شناسه خبر : 19233 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اقتصاد چگونه بر ثبات و موفقیت خانواده تاثیر می‌گذارد؟

ثبات اقتصادی، نیاز خانواده باثبات

نهاد خانواده، همواره پیچیدگی‌های خاص خود را داشته است اما به نظر می‌رسد این روزها، این پیچیدگی‌ها رو به فزونی گذاشته است. ترکیب خانواده‌های سنتی - پدر، مادر و فرزندان - دیگر چندان شباهتی به گذشته ندارد چرا که همنوازی میان اعضای این گروه کوچک، به تکنوازی گرایش بیشتری پیدا کرده است.

مولود پاکروان /نویسنده نشریه

نهاد خانواده، همواره پیچیدگی‌های خاص خود را داشته است اما به نظر می‌رسد این روزها، این پیچیدگی‌ها رو به فزونی گذاشته است. ترکیب خانواده‌های سنتی -پدر، مادر و فرزندان- دیگر چندان شباهتی به گذشته ندارد چرا که همنوازی میان اعضای این گروه کوچک، به تکنوازی گرایش بیشتری پیدا کرده است. شاید به همین خاطر است که برخی می‌گویند تصویر زن و مردی که ازدواج کرده‌اند و در پیمان ازدواج باقی‌مانده‌اند به زودی به موزه‌ها خواهد پیوست!
تغییرات اجتماعی-فرهنگی و دگرگونی شگرف و سرعت سرسام‌آور ارتباطات از یک‌سو، استحاله باورها، ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی و اعتقادی و سنتی از سوی دیگر بر دشواری‌های زندگی خانوادگی افزوده است. و در این میان، شرایط اقتصادی نیز به عامل مهم دیگری تبدیل شده که می‌تواند گره پیچیده روابط را در خانواده کورتر کند. این روزها زندگی خانوادگی بیش از هر زمان دیگری با حساب و کتاب سر و کار دارد؛ با دودوتاچهارتا. اگر شغل باثبات و درآمد کافی وجود نداشته باشد نه زوجین از آرامش برخوردارند و نه فرزندان می‌توانند به آینده روشنی امیدوار باشند. جوانان برای تشکیل خانواده ماشین‌حساب به دست گرفته‌اند، زوجین جوان برای فرزندآوری مشغول محاسبه‌اند، و زیر فشار دشواری‌های اقتصادی و محاسبات روزمره، والدین خانواده‌های سنتی مهارت‌های ارتباطی-عاطفی خود را برای ادامه یک رابطه موفق با یکدیگر و البته با فرزندان از دست داده‌اند. این «خانواده‌های مدرن» شباهت اندکی با سلف خود دارند و به نظر می‌رسد آنچه بیش از پیش چهره زندگی خانوادگی را دگرگون کرده است و به بی‌ثباتی و ناامنی آن دامن زده، اقتصاد است.
گرچه این تصویر در سراسر دنیا کمابیش یکسان است اما، با توجه به اهمیت کانون خانواده در اسلام و تاکید بسیار بر حفظ و تحکیم آن، چشم‌انداز پیش رو در کشور ما ناامیدکننده‌تر است. کاهش چشمگیر نرخ ازدواج، شیب تند نرخ باروری و تولد، و آمار نگران‌کننده «سه طلاق در هر دقیقه» آنقدر تکان‌دهنده هست که رهبر معظم انقلاب را به ابلاغ سیاست‌های کلی خانواده به روسای سه قوه واداشته است. در این ابلاغیه، رهبری، خانواده را واحد بنیادی و سنگ‌بنای جامعه اسلامی و کانون رشد و تعالی انسان و پشتوانه سلامت و بالندگی و اقتدار و اعتلای معنوی کشور و نظام معرفی کرده‌اند و یادآور شده‌اند سمت و سوی حرکت نظام باید در جهت تحکیم بنیان این نهاد متعالی باشد.
در میان ‌بندهای مختلف این ابلاغیه اما، تاکید بر لزوم شکل‌گیری نهضت ملی برای ترویج و تسهیل ازدواج، در پیش گرفتن سیاست‌ها و مقررات تشویقی و حمایتی برای تشکیل خانواده، ارتقای معیشت و اقتصاد خانواده با توانمندسازی آنان برای کاهش دغدغه‌های آینده آنها درباره اشتغال، ازدواج و مسکن، و ایجاد ساز و کارهای لازم برای ارتقای سلامت همه‌جانبه خانواده‌ها به‌ویژه سلامت باروری و افزایش فرزندآوری در جهت برخورداری از جامعه جوان، سالم، پویا و بالنده مواردی است که نشان می‌دهد مقام معظم رهبری نیز بر ضرورت بهبود شرایط اقتصادی برای تحکیم و تقویت بنیان خانواده مهر تایید نهاده‌اند.
مطالعات و تجربیات جهان نیز بر این امر صحه می‌گذارد. خانواده موفق و باثبات نیازمند موفقیت و ثبات اقتصادی است. تنها در سایه این پیش‌نیاز است که جوانان می‌توانند به تشکیل خانواده بیندیشند، بر مهارت‌های عاطفی خود تمرکز کنند، فرزند بیاورند و آینده روشنی پیش روی فرزندان خود ترسیم کنند. اقتصاد گرچه تنها عاملی نیست که سبب تحکیم خانواده می‌شود اما بی‌تردید یکی از مهم‌ترین عوامل است. نگاهی به عوامل اجتماعی و اقتصادی و تاثیر آن بر کارکرد خانواده می‌تواند تصویر روشن‌تری از نقش این عامل در سیاست‌های کلی خانواده به دست دهد.

پایگاه اجتماعی-اقتصادی و ثبات خانواده
پایگاه اجتماعی-اقتصادی اغلب بر مبنای تلفیقی از متغیرهای آموزش، درآمد و اشتغال سنجیده می‌شود و در واقع، نشان‌دهنده جایگاه یا طبقه اجتماعی یک فرد یا گروه است. اگر از منظر طبقه اجتماعی به آن بپردازیم متغیرهای دیگری مانند برتری، قدرت و کنترل نیز مورد تاکید قرار می‌گیرد. ضمن آنکه بررسی پایگاه اجتماعی -اقتصادی می‌تواند نشان‌دهنده میزان نابرابری در دسترسی به منابع باشد.
پایین بودن پایگاه اجتماعی-اقتصادی و متغیرهای وابسته به آن مانند آموزش، درآمد و بهداشت همگی بر ساختار خانواده و کیفیت زندگی اعضای آن به ویژه کودکان تاثیر نامطلوبی می‌گذارد. کودکان، چه در جهان پیشرفته و چه در کشورهای در حال توسعه از آسیب‌پذیرترین گروه‌ها در برابر شرایط نامساعد اجتماعی-اقتصادی هستند. عوامل اجتماعی-اقتصادی به شیوه‌های مختلف بر توسعه فردی در مراحل مختلف زندگی، سلامت روانی و جسمی و در مجموع نحوه عملکرد افراد تاثیر می‌گذارد. مدارک و شواهد رو به رشدی وجود دارد که از رابطه بین پایین بودن پایگاه اجتماعی-اقتصادی افراد و اختلالات روانشناختی آنان حمایت می‌کند. در نقطه مقابل، سلامت روانی فرد و نشانه‌های آن مانند خوش‌بینی، اعتماد به نفس، کنترل بر خود و... ارتباط مستقیمی با شرایط مساعد اقتصادی و اجتماعی دارد. مطالعات نشان داده است پایگاه اجتماعی و اقتصادی پایین خانوار با معضلات زیر ارتباط مستقیمی دارد: نرخ بالاتر اقدام به خودکشی، استعمال دخانیات و نوشیدن الکل، اختلالات عاطفی و رفتاری بیشتر مانند افسردگی، اضطراب، کاهش تمرکز و بیش‌فعالی، احتمال بیشتر بروز پرخاشگری و رفتارهای خصمانه و ارتکاب جرم در جوانان و احتمال بیشتر وقوع آلزایمر در سنین بالاتر.
اگر از پیامدهای جسمی پایین بودن پایگاه اجتماعی و اقتصادی هم صرف‌نظر کنیم همین اختلالات روانشناختی کافی است تا کیفیت یک زندگی ایده‌آل را به نحو چشمگیری تنزل دهد و روابط مطلوب و مناسب افراد در خانواده را دچار اختلال و از هم پاشیدگی کند. در کنار این همه، از تاثیر پایگاه اجتماعی و اقتصادی بر آموزش کودکان نمی‌توان غافل شد. تحقیقات نشان می‌دهد بچه‌هایی که در خانواده‌هایی از طبقات پایین جامعه زندگی می‌کنند در مقایسه با سایرین نمرات کمتری می‌گیرند و حتی در کشورهای توسعه‌یافته، احتمال آنکه در مقاطع تحصیلی پایین ناچار به ترک تحصیل شوند بسیار بیشتر است. در آمریکا بین 60 تا 70 درصد از دانش‌آموزان خانواده‌های کم‌درآمد نمی‌توانند دوران دبیرستان را به پایان برسانند.
رفاه خانواده نیز متغیر دیگری است که به شدت تحت تاثیر پایگاه اجتماعی-اقتصادی آن قرار دارد. شرایط اقتصادی خانواده بر کیفیت فرزندپروری والدین تاثیر می‌گذارد و در نتیجه می‌تواند رشد و نمو فرزندان را نیز با اختلال مواجه کند. فقر، شاخص اثبات‌شده میزان سوءرفتار با کودکان یا اهمال‌کاری در قبال آنان است. از سوی دیگر شرایط اقتصادی نامطلوب، به معنای زندگی در مناطق شلوغ و متراکم است؛ مناطقی که پایین بودن امکانات و خدمات آموزشی و بهداشتی و جرم‌خیز بودن آن، می‌تواند برای تک‌تک اعضای خانواده، پیامدهای منفی جسمی و روحی به همراه داشته باشد. تمامی افرادی که در فقر زندگی می‌کنند در معرض خطر خشونت قرار دارند؛ خشونتی که به راحتی به خانه نیز راه باز می‌کند و بر سر همسر و فرزندان آوار می‌شود.

فرصت‌های اقتصادی؛ نیاز خانواده مدرن
گزارشی که از سوی «شورای خانواده معاصر» در آمریکا منتشر شده است نشان می‌دهد روابط خانوادگی پایدار، فرصت‌های آموزشی و اقتصادی همگی برای تحکیم و تثبیت کانون خانواده اهمیت دارند. محققان این شورا که سازمانی غیرانتفاعی است و تلاش می‌کند درک عمومی از نیازهای «خانواده معاصر» را ارتقا دهد از داده‌های یک سرشماری استفاده کردند تا ساختار خانواده و سلامت روابط را در خانواده‌ها مورد بررسی قرار دهند.
این گزارش بخشی از گفتمانِ در جریان میان پژوهشگران حوزه خانواده و ازدواج است که می‌خواهند دریابند تغییر در ساختار خانواده‌ها علت بی‌ثباتی اقتصادی است یا معلول آن؟ گروهی بر این عقیده‌اند که کاهش نرخ ازدواج سبب افزایش فقر می‌شود. گروه دیگری نیز بر این باورند که این فقر و نابرابری‌های اقتصادی است که بسیاری از جوانان را از ورود به ازدواج یا ماندن در آن باز می‌دارد. نتایج این گزارش اما، بر هر دو دیدگاه تاکید می‌گذارد.
محققان این طرح تحقیقاتی می‌نویسند در آمریکا در سال 1960، 90 درصد از کودکان در خانواده‌هایی با هر دو والد زندگی می‌کردند اما این آمار در سال 2014 به 64 درصد کاهش پیدا کرده است. بچه‌هایی که با یکی از والدین زندگی می‌کنند به احتمال بیشتر با فقر روبه‌رو خواهند شد اما تاثیر ازدواج بر فقر، کمتر از آن چیزی است که سیاستمداران یا عموم مردم تصور می‌کنند. سایه فقر بر سر ازدواج، بسیار سنگین‌تر است.
آنها می‌گویند اغلب سیاستمداران ازدواج را راه‌حلی برای کاهش فقر و رسیدن به ثبات اجتماعی می‌دانند در حالی که با نگاهی دقیق‌تر به شاخص‌های ثبات و موفقیت خانواده می‌توان دریافت، فرصت‌های آموزشی و فرصت‌های اقتصادی تاثیر بیشتری بر ثبات خانواده دارد. به عبارت ساده‌تر، ما می‌توانیم افراد را تشویق کنیم که وارد یک رابطه پایدار شوند و در آن باقی بمانند اما هرگز نمی‌توانیم خود را بفریبیم که این زوجین بدون داشتن امنیت شغلی و دسترسی به امکانات و تسهیلات آموزشی قادر خواهند بود یک خانواده موفق و پایدار بسازند و آن را حفظ کنند. برای افراد کم‌درآمد بسیار دشوار است که به چنان ثبات مالی دست یابند که بتوانند روابط پایدار خانوادگی ایجاد کنند یا حتی برای ورود به زندگی خانوادگی جسارت کافی بیابند. و به همین دلیل است که آمارها نشان می‌دهد رفاه اقتصادی اندک، به کاهش نرخ ازدواج، افزایش طلاق و شکل‌گیری روابط خارج از چارچوب ازدواج می‌انجامد. خطای دیگر سیاستگذاران به کودکان مربوط است. یافته‌ها نشان می‌دهد فرزندان به صرف بودن در خانواده به نتایج خوبی نمی‌رسند. در واقع این دستاوردهای آموزشی و فرصت‌های اقتصادی است که کیفیت زندگی آنان را تعیین می‌کند. این گزارش می‌گوید «فقر» هنوز هم مشکل اصلی کودکان است. امنیت مالی، حتی بیشتر از ترکیب خانواده بر زندگی روزمره کودکان تاثیر می‌گذارد و می‌تواند سبب افت کیفی مراحل رشد و توسعه آنان شود. در واقع امنیت اقتصادی و ثبات روابط میان والدین هر دو برای تامین رفاه آتی کودکان لازم و ضروری هستند. شاهدی بر این مدعا، داده‌های سرشماری ایالات متحده است که نشان می‌دهد در سال 2014، 77 درصد از جوانان خانواده‌های پردرآمد تا قبل از 24‌سالگی دست‌کم مدرک لیسانس خود را دریافت کرده‌اند در حالی که این میزان در جوانان خانواده‌های کم‌درآمد تنها 9 درصد بود.
به علاوه، رفاه اقتصادی خانواده رابطه مستقیمی با میزان فعالیت‌های جانبی کودکان دارد. خانواده‌های پردرآمد سه برابر بیشتر از کم‌درآمدها برای فعالیت‌های فوق‌برنامه کودکان مانند هنر یا ورزش هزینه می‌کنند و این امر می‌تواند زمینه‌ساز توسعه مهارت‌ها و استعدادهای فردی کودکانشان باشد.
از سوی دیگر والدینی که از ثبات مالی بهره‌مند هستند منابع اقتصادی و عاطفی بیشتری برای رسیدگی به فرزندان خود دارند. استرس‌های مالی، والدین را دچار افسردگی، خشم و پرخاشگری می‌کند و از کارایی آنان برای مدیریت صحیح مسائل خانوادگی می‌کاهد. به عبارت دیگر، فقر و ناامنی اقتصادی مهارت‌های فرزندپروری والدین را به نحو چشمگیری کاهش می‌دهد.
پژوهشگران این موسسه یادآور می‌شوند بچه‌ها بر مبنای روال خاصی پیشرفت می‌کنند اما وقتی زمان و منابع بیشتری صرف آنان شود کیفیت و کمیت این پیشرفت بیشتر خواهد بود. اگر چه این قاعده در تمامی موارد مصداق ندارد اما، فقر، جدایی والدین و حتی ازدواج مجدد آنان به طور بالقوه شانس یک کودک برای رشد و پیشرفت را کاهش می‌دهد.
مطالعات در آمریکا نشان می‌دهد در سال 2014 نزدیک به 16 میلیون کودک در سراسر این کشور تحت حمایت برنامه تغذیه مکمل دولت قرار داشته‌اند در حالی که در سال 2007 و پیش از بحران بزرگ اقتصادی، این میزان تنها هفت میلیون برآورد شده بود. در شرایطی که خانواده‌ها از تامین اساسی‌ترین نیاز فرزندان خود یعنی تغذیه ناتوان‌اند چگونه می‌توان انتظار داشت زندگی خانوادگی چارچوبی باثبات، امن و متعالی پیدا کند؟

درس‌هایی از بحران بزرگ اقتصادی
وقتی از بیرون به یک خانواده نگاه می‌کنیم می‌توانیم به آسانی حکم صادر کنیم و چیزی را برای آن «بد» و چیزی را «خوب» بدانیم اما این نتیجه‌گیری، به ندرت منطقی است. آنچه برای یک خانواده (یا برخی خانواده‌ها) خوب است می‌تواند برای دیگری بد باشد. حتی در درون خانواده هم منافع بعضاً یکسان نیست. مثلاً در حالی که طلاق می‌تواند برای خانواده‌ای «فاجعه» محسوب شود، ممکن است برای خانواده دیگری مفید یا حتی ضروری باشد. همین پیچیدگی‌هاست که سبب می‌شود بررسی تاثیر مشکلات و بحران‌های اقتصادی بر خانواده نیز دشوار باشد.
پژوهش‌های متعددی که در سال‌های اخیر صورت گرفته نشان می‌دهد در ایالات متحده تاثیر بحران اقتصادی بر نرخ تولد، طلاق و افزایش خشونت خانگی بسیار چشمگیر بوده و زمان باروری، از بحران اقتصادی بیشترین تاثیر را پذیرفته است. در حالی که در سال‌های 2002 تا 2007 این کشور شاهد افزایش نرخ تولد بوده، پس از این تاریخ نرخ زاد و ولد به شدت افت پیدا کرده است. به علاوه بررسی‌ها حاکی از آن است که کاهش باروری به ویژه در ایالت‌هایی که بیکاری در آنها وخامت بیشتری داشته، عمیق‌تر و شدیدتر بوده است.
سومین یافته مطالعات آن است که فرزندآوری بیشتر در میان زنان جوان کاهش پیدا کرده و در زنان بالای 40 سال تقریباً بی‌تغییر باقی مانده است. این یافته با نتایج مطالعات شوک‌های اقتصادی همخوانی دارد و نشان می‌دهد زنان اگر فرصت باروری داشته باشند در شرایط نامساعد اقتصادی ترجیح می‌دهند دیرتر بچه‌دار شوند. به علاوه، تاثیر بیکاری بر نرخ فرزندآوری در سال‌های اولیه ازدواج، به احتمال بسیار زیاد به افزایش تعداد زنانی منجر می‌شود که در سال‌های آتی نیز بدون فرزند باقی می‌مانند. مطالعات تخمین می‌زند 5 /1 درصد از زنانی که در دوران بحران اقتصادی در دهه 20 زندگی قرار داشتند، هرگز بچه‌دار نخواهند شد.
در مورد آمار طلاق، الگوها در آمریکا با کشور ما متفاوت است. یافته‌های این کشور نشان می‌دهد گرچه دشواری‌ها و ناامنی اقتصادی روابط زن و شوهر را با استرس همراه می‌کند و خطر جدایی زوجین را افزایش می‌دهد اما، آمار طلاق معمولاً با نرخ بیکاری نسبت عکس دارد. محققان می‌گویند مانند تولد، افراد در دوران بحران اقتصادی سعی می‌کنند طلاق را به تعویق بیندازند چرا که هزینه‌های جدایی (مانند هزینه‌های قانونی یا نقل و انتقال مسکن یا اختلال در کار) برای آنها سنگین است.
ردپای بحران اقتصادی آمریکا را در افزایش خشونت‌های خانگی نیز می‌توان به وضوح مشاهده کرد. در این کشور پس از آغاز دهه 1990 خشونت خانگی کاهش قابل ملاحظه‌ای پیدا کرد. گرچه دلیل این کاهش دقیقاً مشخص نیست اما پژوهشگران کاهش کلی جرائم، بهبود خدمات اجتماعی، رشد موسسات غیردولتی و بهبود نسبی وضعیت اقتصادی زنان را در آن دخیل می‌دانند. این تصویر با آغاز بحران اقتصادی چهره دیگری پیدا کرد؛ همراه با افزایش ناگهانی نرخ بیکاری مردان، خشونت‌های خانگی نیز یکباره رو به افزایش گذاشت. رابطه بین این دو متغیر البته به تنهایی قابل بررسی نیست اما شواهد حاکی از آن است که شوک اقتصادی، استرس و خشونت خانگی را افزایش می‌دهد.
با وجود این یافته‌ها، محققان بر این عقیده‌اند که شناخت دقیق اثرات بحران اقتصادی بر خانواده، نیازمند گذر زمان است. آنها می‌گویند بحران، احتمالاً الگوی ازدواج را به نحوی که هنوز قابل درک نیست تغییر داده است و بی‌تردید به شکل‌گیری ازدواج‌ها و خانواده‌هایی انجامیده که پیامدهای اجتماعی و فردی آنها در آینده مشخص خواهد شد؛ پیامدهایی که در حال حاضر قابل شناسایی نیست.

معجزه‌ای در کار نیست
آنچه بر سر خانواده‌ها رفته و می‌رود، آنچه برخی اندیشمندان از آن به عنوان «پایان خانواده سنتی» نام می‌برند، متاثر از عوامل بسیاری است. برخی، این دگرگونی‌ها را به گردن فمینیست‌ها و مدافعان حقوق زنان می‌اندازند که اساساً با ساختارهای سنتی خانواده مخالف‌اند، برخی دیگر تهاجم فرهنگی و تاثیر تکنولوژی‌ها را پررنگ می‌کنند و برخی سیاست‌های نادرست اجتماعی و اقتصادی را نشانه می‌روند. اما در سال‌های اخیر و در سراسر دنیا، نیروی قدرتمند دیگری دست در کار تغییر ساختار خانواده شده است: نیرویی به نام اقتصاد. به سختی می‌توان تاثیر این عامل را بر خانواده، ثبات، امنیت و موفقیت آن نادیده گرفت. ازدواج و تولد در دنیا کاهش پیدا کرده چراکه میلیون‌ها نفر از نسل جدید از تشکیل خانواده سنتی منصرف شده‌اند یا آن را به تعویق انداخته‌اند.
بی‌تردید دوره‌های سخت، برنامه‌ها و اولویت‌ها را تغییر می‌دهد. در حالی که تورم، بیکاری و ناامنی اقتصادی خانواده‌ها را تهدید می‌کند، هزینه‌های فرزندپروری همچنان رو به افزایش است. جوانان برای یافتن شرایط مناسب برای تشکیل خانواده با چالش‌های بسیار روبه‌رو هستند و خانواده‌های موجود هم در عصر فشار و ناامنی به سر می‌برند. به همین دلیل است که قریب به اتفاق محققان و اندیشمندان بر این باورند که سیاست‌های حمایت از خانواده می‌بایست در نخستین گام، شرایطی را برای بهبود رفاه خانوارها فراهم کند. برای حفظ بنیان خانواده هیچ معجزه‌ای در کار نیست اما، تامین نیازهای معیشتی خانوار و ایجاد امنیت و ثبات اقتصادی می‌تواند تاثیر بسزایی بر تحکیم خانواده و تضمین ثبات آن داشته باشد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها