شناسه خبر : 14920 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اگر از لوکس شدن تئاتر می‌ترسید، سوبسید بدهید

قصه تئاتر و درآمدزا شدنش در ایران سر درازی دارد؛ تئاتری که باید خودش پول خودش را در بیاورد، اما گران شدن بلیتش غوغا به پا می‌کند، حکایت تازه‌ای نیست. تئاتری که در معادله‌ای تا ابد مجهول گیر افتاده است.

آروند دشت‌آرای / کارگردان

قصه تئاتر و درآمدزا شدنش در ایران سر درازی دارد؛ تئاتری که باید خودش پول خودش را در بیاورد، اما گران شدن بلیتش غوغا به پا می‌کند، حکایت تازه‌ای نیست. تئاتری که در معادله‌ای تا ابد مجهول گیر افتاده است. برایتان مثال ساده‌ای می‌زنم، ما این روزها نمایش «رد پای صورتی» را در تالار ایرانشهر روی صحنه برده‌ایم. راستش به نظرم کار کردن نمایش‌هایی شبیه رد پای صورتی در ایران جنون محض است، نه هیچ‌چیز دیگر. اگر من و اعضای گروهم هر جای دیگری از دنیا برای ساخت چنین نمایشی اقدام می‌کردیم حتماً برای این نمایش سوبسید در نظر می‌گرفتند و دولت یا ارگان‌های مربوط مبلغی را کمک می‌کردند، اما اینجا همه‌چیز حکایت دیگری دارد. تئاتر ما با یک ‌جور جان‌ کندن افسانه‌ای سرپا مانده است، یک‌ جور جنون محض. مگر نه، مگر می‌شود با تئاتر مستقل و اتکا به پول گیشه، تئاتری را روی صحنه برد که گریم داشته باشد، طراحی صحنه سنگین داشته باشد و چندین و چند بازیگر؟ مگر می‌شود؟ آکسسوار سنگین، تصویرسازی، بک پروجکشن و آیتم‌های دیگر داشته باشد؛ اینها از عالم غیب نمی‌آیند، بلکه نیاز به سرمایه‌گذاری دارند. چطور می‌شود انتظار داشته باشیم تئاترهای باشکوه ببینیم، تئاتری که 30 بازیگر داشته باشد و فقط هم مدت محدودی اجازه اجرا داشته باشد و بعد از این تئاتر انتظار داشته باشیم نه‌تنها هیچ حمایت ارگانی و دولتی پشت سرش نداشته باشد، بلکه اجازه افزایش قیمت بلیت را هم نداشته باشد و در نهایت هم ضمانتی برای فروش نداشته باشد. این کار سخت است، حتی باید بگویم غیرممکن است. می‌دانید چرا بیشتر نمایش‌هایی که در ایران روی صحنه می‌روند دونفره و سه‌نفره هستند؟ چرا همه‌شان بدون طراحی صحنه هستند؟ می‌دانید چرا دکور تبدیل به لته‌هایی شده‌ است که جابه‌جا می‌شوند؟ چرا طراحی لباس نداریم و گریم از تئاتر حذف‌ شده؟ این سوال‌ها فقط یک جواب دارد. دلیل اول اقتصاد و بی‌پولی تئاتر است و دوم اینکه کارگردان حوصله این را ندارد که به‌عنوان تهیه‌کننده هزینه مضاعفی روی دوش خودش بگذارد که هیچ تضمینی به برگشت‌اش نیست. همین فشار به بازیگرها و کارگردان و دیگر عوامل هم وارد می‌شود، یعنی اگر قرار است تئاتری اجرا شود، فقط تئاتر نیست، بلکه غمنامه‌ای برای بی‌پولی تئاتر قبل از آن گریبان گروه را می‌گیرد. برای همین انجام دادن چنین کارهایی بدون حمایت از هیچ‌جا چه دولت، چه اسپانسر خصوصی بسیار مشکل است. این روزها ما با فوتبال هم می‌جنگیم چون جام ‌جهانی است و فرهنگ و تئاتر و سالن‌های تئاتر در همه‌جا با این مشکل مواجه هستند. چاره‌ای هم برای این مشکل اندیشیده نشده است که مثلاً برای تئاترها تبلیغات بیشتری بشود. مظلوم‌ترین اتفاقی که می‌افتد همیشه برای تئاتری‌هاست. آنها باید با جام جهانی بجنگند، با سالن بجنگند، با گرانی و تمام مشکلات بجنگند و درنهایت تئاتر باکیفیت تولید کنند که اینها باهم مغایرت دارند. ما حساب کرده بودیم که اگر قیمت بلیت را 30 هزار تومان نگذاریم هزینه‌هایمان درست نمی‌شود. متاسفانه دیدیم که چنین پتانسیلی وجود ندارد و همان هفته اول مشکل داشتیم و با تخفیف اجرا کردیم و بعد هم قیمت بلیت را تغییر دادیم. اسپانسری پیدا کردیم که توانستیم قیمت را به 20 هزار و 25 هزار برگردانیم. اما این روش تنها یک مسکن است، یک ‌جور کلاه گذاشتن سرخودمان یا شاید هم التیام موقت بخشیدن به یک زخم کهنه. اسم بلیت 30 هزارتومانی که می‌آید خیلی از همان‌هایی که باید خود حامی تئاتر باشند و دستی در آتش سیاستگذاری اقتصادی تئاتر دارند ابرو در هم می‌کشند و فریاد گران است گران است سر می‌دهند. آن هم در روزهایی که ما داریم‌ در شرایطی زندگی می‌کنیم که یک نفر اگر بخواهد یک پیتزا بخورد 20 هزار تومان باید هزینه کند. آن هم برای پیتزایی که فوقش چهار نفر درگیر تولیدش هستند. 30 نفر آدم به صورت شبانه‌روزی سه ماه کار می‌کنند و ما حاضر نیستیم برای دیدن کار آنها ماهی و سالی یک‌بار 30 هزارتومان هزینه کنیم. بعد گوجه‌سبز کیلویی 20 هزارتومانی برایمان یک ‌چیز طبیعی است، می‌گوییم بله، گرانی است و از کنارش می‌گذریم. اما وقتی حرف تئاتر می‌شود، با اعتراض و قهر ترجیح می‌دهیم تئاتر دیدن را کنار بگذاریم. تصور کنید اگر قیمت بلیت تئاتر را با زردآلو و گیلاس مقایسه کنید قیمت چیپ و ارزانی است. حتی تماشاگر حاضر نیست این قیمت را پرداخت کند. اینها مشکلات تئاتر است. بله، دردناک است، برای من دردناک است که بخواهم حاصل چندین ماه کار همکارانم را با زردآلو مقایسه کنم، اما واقعیت ماجرای تئاتر تلخ‌تر از این حرف‌هاست. این وسط یک راه برایمان می‌ماند، وقتی از بالا رفتن قیمت بلیت تئاتر می‌ترسیم، وقتی هراس لوکس شدن تئاتر را داریم و فکر می‌کنیم بلیت 30 هزارتومانی، تئاتر را به ورطه سرگرمی‌های اعیانی می‌کشاند، پس باید سوبسید به تئاتر داده شود که بار فشار از روی تماشاگر و گروه برداشته شود. باید قوانینی تصویب شود وگرنه تئاتر با این شرایط نمی‌تواند کیفیت خودش را حفظ کند، حتی بدتر از اینها، تئاتری‌ها تا یک‌ جایی می‌توانند با این جنون محض کار کنند و دوام بیاورند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها