شناسه خبر : 15193 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا سال ۹۵ سال خوبی بود؟

ابهت بهت

موضوع این یادداشت، مرور اتفاقاتی است که در یک سال گذشته فضای عمومی جامعه، اقتصاد و سیاست ایران را متاثر کرده و بر زندگی شخصی ما هم کمابیش اثر گذاشته است. بنابراین، شاید بهتر باشد سوال اصلی را بار دیگر این‌گونه مطرح کنیم: آیا سال ۹۵ «در عرصه عمومی» سال خوبی بود؟

هادی چاوشی / نویسنده نشریه
مهم‌ترین اتفاقات زندگی ما آدم‌ها، اتفاقات شخصی است. اینکه در آمریکا چه کسی رئیس‌جمهور شده، یا نرخ تورم چقدر بالا و پایین رفته، احتمالاً برای هیچ‌کس معیار اصلی قضاوت درباره خوب یا بد بودن سالی که پشت سر گذاشته، نیست. ما به شکست‌ها یا دستاوردهای شغلی‌مان، به عشق‌های پیروز یا ناکاممان، به از دست دادن عزیزان یا متولد شدن فرزندانمان به چشم یادگارهای سالیان نگاه می‌کنیم. برای پاسخ دادن به این سوال که «آیا سال 95 سال خوبی بود؟»، هر کس باید به دستاوردها و ازدست‌رفته‌های خود نگاه کند و یادگارهای شخصی‌اش را مرور کند. و البته که این یادگارها، موضوع این یادداشت نیست.
موضوع این یادداشت، مرور اتفاقاتی است که در یک سال گذشته فضای عمومی جامعه، اقتصاد و سیاست ایران را متاثر کرده و بر زندگی شخصی ما هم کمابیش اثر گذاشته است. بنابراین، شاید بهتر باشد سوال اصلی را بار دیگر این‌گونه مطرح کنیم: آیا سال 95 «در عرصه عمومی» سال خوبی بود؟

لایسدها شیء1
سال 1395 سال فقدان‌های بزرگ بود؛ هم برای سیاسیون، هم برای علاقه‌مندان به فرهنگ و هم برای طرفداران ورزش. مرگ غیرمنتظره اکبر هاشمی‌رفسنجانی احتمالاً بزرگ‌ترین فقدان سال به حساب می‌آید، اما درگذشت عباس کیارستمی و منصور پورحیدری هم حتماً برای طرفداران و علاقه‌مندان آنها سنگین و تلخ بوده است.
نوزدهم دی‌ماه 1395 در فاصله چند ساعت -بدون آنکه بیماری پیشینی گزارش شده باشد- خبر انتقال هاشمی‌رفسنجانی به بیمارستان و مرگ او منتشر شد؛ مرگی بزرگ و بهت‌آور. فقدان هاشمی‌رفسنجانی علاوه بر بهت و نگرانی اولیه، موجی از بلاتکلیفی را نیز به فضای عمومی ایران تزریق کرد. بسیاری از خود سوال می‌کردند که در غیاب هاشمی (مردی که نزدیک به 40 سال یکی از موثرترین سیاستمداران ایران بوده و نظام جمهوری اسلامی با او تعریف شده) مسیر حرکت آینده کشور به کدام سو متمایل خواهد شد؟ برخی می‌گفتند قدرت او در سال‌های اخیر بسیار کم شده بود و نقش او نیز. از رد صلاحیت او در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1392 مثال می‌زدند و آن را نشانه‌ای از کاهش تاثیرگذاری‌اش برمی‌شمردند. دیگرانی همان انتخابات را یادآوری می‌کردند و می‌گفتند نقش هاشمی در کنار بزرگان اصلاح‌طلب باعث انتخاب حسن روحانی به‌عنوان رئیس دولت یازدهم شد. برخی از سخنان اردیبهشت‌ماهش یاد می‌کردند که گفته بود «حالا می‌توانم راحت بمیرم» و دیگرانی همزمانی مرگ او با سالروز درگذشت امیرکبیر را یادآور می‌شدند. هرچه بود، مرگ هاشمی چند روزی فضای سیاست و اجتماع ایران را به طور کامل متوجه خود کرد. مراسم ادای نماز و تشییع جنازه کم‌نظیر او در تهران بار دیگر بر نقش بی‌بدیل هاشمی در ایجاد رابطه میان مردم و حکومت صحه گذاشت و خاکسپاری‌اش در ضریح امام خمینی (ره)، جایگاه او برای گروه سیاسی و اجتماعی طرفدارش را مورد تاکید قرار داد.
در هفته‌های بعد و پس از سپری شدن غم و بهت اولیه، بحث‌ها در فضای سیاسی ایران بر این متمرکز شد که جای هاشمی را در میان اعتدالگرایان ایرانی چه کسی پر خواهد کرد؟ از علی‌اکبر ناطق‌نوری گرفته تا حسن روحانی و سید حسن خمینی، گزینه‌های بسیاری برای این نقش مطرح شدند، اما هنوز مشخص نیست چه کسی می‌تواند -اگر اصولاً کسی بتواند- جایگزین او باشد. جانشینان او در برخی نهادهایی که معنای خود را با نام هاشمی گرفته بودند، البته مشخص شده‌اند. در هیات موسس و هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی، علی‌اکبر ولایتی به جای هاشمی نشست و در مجمع تشخیص مصلحت نظام، آیت‌الله موحدی‌کرمانی -البته به‌طور موقت- صندلی او را اشغال کرد. در زمان انتشار این یادداشت، احتمالاً جانشین قطعی هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نیز از سوی مقام معظم رهبری انتخاب شده، اما انتخاب فرد جانشین او در مجلس خبرگان به سال 1398 موکول شده است.
همان‌قدر که پر کردن جای خالی اکبر هاشمی‌رفسنجانی در فضای سیاست ایران کار سختی است، پیدا کردن شخصی در حد و اندازه و با نگاه خاص عباس کیارستمی در سینمای ایران دشوار به نظر می‌رسد. عباس کیارستمی البته برخلاف هاشمی به طور ناگهانی از دنیا نرفت. از روزهای آغازین سال 1395 خبر بیماری این کارگردان بزرگ سینما در رسانه‌ها منتشر شده و گفته شده بود که او با سرطان دستگاه گوارش دست‌وپنجه نرم می‌کند. روند درمانی او در تهران طی ماه‌های بعد ادامه یافت، اما با مطرح شدن شائبه قصور و اشتباهات پزشکی در این روند، سرانجام خانواده کیارستمی تصمیم گرفتند او را برای درمان به فرانسه منتقل کنند. با این حال، تلاش‌های پزشکان فرنگی هم سودی نبخشید و عباس کیارستمی در روز چهاردهم تیرماه 1395 در پاریس درگذشت.
سال ۱۳۹۵ سال فقدان‌های بزرگ بود؛ هم برای سیاسیون، هم برای علاقه‌مندان به فرهنگ و هم برای طرفداران ورزش. مرگ غیرمنتظره اکبر هاشمی‌رفسنجانی احتمالاً بزرگ‌ترین فقدان سال به حساب می‌آید، اما درگذشت عباس کیارستمی و منصور پورحیدری هم حتماً برای طرفداران و علاقه‌مندان آنها سنگین و تلخ بوده است.

مرگ او البته آغازگر ماجرایی بود که قصور پزشکی را در کانون توجهات قرار داد. قصوری که در ماه‌های بعد با ماجرای «جراحی دست چپ یک کودک به جای دست راست آسیب‌دیده او» یا «خروج کلیه بیمار به‌جای یک غده» و امثال آن بارها و بارها به تیتر رسانه‌ها تبدیل شد. حتی در ماجرای مرگ منصور پورحیدری، بازیکن و سرمربی سابق تیم استقلال و تیم ملی فوتبال ایران (به تاریخ 14 آبان 1395) هم از قصور پزشکی سخن به میان آمد. اما از آنجا که او نزدیک به یک سال با سرطان ریه دست‌وپنجه نرم کرده بود، بحث‌ها دامنه چندانی نیافت.

اشک آتش
سال 1395 علاوه بر اینها، با مرگ سرشناسان دیگری نیز همراه بود؛ از جعفر شجونی (عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران) گرفته تا جعفر والی (کارگردان تئاتر) و از فرهنگ شریف (نوازنده صاحب سبک تار) گرفته تا حسن جوهرچی (بازیگر تلویزیون) و دنیا فنی‌زاده (عروسک‌گردان شخصیت تلویزیونی کلاه‌قرمزی). اما در این سال، تنها مرگ سرشناسان نبود که جامعه را تحت‌الشعاع قرار داد. ماجرای فروریختن ساختمان پلاسکو در مرکز تهران که به مرگ دردناک 16 آتش‌نشان و شش نفر از شهروندان انجامید، زمستان تلخ 1395 را تلخ‌تر کرد. این حادثه با آتش‌سوزی در طبقات هشتم و نهم برج 17‌طبقه در ساعات اولیه روز سی‌ام دی‌ماه شروع شد، اما بعد از شکست تلاش چندساعته آتش‌نشانان برای خاموش کردن آتش، برج پلاسکو به طور کامل فروریخت.
عملیات نجات کسانی که زیر آوارهای برج پلاسکو باقی‌مانده بودند، طی یک هفته بعد ادامه یافت، اما به نتیجه خوشحال‌کننده‌ای نرسید و بعد از 9 روز آواربرداری، پرونده ساختمان پلاسکو، با دیوارکشی در اطراف آن و بازگشایی خیابان جمهوری تهران بسته شد. پرونده حاشیه‌های این حادثه البته به همان زودی مختومه نشد. آتش‌سوزی و فروریختن یکی از نمادهای تهران که با مرگ دست‌کم 20 نفر همراه شد، احساسات عمومی را به شدت جریحه‌دار کرد و عدم تعیین مقصر حادثه نیز بر خشم عمومی افزود. برخی شهرداری تهران را مقصر این حادثه می‌دانستند و استعفای شهردار را خواستار بودند، گروهی از بنیاد مستضعفان (به‌عنوان مالک ساختمان پلاسکو) انتقاد می‌کردند که در ایمن‌سازی این ساختمان در برابر حوادث کوتاهی کرده بود و کسانی دیگر وزارت کار را به‌عنوان مسوول بازرسی و نظارت بر ایمنی کارگاه‌های فعال در پلاسکو ملامت می‌کردند. هرچه بود، هیچ‌کس مسوولیت کامل این حادثه را به عهده نگرفت و احتمالاً بعد از گذشت نزدیک به دو ماه از وقوع این حادثه، برای بسیاری از مردم چیزی جز خاطره نوستالژیک ساختمانی که زمانی نماد مدرن شدن پایتخت ایران بود، در ذهن باقی نمانده است. همان‌طور که از حادثه برخورد دو قطار مسافربری در حوالی «ایستگاه هفت‌خوان» سمنان در روز پنجم آذرماه چیزی جز یک خاطره محو در ذهن مردم باقی نمانده است. البته با این تفاوت که در ماجرای تصادف دو قطار -که به مرگ 47 نفر انجامید- کسی بود که مسوولیت حادثه را بپذیرد: محسن پورسیدآقایی، مدیرعامل وقت راه‌آهن جمهوری اسلامی که با حضور در یک برنامه تلویزیونی ضمن عذرخواهی از مردم، از سمت خود استعفا کرد. علاوه بر او، شخص وزیر راه و شهرسازی نیز در مقابل دوربین‌های تلویزیونی حاضر شد و با چشمانی اشک‌بار با بازماندگان درگذشتگان حادثه ابراز همدردی کرد. عباس آخوندی علاوه بر این، در چند نوبت به دلیل اینکه تصادف دو قطار در مجموعه تحت مدیریت او رخ داده بود، از مردم عذرخواهی کرد. با این حال، جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی که این عذرخواهی‌ها را کافی نمی‌دانستند، طرح استیضاح او را در مجلس به جریان انداختند و در نهایت در نخستین روز اسفند 1395 آخوندی را برای پاسخگویی به مجلس کشاندند. هرچند، رای‌گیری روز استیضاح نشان داد که تعداد موافقان ادامه کار آخوندی در وزارت راه و شهرسازی بیشتر از همیشه است. آخوندی که در چهار سال گذشته سه بار از مجلس رای اعتماد گرفته است، در آخرین نوبت، ۱۷۶ نفر از نمایندگان مجلس را همراه خود دید.

ترمیم سیاست
عباس آخوندی سال 1395 را در کسوت وزارت شروع کرد و در همین کسوت هم به پایان برد، اما سه نفر از همکاران سابق او در کابینه حسن روحانی نتوانستند این کار را انجام دهند: علی جنتی، علی‌اصغر فانی و محمود گودرزی، وزرای سابق «فرهنگ و ارشاد اسلامی»، «آموزش و پرورش» و «ورزش و امور جوانان». آ‌نها در مهرماه امسال تقریباً به طور همزمان (و احتمالاً به خواست رئیس‌جمهور) از سمت‌های خود استعفا کردند تا راه برای نخستین ‌ترمیم خودخواسته کابینه یازدهم باز شود. تغییر وزیر ارشاد به دلیل ماجراهای لغو کنسرت‌های موسیقی در مشهد و انتقادهایی که رئیس‌جمهور نسبت به عقب‌نشینی جنتی مطرح کرده بود، پیش‌بینی می‌شد، اما درباره دو وزیر دیگر، اتفاقی که جرقه برکناری محترمانه آنها باشد، رخ نداده بود. با این حال، روحانی تصمیم خود را برای ترمیم کابینه گرفته بود و آن را عملی کرد. ترمیمی که با معرفی سه وزیر جانشین، اعتماد به نفس روحانی را هم نشان می‌داد: معرفی رضا صالحی‌امیری، فخرالدین احمدی‌دانش‌آشتیانی و مسعود سلطانی‌فر، سه مردی که پیشتر برای تصدی وزارت به مجلس نهم معرفی شده، اما نتوانسته بودند رای اعتماد بگیرند، به‌عنوان نشانه‌ای از افزایش قدرت چانه‌زنی سیاسی رئیس‌جمهور تعبیر شد. در جلسه 11 آبان 1395 هر سه آنها موفق شدند از مجلس دهم رای اعتماد بگیرند.
در تفسیر رای اعتماد مجلس به سه وزیر جدید، نقش دو بازیگر تاثیرگذار قوه مقننه مهم ارزیابی می‌شد. اول فراکسیون امید مجلس به ریاست محمدرضا عارف و دوم شخص علی لاریجانی، رئیس مجلس.
فراکسیون امید که پس از قدرت‌نمایی در انتخابات اسفند 1394، در دور دوم انتخابات مجلس در دهم اردیبهشت 1395 هم موفق شده بود کاندیداهای بیشتری از فهرست خود را به مجلس دهم برساند، در جریان اغلب تصمیم‌گیری‌های مهم این مجلس با دولت حسن روحانی همراهی کرد. البته در زمان انتخاب رئیس مجلس شورای اسلامی در روز نهم خرداد 1395، محمدرضا عارف، رئیس فراکسیون امید نتوانست بیش از 103 رای را به خود اختصاص دهد و علی لاریجانی با 173 رای، موفق شد سومین دوره پیاپی ریاست خود را بر مجلس به ثبت برساند. با این حال، انتخاب مسعود پزشکیان و علی مطهری به عنوان نواب رئیس مجلس و همچنین انتخاب محمدقسیم عثمانی به عنوان نخستین نماینده اهل سنتی که به هیات رئیسه مجلس وارد می‌شد، به قدرت‌نمایی اعتدالگرایان در مجلس ایران تفسیر شد.
هرچه فضای سیاسی ایران به سمت اعتدال حرکت می‌کرد، فضای سیاسی جهان در سال 1395 تندتر می‌شد. شاید رای مردم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا (برگزیت) تاثیر مستقیم مهمی بر ما نداشته باشد، اما انتخاب غیرمنتظره دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا و اظهارنظرها و رفتارهای غیرمنتظره‌تر او در قبال ایران، نگرانی‌های مردم ایران در قبال آینده را تشدید کرد. هرچند اجرای توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 در تمام سال 1395 با تایید پیاپی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بر پایبندی ایران به تعهدات ادامه یافت، اما لفاظی‌های دونالد ترامپ (به ویژه در دوران تبلیغات انتخاباتی آمریکا) علیه برجام باعث واکنش‌هایی شده بود. کار به آنجا رسید که یک بار مقام معظم رهبری در واکنش به این تهدیدها تاکید کردند: «اگر تهدید نامزدهای ریاست‌جمهوری آمریکا مبنی بر پاره کردن برجام عملی شود، جمهوری اسلامی برجام را آتش خواهد زد.» حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید احتمالاً رویکرد او به این مساله را تا حدودی تغییر داد؛ چراکه اگرچه اقدامات ضدایرانی‌ای چون لغو روادید ایرانیان برای سفر به ایالات متحده را در پیش گرفت، اما به کاری که به‌ عنوان مصداق «پاره کردن برجام» تلقی شود، دست نزد.
برجام در سال 1395 کمابیش به خوبی اجرا شد. اوایل سال، یک بار ولی‌الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی از آمریکا انتقاد کرد که رفتارش در اجرای برجام به گونه‌ای بوده که «تقریباً هیچ چیز» از این توافق نصیب ایران نشده، اما عباس عراقچی، رئیس ستاد پیگیری اجرای برجام 26 دی‌ماه 1395 در سالگرد اجرایی شدن توافق هسته‌ای تاکید کرد که همه تحریم‌های مرتبط با برجام لغو شده و «اوضاع به حالت عادی برگشته است». بازگشت تولید و صادرات نفت ایران به دوران پیش از تحریم (تولید بیش از چهار میلیون بشکه نفت در روز) یکی از مهم‌ترین نشانه‌های این بازگشت به حساب می‌آمد. در این ماجرا، علاوه بر اهمیت برجام، نقش دیپلماسی موثر وزارت نفت و در راس آن بیژن نامدار‌زنگنه در جلسات سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) را نیز نباید از یاد برد. دیپلماسی‌ای که توافق «فریز نفتی» را در شرایطی به بار نشاند که حتی یک بشکه از صادرات نفت ایران کم نشد و در مقابل، رقبای منطقه‌ای ایران همچون عربستان را به کاهش معنادار صادرات مجبور کرد.

رشد نفتی
رشد تولید نفت ایران در سال 1395 یکی از عوامل اصلی رشد اقتصادی کشور هم بود. اگرچه بانک مرکزی همچنان از انتشار رسمی آمار حساب‌های ملی خودداری می‌کند و هنوز گزارش رشد -احتمالاً منفی- اقتصاد ایران در سال 1394 را منتشر نکرده، گزارش عملکرد دهه فجر این بانک، خبر از رشد 4 /7‌درصدی اقتصاد ایران در نیمه نخست سال 1395 داده است. بر اساس آن گزارش، ارزش افزوده بخش نفت در شش‌ماهه نخست سال 1395 بیش از 60 درصد رشد داشته و نقشی مهم را در رشد کلی اقتصاد ایران بازی کرده است. این در حالی است که رشد گروه صنایع و معادن در شش‌ماهه نخست سال همچنان منفی (9 /0-) به ثبت رسیده و بخش ساختمان با منفی 13 درصد، بیشترین عقب‌گرد را تجربه کرده است.
در مجموع به نظر می‌رسد روند مثبت اقتصاد ایران تا پایان سال ادامه یافته و نرخ رشد پنج‌درصدی سال 1395، مطابق وعده حسن روحانی، محقق شده باشد. از دیگر وعده‌های اقتصادی تحقق‌یافته روحانی در سال 1395 می‌توان به تورم تک‌رقمی اشاره کرد. اتفاقی که سال 1395 را پس از 25 سال تورم دورقمی، به سالی ویژه در اقتصاد ایران تبدیل کرد. نرخ تورم میانگین البته خیلی زودتر از پایان سال تک‌رقمی شد: در پایان خردادماه نرخ تورم میانگین به 7 /9 درصد رسید و تا 6 /8 درصد (در ماه‌های آبان، آذر و دی) هم پایین آمد. اما با بالا گرفتن دوباره روند رشد قیمت‌ها در ماه‌های بعد، هم تورم نقطه‌به‌نقطه در بهمن 1395 از محدوده تک‌رقمی خارج شد و به 6 /10 درصد رسید، هم تورم میانگین بار دیگر تغییر جهت داد. البته این تغییر جهت آن‌قدر شدید نبود که دستاورد تورم تک‌رقمی کل سال 1395 را در معرض خطر قرار دهد.
در ارزیابی دلایل این تغییر جهت، بیش از هر چیز به افزایش نرخ ارز توجه شد. اتفاقی که اوج آن در روزهای پایانی آذرماه و روزهای ابتدایی دی‌ماه 1395 رخ داد و قیمت دلار را به بالاتر از چهار هزار تومان رساند. این اتفاق که می‌توانست از نظر نمادین برای دولت حسن روحانی گران تمام شود، باعث شد دولت تمرکز خود را بر کاهش دادن قیمت دلار قرار دهد. احتمالاً در نتیجه همین تمرکز، و البته عبور از فصل رشد قیمت سنتی ارزهای خارجی، قیمت دلار در اسفندماه تا کانال 3700 تومانی هم پایین آمد تا پایان خوشی را برای عملکرد اقتصادی دولت روحانی در سال 1395 رقم زند.
روحانی به این پایان خوش نیاز دارد، چراکه نزدیک به دو ماه دیگر باید در رقابت‌های انتخاباتی حاضر شود که سرنوشت چهار سال دوم ریاست‌جمهوری او را رقم می‌زند. اگرچه با منع شدن محمود احمدی‌نژاد از حضور در این انتخابات و اعلام عدم حضور کسانی چون قاسم سلیمانی و ابراهیم رئیسی، بسیاری از ناظران معتقدند روحانی رقابت سختی پیش‌رو نخواهد داشت. کارنامه روحانی در حوزه سیاست خارجی (بستن پرونده هسته‌ای ایران در شورای امنیت سازمان ملل، اجرای نسبتاً موفق برجام و نمایان شدن دستاوردهای این توافق از جمله ورود اولین هواپیمای ایرباس نو به ایران پس از نزدیک به چهار دهه) در کنار دستیابی به تورم تک‌رقمی و رشد بالای پنج‌درصدی اقتصاد خبرهای خوشی برای او هستند، اما افزایش نرخ بیکاری به 7 /12 درصد (بالاترین نرخ پنج سال اخیر که البته ناشی از افزایش کم‌سابقه نرخ مشارکت اقتصادی بوده است) می‌تواند به عنوان عامل کاهنده رای او تلقی شود. ضمن اینکه او در حوزه سیاست داخلی هم نتوانسته به برخی از وعده‌های خود عمل کند: محدودیت‌ها برای برخی شخصیت‌های سیاسی همچنان وجود دارد، برگزاری میتینگ‌ها و سخنرانی‌های سیاسی همچنان با دردسرهایی همراه است و حتی کنسرت‌های موسیقی هم گاه و بیگاه لغو می‌شوند. با وجود این، به نظر نمی‌رسد کسانی چون مصطفی میرسلیم یا حمیدرضا بقایی که تاکنون برای رقابت با رئیس‌جمهور مستقر اعلام آمادگی کرده‌اند، شانس چندانی در مقابل او داشته باشند. حسن روحانی تنها باید با خطر کناره‌گیری بدنه اجتماعی حامی‌اش از انتخابات بجنگد و آنها را راضی کند که در شرایط بی‌ثبات و شکننده امروز جهان، حضورشان در انتخابات ریاست‌جمهوری واجد اهمیتی بیشتر از همیشه است. آیا روحانی خواهد توانست آنها را به حضور فعال در انتخابات متقاعد کند؟ برای فهمیدن پاسخ این سوال باید دو ماه صبر کرد.

پی‌نوشت‌:
1- از رسول اکرم(ص) نقل است که «إذا مات العالم ثلم فی الإسلام ثلمة لا یسدّها شی‌ء»؛ هرگاه عالمی درگذرد، رخنه‌ای جبران‌ناپذیر در اسلام ایجاد می‌شود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها