شناسه خبر : 21401 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

انتخاب مردم قائم به شخص است نه برنامه

قضاوت سیاسی

با اعلام نتایج تایید صلاحیت‌های نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری تقریباً صحنه انتخابات روشن و واضح شده‌ است. این انتخابات در نهایت به یک دو‌قطبی منجر خواهد شد. واضح است که حسن روحانی تنها نامزد جریان‌های میانه‌رو و اصلاح‌طلب بوده و اسحاق جهانگیری به نفع او انصراف خواهد داد.

با اعلام نتایج تایید صلاحیت‌های نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری تقریباً صحنه انتخابات روشن و واضح شده‌ است. این انتخابات در نهایت به یک دو‌قطبی منجر خواهد شد. واضح است که حسن روحانی تنها نامزد جریان‌های میانه‌رو و اصلاح‌طلب بوده و اسحاق جهانگیری به نفع او انصراف خواهد داد. به نظر نمی‌رسد هاشمی‌طبا و میرسلیم شانس چندانی در این انتخابات داشته باشند. هاشمی‌طبا یک‌بار دیگر هم در سال 80 در حالی که معاون رئیس‌جمهور وقت بود کاندیدا شد و با کسب رای اندکی بازنشستگی سیاسی خود را آغاز کرد. این کاندیداتوری جدید هم احتمالاً به تاسی از الگوی محمد غرضی و برای دیده شدن انجام شده‌ است و باز هم رای او چندان بالا نخواهد شد. میرسلیم اما برای جلب توجه به یک تشکیلات سیاسی سنتی و قدیمی یعنی موتلفه اسلامی کاندیدا شده و اتفاقاً از این نظر موفق عمل کرده ‌است. او هم بعید است در انتخابات بماند و احتمالاً بعد از مناظرات انصراف خواهد داد ولی اگر هم بماند هم‌ردیف هاشمی‌طبا رای خواهد داشت. اما در قطب مقابل وضعیت رئیسی و قالیباف روشن نیست و منطقاً یکی از سه سناریوی زیر رخ خواهد داد:

 

  سناریوی اول: قالیباف به نفع رئیسی انصراف دهد. این سناریو اگرچه معقول‌تر به نظر می‌رسد و تا چند روز پیش محتمل‌تر بود اما اکنون احتمال وقوع کمتری دارد. زیرا از یک‌سو قالیباف نشان داده بلندپروازتر از آن است که به معاون اولی (آن هم مشروط به پیروزی رئیسی) اکتفا کند، از سوی دیگر شواهد مختلف نشان می‌دهد قالیباف رای بیشتری دارد و منطقی نیست آن‌که رای بیشتر دارد انصراف دهد.

 سناریوی دوم: رئیسی به نفع قالیباف انصراف دهد. این سناریو عمل‌گرایانه‌تر به نظر می‌رسد اما از نظر سیاسی غیرمحتمل است. اگر رئیسی قرار بود انصراف دهد چرا باید وارد این بازی می‌شد. کاندیداتوری قالیباف در این دوره عجیب نبود زیرا اشتیاق او به مقام ریاست‌جمهوری مساله پنهانی نیست و او از سال 82 به این‌سو هر اقدامی که کرده معطوف به این هدف بوده ضمن اینکه بعد از دو شکست، دیگر چیزی هم برای از دست دادن ندارد. اما رئیسی شخصیتی است که ناگهان در یک سال اخیر مورد توجه قرار گرفته و از تراز یکی از کارگزاران اجرایی نظام به یکی از شخصیت‌های رده اول ارتقا یافته است. چنین شخصی منطقاً اگر وارد رقابت شده برای ماندن آمده است. به‌خصوص طیف حامیان او (به حمایت سعید جلیلی از او توجه کنید) نمی‌پذیرند که او به نفع قالیبافی انصراف دهد که خاطره خوشی از حضور او در انتخابات 92 ندارند.

 سناریوی سوم: قالیباف و رئیسی هر دو بمانند. این سناریو در روزهای اخیر محتمل‌تر شده‌ است. مشی انتخاباتی قالیباف و رئیسی نشان‌دهنده این است که عزم هر دو جدی است ضمن اینکه هر دو با ظرافت و محترمانه راه خود را از تشکیلاتی که در آن جناح برای ایجاد وحدت راه افتاده (جبهه متحد نیروهای انقلاب یا جمنا) جدا کرده‌اند. ظاهر قضیه این است که هر دو نفر تا پایان مناظرات می‌مانند و بر اساس بازخوردها تصمیم می‌گیرند که کدام به نفع دیگری انصراف دهد اما بعید است هیچ کدام در نهایت بپذیرد به نفع دیگری کنار برود. تجربه اتحاد ولایتی و قالیباف و حداد‌عادل در انتخابات گذشته امسال هم احتمالاً تکرار خواهد شد.

 

اینکه کدام‌یک از سناریوهای بالا رخ دهد بر مشی تبلیغاتی روحانی قطعاً اثرگذار است. البته رئیسی شخصیت امتحان پس‌داده‌ای در افکار عمومی نیست و هنوز شناختی از توانایی و روش او برای مواجهه با روحانی وجود ندارد. البته در زمان انتشار این نوشته تبلیغات ریاست‌جمهوری آغاز شده و حداقل یک جلسه مناظره کاندیداها برگزار شده‌ است و طبیعتاً عرصه شفاف‌تر شده‌ است. هر کدام از این سه سناریو رخ دهد باید به چند نکته زیر توجه داشت:

 

1- بسیاری معتقدند مهم‌ترین موضوع این انتخابات موضوع اقتصادی است. این نگاه از جهتی درست و از جهتی نادرست است. این درست است که برای مردم اوضاع اقتصادی بسیار مهم است و در مجموع نارضایتی از وضعیت موجود وجود دارد اما نباید فراموش کرد که تفسیر مردم از وضعیت اقتصادی یکدست نیست. جریان رسانه‌ای مخالف دولت با همراهی صداوسیما این تلقی را ایجاد کرده‌اند که عامه مردم از شرایط موجود به‌شدت ناراضی هستند. اما مشاهدات شخصی (که طبعاً محدود به حوزه مشاهدات و مراودات شخصی هر فرد است) الزاماً این قضاوت را تایید نمی‌کند. نباید فراموش کرد که در ایران متاسفانه بخش مهمی از رسانه‌ها بازتاب‌دهنده تنوع و گوناگونی افکار عمومی نیستند و صرفاً بازتاباننده تمایلات جریان سیاسی حامی خود هستند. ضمن اینکه به دلایل مختلف همه صداهای موجود در جامعه رسانه مطلوب خود را ندارند. در چنین شرایطی نباید فریب تیترها و اخبار را خورد. بخش‌هایی از توده مردم قضاوت نسبتاً مثبتی، دست‌کم خنثی، از عملکرد اقتصادی دولت دارند به‌خصوص که هنوز تلخی ناشی از عملکرد دولت پیشین در کام بسیاری از مردم باقی‌مانده و آن دوران استیصال هنوز فراموش نشده است. چهار سال زمان زیادی نیست و بخش مهمی از مردم تفاوت امروز را با آن روز به خاطر دارند. اهمیت این نکته در این است که اگر تیم تبلیغاتی حسن روحانی فرض را بر این بگذارد که باید در مورد وضعیت اقتصادی در موضع تدافعی باشد بازی را از پیش باخته است. زیرا اولاً انرژی خود را هدر داده، ثانیاً توانایی خود در تعیین زمین بازی را از دست داده ‌است. البته احتمالاً نهادهایی در کشور مشغول پایش افکار عمومی بر اساس نتایج نظرسنجی‌ها هستند و چنانچه این نظرسنجی‌ها به شیوه صحیح و علمی انجام شوند نتایج آنها اعتبار کافی برای استناد در این خصوص را دارد. خلاصه اینکه الزاماً نباید فرض گرفت که وضعیت اقتصادی چشم اسفندیار دولت روحانی است.

2- این انتخابات تا اینجا بیش از هر چیز درباره «ترس» بوده است. همه نامزدها کمابیش به دنبال ترساندن مردم از رئیس‌جمهور شدن رقیب هستند. روحانی مردم را از برگشتن حامیان احمدی‌نژاد و تندروها می‌ترساند و رقیب او مردم را از تداوم وضعیت موجود در صورت رئیس‌جمهور ماندن روحانی می‌ترساند. این شیوه تبلیغاتی ذاتاً انفعالی و تخریبی است. یعنی کسی موفق‌تر است که بیشتر تخریب کند و مردم را بیشتر از دیگری بترساند. به گمان من این روش برای روحانی کمتر کارایی دارد؛ به هر حال او رئیس‌جمهور مستقر است و توان تهاجمی کمتری دارد. شاید بهتر باشد که میان او و جهانگیری تقسیم کار شود و جهانگیری بیشتر به گذشته (دفاع از عملکرد دولت و یادآوری بلایی که دولت اصولگرا بر سر کشور آورد) بپردازد و روحانی بر آینده و دستور کاری که برای دور دوم تعقیب خواهد کرد متمرکز شود. به این صورت روحانی ضمن اینکه شخصیت منفی پیدا نمی‌کند در عین حال جنسی از رفتار انتخاباتی خواهد داشت که سازنده و امیدبخش است. اگر قاعده انتخابات بر تخریب و ترساندن باشد شواهد نشان می‌دهد رقیب روحانی بی‌مهار عمل می‌کند.

3- احمدی‌نژاد رفت اما احمدی‌نژادیسم هنوز هست. اگرچه احمدی‌نژاد و محفل او جواز ورود به انتخابات نگرفتند اما شیوه و مشی او کماکان در اصولگرایان وجود دارد. وعده رشد دو و نیم برابری درآمد کشور یا سه برابر کردن یارانه‌ها و وعده‌های توخالی دیگر نشان می‌دهد حربه اصلی رقبای روحانی پوپولیسم است. به‌خصوص برای آنهایی که احتمالاً این انتخابات را آخرین فرصت خود برای رئیس‌جمهور شدن می‌دانند و از دادن هیچ وعده و وعیدی که رای‌آور باشد کوتاهی نخواهند کرد. حضور اسحاق جهانگیری مهم‌ترین خنثی‌کننده این روش است. او باید تلاش کند صرفاً با استدلال و عدد و رقم پوچ بودن وعده‌های این‌چنینی را نشان دهد و وعده‌های مشابه دولت قبل را که به ایجاد آن وضعیت منجر شد یادآوری کند. اگر رقبا به پوپولیسم متوسل شدند جهانگیری باید بر ایجاد این‌همانی میان آنها و سلف‌شان احمدی‌نژاد متمرکز شود. این شیوه سلبی از سوی روحانی به نفع او نیست اما جهانگیری به‌راحتی می‌تواند این کار را انجام دهد.

4- مردم به برنامه رای نمی‌دهند به آدم‌ها رای می‌دهند. شخصاً در تمام عمرم حتی یک نفر را ندیده‌ام که بگوید برنامه‌های کاندیداها را مطالعه کرده و بر اساس آن یکی را برای رای دادن برگزیده است. اغلب افراد بر اساس نگرش سیاسی و اجتماعی خود از قبل می‌دانند به کدام جریان سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی رای خواهند داد (یا رای نخواهند داد) و در موسم انتخابات صرفاً مصادیق آن جریان را قضاوت می‌کنند و اگر پسندیدند (یا نپسندیدند) به او رای می‌دهند (یا نمی‌دهند). انتخابات هرچه محلی‌تر باشد این ویژگی مهم‌تر و شخصی‌تر می‌شود.

 

روحانی چه بخواهد چه نخواهد مصداق یک جریان مشخص در کشور شده‌ است و نمی‌تواند فراتر از آن عمل کند. در این انتخابات بهتر است او تلاش کند این بخش از جامعه را مخاطب قرار داده و با نگاه به آینده آنها را امیدوار نگه دارد و جهانگیری به دفاع از عملکرد دولت پرداخته و تهاجم قطب مقابل را خنثی کند. 

 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها