شناسه خبر : 19596 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نژاد‌پرستی در استان یزد

مرگ ۴۴ نفر در یک تصادف

کثر ما ایرانیان علاقه‌مند هستیم که به صورتی خود و جامعه خود را اخلاق‌گرا و مبادی آداب معرفی کنیم. رسانه‌های عمومی نیز سرشار هستند از کارت‌پستال‌هایی که برای هم می‌فرستیم و نوشابه‌هایی که به افتخار هم باز می‌کنیم.

حمیده حق‌پرست
در روزهای میانی هفته گذشته خبر یک تصادف رانندگی همه را شوکه کرد. اصولاً در کشوری که آمار تصادفات جاده‌ای آن همواره در صدر کشورهای جهان بوده و به احتمال قریب به یقین جاده‌های آن یکی از پر‌خطرترین اماکن برای جناب ملک‌الموت است، این خبر به تنهایی نمی‌تواند برای شهروندان آن بهت‌آور باشد. اما اگر دریابیم که در امن‌ترین بزرگراه ایران، بیش از 44 نفر از شهروندان طی یک تصادف به دیار باقی شتافته باشند و همین تعداد نیز در بیمارستان بستری شده باشند حتماً بهتی توام با خشم و درماندگی وجود شما را نیز فرا‌می‌گیرد. از قرار معلوم در ساعات نخست بامداد دوشنبه هفته گذشته در بزرگراه تهران- قم دو دستگاه اتوبوس بر اثر تصادف با یکدیگر دچار سانحه و آتش‌سوزی شدند و این فاجعه رقم خورد. این حادثه به هر علتی که رخ داده باشد از بی‌کیفیت بودن آسفالت بزرگراه گرفته تا نقص فنی اتوبوس و از غیراستاندارد بودن گاردریل میانه بزرگراه تا اشتباه فردی راننده این مساله را باز آشکار می‌کند که جاده‌های کشور تا رسیدن به نقطه استاندارد فرسنگ‌ها فاصله دارند. در این میان پرسشی نیز از عزیزان دولت جدید داریم. آیا مرگ 44 شهروند برای اعلام عزای عمومی یک‌روزه کفایت نمی‌کند؟ پیش‌شرط قرار گرفتن نام تدبیر و امید در برابر یک دولت، احترام به جان و احساسات شهروندان است؟ آیا ضایعه فقدان این 44 نفر ارزش سوگواری نمادین را نداشت؟

نژادپرستی در استان یزد
اکثر ما ایرانیان علاقه‌مند هستیم که به صورتی خود و جامعه خود را اخلاق‌گرا و مبادی آداب معرفی کنیم. رسانه‌های عمومی نیز سرشار هستند از کارت‌پستال‌هایی که برای هم می‌فرستیم و نوشابه‌هایی که به افتخار هم باز می‌کنیم. هنگامی هم که حقوق یک سیاهپوست در ینگه‌دنیا مورد تعرض قرار بگیرد، آن را ناشی از بی‌اخلاقی رسوخ‌یافته در فرهنگ این سرزمین ارزیابی می‌کنیم. اما تا به حال از خود پرسیده‌ایم که خود با اقوام دیگر چگونه برخورد می‌کنیم. در روزهای گذشته تصویری از سردر یک مدرسه در میبد یزد منتشر شد؛ تصویری که هر شهروند ایرانی را به خجالت وامی‌داشت. در تصویر آمده بود که جمعی از والدین این منطقه خواهان جلوگیری از ثبت‌نام کودکان افغان در دبستان این منطقه شده بودند. جماران در گزارشی به ابعاد حقوقی این رویداد پرداخت و نوشت: «اعتراض اهالی فیروز‌آباد شهرستان میبد یزد به ثبت نام 12 دانش‌آموز افغان در مدرسه‌ای دولتی این دغدغه را مطرح کرد که مگر قرار نیست کشور ایران به معاهداتی که طبق قوانین بین‌المللی به آن ملحق شده است پایبند باشد. زیرا بر اساس ماده 28 پیمان‌نامه حقوق کودک که کشور ما نیز به آن ملحق شده است کشورهای عضو می‌بایست حق کودک را برای برخورداری از آموزش به رسمیت شناخته و آموزش ابتدایی رایگان و اجباری را در دسترس همه کودکان قرار دهند تا هیچ کودکی از تحصیل محروم نشود.» تصور کنید اگر در کشوری مثل ایالات متحده یا بریتانیا این پارچه‌نوشته بر سردر یکی از مدارس نصب شده و خواسته شده بود که از حضور کودکان ایرانی در مدرسه جلوگیری شود آن وقت چه موجی در کشور به پا می‌شد؟ باید همگی دریابیم که کودکان از هر نژاد و مذهبی دارای حقوق یکسانی هستند و حقوق آنان باید از سوی جامعه، کشور و سیستم‌های آموزشی و درمانی به صورت کامل محترم شمرده شود.

گروگانگیری در شرکت واحد
در روزهای میانی شهریورماه یکی از کارگران اخراجی شرکت واحد رئیس این شرکت را برای ساعاتی در دفترش به گروگان گرفت. پس از حدود هشت ساعت و با دخالت پلیس این ماجرا بدون خسارت جانی و مالی پایان گرفت. سایت پارسینه در هفته گذشته درباره زندگی فرد گروگانگیر گزارشی را منتشر کرد. در بخشی از این گزارش آمده‌ است:
«... بهرام 46ساله کارگر شرکت واحد هفته پیش می‌خواست برای آخرین بار از مدیران این شرکت بخواهد که او را به سر کارش باز‌گردانند. وقتی فهمید حکم اخراجش قطعی شده و قانون چاره دردش نیست، آمده بود دوباره از مشکلاتش بگوید که اجازه ورود نمی‌گیرد، به زور وارد اتاق مدیرعامل می‌شود و 9 ساعتی با پیمان سنندجی و کسی که حکم اخراجش را امضا کرده در یک اتاق می‌ماند... حالا هفته‌ای از این اتفاق گذشته است. دیگر خبری از او و چند‌صد کارگری که بی‌دلیل حکم اخراج‌شان را گرفته‌اند در رسانه‌ها نیست. شهر به دنبال اخبار دیگری است اما در خانه بهرام، غم بی‌پدری به غم نان افزوده شده است... دختر کوچکش با بغض می‌گوید پدر در سال 85 مدتی به دلیل بیماری اعصاب و روان بستری هم بوده... ما چیزی در زندگی کم نداشتیم. پدر حقوق زیادی نمی‌گرفت. 600 هزار تومان. اما اینها همین اندک را هم به ما ندادند... به پدرم افتخار می‌کنم. پدر خوبی است. همه زندگی‌اش ما بودیم. مادرم مدتی است بیمار است. درد کلیه دارد. اما آنها یک سال و نیم است که بیمه ما را قطع کرده‌اند. هر بار که دکتر می‌رویم باید همه هزینه‌ها را خودمان پرداخت کنیم. یک سال و نیم است پدرم دنبال بازگشت به کارش است. روزهای اول به ما نمی‌گفت. می‌گفت 15روز مرخصی گرفته‌ام. 14سال در شرکت واحد کار کرده بود اما بی‌دلیل او را اخراج کردند. پدرم گروگانگیر نبود. او پدری بدبخت بود که می‌خواست دوباره سر کارش بازگردد... می‌گفتند برو کار دیگری پیدا کن. مگر بعد از 14سال کار و با این سن و سال می‌توان کار دیگری پیدا کرد.» در بخش دیگری از این گزارش وکیل کارگران شرکت واحد مدعی می‌شود: «بر اساس اسنادی که داریم اخراج این فرد غیر‌قانونی بوده زیرا نماینده کارگران در جلسه کمیته انضباطی کسی جز دو نفری بوده است که قانوناً حق امضا داشته‌اند. بنابراین این حکم غیر‌قانونی است.» به هر حال این روایت، داستان بسیاری از کارمندان و کارگرانی است که در وضعیت بغرنج اقتصادی کشور زیر چرخ‌های تورم و رکود در حال دست‌وپا زدن هستند. مطمئناً جامعه‌شناسان و روان‌شناسان کشور می‌توانند با بررسی این پرونده‌ها هشدارهای لازم را به مسوولان کشور بدهند. اگر امروز به فکر چاره نباشیم شاید فردا بسیار دیر باشد.

243 هزار بی‌سواد زیر 10 سال در ایران
در حالی که این روزها مدیرکل یونسکو در پیامی به مناسبت روز جهانی سوادآموزی اعلام می‌کند که امروز 84 درصد جمعیت جهان قادر به خواندن و نوشتن هستند، اخبار خوشایندی از وضعیت سواد در ایران به گوش نمی‌رسد. به گزارش تسنیم علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی درباره آخرین آمار بی‌سوادی در کشور اعلام کرد بر اساس نتایج سرشماری سال90 در گروه سنی بالای شش سال 9 میلیون و 719 هزار نفر فرد ثبت‌شده به عنوان بی‌سواد داریم که سه میلیون و 456 هزار و 181 نفر در گروه سنی بالای 10 سال و زیر 50 سال قرار دارند. همچنین 340 هزار نفر از اتباع بیگانه جزو گروه بی‌سوادان هستند. درصد بی‌سوادی در سال90 نسبت به سال 85 در حد چنددهم درصد در گروه سنی بالای شش سال کاهش یافته و آمار بی‌سوادان نیز کاهش یافته است. در سال 85 تعداد افراد بی‌سواد 9 میلیون و 830 هزار نفر بود که در سال90 این تعداد به 9میلیون و 719 هزار نفر رسید. احتمالاً بیش از تلاش مسوولان نهضت سوادآموزی، ملک‌الموت در کاهش تعداد بی‌سوادان در این پنج سال نقش ایفا کرده است. در همین حال بهار در گزارشی به وضعیت بی‌سوادی در فرزندان اقشار فرودست پرداخته و می‌نویسد: «... فتح‌الله بیات رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی کشور اعلام کرده ‌است در شرایطی که کارگران قرارداد موقت با وجود داشتن شغل از تامین هزینه‌های تحصیلی فرزندان‌شان ناتوان‌اند، خطر ترک تحصیل فرزندان ‌هزاران کارگر قراردادی و پیمانی که ظرف یک سال اخیر در نقاط مختلف کشور بیکار شده‌اند، وجود دارد.» جعفر عظیم‌زاده، عضو هیات‌مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران نیز می‌گوید وضعیت بد آموزشی فرزندان کارگران قراردادی و پیمانی مساله جدیدی نیست: «فرزندان این کارگران سال‌هاست که این مشکل را دارند؛ کارگرانی که در مناطق آزاد مانند ماهشهر و غیره کار می‌کنند وضعیت‌شان از این هم بدتر است چون تحت پوشش قوانین کار نیستند و وضعیت مالی‌شان از بقیه کارگران هم بدتر است.» او که خودش یک کارگر است از تجربه خرید وسایل مورد نیاز فرزند دانش‌آموزش در آستانه شروع سال تحصیلی جدید می‌گوید: «یک هفته می‌شود که همسرم می‌گوید برای فرزندمان خرید کنیم ولی من فعلاً پولی در بساط ندارم که وسایل مورد نیاز فرزندم را بخرم. این مشکل تعداد زیادی از همکاران من است.» بر اساس گزارش‌های مرکز آمار ایران از جمعیت 19‌میلیون و 435‌هزار نفری در سنین هفت تا 19 سال در سال 1391-1390 که باید آموزش خود را در مدارس ادامه می‌دادند، بیش از هفت ‌میلیون و 135‌هزار نفر به دلایل اقتصادی و غیره قادر به ادامه تحصیل نبوده‌اند و در حقیقت بیش از 37‌ درصد دانش‌آموزان ایرانی در همان سال مجبور به ترک تحصیل شد‌ه بودند. از طرف دیگر سال گذشته یکی از معاونان وزارت آموزش ‌و پرورش به‌طور غیرمستقیم ترک تحصیل این دانش‌آموزان را قبول کرد و گفت: «ما تازه فهمیده‌ایم رقم دانش‌آموزان ما 12‌میلیون نفر است نه 14‌میلیون.»

نسل سوم «دارا و سارا» به‌زودی از چین وارد می‌شود
در چند سال گذشته رسم شده است که در روزهای ابتدایی سال تحصیلی بسیاری از مسوولان کشور در کنار بعضی از رسانه‌ها، با نگاهی به طرح‌ها و تصاویر منقوش بر کیف‌ها و لوازم‌التحریر موجود در بازار از رسوخ فرهنگ بیگانه در میان دانش‌آموزان ابراز نگرانی کنند. این عزیزان سپس با محکوم کردن تولیدکنندگان و فروشندگان این قبیل اقلام، پدران و مادران را نیز به سبب خریداری ‌این اجناس مورد شماتت قرار می‌دهند. این سیل محکومیت‌ها با گذشت چند روز از ابتدای سال تحصیلی فراموش شده و دوباره در ابتدای سال بعد تکرار می‌شود. در بخش وسایل بازی کودکان نیز عملاً شاهد همین سیاست هستیم. هنگامی که در سال 1375 عروسک‌های سارا و دارا وارد بازار شدند، مسوولان فرهنگی کشور تصور می‌کردند رقیب سختی برای باربی و سایر عروسک‌های خارجی باشند. با این حال شاهد بودیم که به سبب عدم سلیقه، گرانی، غیر‌استاندارد بودن وزن و اندازه این دو عروسک استقبال چندانی به عمل نیامد. نسل دوم این عروسک‌ها هم مورد استقبال قرار نگرفت. این روزها خبر می‌رسد کارخانه‌های چینی نسل سوم این عروسک‌ها را آماده کرده‌اند و به گزارش اعتماد این خبر را چند روز پیش مشاور اقتصادی و امور بازرگانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داده است. او گفته است‌: «واردات این عروسک‌ها به معنای ساخت چینی عروسک نیست. طراحی و ایده‌پردازی این عروسک‌ها در ایران و مطابق با فرهنگ کشورمان بوده و مالکیت معنوی و حقوق اصلی آن منتسب به ایران است.» او این قول را هم داده که نسل سوم دارا و سارا «چابک‌تر» و «دلچسب‌تر» از دو نسل قبلی این عروسک‌ها باشد.
باید منتظر ماند و دید نسل سوم دارا و سارا می‌تواند اندکی از بازار «باربی»، «برتز» یا «هانا مونتانا» در ایران را به خود اختصاص دهد؟

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها