانه‌ها به تعهدات اخلاقی درون‌سازمانی نسبت به سرمایه‌های یکدیگر حساس باشند و حقوق یکدیگر را رعایت کنند. با این حال در این گفت‌وگو به تجربه کشورهای پیشرفته جهان پرداخته‌ایم و اینکه آموزش نیروی انسانی حرفه‌ای تا چه اندازه می‌تواند به ممانعت از بروز سرقت‌های رسانه‌ای کمک کند.

♦♦♦

سرقت رسانه‌ای چیست، چرا رونق گرفته و چگونه به وجود می‌آید؟

ابتدا مایل هستم پیش از آنکه به مساله سرقت رسانه‌ای در ایران و در رسانه‌های داخل بپردازم، درباره آنچه در جهان روزنامه‌نگاری حرفه‌ای می‌گذرد، نکاتی را عرض کنم چراکه دانستن این اصول حرفه‌ای خود پاسخ دقیقی به چیستی سرقت رسانه‌ای است.

من 13 رسانه درجه یک اروپایی را در سال 1993 از نزدیک دیدم و طی یک تحقیق شیوه کار و نحوه مواجهه آنها با چنین پدیده‌هایی را بررسی کردم. لوموند، فیگارو، اشپیگل، دیپرسه، فرانس پرس، یورونیوز و... این رسانه‌های حرفه‌ای وقتی درباره محتوای کار از آنها سوال می‌پرسیدم اولین موضوع از نظر آنها و در کار حرفه‌ای‌شان ذکر «منبع» بود. اگر بخواهیم معیار یک مطلب را بررسی کنیم، باید بدانیم از کدام منبع ارائه شده است. منبع چگونه هویت پیدا می‌کند؟ خود روزنامه‌نگاران در مطبوعات و خبرنگاران در آژانس‌های خبری به عنوان تولیدکننده یک محتوا «منبع» محسوب می‌شوند. من در کلاس‌های روزنامه‌نگاری عمدتاً این مساله را مطرح می‌کنم که بعد از لید «نات گراف» داریم. شناسه نات گراف چیست؟ چند لایه است؛ نام خبرنگار، سرویس یا حوزه خبری، رسانه اصلی و... ولی متاسفانه در ایران تمام این لایه‌های نات گراف از بین رفته است و خبر بدون منبع و اطلاعات مرتبط منتشر می‌شود و این ماجرا خود زمینه سوءاستفاده و دزدی از رسانه را فراهم می‌کند. می‌خواهم با مثالی به اهمیت تولید اشاره کنم. اقلیم کردستان کنار دست ما در کشور عراق است. بعد از ماجرای همه‌پرسی و اتفاقات بعد از آن کدام رسانه ایرانی از آنجا اطلاعات دقیق برای مخاطبانش ارائه داد؟ باید پذیرفت کار تولیدی در رسانه‌ها صورت نمی‌گیرد. خبرنگاران ما به محل اطلاعات مراجعه نمی‌کنند. شاخص یک رسانه مهم «تولید» آن رسانه است. وقتی تولید صورت می‌گیرد، نیازی به سرقت نیست. وقتی رسانه تولید می‌کند، خودش منبع است. گاهی لازم است از منبعی اطلاعاتی را منتشر کنیم. ضروری است نام منبع تولیدکننده را ارائه دهیم.

 آیا گسترش تکنولوژی توانسته علاوه بر آنکه فرصتی برای توسعه حوزه ارتباطات رسانه‌ای باشد، به سرقت رسانه‌ها از یکدیگر یا سرقت از دیگر رسانه‌ها منجر شود؟

شبکه‌های اجتماعی و توسعه وب قطعاً مطبوعات را تحت تاثیر قرار داده است. در حال حاضر ما قانونی داریم به نام بازتولید. با ورود شبکه‌های اجتماعی و توسعه وب، رسانه‌ها به سمت بازتولید رفتند. کاری که ما در ایران می‌کنیم بازتولید نیست. بازتولید نوعی چندمنبعی است. یک بخش از اطلاعات را برای نمونه خبرگزاری رویترز تولید می‌کند، بخشی از آن را رسانه‌ای محلی در زیمبابوه تولید می‌کند. این اطلاعات که در گزارش ما قرار است مورد استفاده قرار بگیرد، چند منبع دارد. ما در تولید رسانه‌ای چندمنبعی باید از لیدهای تحلیلی استفاده کنیم. بر پایه چندین داده از چند منبع مختلف. هر گاه از قاعده منبع به عنوان تولید خارج شدیم، دچار سرقت شده‌ایم. اما وقتی در خبر ارائه‌شده منبع دقیق آن ذکر شد، نشان‌دهنده هوش و دقت رسانه است. این اعتباری برای رسانه است. مبادله اطلاعات در تمامی رسانه‌های جهان مرسوم است اما اگر از این قاعده خارج شویم صد درصد خلاف مرتکب شده‌ایم و به عنوان یک سارق رسانه‌ای باید تحت تعقیب قرار بگیریم.

