شناسه خبر : 13748 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

محسن جلال‌پور: به دولت یازدهم نقدهای جدی داریم

مداح رقابت

روی میزش زیر انبوهی نامه تبریک و کاغذ اداری، کتاب «روزنوشت پیتر دراکر» دیده می‌شود. رئیس جدید اتاق ایران اگرچه درمیان تجار عضو اتاق آنقدرها سرشناس و مشهور نیست اما سابقه‌ای دیرینه در کسب و کار و تجارت دارد. پدر او و پدر پدر او روزگاری بازرگان بوده‌اند. محسن جلال‌پور نیز پا جای پای اجدادش گذاشته و بیش از سه دهه مدیریت و تجارت کرده است. به اعتراف خودش دوبار و در دو رشته فعالیت زمین‌خورده است. تاجر کرمانی با این حال مدافع حمایت نیست و دوست دارد او را مداح رقابت بشناسند و می‌گوید لازم نیست دوباره علم اقتصادی جدید خلق کنیم. او حالا رئیس اتاق بازرگانی ایران است و باید به نمایندگی از بخش خصوصی با سیاستگذار لابی کند. وقتی از او می‌پرسیم چه موانعی پیش روی او و برنامه‌هایش قرار دارد؟ جمله‌ای از پیتر دراکر نقل می‌کند: هولناک‌ترین دیوارها آنهایی هستند که در فکر و ذهن ما به وجود می‌آیند.

ندا کمرئی
روی میزش زیر انبوهی نامه تبریک و کاغذ اداری، کتاب «روزنوشت پیتر دراکر» دیده می‌شود. پیتر دراکر چهره‌ای سرشناس در دنیای مدیریت است که در ایران طرفداران زیادی دارد، از جمله محسن جلال‌پور که می‌گوید بیشتر کتاب‌های این استاد مدیریت را مطالعه کرده است. رئیس جدید اتاق ایران اگرچه درمیان تجار عضو اتاق آنقدرها سرشناس و مشهور نیست اما سابقه‌ای دیرینه در کسب و کار و تجارت دارد. پدر او و پدر پدر او روزگاری بازرگان بوده‌اند و از پشم تا پسته و از غلات تا ادویه داد وستد کرده‌اند. محسن جلال‌پور نیز پا جای پای اجدادش گذاشته و بیش از سه دهه مدیریت و تجارت کرده است. جلال‌پور به نسبت اسلاف خود در اتاق ایران چند ویژگی مثبت دارد. وقت‌شناس است و هنوز شخصاً به تلفن‌هایش جواب می‌دهد. خوش‌برخورد است و سیاسی سخن نمی‌گوید و از همه مهم‌تر اینکه سعی می‌کند در چارچوب آموزه‌های اقتصاد سخن بگوید. اعتراف می‌کند که دوبار و در دو رشته فعالیت زمین‌خورده است. یکی نساجی و دیگری صنعت استیل که اولی مربوط به سال‌ها پیش بوده که نساجی‌ها روی دور ورشکستگی افتاده بودند و دومی همین اواخر و پس از تشدید تحریم‌ها رخ داده است. تاجر کرمانی با این حال مدافع حمایت نیست و دوست دارد او را مداح رقابت بشناسند و می‌گوید لازم نیست دوباره علم اقتصادی جدید خلق کنیم.
محسن جلال‌پور متولد ماه خرداد است و جالب آنکه با ارزش‌ترین هدیه تولدش را دو هفته پیش از هیات نمایندگان اتاق ایران دریافت کرد. او حالا رئیس اتاق بازرگانی ایران است و باید به نمایندگی از بخش خصوصی با سیاستگذار لابی کند. وقتی از او می‌پرسیم چه موانعی پیش روی او و برنامه‌هایش قرار دارد؟ جمله‌ای از پیتر دراکر نقل می‌کند: هولناک‌ترین دیوارها آنهایی هستند که در فکر و ذهن ما به وجود می‌آیند.
روسای پیشین اتاق را می‌شود در دو گروه دسته‌بندی کرد. گروه اول سیاستمدارانی بودند که نفوذ سیاسی داشتند و به تبع آن اتاق را تا حدودی سیاسی‌تر اداره می‌کردند و دسته دوم تجاری بودند که اتاق را تا حدودی به دور از مسائل سیاسی اداره کردند اما از نفوذ کمتری برخوردار بودند. به نظر می‌رسد وضعیت شما به‌گونه‌ای دیگر است. تاجری هستید که پشتوانه سیاسی هم دارید. درست می‌گویم؟
اینکه می‌گویید پشتوانه سیاسی دارم را به درستی متوجه نمی‌شوم. البته خوب است مدیران بینش سیاسی داشته باشند اما لازم است کار سیاسی نکنند. به هر حال من تاجری هستم که سیاست را تا حدودی می‌شناسم اما بنا ندارم کار سیاسی کنم.

بیشتر منظورم این بود که شما با پشتوانه سیاسی وارد اتاق شدید.
پیش‌فرض شما این است که رقابت‌های انتخاباتی اتاق‌های بازرگانی سیاسی بوده و مثلاً گروهی سیاسی موفق شده‌اند قدرت را در دست گیرند. در حالی که هیچ اهرمی خارج از اتاق به نمایندگان فشار نیاورده و همه چیز رقابتی و قانونی بوده است. گاهی شرایطی پیش می‌آید که حتی اسم یک شهر هم سیاسی می‌شود مثل اینکه این روزها گوش‌ها به شهر کرمان هم حساس شده‌اند و مثلاً اگر فردی از کرمان در رقابت‌های انتخاباتی اتاق پیروز شود، فوری او را به معاون اول رئیس‌جمهور منسوب می‌کنند. اما من که هفته گذشته از آسمان به زمین نیامدم. پیش از این هم جزو هیات نمایندگان اتاق بودم و در هیات رئیسه هم حضور داشتم. حالا اینکه آقای دکتر جهانگیری کرمانی هستند و من هم از گذشته به ایشان ارادت دارم، موضوعی سیاسی نیست.
قدیمی‌ها می‌گفتند اگر می‌خواهی کسی را طوری ورشکسته کنی که هیچ‌کس نتواند تو را محکوم کند بهترین کار این است که پول او را یکجا بگیری و همان پول را خرد‌خرد به او برگردانی.

با این توضیحات انتخاب خود را ناشی از چه ضرورتی می‌دانید؟
امیدوارم قدرشناس این انتخاب باشم. اما می‌خواهم بگویم اتاق بازرگانی نهادی مبتنی بر مشورت و لابی و رایزنی است. اعضای اتاق افرادی باهوش و بااستعداد هستند. نشانه‌اش این است که بیشتر آنها بنگاهداری می‌کنند و از تجربه کافی در امور سیاسی و اقتصادی برخوردارند. در چنین فضایی با زور و فشار نمی‌توان عضو هیات رئیسه اتاق شد و قطعاً آن که از برنامه مناسب و تجربه کافی و در عین حال از درایت لازم برای ایجاد رابطه با حاکمیت برخوردار باشد می‌تواند نظر دیگران را جلب کند. به همین دلیل فکر می‌کنم نظر مثبت زعمای اتاق باعث شکل‌گیری این هیات رئیسه شده است.

در صد سال گذشته همواره اتاق‌های بازرگانی زمانی با‌اهمیت بوده‌اند که به نقد سیاست‌های دولت بپردازند. در حقیقت اتاق‌ها زمانی که کارکرد اپوزیسیون دولت را بازی کرده‌اند، کارآمد و منسجم بوده‌اند. با توجه به اینکه شواهدی مبنی بر نزدیکی اتاق بازرگانی به دولت یازدهم وجود دارد، به عنوان رئیس اتاق چگونه تلاش خواهید کرد تا اتاق را از این اتهام مبرا کنید؟
خیلی با تعبیر اپوزیسیون موافق نیستم. یعنی چه که اتاق باید نقش اپوزیسیون را بازی کند؟ اتاق نماینده بخش خصوصی در حاکمیت است و کارکرد مشورتی و لابی‌گری دارد. شعار محوری اتاق بزرگ شدن بخش خصوصی است و در این زمینه با هیچ نهادی مجادله ندارد. البته قبول دارم که گاهی در شرایط خاص درجه تعارض‌ها بالا می‌رود اما از آنجا که سنت اصلی اتاق، مشورتی و رایزنی است، باید در همین چارچوب حرکت کند. اتاق‌های بازرگانی در اقتصادهای در حال گذار نقش مهمی داشته‌اند و در ایران هم باید به این موضوع واقف باشیم که اتاق را به نهادی علیه بخش‌هایی از حاکمیت تبدیل نکنیم. این رویه به سود اتاق نیست و فکر می‌کنم روسای قبل از من هم در همین چارچوب فعالیت کرده‌اند. ما به عنوان نمایندگان بخش خصوصی همواره تاکید داریم که دولت باید کوچک‌تر شود. اتاق را هم جوابگوی بخش خصوصی، سخنگوی بخش خصوصی و مطالبه‌کننده بخش خصوصی از حاکمیت می‌دانیم. اما لازمه این نقش اپوزیسیون اتاق، مخالفت با دولت و برخورد تقابلی داشتن با دولت و حاکمیت نیست. من اعتقاد دارم اتاق در عین تعامل می‌تواند مطالبه‌گر الزامات بزرگ شدن بخش خصوصی باشد. بیاییم یک بار دیگر طرح مساله کنیم. در چارچوب اقتصاد سیاسی در حال حاضر دولت و شرکت‌های دولتی و شبه‌دولتی و کمی هم بخش خصوصی، مشغول بزرگ کردن کیک اقتصاد هستند. مطالبه ما این است که باید تهیه‌کننده اصلی مواد این کیک، بخش خصوصی باشد. همان‌طور که در کره جنوبی و در سنگاپور و هند و هنگ‌کنگ و چین و برزیل چنین نقشی بر عهده بخش خصوصی گذاشته شده است. همان‌طور که در هیچ کشوری توسعه حاصل نشده مگر اینکه بخش خصوصی بازیگر اصلی آن باشد. در این میان کار تقسیم کیک بر عهده سیاستگذار و سیاستمدار است. پس بخش خصوصی باید کیک را بزرگ کند و سیاستگذار باید کیک را تقسیم کند. در این زمینه دعوایی با دولت نداریم اما الزامات و بایدهای توسعه را به دولت گوشزد می‌کنیم و مدام مشغول پایش سیاست‌هایی هستیم که کمک کند تا کیک اقتصاد بزرگ‌تر شود. هر جایی که دولت تصمیم درست بگیرد تحسین می‌کنیم و هر جایی که دولت تصمیم یا مصوبه‌ای خلاف مصالح بخش خصوصی داشته باشد انتقاد می‌کنیم. حتماً شما خواهید دید که امروز و روزهای آینده ما در نشست‌های خود نسبت به برخی تصمیمات دولت یازدهم انتقادهایی مطرح خواهیم کرد. مثلاً ما به نحوه توزیع یارانه‌ها که میراث دولت قبل است، انتقاد جدی داریم. ما اعتقاد داریم سرمایه‌های کلان کشور باید صرف توسعه و پیشرفت کشور شود نه اینکه سرمایه‌های کلان کشور به صورت 40 هزار تومان پول یارانه میان همه مردم اعم از فقیر و غنی تقسیم شود. قدیمی‌ها می‌گفتند اگر می‌خواهی کسی را طوری ورشکسته کنی که هیچ‌کس نتواند تو را محکوم کند بهترین کار این است که پول او را یکجا بگیری و همان پول را خرد‌خرد به او برگردانی. امروز در کشور ما همین اتفاق دارد می‌افتد. پول کلان 42 هزار میلیارد تومانی که می‌تواند صرف توسعه و ایجاد اشتغال شود صرف هزینه‌های روزمره افراد می‌شود. سرمایه ملی ما به جای اینکه سرمایه شود هزینه می‌شود. این انتقاد جدی ماست و خواستار اصلاح این وضعیت هستیم. ما به عنوان وظیفه خود در اتاق مطالبات خود را مطرح خواهیم کرد. پیش از این، در دولت‌های نهم و دهم کمترین رابطه را با دولت داشتیم ولی در همان زمان اگر دولت کار مفید و هدفمندی انجام می‌داد اتاق آن را تایید می‌کرد. درباره اصل هدفمندی اولین اطلاعیه‌ای که در حمایت از این قانون داده شد از سوی اتاق بازرگانی بود که از هدفمندی حمایت کرد. اما نحوه انجام و اجرای قانون را دارای اشکال می‌بینیم و منتقد آن هستیم. اگر نحوه اجرا در دولت نهم و دهم ایراد داشته، انتظار ما این است که دولت یازدهم آن ‌را اصلاح کند. اگر نیازهایی در دهک‌هایی پایین و میان مردم نیازمند وجود دارد باید آن را از طریق سازمان‌های مربوطه مثل کمیته امداد، بهزیستی و غیره پیگیری کرد. یعنی اینکه اصولاً شناسایی افراد کم‌درآمد به منظور پرداخت یارانه اصولی‌تر از پرداخت یارانه به همه اقشار جامعه است. ایجاد رفاه عمومی برای همه دهک‌های جامعه از وظایف دولت است اما نه در قالب هدفمندی یارانه‌ها. بنابراین من فکر می‌کنم دوستی ما با دولت، مجلس، قوه قضائیه و همه ارکان نظام به جای خود اما آنجا که کار درستی انجام شود و فضای کسب و کار بهبود پیدا کند تایید می‌کنیم و آنجا که کار نادرست انجام شود و فضای کسب و کار صدمه ببیند حتماً انتقاد می‌کنیم. آنجایی که منافع ملی را در خطر ببینیم حتماً فریاد می‌زنیم و آنجایی که نیاز باشد برای مصلحت کشور با همکاری همه قوا و حاکمیت دوش به دوش کاری را پیش ببریم تا کشور ارتقا پیدا کند حتماً زیر بار همه نوع هزینه‌ها خواهیم رفت.

شاید برای نخستین بار است که دولت نماینده‌ای در هیات رئیسه اتاق ندارد اما گفته می‌شود تعدادی از افراد حاضر در هیات رئیسه با افرادی در دولت قرابت دارند. این قرابت البته می‌تواند به سود و زیان بخش خصوصی تمام شود. به سود بخش خصوصی از این جهت که دسترسی به سیاستگذار و در نتیجه تعامل با او آسان است اما اگر دولت سیاستی متضاد با منافع بخش خصوصی در پیش گرفت آن وقت اتاق چه موضعی خواهد داشت؟
همان‌طور که اشاره کردید، برای اولین بار است که در طول هفت دوره گذشته، نمایندگان دولت حتی کاندیدای هیات رئیسه هم نشدند. این موضوع باز‌می‌گردد به سیاست‌های دولت یازدهم که از نظر آنها بخش خصوصی به اندازه‌ای از بلوغ، فهم، درایت و شایستگی رسیده ‌است که حق انتخاب هیات رئیسه خود را دارد. ضمن اینکه آنقدر ارتباط بین دولت و مردم در همه زمینه‌ها از جمله اتاق بازرگانی خوب است که اگر نماینده دولت در هیات رئیسه حضور نداشته‌ باشد دولت گوش شنیدن مسائل را دارد و ارتباط اتاق و دولت هم تنها به این مربوط نیست که نمایندگان دولتی در هیات رئیسه حضور داشته ‌باشند. در رابطه با حاکمیت هم اتاق‌های بازرگانی در سال‌های گذشته نشان داده‌اند که همراه با نظام و همراه با حاکمیت و معتقد به همه اصول مورد احترام بزرگان نظام جمهوری اسلامی ایران هستند. در عین حال ما شورای پیشکسوتان را با هدف تقویت این رابطه تشکیل داده‌ایم و عمدتاً دنبال این هستیم تا زعمای اتاق را به عنوان سرمایه‌های بخش خصوصی حفظ کنیم. من فکر می‌کنم هیات رئیسه این دوره اتاق هم مورد وثوق مجموعه نظام و حاکمیت است. حضور گذشتگان و افراد مورد وثوق و احترام ادوار گذشته در شورای پیشکسوتان حتماً دال بر این است که اتاق همان مسیر قبلی و شرایط همراهی نظام و تعامل با مجموعه حاکمیت را خواهد داشت. ما فکر می‌کنیم اتاق ایران معتمد نظام و مردم ایران و همچنین سخنگوی بخش خصوصی، مطالبه‌گر فضای کسب و کار و در تعامل با حاکمیت است.
هدف اصلی همه ما باید این باشد که اقتصاد کشور در یک جهت‌گیری مشخص به سمت رقابت و کارایی پیش برود. نزدیک به یک قرن است که ایران برای صنعتی شدن گام‌های زیادی برداشته اما هنوز صنعت رقابت‌پذیر نداریم.

‌اگر اجازه بدهید، قدری به احوالات محسن جلال‌پور در حوزه کسب و کار و تجارت بپردازیم. محسن جلال‌پور کیست؟
زندگی هر فرد شبیه یک داستان است. داستان من هم روایت فردی است که فراز و فرودهای زیادی داشته است. من متولد خرداد‌ماه سال 1342 هستم. چند روز پیش تولدم بود و به این ترتیب وارد پنجاه و سومین سال زندگی‌ام شدم. راستش من در یک خانواده متمول به دنیا آمده‌ام. مرحوم پدرم جزو پنج تاجر اول استان کرمان بود. هنوز هم اگر سوال کنید که پنج خانواده تاجر و بازاری کرمان چه کسانی هستند، حتماً از خانواده من هم اسم خواهند برد. به این دلیل که سه نسل قبل از من، اجدادم کسب و کار آزاد داشته‌اند. جد بزرگ ما که فامیلی جلال‌پور از اعتبار ایشان به ارث رسیده تاجر غله بوده است. پدربزرگ من در زمان جنگ مسوولیت توزیع غله در کرمان را بر عهده داشته است. در آن زمان توزیع غله به بهترین نحو انجام شده و کرمان جزو بلادی بوده که مردم کمترین آسیب را از کمبودهای جنگ در آن احساس کرده‌اند. به تناسب این پیشینه، مرحوم پدرم نیز کسب و کار بازاری داشته و از همان ابتدای جوانی در تجارت کرک و پشم فعال بوده است. با توجه به رونق تجارت کرک و پشم، کسب و کار ایشان هم رونق داشته. نمی‌دانم اطلاع دارید که در استان کرمان نمونه‌ای از یک بز کوهی وجود دارد که کرک آن در دنیا بی‌نظیر است. به هر حال ایشان بعد‌ها به تجارت پنبه و پس از آن به تجارت پسته روی آوردند. همچنین در کنار این فعالیت‌ها پدرم به کارهای وارداتی مشغول می‌شود و در مقابل کرکی که از ایران به هند صادر می‌کرد، ادویه‌جات هندی به ایران وارد کرده است و تقریباً روزگاری در استان کرمان عمده‌ترین مرکز توزیع ادویه متعلق به مرحوم پدرم بوده است.

و خود شما چطور؟ از کجا کسب و کار را آغاز کردید؟
من هم از ابتدای کودکی در همان کاروانسرایی که پدرم در آن حجره داشت و هنوز هم پابرجاست وارد عرصه بازار شدم و شاید شش سال داشتم که پایم به بازار کرمان باز شد. از همان زمان احساس کردم که باید همین مسیر را دنبال کنم. البته به درس و مشق هم علاقه داشتم به دلیل همین علاقه جزو 10 دانش‌آموز نخبه انتخاب شدم و از مرحوم رجایی که در آن زمان وزیر آموزش و پرورش بودند، تشویق‌نامه دریافت کردم. اما علاقه من به حضور در بازار باعث شد که همزمان با ورود به دانشگاه در بازار و کار تجاری هم وارد شوم. قدیمی‌ها یک خصوصیاتی داشتند که هیچ وقت کار را از بزرگ شروع نمی‌کردند. پدرم همیشه می‌گفت از جای کوچک می‌توان شروع کرد و کار بزرگ انجام داد. اما از جای بزرگ کار کوچک بر‌نمی‌آید و بهتر است اگر می‌خواهی کاری انجام دهی از جای کوچک شروع کنی. ایشان معتقد بود اگر کار کوچک انجام شد و فرد توانست به جای بزرگ برسد بسیار عالی، اما اگر کار بزرگ انجام نشد، کوچک کردن آن هم برای خود فرد و هم برای همه کسانی که به آن کار وابسته‌اند دشواری‌هایی ایجاد می‌کند. می‌خواهم بگویم در چنین مکتبی و با چنین نگرشی، با وجود اینکه خانواده جلال‌پور توان مالی خوبی داشت، من کار خود را از زیر پله‌ای در بازار کرمان شروع کردم. یعنی از سال‌های ابتدایی دهه 60 با تجارت و صادرات پسته به صورت خرد کار خود را آغاز کردم. همزمان که در دانشگاه درس می‌خواندم کار تجارت را هم آغاز کردم و نهایتاً عرصه کاسبی و خرده‌کاسبی پسته را در دوره‌ای چهار‌ساله تجربه کردم و از اواخر دهه 60 وارد عرصه تجارت پسته به صورت کلان شدم. در طول 34 سال گذشته بیش از 100 هزار تن پسته صادر کرده‌ام و بیش از یک میلیارد دلار ارزآوری را در کارنامه خود به ثبت رسانده‌ام. من همیشه و در بدترین زمان‌ها چه در زمان جنگ و چه در زمان تحریم‌ها همیشه در بازار حضور داشتم. از سال 1386 که صادرکننده نمونه استان شدم به‌طور مداوم تا همین امسال صادر‌کننده نمونه استانی بوده‌ام. در طول سال‌هایی که صادرکننده نمونه استانی بودم سه بار هم صادرکننده نمونه کشوری انتخاب شدم. مجموعه پایانه پسته‌ای که امروز در کشور دارم جزو بهترین‌ها در ایران است. اولین صادرکننده مغز پسته سبز ایران در دنیا هستم. ضمن اینکه ایران تنها صادرکننده مغز سبز است و من در صادرات مغز سبز در ایران اول هستم. تقریباً یک‌چهارم محصول پسته مغز سبز دنیا را شرکت من به تنهایی صادر می‌کند. در سه دهه گذشته غیر از اینکه در صنعت پسته روز‌به‌روز فعالیت خود را گسترش دادم و کارهای متعددی را دنبال کردم، به بخش صنعت هم وارد شدم. مثلاً در صنعت نساجی فعالیت کردم که اعتراف می‌کنم موفق نبودم. بعد از آن نخستین کارخانه سیمان بخش خصوصی کشور به نام سیمان ممتازان کرمان را با گروهی از دوستان راه‌اندازی کردیم که امروز یکی از واحدهای موفق کشور است. از سال 84 در صنعت استیل فعال شدم اما متاسفانه در طول 10 سال گذشته به شدت گرفتار آسیب‌های ناشی از تحریم در این کارخانه بوده‌ام و با وجود سرمایه‌گذاری سنگین مالی، به‌طور کامل در این کارخانه هم شکست خورده‌ام.یعنی نتوانستم به خاطر تحریم‌ها ماشین‌آلات مربوط به آن را وارد کشور کنم. از دهه 80 همچنین وارد فعالیت‌های معدنی هم شده‌ام. با معادن مس به دنبال توسعه کار معدنی هستم زیرا فکر می‌کنم کار پسته از چند سال آینده در کشور دچار مشکل و تولید روزبه‌روز کمتر می‌شود. بنابراین حضورم را در سال‌های آینده در بازار پسته خیلی مطمئن نمی‌بینم. می‌بینید که بیش از 30 سال از زندگی من در بخش خصوصی گذشته است. کارم با صادرات پسته آغاز شده و با حضور در صنعت و معدن ادامه پیدا کرده است. البته اشاره کنم که حدود 400 هکتار زمین کشاورزی و باغات پسته از پدرم به ارث برده‌ام و حضور در آنها را هم در کارنامه خود دارم.

دوبار شکست را تجربه کرده‌اید. بار اول در صنعت نساجی که روزگاری خیلی‌ها را زمینگیر کرده و بار دوم به دلیل تحریم. پس اجازه بدهید به عنوان زخم‌خورده ساختار معیوب اقتصاد کشور دو پرسش مطرح کنم. اول اینکه فکر کنید همچنان در سبد دارایی‌های خود، سهام یک شرکت نساجی را دارید. در این صورت به عنوان رئیس اتاق ایران طرفدار حمایت هستید یا رقابت؟
صد درصد طرفدار رقابت هستم. اجازه بدهید به دو نکته اشاره کنم. نخست اینکه هدف اصلی همه ما باید این باشد که اقتصاد کشور در یک جهت‌گیری مشخص به سمت رقابت و کارایی پیش برود. نزدیک به یک قرن است که ایران برای صنعتی شدن گام‌های زیادی برداشته اما هنوز صنعت رقابت‌پذیر نداریم. ایران و کره جنوبی در یک دوره نزدیک به هم تصمیم به توسعه صنعتی گرفتند. امروز صنعت ایران در حال احتضار است اما صنعت کره جنوبی بر بازارهای ما سایه افکنده است. نتیجه اقتصاد فاقد رقابت و مبتنی بر حمایت همین است. همین که رقابت در اقتصاد ما نهادینه نشده و تولید داخلی توان رقابت با کالای خارجی را ندارد. در مقابل، ما در اتاق‌های بازرگانی از دولت انتظار حمایت داریم در حالی که باید از دولت رقابت را طلب کرد. باید از دولت خواست رقابت را جایگزین حمایت کند. در همین زمینه فکر می‌کنم در دوره پسا‌تحریم و زمانی که دوباره قرار باشد اقتصاد ایران به بازارهای جهانی بپیوندد، ناچار است که فضای رقابتی سالم را در خود شکل دهد. البته برای رسیدن به فضای رقابتی سالم و گذر از این دوران باید کاهش حمایت‌ها را در دستور کار قرار دهیم. اقتصاد ایران از مدت‌ها پیش در مسیر غلطی قرار گرفته و حتماً باید روزی از این مسیر باز گردد. اقتصاد غیر‌‌متکی به نفت و اقتصاد مقاومتی مدت‌هاست که از جانب مقام معظم رهبری مطرح شده است. اقتصاد کشور ما باید توان برگشت به عقب و آمدن به سر خط و رفتن به مسیر درست را در خود ایجاد کند. ولی متاسفانه هر زمان که خواستیم این مسیر اشتباه را بازگردیم و به مسیر درست برویم در بین راه با هزاران مساله و شکوه و شکایت و گله مواجه شده‌ایم و دوباره به همان مسیر غلط بازگشته‌ایم. من معتقد هستم برای رفتن به مسیر اصلی اقتصاد که همان مسیر رقابتی است حتماً باید دورانی سخت را تجربه کنیم. بنابراین شخصاً معتقدم کشور به فضای رقابتی سالم نیاز دارد نه فضای حمایتی.

‌برداشت یک تاجر زخم‌خورده از تحریم چیست؟ این سوال را از این باب می‌پرسم که دو دیدگاه درباره آثار تحریم‌ها وجود دارد. عده‌ای معتقدند تحریم‌ها اثر نداشته و عده‌ای معتقدند تحریم‌ها بیشترین اثر را بر زندگی مردم گذاشته است. شما چه می‌گویید؟
در سال‌های پس از انقلاب حلقه محاصره اقتصاد ایران تنگ‌تر و تنگ‌تر شده است. اهداف تحریم‌کنندگان هم مشخص و معلوم است اما هر زمان دولت با منطق و تدبیر برخورد کرده، اثر تحریم‌ها کمرنگ‌تر شده است. من معتقدم تحریم‌ها به کشور صدمه زده و ضمن اینکه امکان پیشرفت‌های تکنولوژیک را از ما گرفته، بازارهای ما را هم تحت تاثیر قرار داده است. اما آنچه در سال‌های گذشته اتفاق افتاده و فشارها را تشدید کرده، سوء‌مدیریت تحریم‌ها بوده است. تلفیق سیاست خارجی ماجراجویانه با مدیریت بد در حوزه اقتصاد این وضع را به وجود آورده که شاهدش هستیم. من معتقدم اقتصاد ایران اقتصادی نیست که با تحریم‌ها آسیب جدی ببیند اما معتقدم اگر تحریم‌ها در یک دولت با تدبیر اتفاق افتاده بود به مراتب اثرگذاری کمتری داشت. بنابراین جمع تحریم با سوء‌تدبیرها باعث شد اقتصاد ایران در یک گرفتاری جدی فرو برود.

چقدر امیدوارید که تحریم‌ها برداشته شود و اقتصاد ایران وضعیت بهتری پیدا کند؟
من همیشه سعی می‌کنم به مسائل خوش‌بینانه نگاه کنم. البته نقشه بدبینانه را در ذهنم باز نگه می‌دارم اما نمود بیرونی تفکرات من، مثبت و امیدوار‌کننده است. البته آنچه این روزها به آن فکر می‌کنم قدری نگران‌کننده است. دیگر مهم نیست این هفته یا آن هفته یا این ماه و آن ماه به توافق برسیم. مهم فرصتی است که دارد از دست می‌رود و نگرانی من این است که پس از آن روز موعود، اقتصاد ایران چگونه می‌خواهد خود را از این ورطه نجات دهد. مثل فرد گرسنه و تشنه‌ای که پس از مدتی، به آب و غذا می‌رسد و احتمالاً نمی‌تواند خود را کنترل کند. خروج یکباره اقتصاد ایران از فضای تحریم می‌تواند شبیه همین فرد گرسنه باشد. واقعیت این است که ما آمادگی این تغییر را نداریم و نگرانی و دغدغه من که امروز به عنوان رئیس اتاق بازرگانی اینجا نشسته‌ام و در عین حال از تحریم‌ها صدمه دیده‌ام این است که این فصل چگونه ورق خواهد خورد؟ در فصل بعدی افرادی که از تحریم‌ها صدمه دیده‌اند، چگونه می‌توانند دوباره برخیزند؟ آنها از رفع تحریم‌ها بهره می‌برند یا کسانی که هنگام تحریم پا پس کشیده بودند؟ نگرانم افرادی که در شرایط تحریم به فکر کاسبی خود بوده‌اند و بیشتر از دلالی تحریم‌ها نفع برده‌اند، پس از تحریم چگونه رفتار خواهند کرد؟ آیا بازمی‌گردند و از شرایط پس از تحریم استفاده می‌کنند؟ واقعیت قضیه این است که اگر دوره پس از تحریم را خوب مدیریت نکنیم به وضعیت نگران‌کننده‌ای دچار می‌شویم. در 10 سال گذشته بخش خصوصی در یک فضای گلخانه‌ای و محدود زندگی کرده است. همه اطراف ما بسته بوده و به دلیل بسته بودن فضا و نیاز کشور بخشی از صنعت ما رشد کرده و بخشی دیگر به حالت احتضار درآمده است. اگر امروز خوب تدبیر نکنیم و مسیرها باز شود و آنها که در این سال‌ها از تحریم‌ها نهایت بهره را برده‌اند سیل واردات را به کشور آغاز کنند و دوباره شاهد شکل‌گیری نمایندگی کمپانی‌های خارجی باشیم بی‌آنکه فرآیند انتقال سرمایه خارجی و تکنولوژی صورت گرفته باشد، آن وقت وضعیت ما خیلی نگران‌کننده می‌شود. دوباره بی‌آنکه ساختار اقتصاد ایران را اصلاح کنیم، صنایع خود را زیر فشار واردات کالاهای خارجی خرد می‌کنیم تا باقی‌مانده صنعت ما هم پس از تحریم‌ها از بین برود. نگرانی امروز ما این است که بعد از تحریم با صنعت و تولید کشور چه خواهیم کرد. صنعت و تولیدی که در شرایط سخت کشور دوام آورده، با مسائل سخت دست و پنجه نرم کرده و اشتغال بخش خود را حفظ کرده امروز که قرار است فضا باز شود چگونه می‌تواند در مقابل سیل پشت سد دوام بیاورد؟ بنابراین مدیریت پس از تحریم، مدیریت اقتصاد کشور و اینکه کشور بعد از تحریم به سمت و سویی حرکت کند که به‌جای افزایش واردات کالاهای مصرفی، تکنولوژی و سایر پایه‌های تولید وارد شود بسیار مهم است. از آنجا که ما به نوعی رفتار کرده‌ایم که باور عمومی بر این است که کشور پس از لغو تحریم‌ها گل و بلبل می‌شود نگرانی من از این جهت است که برای تحقق این وعده‌ها درهای کشور را باز کنیم، سیلی از تولیدات کشورهای دیگر را بدون قرار گرفتن در شرایط تحریم و با در اختیار داشتن تکنولوژی بالا به کشور بیاوریم و در نهایت به صنعت داخلی خود آسیب بزنیم. بنابراین برای دوران پس از تحریم هم باید تدبیر کرد و از دولت تدبیر و امید و مجموعه حاکمیت این انتظار را داریم که این موضوع را به جد در دستور کار قرار دهند.

‌آقای جلال‌پور شما قرار است به عنوان نماینده بخش خصوصی در شوراهای مختلف شرکت کنید. احتمالاً افکار و دیدگاه‌های شما برای خیلی از فعالان بخش خصوصی ناشناس است. پیش از این دیدگاه خود را درباره رقابت و حمایت گفتید. حالا اجازه بدهید چند پرسش درباره دیگر دیدگاه‌های شما داشته باشم. به عنوان پرسش نخست می‌خواهم بدانم دیدگاه شما درباره حد و مرز دولت و بخش خصوصی چیست؟ شما طرفدار دولت کارآمد هستید یا اینکه ترجیح می‌دهید از بزرگ شدن بخش خصوصی دفاع کنید؟
می‌بینید که بیش از ۳۰ سال از زندگی من در بخش خصوصی گذشته است. کارم با صادرات پسته آغاز شده و با حضور در صنعت و معدن ادامه پیدا کرده است. البته اشاره کنم که حدود ۴۰۰ هکتار زمین کشاورزی و باغات پسته از پدرم به ارثبرده‌ام و حضور در آنها را هم در کارنامه خود دارم.

به نظر من این دو مکمل یکدیگر هستند. زمانی که دولت کارآمدتری داشته باشیم بخش خصوصی بزرگ‌تر هم داریم.

این جمله یعنی اینکه موافقید دولت، بزرگ اما کارآمد باشد. درست متوجه شدم؟
نه، من معتقدم دولت باید حداقلی و بخش خصوصی حداکثری باشد. من نهاد دولت را در شرایط فعلی کارآمد نمی‌بینم. دولتی که 15 برابر استاندارد جهانی نیروی کار دارد چه کارآمدی دارد؟ دولت بزرگ قاعدتاً نمی‌تواند کارآمد باشد. آن هم دولتی نظیر دولت در ایران که اصرار دارد در همه امور دخالت کند. باشگاهداری می‌کند، بنگاهداری می‌کند و اگر اجازه پیدا کند علاقه دارد اداره سلمانی‌ها را هم در دست گیرد. البته درجه منطقی بودن رفتار دولت تابعی از تفکر و رفتار افرادی است که در راس و دیگر قسمت‌های هرم قدرت نشسته‌اند اما در هر حال نهاد دولت چهره‌ای معقول از خود در حوزه اقتصاد نشان نداده است. مثلاً دولت قبل علاقه داشت اقتصاد را به شکل توزیعی اداره کند. یعنی در اقتصاد سیاسی دولت قبل، توزیع هر چیزی مهم بود اما مشکلات زیادی را برای دولت بعد به جا گذاشت. امروز پرسش اصلی این است که چه چیزی را باید توزیع کرد؟ چه چیزی مانده که بشود توزیع کرد؟ بنابراین تلاش دولت فعلی معطوف به بزرگ شدن کیک می‌شود. تا کیک بزرگ شود، عمر این دولت به سر می‌رسد و دوباره دولتی بعد از راه می‌رسد و کیک را توزیع می‌کند. این چرخه معیوب است و به هر حال یک بار برای همیشه باید تکلیف خود را با این چرخه مشخص کنیم. همان‌طور که رهبری بارها اشاره کرده‌اند، از دل این مدل چیزی بیرون نمی‌آید. اصل 44 ابلاغ می‌شود برای اینکه دو اتفاق در اقتصاد رخ دهد. نخست اینکه آزادسازی صورت گیرد و دیگر اینکه دولت کوچک شود. نتیجه اما‌ طور دیگری است. دولت در سال‌های گذشته به شدت بزرگ و ناکارآمد شده است. تعداد کارکنان دولت به شدت افزایش یافته است. فساد تشدید شده، بوروکراسی عمق بیشتری پیدا کرده، ناکارآمدی به شدت افزایش یافته و نتیجه این است که می‌بینیم. به این ترتیب آنچه به صورت مطالبه اصلی بخش خصوصی مطرح می‌شود این است که باید تعارف را کنار گذاشت. همه کشورهای توسعه‌یافته یا کشورهای در حال توسعه از یک الگو استفاده نمی‌کنند اما در برخی اصول با هم مشترک‌اند. بالاخره ما باید تکلیف خود را با اندازه دولت تعیین کنیم. این‌گونه نمی‌شود دولتی روی کار بیاید که هیچ حد و مرزی برای خود نشناسد و در همه امور از باشگاهداری تا شیر و ماست دخالت داشته باشد. اجازه بدهید به دو مناسبت مهم این روزها اشاره کنم و پاسخم را با تاکید بر هردو مناسبت به پایان برسانم. نخست اینکه دهم تیرماه سالگرد ابلاغ اصل 44 توسط رهبر انقلاب است و دیگر اینکه این روزها مصادف شده با روز قوه قضائیه. من به نمایندگی از جامعه اقتصادی کشور خواستار احیای دو اصل مهم در اقتصاد هستم. اول اینکه بر اساس بند الف ابلاغیه اصل 44 این دولت حد و مرز بخش خصوصی را مشخص کند و به‌طور دقیق بگوید بخش خصوصی تا کجا مجاز به فعالیت است و بعد بر اساس بند ج ابلاغیه اصل 44 دولت حد و مرز‌های خودش را هم ترسیم کند. نمی‌شود دولت تصدی امور مختلف را در دست داشته باشد و بعد ما به سوی توسعه گام برداریم. نکته دیگر اینکه باید وظایف قوه قضائیه را در حوزه توسعه تعریف کنیم. نباید از قوه قضائیه تنها انتظار رسیدگی به امور قضایی و حل و فصل اختلافات داشته باشیم. 130 سال پیش تجار بزرگی همچون حاج‌حسن امین‌الضرب درصدد تشکیل مجلس وکلای تجار برآمدند تا از حقوق خود در حوزه اقتصاد صیانت کنند. آنها به دنبال احیای حق مالکیت خود بودند و انتظار داشتند مساله مالکیت و انباشت سرمایه حل و فصل شود. امروز هم در سایه قوه قضائیه مقتدری که داریم حتماً انتظار داریم که حق مالکیت به درستی تعریف و تبیین شود و قوه قضائیه به پناهگاهی برای صیانت از حقوق جامعه اقتصادی تبدیل شود. برای ما مهم است که نهاد قضایی کشور در کنار تمام درگیری‌های قضایی و حقوقی، نقش خود را در قرص و محکم بودن قراردادها بازتعریف کند. در نهایت اینکه قوه قضائیه باید تبدیل به پناهگاهی برای فعالان اقتصادی شود تا آنها در سایه ترسیم شفاف حد و مرزهای مالکیت و استحکام قراردادها بتوانند تولید داخلی را تقویت کنند که به فرموده رهبر انقلاب، عین عبادت است. یکی از مهم‌ترین اشارات ایشان در سخنرانی اخیر در جمع کارگران، حمایت از سرمایه‌گذارانی بود که به «رونق تولید داخلی» کمک می‌کنند و ایشان چنین رویکردی را از مصادیق «عبادت» برشمردند.

به صورت تلویحی به نحوه اجرای ابلاغیه اصل 44 اشاره کردید. فکر می‌کنید چه اشتباهی در اجرای این اصل صورت گرفته است؟
در بند الف اصل 44 به صراحت اعلام شده که نخست باید برای توانمندسازی بخش خصوصی سیاستگذاری شود، بعد در بند ج به واگذاری‌ها پرداخته شده است. دولت قبل به دلیل نگرش‌های منفی به بخش خصوصی، بند الف را برنتابیده اما برای اجرای بند ج شرایط را مهیا کرده است. بنابراین در 10 سال اخیر تمام واگذاری‌ها در شرایطی انجام شده است که بخش خصوصی توانمند نشده و عملاً بند الف اجرایی نشده است. نتیجه این موضوع هم این شده که شرکت‌ها به شبه‌دولت منتقل شده است. کلاً در مجموعه کشور برای رسیدن به خصوصی‌سازی، انجام واگذاری‌ها، خروج از وابستگی به درآمدهای نفتی، تحقق اقتصاد مقاومتی، اشتغال، تولید و هر آنچه هست ابتدا باید یک بخش خصوصی توانمند در کشور شکل بگیرد. طی سال‌های گذشته به دلیل وابستگی که کشور به منابع نفتی داشته است و درآمدی که از نفت حاصل شده و خزانه‌ای که در اختیار دولت بوده و همین موضوع آن را از اخذ مالیات بی‌نیاز کرده دولت ما به جای دولت گیرنده به دولت دهنده تبدیل شده است. نتیجه این موضوع هم این شده که به توسعه و بزرگ‌ شدن بخش خصوصی در کشور پرداخته ‌نشده است و عملاً از بخش خصوصی ما تنها اسمی و نامی باقی مانده است. بنابراین اتاق بازرگانی در دوره هشتم، اصلی‌ترین وظیفه خود را بر توانمندسازی بخش خصوصی گذاشته است. حتی در مورد همین اتفاقات پساتحریم هم می‌توان به صراحت گفت چون بخش خصوصی توانمند در دستور کار نیست در این جریان هم نه‌تنها ما مسیر درستی را نمی‌رویم احتمال می‌رود همان‌طور که برنده دوره تحریم‌ها، شرکت‌های شبه‌دولتی بودند، برنده دوره پسا‌تحریم هم شرکت‌های دولتی و شبه‌دولتی باشند.

شما نماینده بخش خصوصی در شورای پول و اعتبار هستید. از چه نوع سیاست پولی دفاع می‌کنید؟ آیا مدافع سیاست‌های فعلی بانک مرکزی برای مهار نقدینگی هستید یا فکر می‌کنید بهتر است بانک مرکزی این سیاست را تعدیل کند؟
اجازه بدهید قبل از آنکه به نقد سیاست پولی بپردازم تصویری کلی از وضعیت بانکی کشور ترسیم کنم و بعد به این پرسش پاسخ بدهم. واقعیت این است که در شرایط فعلی، نظام بانکی دچار عارضه‌های فراوانی شده و نیاز به ترمیم فوری دارد. بانک‌ها به دلیل رویه‌های غلط و ناسالم چند سال گذشته به شدت ضعیف شده‌اند. بخش عمده‌ای از دارایی‌های بانک‌ها از مسیر خود منحرف شده و راه بازارهای سرمایه‌ای را در پیش گرفته و اکنون که اقتصاد ایران در شرایط رکود به سر می‌برد، دارایی‌ها به اصطلاح منجمد شده‌اند. به این ترتیب منابعی که باید در اختیار بخش خصوصی قرار گیرد، در بازارهای مسکن و سهام قفل شده و راه بازگشتی ندارد. به این ترتیب یکی از مهم‌ترین راه‌های تامین منابع مالی تولید عملاً کارایی و کارآمدی خود را از دست داده است. یعنی عملاً بانک‌ها به دلیل داشتن دارایی سمی و سرمایه‌های یخ‌زده در بازارها، نه‌تنها خود به زحمت افتاده‌اند که بخش خصوصی را هم دچار مشقت‌های زیادی کرده‌اند. در چنین فضایی پشتیبانی از سیاست‌های پولی از سوی بخش خصوصی قدری دشوار است. حداقل اینکه نمی‌توان همه آنچه را در نظام بانکی می‌گذرد تایید یا رد کرد. در شرایط فعلی از سیاستگذاری دولت در زمینه مهار نقدینگی و کاهش تورم حمایت کرده و می‌کنیم اما فکر می‌کنیم دولت باید ضمن حفظ این رویه به فکر پایان دادن به رکود هم باشد. معتقدیم همزمان با خروج از تورم شرایط خروج از رکود هم فراهم شود. من متخصص اقتصاد نیستم اما فکر می‌کنم در پیش گرفتن سیاست انقباضی و تاکید بر کنترل تورم و مهار نقدینگی زمانی اهمیت مضاعف پیدا می‌کند که دولت برنامه‌هایی برای خروج از رکود هم داشته باشد.

شما مدافع کدام نرخ سود هستید؟ نرخ سود فعلی که بالاتر از نرخ تورم است یا نرخ سود برابر با نرخ تورم؟
زندگی هر فرد شبیه یک داستان است. داستان من هم روایت فردی است که فراز و فرودهای زیادی داشته است. من متولد خرداد‌ماه سال ۱۳۴۲ هستم. چند روز پیش تولدم بود و به این ترتیب وارد پنجاه و سومین سال زندگی‌ام شدم.

در شرایط فعلی شاهد ظهور پدیده‌ای جدید در اقتصاد ایران هستیم. پدیده‌ای که حکایت از فاصله بین تورم و سود بانکی دارد که پیش از این به نفع تسهیلات‌گیرنده بود و در حال حاضر به سود بانک و سپرده‌گذار است. به‌طور قطع این رابطه قابل دوام نیست و باید تغییر کند و قاعدتاً نرخ سود باید متناسب با تورم تنظیم شود. در عین حال مهم‌تر از اینکه نرخ سود در چه سطحی باشد، این است که روش‌های تامین مالی در کشور متنوع شود. بازار سرمایه عمق پیدا کند و بانک‌ها منابعی را که در اختیار دارند به سمت تولید هدایت کنند. در این زمینه اصلاً نمی‌خواهم واقعیت‌های موجود در نظام بانکی را نادیده بگیرم. از جمله اینکه می‌دانم تا بانک مرکزی سازوکار لازم برای نظارت کافی بر موسسه‌های مالی و اعتباری را فراهم نکند، کاهش نرخ سود منجر به بزرگ شدن بخش غیررسمی بازار پول می‌شود. این استدلال را هم می‌پذیرم که به محض کاهش نرخ سود، دوباره بازی دریافت تسهیلات در کشور شروع می‌شود و عملاً اتفاقی در تولید کشور رخ نمی‌دهد. اما سوال این است که تا کی باید بایستیم و ببینیم نظام بانکی چه زمانی قادر به تامین مالی مجدد خواهد بود؟ در این صورت مسوولان سیاسی و اقتصادی کشور چه فکری برای عوارض اجتماعی و اقتصادی وضعیت فعلی خواهند داشت؟

از نظر شما آزادسازی مهم‌تر است یا خصوصی‌سازی؟
مقدم بر خصوصی‌سازی آزادسازی است و حتماً در آزادسازی، خصوصی‌سازی هم دیده می‌شود. خصوصی‌سازی قبل از آزادسازی همان فسادی را به وجود می‌آورد که در روسیه به وجود آورد. خصوصی‌سازی بدون آزادسازی هم نتیجه‌اش همان اتفاقی است که الان در کشور ما رخ داده است. باید آزادسازی اتفاق بیفتد و در کنار آن خصوصی‌سازی هم رخ دهد. این دو مکمل هم هستند. بنابراین هر دو اینها باید رخ دهد ولی مقدم بر خصوصی‌سازی آزادسازی است.

اتفاقاً در خصوصی‌سازی ایران مشکلات زیادی پیش آمده است. حداقل اینکه خصوصی‌سازی منجر به ایجاد رقابت نشده و در خیلی موارد به انحصار ختم شده است. آیا موافق بازگشت خصوصی‌سازی‌های گذشته و بازگرداندن برخی شرکت‌ها به دولت هستید؟
پیش از این هم اشاره کردم که دولت رفتارهای غلط گذشته را باید اصلاح کند. اصلاح رفتارهای غلط گذشته زمانی که پی به نادرست بودن آن برده‌ایم، ضرورت دارد. نظر صریح ما در بخش خصوصی این است که دولت واگذاری‌های منجر به انحصار را اصلاح کند. از آنجا که بند الف اصل 44 تاکید بر توانمندسازی بخش خصوصی دارد و این اتفاق رخ نداده، همین بی‌توجهی منجر به فسادهایی شده که شما به آن اشاره کردید. من در اواخر دولت دهم در هیات رئیسه اتاق ایران به آقای نهاوندیان پیشنهاد دادم که خصوصی‌سازی را متوقف کنیم. امروز هم به عنوان کسی که مسوولیت دارم پیشنهاد می‌کنم که قبل از توانمندسازی بخش خصوصی و وجود بخش خصوصی واقعی هر نوع خصوصی‌سازی در کشور متوقف شود زیرا در شرایط فعلی خصوصی‌سازی منجر به ایجاد انحصار می‌شود.

شما طرفدار چه دیدگاهی در اقتصاد هستید؟
اگر من را مداح رقابت و اقتصاد رقابتی بدانید، خوشحال‌تر می‌شوم. در عین حال معتقدم اسناد بالادستی و چارچوب اقتصاد مقاومتی باید خط و ربط ما را در اتاق بازرگانی تنظیم کند. در عین حال معتقدم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که مقام معظم رهبری هم بر آن تاکید دارند برای اقتصاد کشور مناسب است. نظام ما در دنیا یک نظام آرمانگراست و با توجه به این آرمانگرایی و نگاهی که به کل نظام و حاکمیت وجود دارد من اعتقاد دارم در کشور باید به سمت و سوی یک الگوی ایرانی و اسلامی برای توسعه کشور حرکت کنیم. هرچند معتقدم توسعه اصولی دارد که باید به آن پایبند ماند. از جمله اصول توسعه این است که بخش خصوصی را بزرگ و قدرتمند بخواهیم و در عین حال انتظار ما از دولت، تصدی‌گری و بازیگری در عرصه اقتصاد نباشد. نگاه برون‌نگر هم می‌تواند ما را به بازارهای جهانی متصل کند و معتقدم هر کشوری که در مسیر توسعه قرار گرفته، تکلیف خود را با جهان مشخص کرده است. ما هم می‌توانیم ضمن حفظ آرمان‌هایی که به آن اعتقاد داریم، با دنیا رابطه خوبی داشته باشیم.

از انتصابات جدید خود بگویید که بر چه اساس و معیارهایی انجام گرفته است؟
اولین انتصاب من احمد فیاض‌بخش بود. انتخاب فیاض‌بخش به عنوان دبیر کل اتاق ایران انتخاب بسیار شایسته‌ای است. من بر اساس رابطه قدیمی و چندساله‌ای که با آقای فیاض‌بخش داشتم، توانستم او را متقاعد کنم که دبیرکلی اتاق را بپذیرد. از طرف دیگر متقاعد کردن دولت و آقای دکتر ربیعی، بسیار دشوار بود و بیش از آنکه برای انتخابات اتاق تلاش کنم برای آوردن دکتر فیاض‌بخش وقت گذاشتم. فردی را به عنوان دبیر کل اتاق انتخاب کرده‌ام که تا دیروز بزرگ‌ترین هلدینگ کشور را اداره کرده و در سال‌های گذشته بالای 70 تا 80 هزار میلیارد تومان گردش مالی مجموعه تحت مدیریت او بوده است. شستا در سال قبل برای اولین بار توانست سود دهد. این را هم بگویم که نگاه من به دبیر کل نگاهی خاص است و انتظارات خاصی هم دارم. برای جانشین و قائم‌مقام دبیرکل حتماً از نیروهای داخل اتاق استفاده می‌کنم، نگاه دبیر کل به بیرون و نگاه قائم‌مقام دبیر کل به داخل دو نگاهی است که می‌توان به مدیریت اجرایی اتاق بازرگانی ایران داشت. دبیر کل باید فردی باشد که اصول اقتصاد و شرایط کشور به جهت توسعه را بداند و نگاه توسعه‌ای داشته باشد و ارتباطش با مجموعه و ارکان دیگر محکم و قوی و باسابقه باشد. در کنار او، حتماً جانشین دبیر کل باید فردی باشد که نگاه به داخل داشته باشد و مناسبات درونی اتاق را بشناسد و وظیفه ارتباط بین اتاق‌های کشور و بخش‌های مختلف اتاق بازرگانی ایران را بر عهده بگیرد.

رویه‌های نادرستی در چند سال اخیر در اتاق ایران شکل گرفته است. درباره اصلاح این رویه‌ها چه نظری دارید؟
در دوران پسا‌تحریم، ما این اعتقاد را داریم و حتماً این اتفاق هم رخ خواهد داد که کشور به جایی برسد که بتوانیم از مرحله‌ای که اکنون در آن حضور داریم عبور کنیم. ما برای این دوران به اتاق متحد و منسجم نیاز داریم. این اتفاق قطعاً رخ می‌دهد. چون دولت را خردمند و کشور را صاحب اندیشه و خرد می‌دانم. من به جز آنچه در خارج از اتاق برای اقتدار، توسعه و توانمند کردن بخش خصوصی بر عهده دارم، در داخل اتاق هم نسبت به حفظ انسجام و اجماع‌سازی در اتاق وظایفی دارم.
ما در داخل اتاق سه هدف اصلی را در سه سال آینده دنبال می‌کنیم. اولین هدف چابک‌سازی اتاق است. منظور از چابک‌سازی اتاق، کوچک‌سازی آن نیست. اتاق وظایف به زمین مانده زیاد دارد. اگر همین امکانات موجود را به هدف انجام وظایف دیگر به کار بگیریم و ظرفیت‌های مغفول‌مانده در اتاق را در آن وارد کنیم، می‌توانیم اتاق را چابک کنیم. اتاق بازرگانی در 10، 20 سال اخیر مسوولیت‌هایی را بر عهده گرفته است که اصلاً به آنها ورود پیدا نکرده است. ما نظام رتبه‌بندی را هنوز در اتاق راه نینداخته‌ایم. مرکز آمار اتاق ایران هنوز راه‌اندازی نشده است. مرکز تحقیقات اتاق به جایگاهی که باید برسد، هنوز نرسیده است. مجموعه ظرفیت‌های تشکل‌های ما هنوز به کار گرفته نشده‌اند. مسوولیت‌های ملی در اتاق تقسیم نشده‌اند که با انجام همه اینها چابک‌سازی اتاق اتفاق می‌افتد. بنابراین هدف اول از راه انجام مسوولیت‌های روی زمین مانده توسط نیروهای اتاق محقق می‌شود. اما وظیفه دوم من تقسیم کار بین نیروها و تشکل‌هاست. دیروز از سوی مجلس نامه‌ای برای ما آمده بود که به موجب آن قرار بود طرحی را اجرا کنیم. من آن نامه را به اتاق یزد فرستادم و به آنها گفتم با توجه به شناختی که من از توان کارشناسی شما دارم، تمام کار و مسوولیت ابتدا تا انتهای این برنامه را به شما واگذار می‌کنم. آن را انجام داده و با سربرگ و نامه اتاق ایران، برای مجلس ایران بفرستید. بنابراین در دوره جدید برنامه ما این است که حتماً اتاق از بازوهای کارای خود در استان‌ها و تشکل‌ها استفاده خواهد کرد. همچنین درباره سومین وظیفه هیات رئیسه باید بگویم که در نظر داریم طوری برنامه‌ریزی کنیم که اتاق ایران در مجامع حضور جدی‌تری داشته باشد. ما هیچ نماینده‌ای در هیچ شورا و مجمعی نداشتیم که با علم و اطلاع و کار کارشناسی گزارشی ارائه دهد. هر کسی رفته با ذهنیت خودش رفته و با ذهنیت خودش بازگشته است. لذا ما برنامه داریم در یک سال آینده هر کسی که انتخاب می‌شود کار کارشناسی و علمی انجام داده و درباره مساله‌ای که می‌رود تا حضور داشته و نظری بدهد آگاهی داشته باشد و گزارش دهد. باید از این 160 تا 170 شورا، کمیسیون و کمیته‌ای که ما در آن شرکت می‌کنیم هم برای مجموعه‌ها آورد داشته باشیم و هم برای اتاق. در دوره‌ای که دکتر نهاوندیان رئیس اتاق بودند، ما در رینگ بوکس دولت قرار داشتیم و منتظر بودیم که ببینیم از کدام طرف صدمه می‌بینیم. در آن دوره که به عنوان نایب رئیس اتاق فعالیت می‌کردم متوجه شدم بیش از روزهای ماه بخشنامه درباره مسائل صادراتی و وارداتی داریم. عملاً به کارهای اصلی نمی‌رسیدیم. اکنون که همه همراهند باید به وظایف اصلی خود برسیم.
فرق ما با مجلس و دولت در مجموعه‌هایی که دعوت می‌شویم این است که هر آنچه از سوی آنها ارائه می‌شود، تئوری است و هر آنچه ما می‌بریم عملی است. ما نتایج کارهای میدانی خود را می‌بریم.

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها