شناسه خبر : 18472 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران مداخله روانشناس‌ها را در حل خشونت خانگی تاثیرگذارتر از احکام سنگین قضایی می‌داند

مدارا و حمایت به جای زندان و تنبیه

طبیعی است خشونت چه خانگی چه به اشکال دیگر بسیار تلخ و ناگوار است. اما قطعاً این واقعه تلخ در دادگاه یا کلانتری حل یا درمان نمی‌شود. نگاه دیگری باید این معضل را موشکافی و برای حل آن و بازگشت آسیب‌دیده به اجتماع تلاش کند.

بیشترین آمار اعلام شکایت به خط 123 کشوری، کودک‌آزاری و همسرآزاری و در یک کلام خشونت‌خانگی است. موضوعی که این روزها بعد از ماجرای دردناک اعظم و دو دختر خردسالش در مشهد بیش از پیش پررنگ شده است. از نگاه حسن موسوی‌چلک، شانس رسانه‌ای شدن این پرونده به بازگو کردن تلاش بی‌صدا اما بسیار تاثیرگذار همه این سال‌های مددکاران اورژانس اجتماعی در ایران کمک کرد. نهاد اجتماعی که به گفته بنیانگذار این نهاد و رئیس انجمن مددکاران اجتماعی کشور با دستان‌ خالی تلاش کرده کارنامه درخشانی را به یادگار بگذارد. مدارا و مداوا به جای بازداشت، حمایت و حفاظت به‌جای زندان و تنبیه قدم‌هایی است که اگر در همه سال‌ها تبلیغ می‌شد و از تاثیرگذاری آن حرف زده می‌شد شاید کمی از ترس و نگرانی نسبت به بحرانی شدن وضعیت معضلات اجتماعی کاسته می‌شد. اراده و انگیزه‌ای که به‌نظر می‌رسد هنوز در میان نهادهای قانونگذاری کشور دیده نمی‌شود.



آیا اصلاً به طور مشخص در ایران خشونت خانگی تعریف مشخصی دارد؟
به‌طور کلی یک تعریف واحد از خشونت وجود دارد که هر نوع رفتاری را که سلامت و بهزیستی روانی و اجتماعی افراد را تهدید کند، دربر می‌گیرد و خب به‌طور طبیعی وقتی این خشونت در حوزه خانه و در پشت درهای بسته اعمال شود، به‌طور خاص خشونت خانگی نامیده می‌شود.

آیا با این تعریف کلی می‌توان برنامه‌ای برای شناسایی آسیب‌دیده اجرا کرد و از میزان آن کم کرد؟
مساله خشونت خانگی موضوع دیروز، امروز و فردا نیست. این داستان و حکایت همیشه و در همه جا و در همه جوامع وجود دارد و هیچ‌وقت هم خط پایانی ندارد. متاسفانه فرهنگ «تا نباشد چوب‌ تر...» آنقدر در بعضی افکار و خانواده‌ها پررنگ وجود دارد که زن و فرزند را به‌عنوان ملک و ابزاری می‌دانند که می‌توانند هر برخوردی را نسبت به او انجام دهند تا زندگی سامان داشته باشد و مالکیت مرد هم به‌خوبی حفظ شود.

بنابراین زنان و فرزندان آسیب‌پذیرترین قشر در خشونت خانگی هستند.
درست است که معمولاً بیشترین خشونت نسبت به زنان وارد می‌شود اما خشونت خانگی از کودک‌آزاری، همسرآزاری (زن و مرد)، سالمندآزاری، معلول‌آزاری و والدآزاری گسترده می‌شود. اما به‌هرحال به‌طور کلی انواع خشونت خانگی به خشونت جسمی، عاطفی و روانی، جنسی، مسامحه و غفلت تقسیم می‌شود. اصولاً شایع‌ترین نوع خشونت که اتفاقاً هم بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد، خشونت جسمی است که با همان کتک ‌زدن، سوزاندن یا شکستن دست و پا واضح و مشخص می‌شود. تحقیر، تمسخر و مقایسه همسر با دیگر افراد نیز از معیارهای خشونت عاطفی و روانی است که اتفاقاً اعمال و اثرات آن مورد توجه قرار نمی‌گیرد.
اما نگران‌کننده‌ترین خشونت که معمولاً پنهان می‌ماند و کمتر در مورد آن صحبت می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد، خشونت جنسی است که با بردگی جنسی، اعمال غیرمتعارف جنسی یا حتی محرومیت جنسی تعریف می‌شود. و بعد از آن هم غفلت است که اصلاً از نگاه آزارگر به عنوان خشونت باور نمی‌شود و متاسفانه هم تاثیرات آن جدی گرفته نمی‌شود. معمولاً خشونت جسمی که بروز بیرونی دارد مورد بررسی یا پیگیری قرار می‌گیرد در صورتی که آثار روانی، عاطفی خشونت‌های غیربدنی همانند کلامی یا رفتاری بسیار بیشتر و مخرب‌تر است.

معمولاً پنهان هم می‌ماند و همانند خشونت جسمی دیده نمی‌شود.
بله، و اتفاقاً شیوع آن از خشونت جسمی بسیار بیشتر است و در میان اکثر خانواده‌ها فراگیر است. ناشناخته بودن این نوع خشونت اما آنقدر واضح است که حتی خود آزارگر هم نمی‌داند که آزاررسانی می‌کند. یعنی از روی نادانی و ناآگاهی گفتار یا رفتاری را دنبال می‌کند که در واقع سخت‌ترین نوع خشونت خانگی را اعمال می‌کند.

با همه این توضیحات، بنابراین دامنه خشونت خانگی بسیار وسیع است. با این شدت و گستردگی آیا تاکنون برنامه مدون یا پروژه‌ای اجرا شده که از شدت آن کم و وضعیت آن کنترل شود؟
قوانین و آیین‌نامه‌های حمایتی برای این نوع آسیب‌ها کم نیست و اتفاقاً تلاش شده که به‌طور ویژه به این وضعیت دقت شود. مثلاً قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که در سال 1381 مصوب شد یا قانون آیین‌دادرسی کیفری جدید یا قانون مجازات اسلامی تلاش کرده که به‌طور ویژه و با نگاه مثبت به زنان و کودکان که معمولاً در معرض بیشترین آسیب‌ها هستند، نگاه و از آنها حمایت کند.

لابد در اجرا مشکل است که هنوز نگرانی از وضعیت آسیب‌دیده یا افزایش خشونت در پس خانه‌ها وجود دارد.
اتفاقاً باید روشن کنم که پیش از آنکه داستان‌هایی شبیه داستان اعظم در رسانه‌ها منتشر شود و کمی دقت بیشتری نسبت به خشونت خانگی به وجود بیاید، در سال 1387 اورژانس اجتماعی راه‌اندازی شد و با برنامه‌ای بسیار مدرن و پیشرفته زنان، کودکان و همه آسیب‌دیدگان اجتماعی تحت حمایت قرار گرفتند. قانونی که به همه ابعاد خشونت نگاه کرده و همه انواع خشونت‌دیدگان چون کودکان،‌ معلولان،‌ سالمندان، مردان و زنان را زیرپوشش گرفته است و هرسال که از اجرای آن گذشته چرخه اجرایی آن کامل‌تر و نحوه اجرای آن پخته‌تر شده است. هم‌اکنون یا با ورود مراکز مداخله با بحران یا خود معرفی آسیب‌دیدگان از آنها حمایت اجتماعی صورت می‌گیرد.

امکان دسترسی به این نوع سیستم حمایتی در همه‌جا وجود دارد؟
دقیقاً برای همه نقاط کشور این موضوع در نظر گرفته شده است. حتی در مناطق حاشیه‌نشین که امروز به نام سکونتگاه‌های غیرعرفی شناخته می‌شوند پایگاه‌های خدمات اجتماعی پیش‌بینی شده که با مراجعه حضوری افراد به سادگی و به طور رایگان می‌توانند از خدمات اجتماعی بهره‌‌مند شوند.
اصلاً موضوع خیلی ساده است، کافی است افراد شماره 123 را با تلفن خود بگیرند و در اولین زمان ممکن از بهترین حمایت اجتماعی برخوردار شوند و خیلی زود از بحران دور شوند.

اما معمولاً در این شرایط در اولین فرصت با پلیس تماس گرفته می‌شود.
بله، متاسفانه آنقدر که همه در مورد پلیس یا اورژانس پزشکی می‌دانند در مورد حمایت‌های اجتماعی اطلاعی ندارند. یعنی این آگاهی نه فقط در افراد،‌ بلکه حتی در میان نهادها و سازمان‌های متولی آموزش هم دیده نمی‌شود. یعنی همیشه به برخورد پلیسی و قضایی توجه و از آن حرف زده می‌شود اما به تاثیر حمایت اجتماعی که خیلی موثرتر و کارآمدتر است اشاره‌ای نمی‌شود.

خب یک ایراد اصلی که به خود این سازمان اورژانس اجتماعی یا نهادهای متولی حمایت‌های اجتماعی وارد است این است که برای آگاهی و اطلاع‌رسانی در این مورد تلاش نمی‌کنند.
بله، قبول دارم که این انتقاد به این نهادها وارد است، اما اگر شما با حاشیه‌ها و نگرانی‌های آنها روبه‌رو شوید، می‌بینید که واقعاً باید موضوعات ساده‌ای چون کمبود بودجه و نیرو را حل کنند تا در پله بعدی به آگاهی یا تبلیغات بیندیشند.

یعنی همراهی در نظام اداری و دولتی در این زمینه وجود ندارد؟
در نهادهای متولی آگاهی حل معضلات اجتماعی از راه‌های سازش‌گرانه و فعالیت‌های حمایتی وجود ندارد و فکر می‌کنند سرعت یا اثرگذاری برخوردهای قضایی و پلیسی زیاد است و می‌توان از آن راه مشکلات را یک‌شبه حل کرد. همین الان اگر در همسایگی ما کسی صدایی از خشونت بشنود در خوش‌بینانه‌ترین حالت با پلیس تماس می‌گیرد که معمولاً هم در این شرایط مداخله پلیسی و قضایی به نقطه خوب و تاثیرگذاری نمی‌رسد. در حالی ‌که اگر به جای عدد 110 با عدد 123 تماس گرفته شود، گروه‌های مداخله با بحران به سرعت در محل حاضر می‌شوند و با تخصص و با کمک روانشناس و مددکار موضوع را از راه دیگری پیگیری می‌کنند. واقعیت این است که مشکلات اجتماعی و راه‌حل‌های اجتماعی هر بحران جدی گرفته نمی‌شود.
خشونت خانگی یکی از مهم‌ترین شکایت‌های وارده به اورژانس اجتماعی است که سال‌هاست از طریق متخصصان و مددکاران اجتماعی این مرکز پیگیری و کنترل می‌شود. اما این نوع حمایت و برنامه‌ها تنها راه ریشه‌کنی یا حل این معضل نیست. اصل این است که عامل اصلی بروز این نوع خشونت‌ها در خانواده‌های آسیب‌دیده اعتیاد است. در اکثر پرونده‌ها مرد آلوده به مواد مخدر است و رفتار خشونت‌آمیز او ابعاد مختلفی پیدا می‌کند. یعنی مددکار و روانشناسی که با آسیب‌دیده برخورد می‌کند و چتر حمایت خود را برای آن می‌گشاید در کنار خود باید نهادهای متولی اجتماعی را داشته باشد که معضل اعتیاد را هم در همان ساختار حل کند و تقلیل دهد. البته این نکته را هم بگویم که بخشی از خشونت‌ها توسط همسر معتاد اعمال می‌شود. بیشتر خشونت‌ها از ناآگاهی همسر به وجود می‌آید یعنی او نمی‌داند که مسخره کردن همسر یا نادیده گرفتن او بزرگ‌ترین نوع خشونت در مورد اعضای خانواده‌اش است.

همه این توضیحات یک مولفه ساده دارد، آگاهی و آموزش که به نظر می‌رسد خیلی به آن توجه نشده یا نمی‌شود.
درست است، بخشی از آن بر عهده نهادهای متولی است که باید مردم را آگاه کنند. اما بخشی از آن حقوق شهروندی است که متاسفانه هر روز در کشور کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. متاسفانه به حقوق یکدیگر احترام نمی‌گذاریم و نقض حقوق در مورد دیگران برای ما مهم نیست.

بخشی از آن به دلیل ترس است و بخشی هم ناآگاهی، شاید چون مطمئن نیستند که مورد حمایت قرار می‌گیرند.
اصلاً این‌گونه نیست. اورژانس اجتماعی دقیقاً برای همین حمایت راه‌اندازی شده است. اما متاسفانه مردم فکر می‌کنند که اگر به کلانتری مراجعه کنند یا پرونده را به دادگاه بسپارند طرف تنبیه می‌شود و کار سریع‌تر پیش می‌رود. در صورتی‌ که پروسه اجتماعی و راه‌حل مددکاران اجتماعی آنچنان اثرگذار و بحران‌گریز است که تقریباً بیشتر پرونده‌هایی که با این مداخله مواجه می‌شوند به نقطه آرامش می‌رسند.

همه نکات شما نشان از دانش و آگاهی دارد، در صورتی که رسیدن به نقطه خشونت دقیقاً از ناآگاهی شروع می‌شود.
بله، دقیقاً. اصلاً خشونت خانگی ناآگاهی است. برای همین باید این آگاهی تسری پیدا کند که مداخله در این ناآگاهی قدم اول تغییر شرایط است که قطعاً باید از راه‌حل‌های اجتماعی و مددکارانه باشد. اما موضوع این است که وقتی هم چنین نهادی که عملاً باید به عنوان یکی از مهم‌ترین نهادهای تاثیرگذار در کاهش معضلات اجتماعی دیده شود با مشکل بودجه مواجه است، نمی‌تواند فعالیت خود را فراگیر کند، تا با توجه به تقاضا خدمات خود را عرضه کند. گاهی این ترس وجود دارد که وقتی شناخت نسبت به این بستر بیشتر شود امکانات فعلی توان پاسخگویی به تقاضاها را نداشته باشد. هم‌اکنون در جذب نیروی متخصص در این مراکز مشکل وجود دارد. امکانات با سهم مشکلات برابر نیست و خب به طور طبیعی اطلاع‌رسانی در مورد خدماتی که فراگیر نشده نگران‌کننده است.

هم‌اکنون آماری وجود دارد که وضعیت فعلی فعالیت و تاثیرگذاری اورژانس اجتماعی را نشان دهد؟
الان آمار دقیق ندارم. اما می‌دانم که بیشترین شکایت‌ها از خشونت خانگی است. چون پیش از این خط 123 برای گزارش کودک‌آزاری پیش‌بینی شده بود و همین اعتماد به این شماره باعث شده که هم‌اکنون همه نوع خشونتی را به این شماره اطلاع می‌دهند و به سرعت هم پیگیری می‌شود.

یعنی با این روش پلیس یا نهاد قضایی مداخله‌ای نمی‌کند؟
چرا در مواقع ضروری که کارشناس تشخیص می‌دهد با کمک ضابط قضایی مقامات انتظامی و قضایی وارد می‌شوند.

اگر شما اینقدر این سیستم را موفق می‌دانید پس چرا معاونت امور زنان و خانواده به دنبال تدوین لایحه جدید برای حمایت از آسیب‌دیدگان است؟
موضوع این است که در واقع حل معضلات اجتماعی در اولویت نیست. از توسعه صحبت می‌شود اما نیم‌نگاهی هم به توسعه اجتماعی انداخته نمی‌شود. امکانات برای حل این معضلات پیش‌بینی نمی‌شود و وقتی با معضلی مواجه می‌شوند به سرعت با استفاده از نیروی پلیس و مقامات قضایی تلاش می‌کنند مساله را حل کنند. واقعیت این است که کلانتری یا مرکز قضایی قدم آخر یا خط پایانی است که هر شهروند باید
با آن روبه‌رو شود.
اصلاً فلسفه راه‌اندازی اورژانس اجتماعی هم از این منظر بود که واقعاً مراجعه مردم را به نهادهای پلیس، امنیتی و قضایی کم کنیم. اما واقعیت تلخ این است که تلاشی برای پررنگ‌تر کردن این فاصله یا جابه‌جایی بودجه‌ها و امکانات امنیتی و قضایی به سوی نهادهای حمایتی اجتماعی دیده نمی‌شود. طبیعی است خشونت چه خانگی چه به اشکال دیگر بسیار تلخ و ناگوار است. اما قطعاً این واقعه تلخ در دادگاه یا کلانتری حل یا درمان نمی‌شود. نگاه دیگری باید این معضل را موشکافی و برای حل آن و بازگشت آسیب‌دیده به اجتماع تلاش کند.

یعنی اراده‌ای برای تقویت نهادهای اجتماعی نیست؟
مجلس به عنوان مهم‌ترین نهاد قانونگذاری و نماینده همه شهروندان ایرانی نسبت به این موضوع حساس نیست. لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان که به طور عملی کودکان و نوجوانان بزه‌دیده و در معرض آسیب را با بهترین شرایط حمایت می‌کند از سال 1390 هنوز در راهروهای مجلس چرخ می‌خورد و پیگیری نمی‌شود. در صورتی ‌که برای بسیاری از فعالیت‌ها و امور جوانان اظهارنظر یا ابراز نگرانی می‌کنند. این واقعیت تلخ است که موضوعات اجتماعی در هیچ دولت و نهاد دولتی در اولویت نیست و به آن توجه ساختاری نمی‌شود.

اما شما می‌گویید همین نهادهای فعلی به خوبی می‌توانند به آسیب‌دیده‌ها کمک کنند و نیازی به لایحه نیست. چرا برای کودکان و نوجوانان به طور خاص لایحه‌ای تدوین شده اما به‌طور جداگانه در مورد زنان که بیشترین آسیب‌دیده‌های خشونت هستند برنامه یا لایحه ویژه‌ای نوشته نشده است؟
به هر حال هر تغییر و پیشرفتی می‌تواند در بهتر شدن فضای اجتماعی تاثیرگذار باشد. لایحه‌ای که هم‌اکنون در مجلس باقی‌مانده کاملاً نگاه غیرقضایی به کودک و نوجوان بزه‌دیده دارد و تلاش می‌کند کودک و نوجوان بزه‌دیده را از بازگشت دوباره به آن چرخه دور و برای بازگشت آن به زندگی اجتماعی آماده کند. در همین زمینه برای زنان هم چند سال قبل تلاش شد که کنوانسیون منع خشونت علیه زنان به تصویب برسد تا کمی قوانین و اقدامات حمایت‌گرانه نسبت به زنان بیشتر شود که متاسفانه به دلیل برخی مغایرت‌ها انجام نشد. اما این‌گونه نیست که هیچ حمایتی از زنان آسیب‌دیده نشود و آنها به حال خود رها شوند.

یعنی همین الان زنی که مورد خشونت خانگی واقع شده و هیچ پناهی ندارد مورد حمایت نهادهای اجتماعی قرار می‌گیرد؟
بله، یکی از وظایف اصلی و پیش‌بینی‌شده بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی دقیقاً همین است که هر سال به افزایش پذیرش در سال فکر می‌کنند و بودجه آن را می‌بینند. برای این نهادها بودجه‌های مشخص برای راه‌اندازی مراکز اسکان‌موقت دیده شده است و به آنها این امکان را می‌دهد که به‌خوبی این زنان را مورد حمایت قرار دهند.

یعنی ما الان خانه امن فعال داریم؟
نام «خانه‌امن» اصطلاح درستی نیست و ما به این مراکز می‌گویم محل اسکان موقت که زنان از 41 روز تا حتی دو، سه سال در این مراکز زندگی می‌کنند و از همه خدمات آنجا به صورت رایگان استفاده می‌کنند و مورد حمایت کامل قرار می‌گیرند.

تا الان مدام در مورد خدماتی که به آزاردیده و آسیب‌دیده وارد می‌شود صحبت شد، اما آیا این نهادهای حمایتی کاری برای آزارگر و بازگشت دوباره آن به جامعه می‌کند؟
در صورت مراجعه به آنها خدمات مشاوره ارائه می‌شود. اما خب به‌طور کلی وقتی شدت این برخوردها زیاد است و آزارگر به مراجع قضایی ارسال و سپس با حکم محاکم به زندان فرستاده می‌شود، در همان مراکز با مددکاران و مشاوران روبه‌رو و تلاش می‌شود که از آسیب‌های اجتماعی آنها کاسته شود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها