شناسه خبر : 11083 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اقتصاد بسته و ویژگی‌هایش

در تعریف کلاسیک اقتصاد بسته می‌بایست به این امر اشاره کرد که اقتصادی فارغ از دنیای خارج و بدون ارتباط با بازار‌های غیر‌داخلی اقتصادی بسته است. اقتصادی که در آن تمام نیاز‌ها با منابع داخلی تامین می‌شود و کنش‌های اقتصادی عاملان در درون مرزهای ملی صورت می‌گیرد.

پویا جبل‌عاملی

در تعریف کلاسیک اقتصاد بسته می‌بایست به این امر اشاره کرد که اقتصادی فارغ از دنیای خارج و بدون ارتباط با بازار‌های غیر‌داخلی اقتصادی بسته است. اقتصادی که در آن تمام نیاز‌ها با منابع داخلی تامین می‌شود و کنش‌های اقتصادی عاملان در درون مرزهای ملی صورت می‌گیرد. این تعریف بسیار شبیه به کشور در حال آتارکی در مباحث تجارت بین‌الملل است. کشوری خود‌وابسته که تجارتی با کشور‌های دیگر انجام نمی‌دهد. با وجود این در صحنه عمل اقتصادی به سوی بسته شدن بیشتر گام بر‌می‌دارد که دارای ویژگی‌های خاصی باشد که در این مقاله بر آنیم این ویژگی‌ها را برشماریم. البته در اینجا فرض ما بر این است که عامل بیرونی مانند تحریم یا جنگ باعث ایجاد اقتصاد بسته نشده بلکه خود اقتصاد به دلایل فرآیند‌های داخلی خود بدین سو سوق یافته است. این فرآیند‌ها و ویژگی‌ها چیست؟

تحدید مالکیت خصوصی
اگر مالکیت خصوصی در قانون محترم شناخته شود و به مورد اجرا گذاشته شود و این مالکیت خصوصی دربردارنده محدودیت‌های فراگیر نباشد و هر شهروند بتواند از موهبت داشتن آن بهره برد و تولید و تخصیص کالا بر مدار این اصل بچرخد، آن‌گاه بعید به نظر می‌رسد که اقتصاد به سمت بسته شدن پیش رود. علت آن است که نظام مبتنی بر مالکیت خصوصی باعث تعریف بازار شده و وقتی بازار هماهنگ‌کننده کنش فعالان باشد، بدون وجود قوه قهریه خارج از مکانیسم بازار هیچ دلیلی وجود ندارد، که شهروندان با بازیگران خارجی دست به معامله نزنند. وقتی فرد به تمامی مالک کالا و خدمات خود باشد، حقوق ناشی از این مالکیت می‌تواند راه را برای تجارت با کشور‌های دیگر باز کند. اما زمانی که حقوق مالکیت در اقتصاد تعریف نشود یا تنها به صورت محدود تعریف شده باشد، اصولاً اگر به شکل صوری نیز بازار‌هایی وجود داشته باشد این بازار‌ها خصلتی فراگیر و سیستماتیک نداشته و در نتیجه توانایی رشد نخواهند داشت. در واقع وقتی چنین بازار‌های ضعیفی حتی در مرزهای داخلی با یکدیگر ارتباطی مستحکم ندارند چگونه می‌توان انتظار داشت که با بازار‌های فرا‌ملی و جهانی ارتباط بیابند. هسته اصلی چنین تصویری از اقتصاد به عدم تعریف و تضمین حقوق مالکیت خصوصی باز‌می‌گردد.

برنامه‌ریزی متمرکز یا شبه‌سوسیالیستی
حقوق مالکیت تعریف نمی‌شود چون دولت در اقتصاد‌های بسته نیازی بدان احساس نمی‌کند. دولت تولید و توزیع را خود بر عهده می‌گیرد و با برنامه‌ریزی متمرکز، نیاز‌های مادی همه افراد را تعیین و مرتفع می‌کند. در واقع چنین اقتصادی یک کنشگر بزرگ دارد و دست مرئی اوست که فعالیت‌ها را سامان می‌دهد و از این رو اگر این دست مرئی بخواهد تجارت با بازار‌های جهانی به شکلی موردی محقق می‌شود. هر چه اقتصاد به شکل نظری برنامه‌ریزی متمرکز نزدیک باشد، بی‌تردید فعالیت‌های آزادانه معیشتی شکل نگرفته و بنابراین اقتصاد بسته‌تر خواهد بود. آنچنان که امروز بسته‌ترین اقتصاد، یعنی کره شمالی متمرکز‌ترین اقتصاد را داراست. در اقتصاد‌های متمرکز، تجارت با اقتصاد‌های آزاد و بازار‌محور تنها در صورتی انجام می‌شود که دولت در‌یابد حتی با هزینه‌های بسیار گزاف خود نمی‌تواند نیازش را برطرف کند و از این رو دست به دامان بازار جهانی می‌شود و با دیگران ارتباط تجاری برقرار می‌کند. می‌توان دریافت که با این نوع شکل‌گیری تجارت خارجی، کشور تنها به صورت موردی دست به تجارت با دیگران می‌زند.

نهاد‌های بسته سیاسی
وقتی در یک اقتصاد بسته، دولت تعیین‌کننده نیاز افراد باشد و شهروندان نتوانند مالک آن چیزی باشند که خلق می‌کنند، نیاز است تا ساخت سیاسی به گونه‌ای تعریف شود که از این شکل اقتصاد حمایت کند. هر ساخت اقتصادی با مختصات خاص خودش نیاز به ساخت سیاسی متناسبی دارد که بتواند از آن حمایت کند. فقدان این حمایت باعث می‌شود ساختار اقتصادی همواره با خطر دگرگونی و تغییر ساخت مواجه باشد. اقتصادی که در آن تنها دست مرئی دولت وجود داشته باشد، حقوق مالکیت وجود نداشته باشد، بازار آزاد رنگی نداشته باشد و به عبارت دیگر شهروندان از آزادی اقتصادی و حقوق ناشی از آن برخوردار نباشند، نیاز است تا حقوق سیاسی آنان نیز محدود شود. در صورت وجود آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، احتمال بسیار دارد تا شهروندان نسبت به فقدان حقوق اقتصادی اعتراض کنند و از این رو توازن بین ساخت سیاسی و اقتصادی لازم است تا شکنندگی سیستم به حداقل رسد. وقتی نهاد‌های اقتصادی بسته و بهره‌کش باشند، نهاد‌های سیاسی نیز دارای چنین خصلتی می‌شوند و این شباهت به تقویت وضعیت هر دو نوع نهاد کمک می‌کند. بنابراین ذات یک اقتصاد بسته به گونه‌ای است که فضای سیاسی بسته را می‌طلبد و از دل آن دولت اقتدارگرا و غیردموکراتیکی بیرون می‌آید که نه‌تنها جنبه‌های اقتصادی حیات انسان‌ها را به لگام می‌کشد که هستی تمامی ‌شهروندان را زیر یوغ خود می‌کشد.

بدون رفاه
با بسته شدن دروازه‌های کشور و با وجود نهاد‌های بسته سیاسی و اقتصادی و در حالتی که جامعه می‌بایست تمام نیازهایش را حتی با هزینه‌هایی چند‌برابر خودش تامین کند، بی‌تردید رفاه شهروندان کمتر و کمتر می‌شود. اقتصاد در بهترین حالت بدین دلخوش است که نیاز‌های اولیه شهروندانش را برطرف کند. در چنین جامعه‌ای، خلاقیت نمی‌تواند نمو کند چون صاحب آن نمی‌تواند مالک منافع خلاقیتش باشد. پیشرفت و تکنولوژی زاده انگیزه‌های فردی است و این انگیزه در چنین اقتصادی وجود ندارد. وقتی انگیزه نباشد رقابتی نیز وجود ندارد و بنابراین پیشرفت تنها زمانی رخ می‌دهد که دولتی که با ناکارآمدی مایحتاج شهروندانش را تامین می‌کند، قصد آن کند که در زمینه و حوزه‌ای خاص پیشرفتی انجام شود. حتی در این مورد نیز همچون اقتصاد بسته، با نگاه به اقتصاد‌های آزاد وقتی دریافته که در آن زمینه خاص می‌توان پیشرفت کرد، بدین صرافت می‌افتد که از خود جنبشی نشان دهد. در حالی که اگر در تمام دنیا همه اقتصاد‌ها بسته بودند اصولاً دیگر نمادی برای پیشرفت وجود نداشت. این همان وضعیتی است که پیش از استقرار نظام بازار‌محور سرمایه‌داری وجود داشت. دلیلی برای آنکه چرا وقتی تاریخ به عصر سرمایه‌داری رسید، دچار دگرگونی شگرفی شد. تنها در یک اقتصاد آزاد بازار‌محور است که سیستم انگیزشی برای خلق آنچه نیست، وجود دارد. تکنولوژی پیشرفت می‌کند و رفاه همه را افزایش می‌دهد. این پازل گمشده اقتصاد بسته‌ای است که اگر خیلی هنر کند تنها بتواند شکم شهروندانش را سیر کند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها