شناسه خبر : 21055 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جوانان عرب

خشمگین و چشم به راه آینده

محمد فازی، با موهای ژل‌زده، علاقه به قهوه و ازدواج، نمونه یک دانشجو در هر جایی است. او با ۲۱ سال سن، و تحصیل در رشته مهندسی دانشگاه قاهره، باید آینده‌ای روشن برای خود ببیند؛ چرا که جهان به شدت دنبال فارغ‌التحصیلان باهوش است.

ترجمه: الهام شیرمحمدی

محمد فازی، با موهای ژل‌زده، علاقه به قهوه و ازدواج، نمونه یک دانشجو در هر جایی است. او با 21 سال سن، و تحصیل در رشته مهندسی دانشگاه قاهره، باید آینده‌ای روشن برای خود ببیند؛ چرا که جهان به شدت دنبال فارغ‌التحصیلان باهوش است. اما آقای فازی احساس می‌کند چشم‌انداز سیاهی دارد. او نگران است که پس از فارغ‌التحصیلی نتواند شغلی پیدا کند که هزینه‌هایش را کاملاً پوشش دهد، چه رسد به اینکه امکان حمایت از مادر بیوه‌اش را نیز به او بدهد. بدون حقوق خوب، آقای فازی نمی‌تواند آپارتمان بخرد؛ و بدون خانه نمی‌تواند ازدواج کند؛ و بدون ازدواج نمی‌تواند زندگی زناشویی داشته باشد. او توضیح می‌دهد «به دلایل مذهبی نمی‌توانم دوست‌دختر داشته باشم، و البته این را برای خواهر خودم نیز نمی‌پسندم.» او اغلب با زنان صحبت می‌کند، اما در فیس‌بوک، زیرا حریم خصوصی و فاصله ایمن را برایش فراهم می‌کند. وضع دشواری که وی دارد چیزی پیچیده‌تر از صرف سنت است. دیدگاه‌های او درباره اسلام آشفته است. او خود را از والدینش دیندارتر می‌داند، اما مرتب نماز نمی‌خواند؛ او معاشرت با دوستانش را به گوش دادن به سخنان واعظان ترجیح می‌دهد، اما تشنه اسلام ناب است. او فکر می‌کند سنت در مصر با رشوه دادن، پارتی‌بازی و دیگر رفتارهایی که در مذهب منع شده لکه‌دار شده است. او فکر می‌کند گسترش کفر تهدیدی بزرگ است و می‌گوید «ما باید اخلاقیاتی را که غرب از ما گرفته است دوباره اجرا کنیم».
آقای فازی منحصربه‌فرد نیست. کشورهای عربی مملو از جوانان سرخورده از نداشتن شغل است؛ جوانانی که اقتدار سنتی را زیر سوال می‌برند؛ تلخ و شیرین غرب، آزادی‌ها و قدرتش؛ و آنقدر اطلاعات دارند که بدانند سرنوشت آنها از سرنوشت بسیاری از همسالانشان در سراسر جهان بدتر است. رامی خوری از دانشگاه آمریکایی بیروت می‌گوید: «جوانان تنها می‌خواهند زندگی کنند و نمی‌خواهند مشکل ایجاد کنند، اما نمی‌توانند وارد نظام‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی کشورشان بشوند. آنها ناچارند دانشگاه‌های موازی برای خود ایجاد کنند زیرا نمی‌توانند در شرایط عادی هیچ کار معمولی انجام دهند.» عوامل زیادی به بهار عربی سال 2011 منجر شد، قیامی که سبب براندازی حاکمان پیر در تونس، مصر، لیبی و یمن، و به لرزه درآمدن رژیم‌های دیگر شد. اما تردیدی نیست که رشد ناگهانی جمعیت جوان در جهان عرب، و ناتوانی حاکمان آنها در مهار آن برای توسعه اقتصادی، از موضوعات اصلی است. اکنون که قیام‌ها یا سرکوب‌شده یا به جنگ داخلی خونبار (به جز تونس) کشیده شده‌اند، تعداد زیاد جوانان عرب وضعیت را حتی بدتر کرده است: آنها با سرکوب‌های سیاسی و چشم‌انداز شغلی بدتری روبه‌رو هستند. رشد اقتصادی در این منطقه بسیار عقب‌تر از کشورهای خاورمیانه با درآمد متوسط است. سقوط قیمت نفت اکنون به برخی کشورها ضربه سخت‌تری می‌زند و آشوبی که سرمایه‌گذاران و گردشگران را به وحشت انداخته صنعت گردشگری را نابود کرده است. سیاست‌های محکوم به شکست در دولت‌هایی که به قدرت چسبیده‌اند، مانند مصر، همچنان آسیب بیشتری وارد می‌کند. در جاهای دیگر، جمعیت زیاد جوانان را موهبتی اقتصادی می‌دانند. اما در بیشتر مناطق جهان عرب جوانان را مصیبتی می‌دانند که باید سرکوب شوند. این روزها زندگی برای جوانان عرب اغلب انتخابی از روی درماندگی بین تقلا در برابر فقر در داخل کشور، مهاجرت یا در موارد شدید، جهاد است. در واقع، به دست گرفتن سلاح از جمله مشاغل پردرآمد در مکان‌هایی چون سوریه است.
جوانان در جهان عرب، مانند مکان‌های دیگر، از هر قشری هستند. اما در کل، چند گرایش در بین آنان شاخص است. نخست موضوع انفجار جمعیت است. جهان عرب به سرعت در حال رشد است. جمعیت این منطقه در سه دهه گذشته پس از سال 1980 به 357 میلیون نفر در سال 2010 رسید. انتظار می‌رود تا سال 2025، 110 میلیون نفر دیگر به جمعیت آن افزوده شود که رشدی 8 /1‌درصدی در سال در مقایسه با نرخ یک‌درصدی جهان است. روند سریع شهرنشینی فشار جمعیت را پیچیده‌تر می‌کند. در سال 2010 جمعیت 15 تا 24‌ساله در جهان عرب 20 درصد کل جمعیت را تشکیل می‌داد. اما شمار مطلق جوانان همچنان رشد می‌کند و از 46 میلیون نفر در سال 2010 به 58 میلیون نفر در سال 2025 خواهد رسید.
دومین جنبه برجسته مقیاس بیکاری جوانان است. در سال 2010، در آستانه بهار عربی، نرخ کل بیکاری و نرخ بیکاری جوانان در جهان عرب بالاترین رقم در مقایسه با هر منطقه و به ترتیب 10 و 27 درصد بود. از آن زمان به بعد این ارقام بیشتر نیز شده و تقریباً به 12 و 30 درصد رسیده است.
جالب است که در بعضی از کشورهای عرب، هر چه مدت زمان بیشتری را در مدرسه بگذرانید، شانس کمتری برای یافتن شغل دارید. در سال 2014 در مصر نرخ بیکاری در بین فارغ‌التحصیلان دانشگاهی 34 درصد اما در بین افراد دارای تحصیلات کمتر از دوره ابتدایی دو درصد بود. نابرابری بین زنان و مردان نیز قابل توجه است: 68 درصد از زنان 15 تا 24‌ساله در مصر بیکارند که این رقم در میان مردان 33 درصد است. روند سوم سطح بالای مهاجرت، به خصوص به کشورهای نفت‌خیز خلیج فارس است. سوریه، فلسطین و کشور مصر در میان 20 کشور در سطح جهان هستند که بالاترین تعداد افراد ساکن در خارج از کشور در سال 2015 را دارند، که تا حدی به دلیل حجم رو به افزایش پناهندگان است. پس جای تعجبی ندارد که طبق گزارش ایزاک دیوان (Ishac Diwan) از دانشگاه هاروارد جوانان عرب از جمعیت افراد بزرگ‌تر از خود و از همسالان خود در کشورهای دیگری که در مراحل مشابهی از پیشرفت قرار دارند ناشادتر هستند. نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو (Pew Research Centre) نیز نشان داد کشورهای خاورمیانه جزو استثنائات هستند زیرا مردم در کشورهای فقیرتر عموماً نسبت به کشورهای ثروتمند به آینده امیدوارترند. تنها 35 درصد از افرادی که از خاورمیانه در این نظرسنجی شرکت کرده بودند فکر می‌کردند زندگی فرزندانشان در نهایت بهتر از آنان می‌شود، این رقم در آفریقا 51 و در آسیا 58 درصد بود.

میزان عدم قطعیت
جوانان عرب نگران‌ترین افراد نسبت به استاندارد زندگی هستند. اغلب می‌بینیم رانندگان تاکسی دارای مدرک مهندسی هستند؛ در کشورهای دیگر جهان گاهی رانندگی شغل دوم برای برآوردن نیازها محسوب می‌شود. دولت‌ها در کشورهای عربی مدت‌ها تلاش کردند با گسترش خدمات شهری کارگران جدید جذب کنند؛ بهتر است جوانان جایی در فهرست حقوق‌بگیران داشته باشند تا اینکه به خیابان‌ها بروند و مشکل‌ساز شوند. در دوران طلایی ملی‌گرایی عرب تحت حکومت جمال عبدالناصر، که در سال 1952 سلطنت مصر را سرنگون کرد، شغل دولتی برای هر فارغ‌التحصیل دانشگاه تضمین شده بود. اما نه او و نه حاکمان پس از او نمی‌دانستند چگونه باید از این استعدادهای سرشار و فراوان فارغ‌التحصیلان بهره‌ جویند (تعداد آنها در فاصله سال 1970 تا 1980 سه برابر شد). در طول زمان آنها مدتی طولانی‌تر و گاهی یک دهه منتظر شغل می‌ماندند. با بحران توازن دستمزدها در دهه 90 میلادی، بخش عمومی کوچک‌تر شد و تمام مشاغل دولتی به جز مشاغلی چند، از بین رفتند.
نفت ارزان کشورهای پادشاهی‌های خلیج فارس که تاکنون رضایت مردم خود را با مشاغل آسان و پاداش‌ها به دست آورده‌اند، وادار کرده تا حقوق‌بگیران بخش دولتی را کاهش دهند و از آنجا که این کشورهای پادشاهی نمی‌توانند مشاغل کافی برای مردم خود بیابند، دریچه اطمینان مهاجرت برای کار در آنجا به روی سایر اعراب بسته شده است. طبق برآورد شرکت تحقیقاتی سعودی سرمایه‌گذاری جادوا (Jadwa Investments)، بزرگ‌ترین کشور حوزه خلیج فارس یعنی عربستان سعودی باید هر سال 226 هزار شغل جدید ایجاد کند. اما در سال 2015 تعداد استخدامی‌ها تنها تا 49 هزار مورد افزایش یافت. کشورهای حوزه خلیج فارس سهمیه‌هایی برای استخدام افراد بومی تعیین کرده‌اند، اما بسیاری از شرکت‌ها شکایت دارند که فارغ‌التحصیلان محلی مهارت‌ها و اخلاق کاری لازم را ندارند. یک بازرگان می‌گوید: «من شرکت‌هایی را می‌شناسم که برای پایبندی به قانون به سعودی‌ها پول می‌دهند، اما به آنها می‌گویند تا در داخل کشور بمانند.» در دوره ولیعهدی 30ساله محمد بن سلمان، عربستان سعودی در حال انجام تغییری جاه‌طلبانه بوده است که بخش خصوصی آن را هدایت می‌کند تا در کنار نفت به صادرات تنوع بیشتری ببخشد. اما این انتظار بیجایی است که به مردان جوان و نازپرورده عربستان سعودی بیاموزیم برای گذران زندگی کار کنند.
نادر کبّانی از شرکت قطری سیلاتک که برای جوانان کاریابی می‌کند می‌گوید در چندین بخش از این منطقه، اعراب حس شایستگی دارند. بسیاری از آنها ترجیح می‌دهند با خانواده خود زندگی کنند به جای آنکه شغلی داشته باشند که کسر شأن آنان باشد. همزمان، جاه‌طلبی جوانان در حال افزایش است. آنها نسبت به گذشته نرخ بالاتر سواد و دسترسی بیشتر به اطلاعات درباره جهان گسترده‌تر دارند. آنها کاربر گوشی‌های موبایل، اینترنت و رسانه‌های اجتماعی هستند. طبق نظرسنجی جوانان عرب (Arab Youth Survey) که شرکت اصدا در سال 2016 با 3500 جوان در 16 کشور انجام داد، آنها از بیشتر اخبار به صورت آنلاین آگاه می‌شوند، که بدین ترتیب سانسور کردن اخبار را در تلویزیون و روزنامه‌ها توسط دولت دشوار می‌کند. تمام اینها سبب از بین رفتن فرهنگ پیروی از خانواده، رهبران مذهبی و دولت‌ها شده است. این گرایش احتمالاً آشکارترین عامل تنش بر سر وضعیت زنان است که با وجود فرمانبرداری سنتی و گرایش برای داشتن حجاب در مکان‌های عمومی، اکنون اکثریت فارغ‌التحصیلان دانشگاهی را در جهان عرب تشکیل می‌دهند. برای برخی از زنان، ازدواج فرار از محدودیت‌های خانواده است. اما برای بعضی دیگر از آنان ازدواج نکردن این‌گونه است. مجموعه تحقیقاتی Population Reference Bureau در واشنگتن به شمار فزاینده زنان عرب اشاره می‌کند که تا 39‌سالگی ازدواج نمی‌کنند. خلود فلعوده (Khloud Faloudah) زن مجرد 35‌ساله‌ای از عربستان که در ریاض و در بخش فناوری اطلاعات شرکت الجمایه کار می‌کند می‌گوید یک نسل پیش ممکن بود آرزوی او داشتن خانواده باشد، اما «هدف اصلی او اکنون به دست آوردن نقش مدیریتی در محل کار است».
اما بیشتر مواقع دلیل تاخیر در ازدواج داشتن آرزوهای شغلی نیست بلکه فقر است. از مردها انتظار می‌رود تا خانه بخرند و قبل از ازدواج برای آن وسایل تهیه کنند. داماد باید مهریه نیز بدهد. در شهر غزه، جنبش اسلامی حاکم یعنی حماس، ساحل را آذین‌بندی کرده تا افرادی که توانایی مالی ندارند در آنجا مراسم عروسی دسته‌جمعی برگزار کنند. اسماعیل هنیه، نخست‌وزیر این منطقه حامی مالی آژانس همسریابی است.
استقلال برای زنان همچنان مورد پذیرش نیست. در عربستان سعودی زنان اجازه ندارند بدون ارائه اجازه قیم مرد به خارج از کشور سفر کنند (حتی یک اپلیکیشن تلفن همراه نیز برای آن وجود دارد). اما حتی کشورهایی چون مصر که گمان می‌رود قانون برابری اجتماعی بیشتری بدهد همچنان سختگیرانه عمل می‌کنند.
رحام، طراح گرافیک 23‌ساله از شهر کوچک طنطا در شمال قاهره شرح می‌دهد که چگونه به پایتخت مصر آمد تا در رشته هنر تحصیل کند و از خویشاوندان مرد خود بگریزد که به او اجازه نمی‌دادند دامن بپوشد، شب‌ها تا دیروقت بیرون از خانه باشد و به تنهایی سفر برود. او می‌گوید «حتی در آنجا نیز اجازه نداشتم بعد از ساعت 9 شب به خوابگاه برگردم، در حالی که پسران اجازه داشتند تا 11 شب بیرون باشند.» طبق پروژه تحقیقاتی نظرسنجی ارزش‌های جهانی در وین، در کل، جهان عرب نسبت به کشورهای دیگر در مراحل مشابه دیندارتر است. اما جوانان عرب در معرض ترویج باورهای اسلامی در کانال‌های ماهواره‌ای تلویزیون و اینترنت هستند. رهبران مذهبی زمانی درجاتی از اقتدار را بر مردم خود اِعمال کردند. اما اکنون جوانان عرب اغلب زمانی متون اسلامی را ذکر می‌کنند که بزرگ‌ترها را به چالش می‌کشند. بعضی از جوانان عرب کمتر از والدین خود دیندارند؛ اما دیانت بعضی دیگر بسیار پایین آمده است. عبدالعزیز الغنام، دانشجوی سعودی در آمریکا، می‌گوید در سفرش به عربستان متوجه شد تعداد کمی از افرادی که می‌شناسد برای نمازهای یومیه هنوز هم به مسجد می‌روند حتی اگر تمام مغازه‌ها و رستوران‌ها مجبور باشند طبق قانون تعطیل کنند. اما در مصر ایمان نبیل حسابدار 29‌ساله می‌گوید: «من از پدرم اصولگراترم زیرا او بر اساس سنت‌هایی که به ارث برده اصولگراست؛ اما من بر اساس مطالبی که می‌خوانم.» گفته می‌شود، جوانان عرب در انظار عمومی نسبت به مذهب شکاک‌تر شده‌اند. اشتیاق برای مهمانی‌های مذهبی پس از سرنگونی حسنی مبارک کمرنگ شده است. (ارتش از واکنش علیه اخوان‌المسلمین بهره‌برداری کرد تا در سال 2013 از آن استفاده کند.) نیمی از افراد پاسخ‌دهنده به نظرسنجی جوانان عرب شکاف بین شیعه و سنی را منبع کشمکش می‌دانند. آقای دیوان می‌گوید جوانان عرب در کل نسبت به افرادی از فرهنگ‌ها یا مذهبی متفاوت در سایر کشورهای خاورمیانه، مغرورتر و کم‌طاقت‌تر هستند. جای تعجب دارد که تحصیلات بهتر در دیگر مکان‌ها ذهن آنها را بیشتر باز نکرده است. آقای دیوان فکر می‌کند دلیلش این است که مقامات دولتی و مذهبی از مدرسه برای شست‌وشوی مغزی استفاده می‌کنند. کتاب‌های درسی به جای آنکه تفکر نقادانه را آموزش دهند ایده‌های مربوط به پیروی (دولت‌های سرکوبگر منطقه آن را می‌پسندند) و اغلب سوءتفاهم یا حتی نفرت از دیگر ادیان و فرقه‌ها را می‌آموزند. در کتاب‌های درسی عربستان سعودی تعطیلات کریسمس جزو تعطیلات ممنوعه است.
یک نگرانی خاص در بین جوانان چشم‌اندازی است که جوانان ناامید عرب را به آغوش جهادیون سوق می‌دهد. بخش بزرگی از پوشش رسانه‌ای داعش بر ایدئولوژی اسلامی و خشونت افراطی این گروه تمرکز دارد. اما در نظرسنجی جوانان عرب دریافتند اندیشیدن جوانان به کمبود مشاغل و فرصت‌ها دلیل اصلی پیوستن آنها به داعش است. داعش برای آنها حقوق، ازدواج برنامه‌ریزی‌شده (گاهی با زنان برده) و فرصت از کف دادن عنان و احساس حق به جانب بودن را می‌دهد.
به دشواری می‌توان گفت دقیقاً چه عاملی جوانان را به سوی خشونت می‌کشاند. بیشتر جوانان عرب از داعش دوری می‌گزینند. آقای نبیل می‌گوید «پیوستن به داعش برابر است با کافر شدن.» جوانان طبقه متوسط و فقیر، تحصیل‌کرده و غیرتحصیل‌کرده به داعش می‌پیوندند. اما در هر حال اکثریت افرادی که به داعش می‌پیوندند جوان هستند.
نظرسنجی جوانان عرب نشان داد که 78 درصد از جوانان گفتند هرگز از این گروه حمایت نمی‌کنند. اما 13 درصد از آنها گفتند اگر این گروه خشونت کمتری داشت، ممکن بود به آن
بپیوندند - رقمی که در کشورهای حوزه خلیج تا 19 درصد می‌رسد که از سبک خشک‌تری از اسلام حمایت می‌کنند. این یک اقلیت است، اما اقلیت کوچکی نیست و نشان می‌دهد که داعش و هر گروه تروریستی که بعد از آن بیاید می‌تواند نیروها و هواداران زیادی جذب کند.

جوان و خطرناک
دولت‌های کشورهای عربی ممکن است به ظاهر از نگرانی‌های جوانان طرفداری کند - امارات متحده عربی امسال خانمی 22‌ساله را به عنوان وزیر جوانان منصوب کرد (در کنار وزرایی جدید برای داشتن صبر و شادمانی) اما بیشتر حاکمان، جوانان را خطرناک می‌دانند.
سالخوردگان و خودکامگان همچنان قدرت را در دست دارند، و توجه بسیار کمی به نسل بعدی دارند. رئیس‌جمهوری الجزایر که بود و نبودش فرقی ندارد 79‌ساله است؛ رئیس‌جمهوری سودان، عمر بشیر 72‌ساله است. در مصر جوانان از تمام گروه‌ها -اسلامگرایان، آزادیخواهان و کارشناسان- توسط عبدالفتاح السیسی رئیس‌جمهور 61‌ساله این کشور با شدتی چندین برابر زمان حسنی مبارک مخلوع زندانی می‌شوند. احزاب سیاسی اعضای جوان بسیار کمی می‌گیرند زیرا آنها قدرت کمی دارند. پارلمان سوریه تنها بازیچه‌ای برای پنهان کردن دیکتاتوری است؛ احزاب در لبنان فرقه‌گرا هستند؛ احزاب کشورهای حوزه خلیج فارس تنها مشورتی هستند. اخوان‌المسلمین مصر، یک حزب دیگر به رهبری مردان سالخورده، ممنوع شده است.
در حقیقت، جنگ‌ها و آشوب‌ها از زمان بهار عربی میل به دموکراسی را سرکوب کرده است. طبق گزارش پیو در تونس که الگوی موفقیت شورش‌ها بود، در نیمه سال 2012 اشتیاق برای ثبات از دموکراسی‌خواهی پیشی گرفت. 53 درصد پاسخ‌دهندگان به نظرسنجی جوانان عرب گفتند ابتدا ثبات را انتخاب می‌کنند. اما این بدان معنا نیست که جوانان بی‌تفاوت و دلمرده هستند. حتی اگر تمام آنها به رای دادن اشتیاق نداشته باشند، اما می‌خواهند فساد و خشونت حاکمانشان کمتر باشد. بسیاری از آنها می‌خواهند ببینند که زنان نیز از حقوق خود برخوردارند. تقریباً تمام آنها خواهان این هستند که نهادهایی چون پلیس برای آنها کار کند نه علیه آنها. در لبنان، جنبش Beirut Madinati (لبنان شهر من است) که قول داده تا به مساله زباله‌های جمع‌آوری‌نشده، قطع برق و فساد بپردازد، 40 درصد از آرا را در انتخابات محلی ماه می از آن خود کرد. باربارا ابراهیم از دانشگاه آمریکایی قاهره می‌گوید جوانان هرچه بیشتر اشتیاق پیدا می‌کنند داوطلب شده و به سازمان‌های مدنی بپیوندند.
آقای خوری می‌گوید: «بهار عربی در سال 2011 عطش جوانان را برای تغییر نشان داد. آنها می‌خواهند مشارکت داشته باشند و به دنبال خروجی‌های ارضا‌کننده هستند. اما از زندگی سیاسی کناره گرفته‌اند. آنها اکنون بسیار سرکش هستند: در جست‌وجوی فضایی خصوصی برای زندگی.»
آنها تا چه مدت با حالتی ناراضی تحت کنترل نگه داشته می‌شوند؟ جهانی که در آن یافتن شغل بیش از پیش دشوار شده، جایی که گذران زندگی بیش از هر زمان به واسطه (ارتباطات) نیاز دارد و نظام سیاسی عموماً آنها را کنار می‌زند، محکوم به افزایش خشم و نفرت است. برای آقای نبیل، این بیچارگی، ناشی از استبداد در تمام اشکال خود است: «تمام مشکلات جامعه از آن سرچشمه می‌گیرد: وادار کردن مردم برای خدمت به یک چیز، از پدر گرفته، تا خانواده، مدیر در محل کار، یا رئیس‌جمهور. استبداد ریشه مشکلات جامعه است.» اکنون اعتراضات کوچکی از بغداد تا رباط وجود دارد، اما شواهد اندکی مبنی بر قریب‌الوقوع بودن موج دوم شورش وجود دارد. شورشی که تنها به دلیل خستگی و کارآمدی پلیس مخفی به تاخیر افتاده است. اما دو چیز به نظر قطعی می‌رسد. شواهد از سراسر جهان نشان می‌دهد بسیاری از جوانان بیکار چاشنی لازم برای ایجاد بی‌ثباتی هستند و حاکمان عرب، با ترساندن جوانان و کمک نگرفتن از آنان، شرایط انفجار بعدی را آماده می‌کنند.
منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها