شناسه خبر : 12404 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ناکارآمدی مدیریت بحران در سوانح طبیعی ناشی از چیست؟

گریه و فراموشی

در هفته‌های گذشته، رسانه‌ها از زوایای مختلف به واکاوی ابعاد حادثه پلاسکو پرداخته‌اند؛ حادثه‌ای که صبح روز پنجشنبه ۳۰ دی‌ماه به وقوع پیوست و عملیات آواربرداری، اطفای حریق و جست‌وجوی جان‌باختگان این حادثه تا هشت روز بعد به درازا کشید.

گریه و فراموشی
ندا گنجی
چشم‌های اشک‌آلود و نگران. انتظارهای کشنده در سوز زمستان و چه آتشی که «پلاسکو» به جان بازماندگان قربانیان انداخت. کیست که بتواند درک کند؟ سهم ما تماشاگران البته، بهت است و اندوه که بسان حوادث دیگر، دیری نمی‌پاید که فراموشمان شود؛ داستان رویارویی ما با سوانح طبیعی و حوادث غیرطبیعی همواره نتیجه‌ای مشابه و تکراری داشته است. مانند تماشای چندین و چندباره فیلمی به غایت تراژیک که صحنه‌ها هرچقدر هم که جانگداز باشد، با پایان فیلم، به نسیان می‌رود. سیل‌ها و زلزله‌های مهیب با تلفات جانی و مالی‌اش، سقوط هواپیماها با کشته‌شدگانش، تصادف قطار، آلودگی هوا و ده‌ها حادثه دیگر با صحنه‌هایی دلخراش‌تر، مثل همین فیلم، چندین و چندبار در برابر دیدگانمان به نمایش درآمده و ما فراموش کرده‌ایم. چه کسی می‌داند، چه بحران‌ها و مصائب دیگری انتظارمان را می‌کشد؟ آیا مدیران -‌که گاه با عدم شایستگی و لیاقت به این بحران‌ها و حتی وخامت آنها دامن می‌زنند- به چنین پرسش‌هایی نمی‌اندیشند؟ در زمان وقوع این حوادث، حسب دستور، مدیران به زحمت می‌افتند تا گزارشی از حادثه و دلایل وقوع آن تهیه کنند و صدالبته از مسوولیت و اتهام ناکارآمدی، تبری جویند. به اندازه همه حوادثی که طی سال‌های گذشته رخ داده گزارش تهیه شده است و جالب اینکه در اغلب موارد، «سوءمدیریت» چه پیش از آغاز بحران و چه پس از آن به اثبات رسیده است. جالب‌تر اینکه پس از این حوادث، ما مردم و مدیران به دلیل ابتلا به بیماری غفلت و احتمالاً به دلیل آنکه کاری برای انجام دادن نداریم، دست روی دست می‌گذاریم و به انتظار حوادث بعدی می‌نشینیم...که این بار یا نقش قربانی را ایفا کنیم یا به پرشورتر شدن مراسم تشییع و خاکسپاری کمک برسانیم. به راستی مدیریت بحران حوادث طبیعی چه نوع مدیریتی را می‌طلبد؟ و به چه دلیل نهادهای پشتیبان در زمان وقوع سوانح طبیعی به درستی عمل نمی‌کنند؟
در هفته‌های گذشته، رسانه‌ها از زوایای مختلف به واکاوی ابعاد حادثه پلاسکو پرداخته‌اند؛ حادثه‌ای که صبح روز پنجشنبه 30 دی‌ماه به وقوع پیوست و عملیات آواربرداری، اطفای حریق و جست‌وجوی جان‌باختگان این حادثه تا هشت روز بعد به درازا کشید. برای مردم عادی شاید کمتر، اما برای زنان و مردانی که حتی تا روزهای پایانی آواربرداری با امید، نجات خویشاوندان خود از زیر آوار انتظار می‌کشیدند، طولانی شدن عملیات، جانکاه بود و جانکاه‌تر اینکه جز عکاسان خبری، کسی از میان مسوولان، آنها را ندید. از همان ساعات اولیه فروریزی ساختمان، مقامات کشوری و نظامی در محل حادثه حضور یافتند و از جمله تصاویری که در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های خبری دست به دست شد، تصویر قالیباف با کلاه ایمنی است که گویی در نقش یک فرمانده جنگ فرو رفته و در میدان حضور یافته است. اما هنوز کار آواربرداری به پایان نرسیده بود که موج انتقادها به نوع مدیریت بحران و امداد و نجات در این حادثه به پا خاست. البته برخی اعضای شورای شهر که در خط مقدم منتقدان قالیباف ایستاده‌اند، او را در عدم پیشگیری از این حادثه مقصر می‌دانند. یکی از انتقادهای آنان این بود که شهرداری در برخورد با صاحب اصلی و ساکنان پلاسکو برای ایمن‌سازی این ساختمان قاطع نبوده است. البته این نقد در مورد نهادهای دیگر از جمله بنیاد مستضعفان و وزارت کار برای آنچه «عدم‌ مداخله به موقع» خوانده می‌شود نیز مطرح شد. قصور دیگر شهرداری از نظر اعضای شورای شهر تهران، عدم تخصیص بودجه‌های پیش‌بینی‌شده برای تجهیز آتش‌نشانی نیز بود. مساله این است که تجهیزات ناکافی آتش‌نشانی،‌ پیش از این نیز قالیباف را در مظان اتهام سوء‌مدیریت قرار داده بود. حدود سه سال پیش در دی‌ماه سال 1392 که ساختمانی در خیابان جمهوری دچار حریق شد و ضعف امدادرسانی به قربانی شدن دو کارگر زن در آن منجر شد، در آن زمان هشتگ استعفای قالیباف از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی به جریان افتاد و شهردار تهران با وجود فشار افکار عمومی با دو ماه تاخیر در نهایت به یک عذرخواهی بسنده کرد.
قالیباف طی روز های گذشته به مجلس و شورای شهر رفت و گزارش‌هایی را از عملیات حادثه پلاسکو به وکلای مردم ارائه کرد. توضیحات او در جلسه شورای شهر و مواضع اعضای شورا، این جلسه را با تنش‌هایی روبه‌رو کرد. قالیباف در پاسخ به انتقادهایی که در هفته‌های گذشته از ناحیه منتقدان و شورای شهر شنید گفت: «در دفاع مقدس وقتی یکی از رزمنده‌ها سخت مجروح شده بود، روی برانکار بود و وقتی صداوسیما با او مصاحبه می‌کرد، می‌گفت من از مردم عذرخواهی می‌کنم که چرا زنده هستم. من نیز از مردم عذرخواهی می‌کنم؛ از روز اول تا الان آمدم که جانم را بدهم. و در هر میدانی پای این کار بوده‌ام. امروز هم به مردم می‌گویم که شرمنده شما هستم که نتوانستم جانم را بدهم... اما دوستان بدانند در مقابل حرف غیر‌کارشناسی، رفتار سیاسی و باج دادن به دشمنان ضدانقلابی که آن طرف مرز نشسته‌اند و می‌خواهند این نظام را تضعیف کنند، در اینجا من تا آخر ایستاده‌ام، چون می‌خواهم برای این نظام خون بدهم؛ این وظیفه من است که برای این مردم خون بدهم و فدایی شوم.» index:3|width:220|height:147|align:left
در همان زمان که عملیات آواربرداری از پلاسکو در جریان بود، گروه‌های کارشناسی بسیاری نوع مدیریت بحران پلاسکو را مورد تجزیه‌وتحلیل قرار دادند. از جمله پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله که برای طرح ابهامات موجود، نشست خبری ترتیب داد. این ابهامات در قالب چند پرسش از جانب کارشناسان این پژوهشگاه مطرح شد؛ پرسش‌هایی با این مضمون که از زمان ریزش به هر علت، مدیریت آوار چه زمانی با مدیریت چه کسی و ابتدا با چه تجهیزاتی آغاز شد؟ آیا به غیر از آب برنامه دیگری برای اطفای حریق وجود نداشت مانند مواد شیمیایی یا نیتروژن. چرا استفاده از چنگک و فک و قیچی‌های هیدرولیکی دیرهنگام آغاز شد؟ و چرا از نظر حمایت‌های روحی-روانی اقدام برنامه‌ریزی‌شده‌ای وجود نداشت؟ و پرسش‌هایی ازاین دست.
اما در همان روز که ساختمان پلاسکو به تلی از خاک و آهن تبدیل شد، باران شدیدی در سیستان و بلوچستان باریدن گرفت و در چشم بر هم زدنی سیل به راه افتاد. هرچند، پنداری سیل سیستان، پشت شعله‌های برافروخته فاجعه پلاسکو پنهان شده بود.
صاحب‌نظران حوزه مدیریت بحران بر این عقیده‌اند که مراحل مدیریت علمی این نوع سوانح، شامل پیشگیری، آمادگی، مقابله و بازسازی است. حال آنکه در خبرهای منتشرشده از سیل سیستان آمده است، طغیان رودخانه کاجو باعث شده تا دسترسی به ساکنان روستاهای بخش سابورک غیرممکن شود. این در حالی است که ظاهراً مردم این منطقه سال‌ها در انتظار ساخت پل روی این رودخانه بوده‌اند. از این رو، می‌توان چنین استنتاج کرد که سیل سیستان نیز از این جهت که به موقع پل رودخانه کاجو ساخته نشده، از ایجاد یکی از مهم‌ترین ارکان مدیریت علمی بحران که پیشگیری باشد محروم مانده است. در پی بارندگی‌های شدیدی که در مناطق جنوبی استان سیستان و بلوچستان آغاز شده، رودخانه‌های فصلی طغیان کرده و موجب انسداد راه‌های اصلی و فرعی بسیاری شده است. گفته می‌شود، نبود امکانات مناسب، کار کمک‌رسانی به اهالی روستاهای مختلف را دشوار کرده است. بنابراین به نظر می‌رسد، به دلیل نبود امکانات، مدیریت این بحران از نظر آمادگی و مقابله نیز دچار ضعف بوده است.

بهمنِ بهمن
هنوز بهت پلاسکو و سیل سیستان فرونکاهیده بود که رسانه‌ها از گرفتار شدن خودروها در برف و کولاک جاده هراز خبر دادند. خبرگزاری رکنا، به نقل از یکی از نیروهای امدادی هلال‌احمر نوشته است: «از صبح روز 15 بهمن‌ماه برف شروع به باریدن گرفت و ارتفاع آن نیز به 60 /70 سانت رسید، از ظهر روز قبل نیز کولاک شروع به وزیدن گرفت و برق پایگاه هلال‌احمر با مشکل مواجه شد، به همین دلیل با اداره برق تماس گرفتیم و موضوع را به آنها اطلاع دادیم، کمی بعد متوجه شدیم آنها به علت بارش سنگین برف در جاده ماندند به همین دلیل نیروهایمان را با آمبولانس فرستادیم تا به آنها کمک کنند و آنها برای حل مشکل برق به محل بیایند.» او ادامه می‌دهد: «نیروهای هلال‌احمر زمانی که به پایگاه بازگشتند گفتند که اوضاع اصلاً خوب نیست و مردم در برف گیر افتادند. به همین دلیل ما آماده شدیم و زمانی که به محل رسیدیم دیدیم که ماشین‌ها به یکدیگر گره خورده و در جاده مانده‌اند و بین آنها نیز برف آمده بود و در برف گیر کرده بودند، در همین هنگام شروع به کمک به خودروها کردیم تا بتوانند بروند.» این امدادگر توضیح می‌دهد که بی‌سیم‌هایشان آنتن نمی‌داده است و سپس متوجه می‌شوند که پیج بی‌سیم نیز یخ زده است. ساعت حوالی 5 /10 شب، خودروها خالی می‌شوند و مسافران به پناهگاهی در کنار پیست آبعلی انتقال پیدا می‌کنند. در ابتدا زن‌ها و کودکان و سپس مردان بزرگ به این پناهگاه انتقال یافته‌اند. او این را هم می‌گوید که زن‌ها از شدت ترس گریه می‌کرده‌اند و بچه‌ها جیغ می‌کشیدند، مردان بزرگ نیز بسیار ترسیده بودند. در این حادثه، سه راننده خودرو زیر بهمن جان سپرده‌اند که البته یکی از جانباختگان، رئیس راهداری شرق استان تهران بود. درباره این حادثه نیز چند پرسش قابل طرح است؛ اینکه آیا بحران برف و بهمن جاده هراز نیز به تمشیت غیرعلمی مبتلا شده است؟ آیا اگر امدادگران به موقع کار امداد را آغاز کرده بودند، باز هم کسی زیر بهمن جان می‌سپرد؟ و البته پرسش مهم‌تر اینکه آیا امکان پیشگیری از سقوط بهمن وجود نداشته است؟
البته برف و بهمن که جای خود دارد. چندی پیش در همین پایتخت، در خیابان پاسداران، زمانی که باران پاییزی باریدن گرفت، زنی در برابر دیدگان فرزندانش ناگهان در جوی آبی سقوط کرد و ناپدید شد. حدود چهارماه از وقوع این حادثه سپری شده و هنوز کسی اثری از او نیافته است. این جوی آب ظاهراً به یک رودخانه و مسیل بزرگ منتهی می‌شود و تا ورامین ادامه دارد. با وجود این، روی این جوی با نرده یا حفاظ پوشانده نشده بود که کسی این‌گونه ناغافل در آن گرفتار نشود. پس از وقوع این حادثه، نگاه‌های شماتت‌بار به سوی شهرداری چرخید؛ فارغ از اینکه عملکرد سازمان متولی امداد و نجات در این حادثه تا چه حد رضایت‌بخش بوده، اما آیا این شهرداری نبود که با کوتاهی در ارتقای سطح ایمنی شهر، چنین حادثه‌ای را پدید آورد؟ با این همه، ظاهراً نه کسی از مدیران شهرداری به دلیل قصور در ایمن‌سازی این معبر، مواخذه شده و نه عذرخواهی صورت گرفته است. این حوادث نشان می‌دهد که ایران چه به دلیل سوءمدیریت و چه به دلیل وقوع بلایای طبیعی، کشوری حادثه‌خیز است. با این وصف، چرا اصول مدیریت بحران در آن مورد تغافل قرار می‌گیرد؟

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها