شناسه خبر : 2246 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

فرهنگیان از تبعیض و شرایط معیشتی خود ناراضی‌اند

فرق و فقر آموزش و پرورش

نظام آموزشی ایران در سال‌های اخیر، با مشکلاتی مواجه بوده که بارها و بارها از آن سخن گفته شده و هر سال که هفته‌ای به نام «معلم» می‌شود؛ این بحث‌ها هم رسانه‌ای‌تر می‌شود.

مهدی بهلولی / عضو کانون صنفی معلمان کشور

نظام آموزشی ایران در سال‌های اخیر، با مشکلاتی مواجه بوده که بارها و بارها از آن سخن گفته شده و هر سال که هفته‌ای به نام «معلم» می‌شود؛ این بحث‌ها هم رسانه‌ای‌تر می‌شود. در واقع، زخم کهنه‌ای که بر پیکره نظام آموزشی است؛ بارها به تفصیل بیان شده و چون پاسخی درخور نیافته، منجر به بروز نارضایتی‌هایی شده که در جای خود نمود بیرونی یافته است و به اعتراضاتی چشمگیر -البته برای معلمان و فرهنگیان- تبدیل شده است. اما اجازه بدهید پیش از آنکه به اصل موضوع، یعنی دلیل اعتراض ریشه‌دار فرهنگیان بپردازم؛ قدری در مورد پیشینه مشکلات ساختاری نظام آموزش ایران صحبت کنم. اینکه نظام آموزشی تا چه حد در بستر درستی رشد کرده و چگونه قرار است با یک ساختار نادرست به راه خود ادامه دهد؟
در یک دیدگاه کلی، آموزش و پرورش در ایران در یک بستر «ایدئولوژیک» تعریف شده است. البته این تعریف، فقط مختص به ایران یا یک کشور دیگر نیست. در بیشتر کشورهای منطقه ما، که عموماً مسلمان‌نشین هستند؛ این بستر ایدئولوژیک در نظام آموزشی دیده می‌شود. پس چرا در مقایسه با همین کشورها نیز نظام آموزشی ما از معضلاتی رنج می‌برد که گفتنش دیگر تکراری شده است؟ دو سال پیش در چنین روزهایی نیز آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود مصاحبه‌ای با وب‌سایت «آفتاب» داشت و به همین موضوع اشاره مستقیم داشت و آن را یک مشکل نظام آموزشی خوانده بود. در واقع مشکلی است که دیده شده و حتی از سوی بالاترین فرد نظام اجرایی کشور هم گوشزد می‌شود؛ اما هنوز راه‌حلی جداگانه و کاربردی برای آن یافت نشده است.
اما گذشته از این مشکل ساختاری، باید به نوعی «تبعیض» نیز در برخورد با نظام آموزشی اشاره کنم. خود من در جلساتی که با برخی از مسوولان بلندپایه وزارت آموزش و پرورش داشته‌ام؛ شنیده‌ام که تخصیص بودجه برای آموزش و پرورش همواره یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های وزرای وقت بوده و هر زمان که وزیری خواسته در این مورد رایزنی کند؛ با مشکلاتی روبه‌رو بوده که اولویت‌بندی‌ها یکی از آنهاست. چرا؟ به یک دلیل ساده. آموزش و پرورش بسیار گسترده است و از جامعه هدف بیش از 11 میلیون‌نفری برخوردار است. این جامعه هدف گسترده دست هر دولتی را برای اختصاص بودجه می‌لرزاند. گستردگی نظام آموزشی و تعداد بالای فرهنگیان از یک‌سو و دانش‌آموزان از سوی دیگر، شرایطی را به وجود آورده که اختصاص بودجه را با سختی‌هایی همراه ساخته است. به طور مثال، اگر قرار باشد حقوق و دریافتی معلمان، 100 هزار تومان افزایش پیدا کند؛ با یک حساب سرانگشتی این 100 هزار تومان ضربدر عدد کل معلمان می‌شود و با به دست آمدن یک رقم نجومی، هر دولتی را از افزایش حقوق منصرف می‌سازد. آن هم زمانی که دولت با بحرانی‌ترین شرایط برای بودجه‌ریزی مواجه است و بسیاری از درآمدهای دولتی کم شده یا از دست رفته است.
یکی از مهم‌ترین شاخص‌هایی که برای اولویت دادن دولت‌ها به نظام آموزش و پرورش وجود دارد؛ سهم آموزش و پرورش از کل تولید ناخالص داخلی است. در کشورهای پیشرفته و نظام توسعه‌یافته آموزشی، این عدد به بالای 10 درصد هم می‌رسد. در فنلاند سهم بخش آموزش و پرورش از کل تولید ناخالص داخلی تا 19 درصد هم پیش رفته است. اما این عدد در ایران، طی سال 1392 بسیار ناچیز و حدود دو درصد بوده است. حتی شاید از این هم کمتر! سهم بخش آموزش و پرورش از کل تولید ناخالص داخلی در همین کشور همسایه‌مان یعنی ترکیه بالای چهار درصد است و سهم آموزش و پرورش ایران، در سطح کشورهای آفریقایی است. در حالی که تعداد دانش‌آموزان در ترکیه با تعداد دانش‌آموزان در ایران تقریباً برابر است. دلیل به وقوع پیوستن چنین اتفاقی چیست؟ به نظر من بخشی از آن به دلایل اقتصادی است. باید به این سوال پاسخ داد که آموزش و پرورش چقدر در اولویت ماست و چقدر برای آن هزینه می‌کنیم تا انتظار معجزه داشته باشیم؟ زمانی که آقای فانی در پی اخذ رای اعتماد از مجلس بودند؛ در برنامه‌های ارائه‌شده خود به مجلس و حتی طی دفاع از برنامه‌های خود عنوان کردند این عدد را حداقل تا چهار درصد افزایش خواهند داد. اما تا زمانی که بودجه این کار تامین نشود؛ رسیدن به این عدد که کشورهای منطقه نظیر ترکیه و عربستان به آن رسیده‌اند؛ کاری غیرممکن است. در واقع هزینه کردن منابع در جایی درست است که می‌تواند نظام آموزشی را این‌گونه متحول کند که ارقام بالاتری به دست بیاید.
حال به سوال اصلی بپردازیم: معلمان به چه چیزی معترض‌اند؟ در پاسخ به این سوال می‌گویم دو چیز: فقر و فرق. نظام آموزشی دغدغه دستمزدهای پایین دارد. دغدغه‌ای که سال‌هاست ادامه دارد و کار این دولت یا آن دولت نیست. معیشت فرهنگیان همواره در سطوح پایینی بوده است. روی سخن من با آنهایی است که هنوز قرارداد رسمی هم ندارند و به راحتی می‌توان آنها را بیکار کرد. در مورد بهبود شرایط معیشتی و حتی بیمه تکمیلی معلمان، نوعی تبلیغات رسانه‌ای و «پروپاگاندا» دیده می‌شود. به طور مثال از طرح بیمه تکمیلی فرهنگیان با عنوان «بیمه طلایی» یاد می‌شود. اما فرهنگیان چه چیزی از این نوع بیمه عایدشان شده است؟ آیا کسی به سراغ آنها آمده و در این مورد پرسیده است؟
در چنین شرایطی سخن گفتن از «رتبه‌بندی معلمان» قدری عجیب است. من جزو کسانی بودم که بیشترین نقد را به همین طرح که قرار است امسال اجرایی شود، داشته‌ام. اما این فقط حرف من نیست. بسیاری از کارشناسان نظام آموزشی نیز اعتقاد دارند که این طرح بنیاد علمی ندارد. در دیدگاه‌های رفتارشناسی، با یک انسان همانند یک انسان رفتار می‌شود و بسیاری از ملاحظات او را حین کار و در هر شغل در نظر می‌گیرند. اما این طرح یک الگوی مشخص دارد و آن هم «مدرک تحصیلی» است. عمده اعتراض معلمان به این طرح نیز از همین ناحیه است. در شرایطی که مطالعات نشان داده که نظام تشویق با مکانیسم حقوق و مزایا در بسیاری از موارد پاسخ مناسب و مورد انتظار را نداده است؛ چگونه است که طرحی ابلاغ می‌شود که اصل و پایه خود را بر اساس تشویق به مدرک‌گرایی می‌گذارد؟ در جهان امروزی بهبود روش‌های آموزشی از این‌گونه مسیرها نمی‌گذرد. در الگوهای آموزشی مانند کشور فنلاند که پیشرفته‌ترین نظام آموزشی دنیا را دارد؛ به معلم فرصت تحقیقاتی داده می‌شود و نیازی به مدرک‌گرایی دیده نمی‌شود. به همین دلیل هم هست که می‌گویم رتبه‌بندی معلمان، باب تازه‌ای را برای مدرک‌گرایی در نظام آموزشی ایران باز می‌کند. این درست است که یک نظام ارزشیابی برای معلمان باید وجود داشته باشد؛ اما نگاه به ارزشیابی با این طرح، نظام «اولویت‌دهی» است. ملاک کیفی کار جای خود را به ارزشیابی «کمی» با استفاده از مدرک تحصیلی می‌دهد. حال آنکه سیستم تشویقی با این روش، کیفیت کار را بالا نمی‌برد. مسوولان وزارت آموزش و پرورش می‌گویند هدف از اجرای این طرح، بالا بردن کیفیت کار آموزشی است. اما باید دید که منظور از «کیفیت» چیست؟ آیا صرفاً افزایش درصد قبولی دانش‌آموزان می‌تواند به عنوان افزایش کیفی نظام آموزشی قلمداد شود؟ در یک نظام آموزش و پرورش پیشرفته این‌گونه نیست. در این‌گونه نظام‌ها، کیفی بودن آموزش و پرورش به علم‌آموزی و علمی اندیشیدن، عقلانیت، انتقاد و کنجکاوی و پرسشگری، اخلاق و دانسته‌های حقوقی گفته می‌شود، نه صرفاً آمار بالای قبولی در یک مقطع تحصیلی که اگر این‌گونه بود؛ «قیف وارونه» کنکور در این کشورها هم وجود داشت، اما نیست. چون در این کشورها، چیزی به نام کلاس‌های تقویتی و آمادگی برای کنکور و ورود به دانشگاه وجود ندارد. اگر تب کنکور در ایران همچنان بالاست و نظام آموزشی قدرت حذف کنکور را ندارد؛ به دلیل قدرت بالای نهادهای بخش خصوصی است که امکان استفاده انحصاری از فرصت آماده‌سازی داوطلبان کنکور را دارند. حال آنکه با قبولی و بالا بردن درصد آمار قبولی، نمی‌توان گفت که یک نظام آموزشی کیفی به دست آمده است.
در هر صورت، فرهنگیان به مسائلی از این دست اعتراض دارند که بیشتر آنها، «صنفی» است و نه سیاسی. تا زمانی که شرایط بهبود نیابد؛ این اعتراض‌ها پابرجاست. نظام آموزشی کشور تشنه خلاقیت و طرح‌های نوین است. اما به نظر می‌رسد راه را کج رفته‌ایم و باید هر چه سریع‌تر دست به اصلاحات اساسی بزنیم.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها