شناسه خبر : 20855 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چه کسانی از شبکه‌های اجتماعی صدمه دیده‌اند؟

قربانیان شبکه‌ها

روزگاری خط کشیدن روی ماشین‌های مدل‌بالا، شکستن شیشه پنجره‌ها، نوشتن ناسزا روی دیوار و انداختن شب‌نامه‌های توهین‌آمیز در خانه افراد، تنها روش اعتراض و اظهار خشم بود.

روزگاری خط کشیدن روی ماشین‌های مدل‌بالا، شکستن شیشه پنجره‌ها، نوشتن ناسزا روی دیوار و انداختن شب‌نامه‌های توهین‌آمیز در خانه افراد، تنها روش اعتراض و اظهار خشم بود. شایعه‌پراکنی و افشاگری در مورد اسرار زندگی دیگران هم به پچ‌پچ‌های درگوشی محدود بود و در مورد چهره‌ها، گاهی کار را به جای باریک مطبوعات زرد می‌کشید. این تصویر از توهین و تمسخر و تهدید و اعتراض به دیگران، که در زندگی واقعی مشاهده می‌کردیم حالا نه‌تنها تغییر چهره داده بلکه به مدد شبکه‌های اجتماعی گستردگی و شدت بیشتری هم پیدا کرده است.
مطالعات نشان می‌دهد فیس‌بوک در نشر و بازنشر محتوایی که توهین سایبری محسوب می‌شود در میان شبکه‌های اجتماعی پیشگام است. بنا به گزارش واشنگتن‌پست، از هر 10 کاربر فیس‌بوک 9 نفر اعلام کرده‌اند که در مدت عضویت خود در این شبکه دست‌کم یک بار شاهد توهین سایبری بوده‌اند. سایر شبکه‌ها هم در شایعه‌پراکنی و بازنشر محتوایی که تعرض به حریم شخصی افراد محسوب می‌شود دست‌کمی از فیس‌بوک ندارند. از عمر این شبکه‌ها در ایران، مدت زیادی نمی‌گذرد اما پیامدهای اجتماعی آنها کم‌کم دارد چهره ناخوشایند خود را نشان می‌دهد. شبکه‌هایی که زمانی سرمایه اجتماعی افراد محسوب می‌شدند حالا دارند با آبرو و اعتبار آنها تعارض پیدا می‌کنند. آمار قربانیان توهین و شایعه در شبکه‌های اجتماعی رو به افزایش است. نگاهی به سرگذشت این قربانیان برای متولیان ارتباطات و فرهنگ درس‌های زیادی دارد.

ترور اجتماعی دختر پورشه‌سوار
حادثه تصادف پورشه زردرنگ و مرگ سرنشینان آن، برخلاف سایر اخبار حوادث، لابه‌لای بخش‌های خبری و صفحات روزنامه‌ها گم نشد. برعکس، به داغ‌ترین سوژه برای شایعه‌پراکنی و توهین و اعتراض در شبکه‌های اجتماعی بدل شد. شایعه‌ها یکی‌یکی شکل گرفت. بعضی‌ها می‌گفتند مالک پورشه زردرنگی که در خیابان شریعتی با درخت برخورد کرد، هوتن قلعه‌نوعی، پسر «امیر قلعه‌نوعی»، سرمربی تیم فوتبال استقلال تهران بوده است. برخی شایعات دیگر، سرنشین همراه راننده را فرزند یکی از مسوولان معرفی می‌کردند. شایعات به تدریج تکذیب شد. کمی بعد با افشای هویت راننده پورشه، هزاران کاربر با هجوم به صفحه شخصی او در اینستاگرام این صفحه را به صحنه جدال با «سندرم بچه‌مایه‌داری» تبدیل کردند. عکس‌های خصوصی دختر جوان سبب راه‌اندازی صفحه دیگری در اینستاگرام شد و در مدت کوتاهی با رکوردشکنی عجیبی 18 هزار کامنت پای تصاویر دو صفحه مذکور جای گرفت. محتوای کامنت‌ها اما تامل‌برانگیز بود: اظهار رضایت از مرگ بچه‌پولداری که با ثروت بادآورده پدرش سوار ماشین گران‌قیمت شده. عده معدودی هم در مخالفت با کسانی که بی‌پروا ثروت و رفاه این گروه از جوانان را محکوم می‌کردند، آنان را به حفظ حرمت دختر جوان و خانواده داغدارش فرا می‌خواندند اما، گوش شنوایی وجود نداشت. حتی درخواست‌های خانواده پریوش برای پایان دادن به این نزاع نازیبا به جایی نرسید. این شاید تلخ‌ترین چهره از واکنش اخلاق و وجدان عمومی به یک حادثه تاسف‌بار بود؛ وجدانی که در صورت سلامت می‌بایست در چنین شرایطی به همدلی با خانواده حادثه‌دیدگان می‌پرداخت.
جامعه‌شناسان و روانشناسان پس از این حادثه دست به قلم بردند و به تحلیل رویداد پرداختند. آنها مهم‌ترین دلیل توهین سایبری به پریوش را از بین رفتن طبقه متوسط، افزایش فاصله طبقاتی میان فقیر و غنی و مهم‌تر از آن کاهش کنشگری اجتماعی در جامعه ایرانی دانستند که سبب شده است صدای اعتراض اقشار خاص به سمت شبکه‌های اجتماعی هدایت شود.

ترک تحصیل یک سرمایه ملی!
در میان کاربران شبکه‌های اجتماعی کمتر کسی هست که ویدئوی بیژن را ندیده باشد؛ پسرک ساده و معصومی از خطه شمال که مقابل معلم خود ایستاده اما از فرط ترس و اضطراب قادر نیست به او پاسخ بدهد چرا جنگل سرمایه ملی است؟ یا چرا در شمال کشور سقف خانه‌ها را به شکل شیروانی می‌سازند؟ ما هم به این ویدئو بارها و بارها خندیدیم و به رنجه کردن سرانگشتی آن را در شبکه‌های اجتماعی بازنشر دادیم. غافل از اینکه آینده یک کودک که حالا به سن نوجوانی رسیده است با این کارکرد ساده اما خطرناک شبکه‌های اجتماعی بر باد فنا می‌رود.
مجله نیمکت پس از چند سال بیژن را می‌یابد و با او و معلمش به گفت‌وگو می‌نشیند. بیژن به خاطر انتشار فیلمش، مضحکه دوستانش شده است، ترک تحصیل‌کرده و خانواده‌اش را واداشته تا به روستای دیگری مهاجرت کنند. و حالا دیگر لبخند نمی‌زند. پسری که روزی بهترین دانش‌آموز آقای معلم بود حالا شاگرد گچ‌کاری است؛ مثل جنگلی که آن را به آتش کشیده باشند یک سرمایه ملی، به صرف خنداندن کاربران شبکه‌های اجتماعی به یغما رفته است.
آقای معلم هم غمگین است و پشیمان. می‌گوید تنها برای بررسی وضعیت تحصیل دانش‌آموزان از آنها با موبایل فیلم گرفته و آن را فقط در شورای معلمان به همکارانش نشان داده است. شبکه‌های اجتماعی اما، از نیت خیر معلم بیژن بی‌خبر بودند. حالا هر قدر هم غمگین و پشیمان باشد سال‌های از دست رفته بیژن را نمی‌توان به او بازگرداند.

بازی با بازیگران
در همه‌جای دنیا ستارگان سینما در دسترس‌ترین قربانیان شبکه‌های اجتماعی هستند. هر روز حساب کاربری تعداد زیادی از آنان هک می‌شود، کامنت‌ها و پست‌های توهین‌آمیز و غیراخلاقی بی‌شماری به صفحات آنها در شبکه‌های اجتماعی سرازیر می‌شود و البته، شایعه ازدواج و طلاق و مرگ و حتی خصوصی‌ترین مسائل آنها دستمایه توهین‌های سایبری قرار می‌گیرد. بازیگران ایرانی هم از این قاعده مستثنا نمانده‌اند. بهرام رادان، بهاره رهنما، هانیه توسلی، سحر جعفری‌جوزانی و افسانه پاکرو تنها چند نفر از این قربانیان هستند که یا زبان به شکوه و گلایه از بی‌اخلاقی کاربران گشوده‌اند یا با بستن صفحات خود در شبکه‌هایی نظیر فیس‌بوک یا اینستاگرام رفتن را به ماندن در میان جماعت جوگیر ترجیح داده‌اند. سال گذشته هانیه توسلی به دلیل تسلیت نگفتن برای مرگ مرتضی پاشایی در اینستاگرام، کامنت‌های تند و توهین‌آمیزی دریافت کرد. توسلی پس از دادن پاره‌ای توضیحات در فیس‌بوک صفحه خود در اینستاگرام را بست. قربانی دیگر، بهاره رهنما بود که پس از مقتل‌خوانی به میان‌مایگی متهم شد و کاربران زیادی مجوز توهین و تمسخر او در شبکه‌های اجتماعی را برای خود صادر کردند.

ماجراهای اتاق عمل
پخش تصاویر عمل جراحی در جهان تنها به شرط اطلاع بیمار و حتی دریافت رضایت کتبی از او و به منظور آموزش و اطلاع‌رسانی در موارد پزشکی و سلامت امری دور از ذهن نیست. اما، انتشار فیلم خروج لامپ از بدن زن جوان و تخلیه کپسول گاز فندک از بدن یک مرد در شبکه‌های اجتماعی ایران قیل و قال فراوانی در پی داشت. انتشار تصاویر جراحی بیماران از همه‌جا بی‌خبر که تحت بیهوشی، قربانی تکنولوژی فیلمبرداری از موبایل شده بودند سبب شد حتی مسوولان نسبت به این رویداد واکنش نشان دهند. دکتر هاشمی وزیر بهداشت در واکنش به انتشار فیلم‌های اتاق عمل در فضای مجازی با تاکید بر رعایت حریم خصوصی بیماران مدعی شد آنها هیچ ربطی به مجموعه بیمارستان‌های وزارت بهداشت ندارند.
برخی تعدادی از پزشکان را به بی‌اخلاقی و تعرض به حقوق بیماران محکوم کردند. برخی دیگر این رویداد را لازمه آگاه‌سازی و آموزش مردم در خصوص رفتارهای نادرست دانستند. برخی نیز سوار بر موج طنز و فکاهه، به خندیدن و تمسخر رویداد بسنده کردند. آنچه باقی ماند یادآوری این واقعیت بود که چه در حوزه سلامت و بهداشت، و چه در سایر حوزه‌ها تعریف مشخصی از حریم خصوصی وجود ندارد و کسی برای ورود به این حریم اجازه صاحب حرم را طلب نمی‌کند.

کودک راستگو
برنامه‌های زنده تلویزیونی گاهی دردسرساز می‌شوند. حالا به مدد شبکه‌های اجتماعی این سوتی‌های پخش زنده امکان بازنشر پیدا کرده‌اند اما در میان آنها، ماجرای پسربچه‌ای در یک برنامه کودکان کار را به اظهارنظر کارشناسان می‌کشد. ماجرا از این قرار بود که کودکی در برنامه در پاسخ به این سوال که کدام یک از کارهای شخصی‌اش را خودش انجام می‌دهد پاسخی داد که شاید مطابق عرف برنامه‌های سیما نبود. ویدئوی این پاسخ صادقانه، هزاران بار در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد و کاربران و کارشناسان را به نقد واقعه واداشت. برخی در حمایت از راستگویی و صداقت کودکانه او صدا و سیما را به سانسور محکوم کردند و برخی دیگر مطابق معمول با اندکی خنده و شادمانی از کنار آن گذشتند. کسی نمی‌داند کودک راستگو در آینده تا چه اندازه ممکن است از سر زبان افتادن نامش صدمه ببیند یا مورد تمسخر واقع شود. همان‌طور که کسی نمی‌داند قربانی بعدی شبکه‌های اجتماعی چه کسی است. شاید این قربانی خود او باشد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها