چوب مداخله دولتی
مجید زمانی از چگونگی مدیریت بازار سهام برای کمک به اقتصاد میگوید
دولت به علت تنگنای شدید مالی و کنترل التهابات نقدینگی در بازارها راه چاره را در دعوت مردم به سرمایهگذاری در بورس دید. از همان ابتدا مشخص بود، هجوم تعداد زیادی از مردم به بازار سرمایه ممکن است دیر یا زود شرایط پیچیدهای را دامن زند. شرایط حاکم بر بورس این روزها گویای این حقیقت تلخ است. حالا هم اختلافات پیرامون چگونگی مدیریت و حمایت از بازار سرمایه بین اقتصاددانان و بورسبازان بالا گرفته هرچند دولت توجهی به راهحلهای کارشناسی ندارد و در بر همان پاشنه قبلی میچرخد یعنی گزینه مداخله در بازار، میچربد. به هرتیب در شرایط فعلی که انتظارات تورمی تشدید شده و بیاعتمادی بر تالار شیشهای سایه افکنده آیا فرصتی وجود دارد که سیاستگذار بتواند بازار را کنترل کند و از این شرایط با هزینه کمتر عبور کند؟ به این بهانه با مجید زمانی کارشناس بازار سرمایه و مدیرعامل شرکت مدیریت سرمایه کیان به گفتوگو پرداختیم. او معتقد است که مسوولان دولتی به واقعیتهای بازار توجه نکردند و حتی رشد چشمگیر بازار سرمایه را جزو افتخارات خودشان قلمداد کردند. بیتوجهی مسوولان امر باعث شده تا مشکلات عمیقتر شوند و هرچه میگذرد نارضایتی مردم در بورس افزایش پیدا کند. در نتیجه اکنون شاهد صفهای سنگین فروش سهام هستیم که ممکن است در قالب نارضایتی در جامعه خود را نشان دهد.
♦♦♦
برخی معتقدند بازار سرمایه همچنان میتواند یکی از ابزارهای مورد استفاده سیاستگذار برای کنترل تلاطمهای پیشروی اقتصاد ایران باشد. برخی هم معتقدند این فرصت از کف سیاستگذار رفته و بازار سهام دیگر نمیتواند به سیاستگذار کمک کند. بنابراین آیا بورس همچنان میتواند ابزار دمدست سیاستگذار برای کاهش التهابات نقدینگی باشد؟
من استدلالهایی را که تاکید دارد بورس ابزار سیاستگذاری است، درک نمیکنم. چرا باید این انتظار را داشته باشیم؟ در هیچ کتاب اقتصادی نخواندهام که بازار سهام میتواند ابزار سیاستگذاری باشد! بورس بازاری برای کشف قیمتها و تخصیص بهینه منابع به بنگاههای اقتصادی است. انتظارات از این بازار باید بر همین اساس باشد. اگر دولت تصور میکند، بورس ابزاری برای استفاده در جهت تامین درآمد و جبران کسری بودجه است و بر مبنای آن باید سیاستگذاری انجام دهد، برداشت اشتباهی از کارکرد و مکانیسم آن دارد. در تمام دنیا فرقی ندارد دولت باشد یا بخش خصوصی اگر بنگاهها قصد تامین مالی دارند، میتوانند از بورس به عنوان یکی از مناسبترین روشهای مالی استفاده کنند اما اینکه دولت با اتخاذ سیاستهایی بخواهد از منابع موجود در این بازار در جهت جبران کمبود درآمدهایش منتفع شود مفهومی جز مداخله ندارد. وقتی دولت در بازار سرمایه دخالت کند نتیجه آن لطمه زدن به اعتماد و شفافیت در سیستم بازار است و تعادل آن را برهم میریزد و دیگر نمیتواند کارکرد مناسبی داشته باشد.
نرخ سود به یکی از مسائل مناقشهبرانگیز در شرایط فعلی اقتصاد ایران تبدیل شده است. افزایش و کاهش نرخ سود یکی از ابزارهای در اختیار بانک مرکزی جهت اعمال سیاست در بازارهای مالی است. فعالان بورسی به منظور حمایت از بازار سهام، انتظار دارند که بانک مرکزی نرخ سود بانکی را کاهش دهد. با توجه به اینکه از فعالان بازار سرمایه هستید، کاهش نرخ سود در جهت افزایش شاخص بورس را سیاستی صحیح ارزیابی میکنید؟
بانک مرکزی وظیفه مهار تورم و کمک به رشد اقتصادی را بر عهده دارد. در هیچ جای دنیا سیاستگذاری برای افزایش شاخص بورس یا ممانعت از کاهش آن، از مسوولیتهای بانک مرکزی تعریف نشده است؟ معمولاً دولتها به خاطر نگرانی از افزایش یا کاهش شاخص در بازار سهام مداخله نمیکنند. رشد شاخص بورس منجر به رشد اقتصادی نمیشود بنابراین سیاستگذار نباید در نوسانات آن دخالت کند. این تصور غلط است که چون تعداد زیادی از مردم در بازار سهام سرمایهگذاری کردهاند باید نرخ سود را کاهش دهیم تا مانع افت شاخص بورس شود! نباید غیرمنطقی و بدون توجه به اصول کارشناسی با بازار سرمایه برخورد کرد. متاسفانه در شرایطی قرار گرفتهایم که دغدغههای امنیتی وجود دارد و افراد موثر در سیاستگذاری موجه یا غیرموجه با اشاره به این دغدغهها تصمیمات را از مسیر کارشناسی خارج میکنند. وقتی نگاه امنیتی در بازار سایه میافکند دیگر نمیتوان انتظار داشت آن بازار روال طبیعی و عادی خود را سپری کند. برای مسوولان دولتی، مهم این است که مردمی که سرمایههای خردشان را وارد این بازار کردهاند، دچار زیان نشوند تا معترض نشوند و شاهد اعتراضات میدانی نباشیم. وگرنه از بعد کارشناسی ما معتقدیم کاهش نرخ سود بانکی اگر تنها در جهت حمایت از شاخص بورس انجام شود، سیاست اشتباه و ناکارآمدی است.
مسوولان دولتی این روزها دخالت دولت در بازار سرمایه به منظور جبران کاستیهای مالی را نفی کرده و از سوی دیگر برخی اقتصاددانان دولت را به موجسواری در روزهای رونق بورس متهم میکنند. حضور دولت طی ماههای گذشته در بورس چگونه بوده است؟ آیا فرضیه نقش جدی دولت در رونق و رکود بازار سهام مورد تایید است؟
به نظرم با مشکلی بزرگتر از آنچه شما گفتید، مواجهیم. این مشکل بزرگ، نبود شفافیت است. مثلاً برای یک فعال بازار سرمایه به درستی مشخص نیست دولت چه اهداف و برنامهای برای این بازار دارد. آیا مداخلهای که دارد با هدف تقویت بازار با افزایش عرضه شرکتها در جهت عمق بخشیدن به آن است؟ یا اینکه به دنبال نفع بردن از بورس در کوتاهمدت است؟ ما مجبوریم حدس بزنیم. مثلاً دولت، فلان انگیزه را دارد تا برمبنای آن بتوانیم تصمیمگیری کنیم. ممکن است گمانهزنیهایمان اشتباه باشد و در نتیجه متضرر شویم. چون سیستم مدیریت دولت و به تناسب آن مدیریت بازار سرمایه شفاف نیست، چندان بعید نیست نفع کوتاهمدت به منافع بلندمدت ترجیح داده شود. متاسفانه شاهدیم که در حال حاضر سیاستها و تصمیماتی که دولت و شورای عالی بورس اتخاذ میکنند، در بسیاری از موارد شفاف نیستند. ما از ابعاد مداخله دولت بیخبریم و نمیدانیم با چه مکانیسمهایی مداخلات انجام شده تا حداقل بتوانیم چارهاندیشی در این زمینه داشته باشیم. به نظرم برای پاسخ به پرسشی که شما مطرح کردید باید کلانتر به ابعاد این ماجرا نگاه کنیم. اگر در شرایط حساسی قرار داریم و لازم بوده تا دولت بازار سهام را مدیریت کند و ناچار به مداخله است، باید میزان و کیفیت مداخلات خود را به طور شفاف بیان کند. در دنیا وقتی مداخلهای صورت میگیرد، نحوه مداخلات دولت و بانکهای مرکزی روشن و شفاف است و همگان را در جریان امور قرار میدهند. آنچه باعث بغرنج شدن شرایط اقتصادی میشود، دخالتهای غیرشفاف است که زیان بسیاری به بازار وارد میکند. به طور مثال در شرایط فعلی که بازار دچار ریزش شده و دولت در حال مداخله است، ما نمیدانیم چقدر به بانکها و حقوقیها فشار وارد کرده تا از بازار حمایت کنند. وقتی اطلاعات شفافی در این زمینه ارائه نمیشود، باعث دامن زدن به سردرگمی بیشتر و ایجاد ترس بین سرمایهگذاران میشود. بنابراین مردم تصمیمات عجولانه اتخاذ میکنند که این روزها در بورس شاهد آن هستیم.
در مورد اینکه شما میگویید دولت بر رشد بورس موجسواری کرده است، این موضوع جای تامل و بررسی بیشتری دارد. شما بهتر از من میدانید، در چند سال اخیر که اقتصادمان درگیر بحران شده است، فرآیند تصمیمگیری در دولت اینگونه نیست که طرحی به پیشنهاد بدنه کارشناسی داده شود، آن را چکشکاری کنند و نظر جمعی را جویا شوند تا در نهایت آن طرح را اجرا کنند. اکنون تصمیمات بسیار سریع به واسطه پیشنهادهای برخی افراد که در دولت نفوذ دارند، بدون آنکه میزان اثرگذاری و عواقب آن را در نظر بگیرند، فقط برای حل و فصل مسائل در کوتاهمدت و به تاخیر انداختن وقوع بحران، اتخاذ میشوند. البته من فکر نمیکنم، این موج را دولت درست کرد تا از آن نفع ببرد. اتفاقاً در برخی زمینهها کارهای خوبی مانند تسریع در عرضه شرکتهای دولتی هم انجام شد هرچند انتظار میرفت با شتاب بیشتری این کار انجام شود. ورود تعداد زیادی از شرکتهای دولتی در بورس به معنای شفاف شدن بیشتر اقتصادمان و نقدشوندگی پایدار است. اگر به این اقدام دولت میگویند موجسواری کرده است که خیلی خوب است. ولی از این منظر که دولت برای جبران کسری بودجهاش بسیاری از مردم را تشویق کرده تا وارد بورس شوند این کار اشتباه بود و موجسواری در اینجا مصداق پیدا میکند. هرچند فقط دولت نبوده که مردم را برای ورود به بورس تشویق کرده، نهادهای دیگر مستقل از دولت هم این کار را کردند.
به هر ترتیب سیاستگذار با تشویق مردم در ورود به بازار در روزهای مثبت و اظهار حمایت از بازار در روزهای منفی به صورت تلویحی خود را زمامدار بازار میداند. مسوولان دولتی گاهی همانند چارتیستها صحبت از نقاط حمایتی بازار میکنند که عملاً نشاندهنده دخالت آنها در بازار است که در بورسهای دنیا اصلاً چنین چیزی سابقه نداشته و ندارد. اکنون شاهدیم مردم دیگر به دولت اعتماد ندارند و دچار وحشت شدهاند و به هر طریقی میخواهند سرمایه خود را از بورس خارج کنند. عواقب بروز این اتفاقات در بازار سرمایه چیست؟
این رفتارها نشان میدهد که مقامات سیاسی و دولتی آشنایی دقیقی با بازار ندارند و نمیدانند این نوع برخورد با بازار چه تبعات جبرانناپذیری دارد. اگر در بین مسوولان دولتی شناخت کافی از بورس وجود داشت، زمانی که شاخص دائماً در حال افزایش بود باید هشدارهای لازم به عموم مردم داده میشد که سطح قیمتها از میانگین تاریخی خود بالاتر رفته و احتیاط لازم است و مکانیسم تشویقی برای سرمایهگذاری غیرمستقیم مردم در بورس را فراهم میکردند. نباید مردم را تشویق میکردند که مستقیم در بورس سرمایهگذاری کنند. اکنون میبینیم، عدهای پول خانه و ماشین خود را در بورس سرمایهگذاری کردهاند و نگراناند نکند تمام داراییشان را از دست بدهند. متاسفانه مسوولان به واقعیتهای بازار توجه نکردند و حتی رشد چشمگیر بازار سرمایه را جزو افتخارات خودشان قلمداد کردند. بیتوجهی مسوولان باعث شده تا مشکلات عمیقتر شوند و هرچه میگذرد نارضایتی مردم در بورس افزایش پیدا میکند. در نتیجه اکنون شاهد صفهای سنگین فروش سهام هستیم که ممکن است تبعاتی به دنبال داشته باشد.
پیش از این پیشبینی شده بود اگر سیاستگذار جلوی سفتهبازیهای رایج در بورس را نگیرد یا باید ابرتورم را بپذیریم یا ریزش بازار و ورشکستگی افراد را پذیرا باشیم. از طرف دیگر اختلاف پیرامون اینکه بورس عامل تورم است یا معلول آن باعث بروز اختلافات بین برخی اقتصاددانان و فعالان بورسی شد و اکنون با ریزش بازار دعواها بالا گرفته و هر کسی دیگری را مقصر میداند. آیا فرصتی وجود دارد که سیاستگذار بتواند بازار را کنترل کند و از این شرایط با هزینه کمتر عبور کند؟
بنده در هیچ متن اقتصادی ندیدهام که رشد قیمتها در یک طبقه دارایی
(Asset Class) را دلیل افزایش تورم در اقتصاد بداند. من تصور نمیکنم اقتصاددانهای محترم هم چنین نظری داشته باشند. درست است؛ وقتی شاخص بالا رفت خیلی از افرادی که در بورس بودند از منابع بیشتری برخوردار شدند و بخشی از منابع را وارد بازارهای موازی کردند ولی نمیتوان بر این اساس گفت که بورس عامل تورم است. در حقیقت بالا رفتن قیمت سهام شرکتها خود معلول تورم است و ناشی از شرایطی بوده که در چندسال اخیر در اقتصادمان رقم خورده است. توجه کنید؛ شاخص بورس تنها یک دماسنج است که وضعیت بازار را نشان میدهد و کارایی دیگری ندارد. نمیتوان گفت دستتان را جلوی عقربه دماسنج بگذارید تا مانع بالا رفتن یا پایین آمدن دمای هوا شوید. اکنون سیاستگذار تصور میکند با کنترل شاخص بورس و دستکاری قیمتها میتواند بازار را تحت کنترل خود در بیاورد. به نظرم هرگونه مداخلهای که در این زمینه صورت بگیرد، فقط باعث نقض شفافیت و تغییر ماهیت اصلی بازار میشود. بنابراین این نوع دستکاریها باعث خواهد شد افراد جدیدی که وارد بورس میشوند، اعتمادشان را از دست بدهند و با تصمیمات عجولانه تعادل بازار را برهم بزنند. اگر امروز شاهد افزایش شدید تورم هستیم، مشکل در جای دیگری است و نباید دولت با مداخله در بازار و دستکاری شاخص باعث سلب اعتماد عمومی شود. این مساله بسیار خطرناک است و تبعات جبرانناپذیری برای بازار سرمایه و اقتصاد کشورمان دارد.
با تشدید ریزش بازار سهام، سخنگوی دولت گفته که یک درصد از منابع صندوق توسعه ملی در جهت پایداری بازار سرمایه مورد استفاده قرار میگیرد. برداشت از صندوق توسعه ملی برای حمایت از بورس چه تبعاتی دارد؟
باعث تاسف است. این تصمیم از جنس و کیفیت تمام تصمیماتی است که اقتصاد ما را به این ورطه کشیده است. این تصمیم تعادل واقعی قیمتها را در بازار از بین میبرد و انتظاراتی را در سطح سرمایهگذاران بهوجود میآورد که تا سالهای طولانی بازار بورس ما را از حالت عادی خارج میکند. از طرف دیگر، متولی صندوق توسعه ملی نیز باید پاسخگوی ذینفعان خود که عموم مردم ایران است باشد که چگونه منابعی را که متعلق به تکتک مردم ایران است در جهت منافع عده معدودی که صدها درصد در یک بازه یکساله سود کردهاند هزینه میکند.
راهکار صحیح حمایت از بازار سرمایه چیست؟ در این شرایط برای اینکه بازار سهام به شرایط خاص اقتصادی کشور کمک کند، چگونه باید مدیریت شود؟
افرادی که وارد بورس شدهاند باید باور داشته باشند که بازار دستکاری نمیشود تا بتوانند با خیال آسوده سرمایهگذاری کنند. بورس بازار تخصصی است که عرضه و تقاضا قیمتها را تعیین میکند. اگر قیمتها بسیار بالا بروند در جایی ریزش خواهند کرد. اگر خیلی کاهش پیدا کند پس از مدتی برمیگردد. بورس نمایه بلندمدت اقتصاد و تولید کشور است و نباید با دخالتهای بیمورد خدشه به آن وارد کرد. متاسفانه مسوولان دولتی توجهی به این مساله ندارند و تصور میکنند با رویکرد دستوری میتوانند بورس را هم مانند سایر بازارهای مالی تحت کنترل خودشان در بیاورند. این تصور غلط و خطرناک است. وقتی اعتماد از بازاری برود دیگر نمیتوان آن بازار را به روال طبیعیاش برگرداند. اکنون در هر محفل تصمیمگیری همه خواهان دخالت در بازار و دستکاری قیمتها هستند. در حالی که براساس قانون و دستورالعملهای سازمان بورس، دستکاری قیمتها جرم است و عواقب کیفری دارد ولی برخی نهادها به خودشان اجازه میدهند چنین کاری را انجام دهند. چه در زمانی که بورس رو به رشد بود و تلویحاً یا تصریحاً تشویق کرد افراد وارد این بازار شوند چه در زمان فعلی بورس که تاکید بر حمایت دارد. این عوامل مصادیق دخالت و دستکاری در بازار هستند که در نهایت به زیان بازار تمام میشود. اگر دولت قصد دارد بازار سرمایه را تقویت کند تا به وظیفه اصلی خود در جهت تامین مالی اقتصاد عمل کند، مهمترین اقدام این است که شفافیت کامل حاکم شود و به مردم هم اطمینان دهد؛ عرضه و تقاضا قیمتها را تعیین میکند و دستکاری و دخالتی نمیشود. در گام بعدی نیز سازوکارهای بازار طوری تسهیل شود تا هیجانی که در بازار ثانویه وجود داشت به بازار اولیه سوق پیدا کند. یعنی به جای آنکه تمرکز بر قیمتها بر مبنای خرید و فروش سهام باشد به سمت تسهیل عرضههای بیشتر و وارد کردن شرکتهای جدید به بازار برود. در نهایت با افزایش شفافیت و نقدشوندگی بازار زمینه برای تامین مالی بیشتر اقتصاد فراهم شود.