قوانین در ایران تا چه اندازه از حقوق معنوی و حرفه‌ای رسانه‌ها حمایت می‌کند و آیا قوانینی در این باره وضع شده است؟ در صورتی که ما فاقد چنین قوانین حمایتی هستیم باید چه مسیری را طی کنیم؟

ما در این باره بسیار حرف زده‌ایم و تاثیری نداشته است. نقدهای ما به کمیسیون‌های مجلس رسیده ولی ته آن اتفاقی نیفتاده است. چرا ما قانون کپی‌رایت را اجرا نمی‌کنیم و زیر بار آن نرفته‌ایم؟ کتاب تیترنویسی من در یکی از مناطق کشور سرقت شده و جلد آن کنده شده و با جلد جدید به نام شخص جدیدی دارد چاپ می‌شود. من برای پیگیری این مساله باید چه کنم؟ آیا کاری از دست من و ناشر برمی‌آید؟ ما زیر بار قانون کپی‌رایت نرفته‌ایم چون نمی‌خواهیم معادلات جهانی را بپذیریم. من از طریق مجله تجارت فردا پیشنهاد می‌دهم، وقتی ما انجمن صنفی نداریم و درِ آن تخته شده است، وقتی نهادهای قانونگذار در حوزه حمایت حقوقی و معنوی از تولیدات رسانه‌ای قانونی وضع نمی‌کنند، ما خودمان دور هم جمع شویم و بر مبنای این متنی بنویسیم تا سندی حرفه‌ای و اخلاقی بین ما باشد و رسانه‌ها بر مبنای اخلاق آن را رعایت کنند. ما باید خودمان به داد خودمان برسیم. در خلأ چنین قانون و حمایتی ما خودمان به عنوان پیکره رسانه‌های ایران، بر مبنای قراردادی اخلاقی اعلام کنیم که سرمایه‌های همدیگر را سرقت نکنیم. اگر منتظر مجلس و دولت باشیم کار به جایی نمی‌رسد. من به عنوان یک معلم روزنامه‌نگاری بعد از 40 سال کار معتقدم ما خودمان اگر قراردادی اخلاقی بگذاریم همه رعایت می‌کنند و هزینه به رسانه‌های مولد وارد نمی‌شود.

در قوانینی مثل قانون مطبوعات و قانون حمایت از مولفان و مصنفان و هنرمندان از سرقت ادبی اسم برده شده و برای آن جزا حتی تعیین شده است. تفاوت این قوانین با قانون کپی‌رایت چیست و چه دلایلی وجود دارد که نهادهای بالادستی قانون کپی‌رایت را تصویب و تایید نمی‌کنند؟

در قانون کپی‌رایت شما باید به جریان جهانی بپیوندید. شما نمی‌توانید محتوایی را از رسانه‌ای یا از شبکه‌ای بردارید و با برچسب روی آن را بپوشانید و محتوای برنامه را از شبکه خود پخش کنید. این سرقت محسوب می‌شود. دلیل اینکه حاضر به پیوستن به قانون جهانی کپی‌رایت نیستیم به این خاطر است که باید اطلاعاتی از خودمان هم در اختیار نهادهای جهانی قرار دهیم و چون حاضر نیستیم اطلاعاتی به جایی بدهیم به همین خاطر تن به پیوستن به قوانین کپی‌رایت نمی‌دهیم. روی دیگر قانون کپی‌رایت این است که رسانه‌های حرفه‌ای دنیا اساساً به سمت سرقت‌های رسانه‌ای نمی‌روند و دقیقاً منابع خود را ذکر می‌کنند، چون به این قانون متعهد هستند.

آیا نقض حقوق مالکیت فکری و معنوی، بنگاه‌های رسانه‌ای را از نظر اقتصادی متضرر نمی‌کند؟ راه مقابله با این وضعیت چیست؟

قبل از اینکه بگوییم سرقت رسانه‌ای چه لطماتی به بنگاهداری رسانه‌ای به‌خصوص در بخش خصوصی می‌زند باید بگوییم؛ چرا سرقت رسانه‌ای وجود دارد. چرا یک روزنامه دولتی سرقت نمی‌کند؟ چون تامین مالی است. چرا رسانه بخش خصوصی سرقت می‌کند؟ چون رسانه‌ها در بخش خصوصی واقعاً به سختی دارند دست و پا می‌زنند. وقتی شما می‌بینید یک نشریه ضعیف با شش نفر بسته می‌شود و با افراد تماس می‌گیرند که به خاطر چاپ مطلب شما باید پول پرداخت کنید، یعنی به کجا رسیده‌ایم؟ این وضعیت نگران‌کننده است. با تداوم این وضعیت اعتبار برای جامعه رسانه‌ای باقی نمی‌ماند. حتی ما به عنوان معلم رسانه‌ها چطور می‌توانیم از اعتبار ماهیت رسانه و جامعه مطبوعات دفاع کنیم؟ واقعیت این است که برای ما هم چیزی باقی نمی‌ماند. رسانه‌ای داریم که تا آخر ماه می‌خواهد کل تحریریه را در ماه با 50 میلیون یا کمتر اداره کند. پس ‌زمینه برای سرقت سرمایه دیگر رسانه‌ها دارد فراهم می‌شود. در رسانه‌ای که کمتر خرج می‌کند، سرقت بیشتر است و در آنکه بیشتر خرج می‌کند، سرقت کمتر است.

لطمات این سرقت این است که تحریریه و رسانه مولد از نظر حسی، انگیزه خود را از دست می‌دهد. این مساله پایه‌ای است و فراتر از لطمه اقتصادی است. لطمه سیاسی به افراد وارد می‌شود. رسانه نمی‌تواند ثابت کند که تیتر یکِ رسانه‌اش را کس دیگری دزدیده است و این لطمه به اعتبار سیاسی رسانه و شخص است. رسانه‌ای که کار تولیدی می‌کند، به نظر می‌رسد، قربانی است. لطمه اقتصادی ساده است. رسانه فروش نمی‌کند و برگشتی می‌خورد و هزینه روی دست سرمایه‌گذار می‌ماند. تفاوت بین رسانه‌های دولتی و خصوصی بر این هزینه اضافه می‌شود. چون با هزینه دولتی، رسانه تولید می‌کند و رقابت سالمی به وجود نمی‌آید. رسانه بخش خصوصی در معرض تهدید سرقت و از دست رفتن سرمایه‌اش است و رسانه دولتی به نوعی با هزینه دولت دارد بازار را می‌گیرد و قطعاً رسانه مولد بخش خصوصی تمام دارایی خود را از دست می‌دهد. سه لطمه در این مساله متوجه قربانی است. هم روحی، روانی و اخلاقی است، هم لطمه سیاسی است و هم لطمه اقتصادی!

راهکار این است که بیش از آنکه نهادهای قانونگذار تصمیمی بگیرند، مثل بسیاری از صنف‌های حرفه‌ای و نه صنف شغلی، همت کنیم و قانونی درون‌سازمانی شکل بدهیم و همدیگر را حمایت کنیم. من معتقدم راه نجات روزنامه‌ها و رسانه‌هایی که دست به سرقت می‌زنند این است که برای نجات از بن‌بست‌های این‌چنینی، روزنامه‌نگاری تحلیلی را در پیش بگیرند. بازار برای همه سلیقه‌ها ظرفیت دارد. این دست رسانه‌ها برای بهبود وجهه خود باید اصول اخلاقی و حرفه‌ای را رعایت کنند. آنها باید بدانند اطلاعات لایه یک و دو دارد. لایه دوم اطلاعات نیاز به کار و کنکاش دارد و ما باید به این سمت برویم تا بتوانیم وضعیت را بهبود دهیم.

آیا سرقت‌های رسانه‌ای می‌تواند تهدیدی برای بقای رسانه‌ها باشد؟

معتقدم تولید هزینه دارد. بنابراین بسیاری از رسانه‌ها برای پرهیز از هزینه به سمت برداشت‌های ناشیانه از رسانه‌های دیگر می‌روند و بی‌تردید این خود تهدیدی برای تداوم رسانه‌های مولد است. اما من از تحلیل و چگونگی وضعیت رسانه‌ها در دنیا حرف نمی‌زنم. بلکه به صورت کاربردی توضیح می‌دهم که ما به عنوان روزنامه‌نگار اجازه داده‌ایم، صاحبان رسانه‌ها هر طور دلشان خواست با ما رفتار کنند. عیب از ماست. ما به عنوان روزنامه‌نگار یا سردبیر نباید زیر بار هر نوع اعمال‌نظر و شیوه کار برویم. رئیس روزنامه می‌گوید؛ آقا یا خانم فلانی شما در صورتی که بخواهید در روزنامه من کار کنید باید در روز دو صفحه مطلب به من بدهید و ماهی دو میلیون بگیر! صاحب رسانه می‌خواهد خرج نکند. خبرنگار در طول یک روز چطور می‌تواند هشت هزار کلمه تولید داشته باشد؟ نهایت توان یک خبرنگار تولید 800 کلمه است. یعنی تنها 10 درصد محتوا را تولید کند. آیا ما چنین برخوردی با مدیران رسانه‌ها می‌کنیم و با آنها طی یک توافق به نتیجه می‌رسیم؟ نه، ما چنین نمی‌کنیم. بنابراین ما از رسانه‌های دیگر برداشت می‌کنیم. گاهی منبع می‌زنیم. گاهی نمی‌زنیم و این رونق سرقت رسانه‌ای است. ما خود ایجاد چنین شرایطی و چنین تحمیلی را فراهم کرده‌ایم. برای اینکه صفحات را پر کنیم سرقت می‌کنیم و اصول حرفه‌ای را رعایت نمی‌کنیم. ما نیازی به توقیف نداریم. ما نیازی به قاضی نداریم. ما خود قاضی مطبوعات هستیم.

بقای رسانه‌ها متکی به درآمدهایشان است، این درآمد در مساله سرقت رسانه‌ای تهدید می‌شود. طبق گفته شما رابطه روزنامه‌نگاران با صاحبان رسانه باید چه نوع باشد تا رسانه به شکوفایی برسد و بتواند در مسیر تولید و درآمد و رونق باشد؟

معتقدم در روزنامه‌نگاری اصل اول صدق است. ما باید در قالب گفت‌وگوی شفاف به صاحبان رسانه بگوییم می‌توانیم روزنامه را به کیفیت مطلوب برسانیم که رونق پیدا کند و بفروشد اما در قالب کار حرفه‌ای. این یعنی نهایت صداقت بین تحریریه و مدیریت رسانه. من جسارت به نسل فعلی روزنامه‌نگار نمی‌کنم ولی کار کردن راه دارد. ارزش خبری تنها دولتی نیست. چرا خبرنگاران وقتی پای بخش خصوصی وسط می‌آید از تولید محتوا پیرامون آن پرهیز می‌کنند اما اگر برای مثال وزارت صنعت بخواهد فلان کار را انجام دهد فوراً تمام و کمال در رسانه بازتاب پیدا می‌کند؟ کدام استاد روزنامه‌نگاری گفته ارزش‌های خبری فقط بخش دولتی است و بخش خصوصی فاقد ارزش خبری است؟ در اروپا آلمانی‌ها بیشتر از همه صنعتی هستند. شما یک رسانه آلمانی پیدا کنید که عکس مدیرعامل یک شرکتی را تمام‌قد کار کرده باشد. ولی در ایران این مساله رخ می‌دهد. اینها ایرادهایی است که به شکل ساختاری باید آنها را واشکافی و آن را در نحوه تعامل میان مدیریت رسانه و خبرنگار تعریف کرد. باید این رابطه اصلاح شود. در صورت اصلاح این رویه خیلی از مسائل درون تحریریه‌ها به حالت حرفه‌ای بازمی‌گردد.

در پروسه‌ای که از آن به عنوان سرقت رسانه‌ای نام می‌بریم، نقش روزنامه‌نگار تربیت‌شده و آموزش‌دیده در برابر روزنامه‌نگار غیر آموزش‌دیده چیست؟ شما به عنوان یک استاد دانشگاه فکر می‌کنید نقش آموزش در شکل‌گیری چنین شرایطی تا چه اندازه موثر بوده است؟

آموزش هزینه دارد. آموزش دو جنبه دارد. یکی آموزش پیش از تولید است. دیگری آموزش بعد از تولید است. اگر بخش اول را فقط در نظر بگیریم مشکل پیدا می‌کنیم. خبرنگار تولید می‌کند بعد از تولید و انتشار قضاوت نکنیم. این آموزش ناقصی است. ما باید به دانشجویان روزنامه‌نگاری یاد بدهیم فکت را با اطلاعات اشتباه نگیرند. آنها باید بدانند چه چیز خبر است چه چیز نیست. چه چیزی فکت است چه چیزی اطلاعات. 

ما باید روزنامه‌نگاری تحلیلی و تحقیقی را رونق دهیم. با رونق چنین فضایی وضعیت بهبود پیدا می‌کند. در زلزله اخیر کرمانشاه آیا خبرنگاران در مورد میزان آمار کشته‌شده‌ها تحقیق کردند؟ یا اینکه از روی دست همدیگر اخبار و تکذیبه منتشر کردند و گزارش‌های سطحی آب و اشک و آه تولید کردند؟ آموزش پس از تولید رها شده است. رسانه‌ها باید خود را در معرض قضاوت قرار دهند تا بتوانند خود را از وضعیت فعلی به شرایط مطلوبی برسانند.  

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها