شناسه خبر : 22765 لینک کوتاه

همگرایی علیه خودکشی

چگونه می‌توان با افزایش نرخ خودکشی در تهران مقابله کرد؟

شرایط اجتماعی جوامع، در تشدید یا کاهش پدیده خودکشی، تاثیر قابل توجهی دارد. در ایران به دلایل بسیاری، آمار خودکشی در میان مردان بالاتر است.

شرایط اجتماعی جوامع، در تشدید یا کاهش پدیده خودکشی، تاثیر قابل توجهی دارد. در ایران به دلایل بسیاری، آمار خودکشی در میان مردان بالاتر است. بر اساس نمودار حاصل از پ‍ژوهشی که نگارنده در اختیار دارد، در دهه 80 شمسی، نرخ خودکشی زنان و مردان در هر صد هزار نفر مورد بررسی قرار گرفته است. در سال 90 یعنی آخرین سال این نمودار، سهم زن‌ها 3 /6 و مردها 6 /7 بوده است یعنی نرخ خودکشی میان زن‌ها در هر صد هزار نفر کاهش یافته و در سوی دیگر در مردان، اندکی افزایش نشان می‌دهد. بنابراین خود این پدیده که خودکشی در میان زنان کمتر است قطعاً تحلیل و استنادات دیگری لازم دارد، اما اینکه چطور این روند از نظر تعداد وقوع خودکشی در میان زنان، «کاهش‌یابنده» شده، قابل تحلیل جامعه‌شناسی است. در جامعه ایران، مردان به‌عنوان مسوول تامین اقتصاد خانواده، تلقی می‌شوند. این واقعیت اجتماعی با وجود افزایش میل زنان به کار و کسب درآمد و البته مشارکت در تامین اقتصاد خانواده، همچنان یک واقعیت است. 

در جهان امروز، زن و مرد هر دو مسوول تامین مخارج زندگی بوده و فشار بر یکی از زوجین متمرکز نمی‌شود. فرهنگ جامعه و قوانینی که مردان را تحت فشار قرار می‌دهد نیز در این مساله موثر است؛ قوانینی که در ظاهر، مدعی حمایت از زنان است اما دریافت‌های بعدی نشان می‌دهد این نوع قوانین چندان به نفع زنان نیست. با توجه به معضلات اقتصادی و جهش تورمی در دولت گذشته در کنار افزایش جدی نرخ بیکاری، طبیعی است که مسائل اقتصادی اثرگذار شوند اما فراموش نکنیم، عادات و باورهای نادرست اجتماعی و فرهنگی است که تاثیر مولفه‌های اقتصادی بر خودکشی را افزایش می‌دهد. اگر این حوزه به‌درستی مدیریت می‌شد، فشارهای اقتصادی نیز با تقسیم شدن میان اعضای یک خانواده، شرایط متفاوتی را تجربه می‌کرد. تنش‌های اجتماعی و شهری و ارتباطات متفاوت میان زنان و مردان جامعه در سال‌های اخیر، می‌تواند از مولفه‌های تشدید‌کننده این آسیب اجتماعی باشد. در عین حال، صبورتر بودن زنان در مقابل مشکلات، امری است که قابل کتمان نیست. 

با وجود تصور غالب از زن در جوامع در زمینه تاثیرپذیری بیشتر از احساسات، واقعیت این است که در مواجهه با سختی‌ها، زنان مدیران موفق‌تری به شمار می‌روند. در ایران از ابتدای نوجوانی به دختران گفته می‌شود در مقابل مسائل، آرام و صبور باشند و سر خود را پایین انداخته و مثلاً وقتی به خانه شوهر می‌روند هرچه به آنها گفته می‌شود، تحمل کنند. آموزش‌های دوران کودکی و حتی دبیرستان حول همین محورهاست؛ آیا صبوری، منطق بیشتری هم همراه خود می‌آورد؟ پاسخ مثبت است. در فرآیند جامعه‌پذیری، این اتفاق برای زنان رخ داده است. درگذشته ارتباط میان ازدواج‌های اجباری با خودکشی زنان از موضوعات قابل بحث بود. اما امروز به دلایل رشد فرهنگی و البته تجربه شکست‌خورده ازدواج‌های اجباری، در کمتر خانواده‌ای شاهد فشار بر دختران برای تن دادن به ازدواج با مرد غیردلخواه خود هستیم. امروز بیشتر خانواده‌ها علاقه‌مند به تحصیل فرزندان خود با بهترین امکانات قابل تامین هستند. دانشجویان زیادی را می‌بینم که از یک روستای دور‌افتاده به تهران آمده و حتی خانواده آنها به تهران آمده‌اند تا او را در تحصیل همراهی کنند. یا خانوارهای شهری، دختران خود را به دانشگاه شهرستان می‌فرستند تا در رشته دلخواه تحصیل کند. وقتی والدین به‌طور جدی معتقد شده‌اند که تحصیل مختص پسران نیست، در ازدواج نیز به حق انتخاب دختر خود اهمیت می‌دهند. در عین حال امکان ارتباط میان زوجین به دلیل گسترده‌تر شدن وسایل ارتباطی افزایش یافته و حضور زنان تحصیل‌کرده در اجتماع، وفاداری مردان نسبت به گذشته را افزایش داده است. با این حال افزایش آمار خودکشی در سال گذشته را باید با وجود افزایش راه‌حل‌های بیشتر برای حل مشکلات اجتماعی، از زوایای مختلفی ارزیابی کرد. امروز اگر فرد با بن‌بست مواجه شد حداقل با چهار گروه هم‌سال خود می‌تواند مشورت کند. در گذشته این شبکه‌های اجتماعی، محدود به فامیل بود و تازه مسائل خانوادگی باید از آنها پنهان نگه داشته می‌شد. امروز افراد می‌توانند به مراکز مشاوره و روانشناسی مراجعه کنند و امکان کمک گرفتن برای ختم نشدن یک مشکل به خودکشی، افزایش یافته است. دکتر معیدفر به استناد تحقیقی عنوان کرده بود 70 درصد تقاضای طلاق از سوی زنان داده می‌شود. به فرض صحت عدد، معنای آن این است که زنان مانند گذشته این باور را ندارند که «با لباس سفید به خانه شوهر بروند و با لباس سفید (کفن) بیرون بیایند». اینکه تفاوت میان تصمیم‌گیری در زمینه خودکشی در شهر و روستا چگونه است قطعاً با وجود رشد تحصیلات در جوامع روستایی، هنوز محدودیت‌های بیشتری مقابل جامعه روستایی خودنمایی می‌کند.

 فراموش نکنیم امروز نسبت شهرنشینی با روستانشینی، معکوس شده است. پیش از انقلاب، 30 به 70 بود و امروز، 70 به 30 تغییر کرده است. پس آیا می‌توان نسخه واحدی برای پیشگیری از خودکشی پیچید؟ ارائه یک جمع‌بندی واحد مشکل است. نگاه من این است که در چه نوع خانواده‌هایی و ترکیبی از زن و مرد، خطر خودکشی می‌تواند پیش بیاید. یا چه متغیرهایی می‌تواند سبب شود در خانواده‌ای که تشکیل شده یا در یک رابطه، یکی از دو طرف به نقطه‌ای برسد که راهی ندارد جز خودکشی. معتقدم متغیر تعیین‌کننده دریافت پاسخ به انتظارات در هر سطحی است، اگر وضعیتی ایجاد شود که نتوان به انتظارات طرف مقابل جواب داد، نقطه‌ای است که ریسک خودکشی قابل تامل است. ممکن است دختری از پدر خود انتظاراتی داشته باشد و پاسخ نگیرد. یا خانمی که سال‌ها تلاش کرده و تحصیلات عالیه دارد نتواند کار مناسب پیدا کند یا شوهر یک خانم نتواند به انتظارات بحق اقتصادی یا عاطفی وی پاسخ دهد؛ این زنگ خطری است که نواخته می‌شود. 

در عین حال جامعه دختران تحصیل‌کرده که بیش از سه میلیون نفر از جمعیت آماده به کار را تشکیل می‌دهد و در غیر‌تحصیل‌کردگان، دو برابر است، نیازمند واکاوی جدی است. به هر دلیلی شرایطی فراهم شده که دختران هم با هزینه‌های بسیار به دانشگاه آمده‌اند و با توجه به هزینه‌هایی که خانواده‌ها تحمل کرده‌اند، انتظارات بحقی در جامعه ایجاد شده است، اما در بازار کار، شرایط برابر نیست. متاسفانه مدیریت کلان هنوز با فرهنگ سنتی اولویت دادن به اشتغال مردان مواجه است در حالی که زنان ما هم امروز در بسیاری موارد، خود مدیر زندگی خود هستند. مرد می‌تواند مسوول خانواده خود باشد و زن هم می‌تواند چنین تصمیمی برای خود بگیرد. عدم توجه لازم به این تغییر نگرش در جامعه و نیاز دختران تحصیل‌کرده ما می‌تواند این روند کاهش‌یابنده خودکشی در میان زنان را تهدید کند. اینکه چرا در برخی استان‌ها، آمار خودکشی بالاتر است؟ بر اساس آمار موجود در سال 90، ایلام و گلستان و در رده‌های بعدی لرستان، کرمانشاه، اردبیل و سیستان بلوچستان قرار داشتند. به نظر می‌رسد در بخش‌هایی که هنوز آن فرهنگ سنتی که دارای ویژگی‌های منفی و رسوم غلط نیز هست غالب است و همچنان آمادگی ذهنی دادن حق طلاق و تصمیم‌گیری به زنان ایجاد نشده، این روند دیده می‌شود. 

معمولاً میان پایین بودن نرخ طلاق و خودکشی، نسبت مستقیم وجود دارد. اینکه مثلاً پدر و مادر و خانواده فرهنگ طلاق را نپسندند و ادامه یک زندگی عذاب‌آور را به دختر خود تحمیل کنند، معلوم است که در موارد حاد، راهی جز خودکشی برای او باقی نمی‌گذارد. گروه اجتماعی ساکن گلستان یا کردستان و کرمانشاه که دارای گرایش‌های قومی و مذهبی دیگر هستند، همین نگرش را دارند. به نظر می‌رسد باید امکان گفت‌وگو با چهره‌های معتمد و بزرگان آنها را فراهم کرد و با توجیه آنان، از نفوذشان بر جامعه برای کاهش انواع آسیب‌های اجتماعی از جمله خودکشی بهره گرفت. برگزاری همایش‌های دانشگاهی، دعوت از خانواده‌ها برای گفت‌وگو، آموزش، فرهنگ‌سازی و نشان دادن آسیب‌های از دست رفتن جان یک مرد یا زن این اجتماع در مقابل تبعات دیگر، می‌تواند گره‌گشا باشد. مسوولیت دستگاه‌های مرتبط مانند وزارتخانه رفاه و زیرمجموعه آن یعنی سازمان بهزیستی، بخش بهداشت و درمان کشور، دستگاه‌های اقتصادی و آموزشی، نهادهای پرتعداد فرهنگی خارج از مجموعه دولت و نهادهای عمومی نظیر شوراها، در ایجاد همگرایی برای مقابله با افزایش خودکشی، سنگین و غیر‌قابل گذشت است. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها