شناسه خبر : 14894 لینک کوتاه

حسن موسوی‌چلک «خودنمایی» را نتیجه برخوردهای قهری با آسیب‌های اجتماعی می‌داند

نرمش به جای برخورد ضربتی

خیلی ساده می‌بینیم که «شاه مازندران» از همه ابزارها استفاده کرده که «خودنمایی» کند. برای لذت از «بودن» ترجیح می‌دهد به نام اراذل و اوباش در محله یا حتی شهر محل سکونتش دست‌بسته به نمایش گذاشته شود.

نگاه به پدیده‌های مختلف اجتماعی برای آسیب‌شناسی جامعه، هر بار در نهایت جواب را به یک نقطه می‌رساند؛ جامعه ایران چینی بندزده است و ممکن است بشکند و اجزای آن از هم جدا شود. حالا سرنخ این داستان می‌تواند بی‌توجهی به حریم خصوصی افراد باشد یا رشد اوباش‌گری در جامعه. روزی صحبت از چرایی دست‌به‌دست شدن تصاویر زندگی خصوصی چهره‌های مشهور می‌شود و امروز بحث قدرت‌نمایی و زورآزمایی اوباش استان مازندران در شبکه‌های مجازی. انگار ماهیت همه این اتفاق‌ها در فضای اجتماعی یکسان است. آنچنان که دکتر حسن موسوی‌چلک رئیس انجمن مددکاری ایران هم فقط با مروری بر بخشی از اتفاق‌های اخیر از آن با نگرانی یاد می‌کند: «همگرایی اجتماعی به‌طور واقعی در جامعه ایران محو شده است و حالا پدیده‌های زشت و نگران‌کننده اجتماعی هرازگاهی اتفاق می‌افتد و سوار یک جریان اطلاع‌رسانی می‌شود و سپس به سادگی همانند بی‌توجهی همه این سال‌ها به آسیب‌های اجتماعی از فهرست دغدغه‌های عمومی حذف می‌شود.» او که خود اهل مازندران است، انتشار فیلم‌های زورآزمایی چند جوان شرور مازندرانی را پدیده جدیدی نمی‌داند و آن رفتار را «خودنمایی اجتماعی» می‌نامد.



از نگاه جامعه‌شناسی پدیده‌ای به نام «اراذل و اوباش» چه تعریفی دارد؟
در نگاه جامعه‌شناسی به‌کار بردن نام و نشانی با تعریف «اراذل و اوباش» خود آسیب اجتماعی است. اصلاً آسیب اجتماعی از همین نقطه تعریف و دسته‌بندی افراد جدا می‌شود. وقتی مقامات از برنامه‌ریزی برای این دسته افراد صحبت می‌کنند به‌طور ذاتی قرار نیست برای بازگشت آن فرد به جامعه تلاش کنند. این نام‌گذاری آنچنان منفی است و بار اجتماعی منفی دارد که اگر روزی همان آدم متنبه شود و تصمیم داشته باشد به جامعه بازگردد با این برچسب اجتماعی امکان بازگشت ندارد. واقع‌بینانه نگاه کنید، این افراد از کره‌ای دیگر یا جزیره‌ای ناشناخته به ایران نرسیده‌اند، این افراد فرزندان این سرزمین هستند که در خانواده‌ای ایرانی و در جامعه‌ای مشابه همان جامعه‌ای که من و شما در آن رشد کردیم بزرگ شده‌اند.

اگر در همان ساختار بزرگ شده‌اند چرا رفتاری متفاوت دارند و رفتارهای تهدیدکننده انجام می‌دهند؟
این رفتارها به‌طور کامل از جایگاه لذت است. وقتی جوانی از رفتار خشونت‌آمیز خود یا تهدید افراد فیلمبرداری می‌کند و آن را به‌سرعت در شبکه‌های مجازی پخش می‌کند، خیلی خوب می‌داند که پلیس آنقدر مجرب است که در مدت چند ساعت او و احتمالاً همدستانش را بازداشت کند. اما با این حال بی‌دغدغه و حتی بدون پوشاندن چهره‌اش روبه دوربین و اتفاقاً پلیس قدرت‌نمایی می‌کند و برای مبارزه خود حریف می‌طلبد. خیلی ساده وقتی همه این رفتارها را کنار هم بچینیم می‌بینیم که او از همه این ابزارها استفاده کرده که «خودنمایی» کند. برای لذت از «بودن» حتی ترجیح می‌دهد به نام اراذل و اوباش در محله یا حتی شهر محل سکونتش دست‌بسته به نمایش گذاشته شود. نام خود را «شاه» می‌گذارد چون می‌داند که با همین نام و رفتارها از بقیه مجزا می‌شود، همه او را می‌شناسند و او مطرح می‌شود. او تهدید را علنی می‌کند که اتفاقاً پیام واضح و روشنی را به جامعه بدهد، اما متاسفانه ما به پیام‌ها دقت نمی‌کنیم و در یک مقطع با رفتارهایی غیرعلمی بدون دریافت پیام، خواسته او را برآورده می‌کنیم.

نفع این داستان ممکن است یک‌بار در دیده شدن در سطح شهر باشد، اما در طول زمان نفعی برای فرد ندارد.
من به‌واسطه شغلم مصاحبه‌های مفصلی با معتادها انجام می‌دهم، یک‌بار از یک معتاد پرسیدم برای چه مواد را انتخاب کردی و حالا معتاد شده‌ای؟ نگاهی به من کرد و گفت: «تو تا به‌حال کشیدی؟» گفتم: «نه!» گفت: «نمی‌تونی حالمو بفهمی.» این جمله کوتاه پیام مهمی دارد. خودنمایی اجتماعی حس لحظات مخرب یا کمبودهایی که در فرد آسیب‌دیده رشد می‌کند و همانند خوره روح او را می‌خورد جبران می‌کند و او را در برابر ضعف‌های درونی و اجتماعی بزرگی که دارد خیلی پر‌سر و صدا بیمه می‌کند. متاسفانه وقتی هم‌اکنون در جامعه قبح همه رفتارهای غیراجتماعی از بین رفته، نمی‌توان از یک جوان سرخورده انتظار داشت که رفتار مدنی و اجتماعی انجام دهد. دهه‌ها قبل در ایران هیچ جوانی را نمی‌دیدید که نه‌تنها در مقابل اعضای خانواده بلکه حتی در خیابان هم با سیگاری در دست تردد کند. اما هم‌اکنون سیگار کشیدن یک رفتار عادی اجتماعی تلقی می‌شود و قبح نقص اجتماعی آن از بین رفته است. خیلی ساده است همه این رفتارها پیام واضح و روشنی دارد. کمبودها و بی‌توجهی‌های همه این سال‌ها مهم‌ترین عامل بروز این رفتارهاست که فرد آسیب‌دیده تلاش می‌کند به ساده‌ترین شکل و از طریق واضح‌ترین رفتارها آن را به ما نشان دهد. اما خب ما بازهم به آن توجه نمی‌کنیم.

بنابراین او با اینکه در همین جامعه و با همه شهروندان رشد می‌کند، بدترین راه را برای «وجود داشتن» انتخاب می‌کند؟
بله، او با استفاده از امکانات، کمبودها و بی‌توجهی‌ها یا حتی گاهی از توجه بسیار زیاد، مسیری را طی می‌کند که در انتهای آن خودِ بزرگی پیدا کند و این توانایی را به نمایش بگذارد.

معتقد هستید بازهم بستر اجتماعی که برای او ایجاد شده فرد را به این نقطه هدایت کرده است؟
متاسفانه همیشه در همه سال‌ها برای برخوردهای قهری و ضربتی برنامه‌ریزی شده، بدون اینکه ریشه‌یابی شود که این برخوردها و رفتارها چه تاثیرهایی در جامعه می‌گذارد. بدون ریشه‌یابی و شناسایی دلایل بروز این رفتارها، افراد را به سخت‌ترین شکل بازداشت و بعد هم در محاکم قضایی محکوم و مدتی هم در زندان نگهداری می‌کنیم و بعد درِ زندان را باز و با او خداحافظی می‌کنیم. حالا او وارد جامعه‌ای شده است که به هیچ عنوان او را نمی‌پذیرد و نه‌تنها او بلکه خانواده هم در بسیاری از موارد متلاشی می‌شود. او با برچسب اجتماعی «اراذل و اوباش» برای ادامه حیات اجتماعی خود باید به زندگی دوباره بازگردد. اصلاً چنین اتفاقی امکان‌پذیر نیست. یعنی با برنامه‌های ضربتی و سریع نه‌تنها برای ریشه‌کنی این موضوعات تلاش نکردیم، اتفاقاً از همان ابتدا بستری را فراهم کردیم که او بازهم نتواند به جامعه بازگردد. انگ اجتماعی و مُهر و برچسبی که به او زده می‌شود فرصت زندگی دوباره را از او می‌گیرد.

شما مخالف برخورد قضایی با این اتفاق‌ها هستید؟
خیر، به‌ هر حال اگر از منظر حقوقی و قضایی اتفاقی رخ داده، حتماً باید مطابق قانون با او برخورد شود. اما این همه راه نیست، وظیفه اصلی نهادها بعد از برخورد قضایی است. باید فرد بازسازی و بازیابی شود و با شکلی جدید برای زندگی جدید آماده و سپس رها شود. بارها می‌گوییم انسان جایزالخطاست خب انسان جایزالخطا یعنی حق اشتباه و جبران آن را دارد. این عنوان دقیقاً جامعه را مسوول پذیرش دوباره انسان خطاکار برای زندگی می‌داند. اما هم‌اکنون این موضوع اصلاً مورد توجه قرار نمی‌گیرد. برای همین دقت کنید همه اتفاق‌های اجتماعی نشان می‌دهد که این افراد سرخورده و آسیب‌دیده برای زورآزمایی و خلاف از همدیگر سبقت می‌گیرند و فکری برای چگونگی بازگشت به زندگی عادی اجتماعی ندارند. آنها بار دیگر به فکر انجام رفتاری برای نشان دادن اعتراض اجتماعی خود می‌افتند و خلاقیت خود را در آن راه به کار می‌برند که باز هم پیام خود را به جامعه برسانند تا شاید این درست شنیده شود.

این بی‌توجهی به ساختار اجتماعی از کجا شروع می‌شود؟
واقعیت این است که حوزه اجتماعی در ایران در حاشیه است. وقتی نهادهای سیاستگذار یا برنامه‌ریز در کشور حوزه اجتماعی را یا نادیده می‌گیرند یا به صورت کالایی تزیینی با آن برخورد می‌کنند، با افرادی همانند خفاش شب، بیجه، باند ترسناک کرکس‌ها و در نهایت شاه مازندران مواجه می‌شوند.

اما شما در ابتدای صحبت‌هایتان اشاره کردید که این افراد هم از آسمان نیامده‌اند و در همین جامعه‌ای که من و شما رشد کرده‌ایم بزرگ شده‌اند، پس چرا رفتار آنها یا بهتر بگویم انتخاب آنها این شیوه حضور اجتماعی است؟
این موضوع طبیعی است. در یک خانواده می‌بینید خواهر هیچ شباهتی به برادر ندارد. اصلاً در تاریخ و در دین هم مطالعه کنید، هابیل و قابیل هیچ شباهتی به یکدیگر نداشتند یا پسران حضرت یعقوب (ع) در یک خانواده بودند اما شبیه آن خانواده نبودند. انسان برداشت‌های متفاوتی از زندگی می‌کند و این تفاوت برداشت‌هاست که تفاوت آدم‌ها را شکل می‌دهد. ممکن است گرایش سیاسی فرزند خانواده با پدر خانواده کاملاً متفاوت باشد. اما آنچه انسان را در این تفاوت‌ها در ساختار اجتماعی رشد می‌دهد نگاه او به جامعه‌پذیری یا جامعه‌گریزی، پایبندی به قانون یا علاقه به قانون‌گریزی و تعارض در برخورد با هنجارهای اجتماعی است. در جامعه ساختار اجتماعی است که شیرازه انسان را بازتعریف می‌کند. مطابق هنجار بودن یا ناهنجاری را برتری و تفاوت دانستن، نقش متفاوتی را برای فرد تعریف می‌کند.

رفتارهای خارج از عرف اجتماعی موضوع جدیدی نیست، پیش از این هم در ایران «لات»‌ها وجود داشتند که اتفاقاً آنها هم تهدید و ارعاب داشتند، اما در کنار آن یک نوع رفتارهای پذیرفته‌شده اجتماعی مانند کمک به همسایه یا دفاع از مظلوم در دعواهای محله‌ای را انجام می‌دادند، به نظر شما چه اتفاقی افتاده که آن رفتار آنقدر تغییر شکل داده که حالا این افراد به راحتی قمه‌کشی می‌کنند و هیچ مرز اخلاقی را رعایت نمی‌کنند؟
واقعیت این است که خب به‌طور کلی جامعه الان شباهتی به جامعه گذشته ندارد. فضای حاکم در جامعه گذشته پر از حرمت و همیاری و همراهی بود. در کمتر محله‌ای می‌دیدید فردی عربده‌کشی کند، یا به اهالی محل چپ نگاه کند یا به دنبال دردسرآفرینی برای اعضای محله باشد. اصلاً فرض آن افراد این بود که محله (همه محله) ناموس آنهاست و در عین حال دوتا خیابان پایین‌تر با بقیه لات‌ها دعوا می‌کردند اما وقتی وارد کوچه و محله می‌شدند به همسایه خود کمک می‌کردند. یعنی در آن زمان اخلاق اجتماعی به خوبی رشد کرده بود و وجود داشت. وقتی اخلاق اجتماعی در جامعه حفظ شود شیرازه و ساختار اجتماعی و انسانی آن جامعه هم به خوبی حفظ می‌شود و با کوچک‌ترین حادثه‌ای از هم نمی‌پاشد.
در آن زمان هویت «لات» مشخص و ماهیت رفتار آنها واضح بود، حتی طبقه اجتماعی و ریشه رفتاری آنها واضح بود.

یعنی الان اخلاق اجتماعی در ایران رعایت نمی‌شود؟
اخلاق اجتماعی در ایران ضعیف شده است.

اخلاق اجتماعی دقیقاً یعنی چه؟
مهم‌ترین اخلاق اجتماعی مسوولیت اجتماعی است. امروز حسن خلق چندان وجود ندارد، به قانون احترام گذاشته نمی‌شود. همگرایی دیده نمی‌شود، همکاری و مشارکت اجتماعی کم شده است. صله‌رحم تضعیف شده است. همنوع‌گرایی وجود ندارد. دروغ جای خود را به صداقت داده است، به دنبال منافع شخصی بودن برتر از منفعت اجتماعی دیده می‌شود، افراد به دنبال حذف رقیب یا دیگری هستند و در این جامعه متاسفانه همراهی و همفکری با دیگری تقبیح می‌شود.

عوامل بروز این بی‌توجهی به اخلاق اجتماعی چیست؟
ما سال‌هاست به هویت فرهنگی کم‌توجه شده‌ایم. نهادهای سیاستگذاری و برنامه‌ر‌یزی در ایران برای شناخت و ساخت هویت فرهنگی ایرانی تلاش چندانی نکرده‌اند. وقتی هویت فرهنگی نداشته باشیم نمی‌توانیم از مردم بخواهیم کرامت اخلاقی داشته باشند. از سیره پیامبر (ص) صحبت می‌کنیم اما به اصول رفتاری و روش او در جامعه اشاره‌ای نمی‌کنیم. پیامبر در همان ابتدا گفتند: «من برای ترویج مکارم اخلاقی آمدم»، یعنی پیغمبر(ص) هم به ما یادآوری کرده‌اند که جامعه را اخلاق پابرجا نگه می‌دارد، اما باز ما به این وجه دین توجه نمی‌کنیم. سخنان مقام معظم رهبری در مهرماه سال 1391 در دیدار جوانان خراسان را بررسی کنید، ایشان رسماً با طرح 20 پرسش اساسی در مورد سبک زندگی بی‌توجهی به اصول اخلاقی را به چالش کشیدند. آیت‌الله خامنه‌ای در آن دیدار در تشریح مفهوم سبک و فرهنگ زندگی، به مسائلی نظیر خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی در محیط‌های مختلف اشاره کردند و گفتند: «سبک زندگی به همه مسائلی برمی‌گردد که متن زندگی انسان را شکل می‌دهند» و در همان دیدار به نهادها و مسوولان یادآوری کردند که اگر گفتمانی در زمینه آسیب‌شناسی و چاره‌جویی مشکلات موجود در سبک و فرهنگ زندگی به وجود آید، شرایط اجتماعی بهتر می‌شود.

بعد از صحبت‌های ایشان چه اقدامی صورت گرفت؟
اگر 20 پرسش اصلی ایشان را پاسخ می‌دادند، خیلی از موضوعات قابل بحث و بررسی بود، اما اصل این است که علوم اجتماعی در برنامه‌ریزی و سیاستگذاری‌های ایران دیده نمی‌شود. با هزاران کارشناس و برنامه‌ریز مدت‌ها نشستند و برنامه ششم توسعه را نوشتند اما در هیچ کجای این برنامه به کاهش آسیب‌های اجتماعی اشاره‌ای نکرده و برای آن پیش‌بینی نکردند.

آیا این موضوعات پیش از این هم به دولت‌ها منتقل شده بود که در برنامه‌ریزی‌ها گنجانده شود؟
بله، بارها تکرار شده که تا آسیب‌های اجتماعی به طور واقعی دیده نشود، نمی‌توان در راه توسعه موفق بود و برای آن برنامه‌ریزی کرد. باید به مدیریت هوشمند آسیب‌های اجتماعی باور داشته باشند. نگاه سیاسی و امنیتی به آسیب‌های اجتماعی راه‌حل ماجرا نیست و کمکی به از بین رفتن این معضلات نمی‌کند و در بسیاری از موارد خود تهدید می‌شود. هر چند خدا را شکر مجلس تصویب آن را متوقف و به بررسی‌های دقیق‌تر موکول کرد و ما امیدواریم که در آینده بتوانیم موضوعات اجتماعی را به شکلی دقیق و قابل اجرا وارد کنیم.

با این تعاریف و با توجه به گسترش شبکه‌های اجتماعی و شکل‌گیری نوع جدیدی از ارتباط میان افراد آینده جامعه ایران را چگونه می‌بینید؟
متاسفانه باید بگویم آینده بسیار نگران‌کننده است و با ادامه این بی‌توجهی‌های اجتماعی وضع از این هم بدتر می‌شود. خیلی واضح امروز مسوولیت اجتماعی کاهش پیدا کرده است. این هشدار بسیار جدی است که در میان شهروندان همگرایی و مشارکت دیده نمی‌شود. اگر جامعه‌ای نتواند برای بازیابی و بازتوانی خود تلاش کند و به همنوع و هموطن خود کمک کند، بداخلاقی‌ها رشد می‌کنند. رشد بداخلاقی در همه سطوح آسیب‌های فراوانی به شکل‌گیری ساختاری که باید برای آینده تک‌تک ایرانی‌ها برنامه‌ریزی کند وارد می‌کند. نگاه سیاست‌زده به جامعه و برخوردهای قهری یا ضربتی و موقتی پاسخی به این تهدیدهای نگران‌کننده نیست. چالش اجتماعی با راهکار اجتماعی و برنامه‌ریزی دقیق در حوزه اجتماعی برطرف می‌شود.

تجربه‌های دیگر کشورها چگونه است؟ با این شرایط همه جوامع باید با این ناهنجاری‌ها مواجه باشند.
بله، البته با توجه به باور اجتماعی این مساله شدت و ضعف دارد. اما آنچه مهم است رویکرد «کاهش آسیب‌های اجتماعی» است. کشورهای پیشرفته همه تلاش خود را می‌کنند تا به این موضوعات مجرمانه نگاه نکنند و سعی می‌کنند بستر اجتماعی هر نوع راه یا نشانی برای بازگشت دوباره او به فضای ناهنجار اجتماعی را ببندند. در این شکل برنامه‌ریزی نگاه به فرد آسیب‌دیده اجتماعی به مانند بیمار است که حالا بعد از درمان به خوبی می‌تواند بار دیگر به زندگی عادی برگردد و بدون برچسب اجتماعی همانند دیگر همسالان خود برای آینده‌اش برنامه‌ریزی ‌کند. در این جوامع زندگی را فراتر از لحظه‌های سخت یا رفتارهای گذشته‌اش تعریف می‌کنند و به او هزاران انتخاب جایگزین می‌دهند که هم او از آسیب اجتماعی نجات پیدا کند و هم خانواده از نگرانی رها شود.
جامعه بزرگ‌ترین معلم و هادی در مسیر زندگی افراد است و هرچه جامعه‌ای پذیراتر باشد، آسیب‌های اجتماعی در آن کمتر دیده می‌شود. در این‌گونه جوامع تلاش می‌کنند به جامعه نگاه نرمی داشته باشند و آسیب‌های اجتماعی را هم با ساده‌ترین و مهربانانه‌ترین روش‌های جامعه‌پذیری ریشه‌یابی و برای رفع آنها برنامه‌ریزی می‌کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها